eitaa logo
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
2.3هزار دنبال‌کننده
893 عکس
240 ویدیو
13 فایل
Live for ourselves not for showing that to others!😌🌗👀 'تنها‌خُداست‌کهِ‌می‌مانَد؛🕊️🍃 تبلیغـاتمــون🌾: @Tablighat_Deli گپ‌ناشناس‌: @Nashenas_Deli [دلــاࢪامــ]؟آرامــش‌دهنده‌ی‌قلب💗✨. تولــدمــــون:6مهر1402🎂 -----------------~-----------------
مشاهده در ایتا
دانلود
•{🖤🤍}•• ‌ لبخندی زدم و چشمامو آروم بستم.. باصدای حامد برگشتم .. _آرام ! # سلام عزیزم! سری تکون دادم که دکتر بعداز معاینه رو کرد سمت رادین و حامد؛ _ضربه ای که به کمر و ناحیه شکمی شون وارد شده خیلی خطرناکه! اما خب...جای نگرانی نیست...البته اگر استراحت مطلق داشته باشه ! تاکید میکنم ! استراحت مطلق! حرص خوردن و استرس و خونه تکونی و بلندکردن وسایل سنگین به مدت یک الی دوماه ممنوعه! بزار بچت یکم جون بگیره بعدا قهرمان بازی دربیار خانوم! باشه!؟ لبخندی زدم که حامد گفت: _الان حال خانومم اوکیه؟ لبخندم پررنگ تر شد! همین جنتلمن بازیاش کار دست من داد! _بله حالشون از منم بهتره! اما بازم تاکید میکنم ! استراحت مطلق ! حالا نمیخواد تو خونه حبسش کنی..اما حواست خیلی بهش باشه! _چشم! _امری ندارید؟ حامد: نه لطف کردین خانوم ! _بااجازه...! دکتره رفت و خیره شدم به حامد.. چشماش قرمز بود و موهاش ژولیده و بهم ریخته! اونقدر عصبی بودم که دلم میخواست یه گوشه بشینم وفقط گریه کنم! وضعیت حامد دست کمی از رادین نداشت! معلوم نیست ماشینمون چیشد! منم که استراحت مطلق! همون یه کار تو خونه هم نمیتونم انجام بدم! خواستم سوال تو ذهنمو بپرسم که بدجور خوابم گرفت... کوفت و زهرمارهایی که به سرم اضافه کرده بودن اثر کرده بود! درد زیردلم به طور ناگهانی قطع شد و خوابم گرفت... چشمامو آروم گذاشتم روهم و چیزی جز سیاهی نصیبم نشد.. _____________________ بادیدن قیافه مظلومانه آرام که خوابش برده بود ب رادین اشاره کردم ک بیاد بیرون از اتاق.. نشستیم رو صندلی .. دستامو به هم قفل کردم و گفتم؛ +چکار کنیم رادین! وضعیت روز به روز داره بدتر میشه! _وقتی بهت گفتم دست نگه دار خواهر من فرار نمیکنه میای میگیریش... گوش نکردی! باید تاوانشم پس بدی! هم جون آرام درخطره هم جون تو ! دستی به موهام کشیدم و گفتم؛ +ماموریت آرامو چکار کنیم! _چی ؟ +مگه...مگه آقامحمد باهات صحبت نکرد؟