🌱 عدم توجه به شرع مقدس
ابوالفرج ابن الجوزى پس از نقل اين سخنان مى گويد: سبحان اللّه چه كسى غزالى را از دايره فقاهت بيرون كرد و به تأليف اين كتاب وادار نمود؟!
تعجّب در اين است كه تنها به نقل آنها قناعت نمى كند، بلكه از آنها مدح و تمجيد كرده و صاحبانش را اهل حال مى نامد! چه حالى از اين بدتر كه شخص صلاح و درستى خود را از در مخالفت با دستورات شرع بداند؟!
آيا هيچ راه صحيحى براى اصلاح قلب نبود كه به اين گونه امور بپردازند؟ و آيا رواست كه مسلمان نام دزد را بر خود بگذارد و خودش را سارق معرفى كند؟
آيا جايز است در اموال مردم بدون جلب رضاى صاحبانش تصرف كند؟ با آنكه «احمد» و «شافعى» (پيشواى غزالى) تصريح كرده اند اگر كسى جامه اى كه نگهبان بر آن است از حمام بدزدد بايد دست او را قطع كرد (پايان سخنان ابوالفرج ابن الجوزى).
وجود اين گونه تضادها در يك مكتب التقاطى عجيب نيست؛ از يك سو سخن
از اسلام در ميان است و از سوى ديگر تعليمات وارداتى غيراسلامى ايجاب مى كند كه اين سدّها شكسته شود و راه به سوى هدفى كه دارند بازگردد.
آيا ممكن است شكستن حريم احكام مسلم اسلامى، آن هم به اين صورت زننده و غيرمنطقى، حمل بر آزادنگرى و آزادانديشى شود؟ مگر يك فرد مسلمان مى تواند در برابر احكام خدا و در جهت مخالف آن آزاد باشد؟
سوّم عرفان التقاطى بنيان گذار «تفسير به رأى» است.
در عرفان اسلامى همه جا سخن از محتواى وحى و تعليمات قرآن و سنت است و يك مرد عارف مسلمان هرگز به خود اجازه نمى دهد افكار خود را بر قرآن و سنت تحميل كند و آن را به آن گونه كه ميل و خواست او است، تفسير كند.
او در تفسير آيات و روايات معتبر اسلامى ضوابطى را رعايت مى كند كه با قواعد ادبى و مفاهيم لغوى و قرائن حاليه و مقاليه و متفاهم عرف در باب الفاظ و خلاصه آنچه كه در فهم مقاصد از الفاظ و عبارات معتبر است سازگار باشد. ولى در عرفان وارداتى و تصوّف الفاظ از اين قواعد و ضوابط آزاد مى گردد و مانند موم به هر شكلى لازم باشد درمى آيد و تفسير به رأى بر متون اسلامى حاكم مى شود و الفاظ به صورت كنايات و مجازات درمى آيد و مفاهيم ذوقى و شعرى جانشين مفاهيم اصيل و واقعى مى شود و به اين ترتيب پيشداورىها بر آيات و روايات تحميل مى گردد و متون اسلامى همان مى گويد كه آنها را مى خواهند. تعريفى كه عطار در آغاز كتاب تذكرة الاولياء درباره مشايخ صوفيه دارد مى تواند پرده از روى مطالب زيادى بردارد، او مى گويد:
چون از قرآن و حديث گذشتى هيچ سخنى بالاى سخن مشايخ طريقت نيست...
كه سخن ايشان نتيجه كار و حال است، نه ثمره حفظ و قال! و از عيان است نه از بيان است و از اسرار است نه از تكرار است و از علم لدنّى است نه از علم كسبى است و از جوشيدن است نه از كوشيدن است و از عالم ادبنى ربى است نه از عالم علمنى ابى است.
دعوى اين گونه مقامات براى غيرپيامبر صلى الله عليه و آله و امام معصوم عليه السلام ميدان وسيعى به دست مشايخ و سران آنها مى دهد كه به عنوان علم لدنى و آگاهى بر اسرار و نتيجه كار و حال به هرگونه تفسيرى براى متون اسلامى دست يازند.
مطالعه بعضى از تفاسير قرآن كه به اين سبك نگاشته شده (مانند بخش هايى از تفسير روح البيان فاضل برسوئى) شاهد گوياى اين مطلب است.
بديهى است هرگاه الفاظ از قيد و بند قواعد و دستور زبان و مفاهيم لغوى و عرفى جدا شوند، تمام اصالت و ارزش خود را از دست مى دهند و هر گروهى آنها را بر طبق ميل خود تفسير مى كنند و قرآن و سنت به جاى اين كه رهبر و راهنما و الگو و اسوه باشد، توجيه گر، دنباله رو افكار اين و آن خواهد شد و وضع بسيار خطرناكى به وجود مى آيد كه نياز به توضيح و شرح ندارد.
۱. تاريخ تصوف، صفحه ۱۹۴.
گرفتار شدن عرفان التقاطى در اين دام خطرناك نيز به خاطر همان طبيعت التقاط است كه وقتى افكار وارداتى بر متون اسلامى تطبيق نكرد، لاجرم بايد به كمك تفسير به رأى آنها را با يكديگر هماهنگ ساخت.
يكى از دلايل پيدايش فرقه هاى زياد در تصوف اين آزادى در تفسير آيات و احاديث است كه هرگروه طبق ميل خود نصوص اسلامى را تفسير و مطابق سليقه شخصى خود توجيه مى كند.
ممكن است بعضى ازاين فرقه هاپيروان چندانى نداشته باشندولى بااين حال همان فرقه نيز بعد از مدتى احتمالاً به چند فرقه ديگر تقسيم مى شود، بعضى از اين فرق پس از مدتى منقرض مى شوند و در عوض فرقه هاى ديگرى به وجود مى آيد.
#لطفادوستانتانرادعوتکنید
#نشرواجب
#تصوف
@BotShenasi
a-moavenian--ebnearabi.com-r98.mp3
7.49M
#منبر|استاد حامدرضا معاونیان درباره تفریط عده ای از جوانان در مواجهه با علما و مراجع؛ نفوذ آداب صوفیانه در هیئات مذهبی و برخی نکات مهم در انحرافات صوفیه،
#پیشنهاددانلود
#تصوف
#صوفیه
#نشرواجب
@BotShenasi