eitaa logo
کانال توسل به شهدا 🌹🌼🌹
12.2هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
824 ویدیو
66 فایل
بسمه تعالی 🌺هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندار بلکه زنده اند و در نزد پروردگارشان روزی داده میشوند🌺 🌷چله صلوات،زیارت عاشورا ، هدیه به۱۴معصوم وشهدای والامقام روزی دو قسمت داستان‌های شهدای📚 ادمین 👇 @R_keshavarz_sh @K_khaleghiBorna
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال توسل به شهدا 🌹🌼🌹
کتاب #عارفانه زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری قسمت بیست و سوم بچه ها خیلی شلوغ می کردند. اذیت
کتاب زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری قسمت بیست و چهارم برای اینکه از احمداقا بگوییم باید استاد گرانقدر ایشان را بهتر بشناسیم. کسی که احمداقا در محضر او شاگردی کرد و مطیع کامل فرمایشات ایشان بود. آیت الله حاج میرزا عبدالکریم حق شناس تهرانی در سال۱۲۹۸شمسی در خانواده‌ای متدّین در تهران متولد شد.پدرشان در ایامی که فرزندانش کوچک بودند از دنیا رفت. مادرشان هم تا زمانی که ایشان به سن پانزده سالگی رسید در قید حیات بود.ایشان از مادر بزرگوارشان به نیکی یاد می کردند. می فرمود: « مادرم سواد نوشتن و خواندن نداشت، اما به خوبی قرآن و مفاتیح را می خواند! و حتی آیات مبارکه قران را در بین کلمات تشخیص می داد! او این فهم و شناخت را به خوابی که از حضرت علی(ع) دیده بود، مربوط می دانست. در آن رویا ایشان دو قرص نان از حضرت می گیرند‌. یکی از آنها را شیطان می رباید، اما او موفق می شود که دیگری را حفظ کرده و بخورد. بعد از اینکه صبح از خواب برخاسته بود می توانست آیات قرآن را بشناسد و بخواند! با وفات مادر، ایشان در منزل دایی به سر می بردند، حاج دایی می خواست ایشان بعد از دوره درس به بازار برود و به کسب و کار بپردازد رسم روزگار همین بود. دارالفنون هم دانشگاه و هم ادارات دولتی را نوید می داد. راهی که برادران ایشان رفتند، و در وزارت خارجه به مقامات رسیدند. اما تقدیر خدای کریم چیز دیگری بود. ایشان در اواخر دوره‌ی دبیرستان به چیز دیگری دل بسته شد. ایشان به درک محضر عالم عامل، شیخ محمد حسین زاهد، موفق می شوند... ادامه دارد ... با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی ) امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم شهید 💖 کانال توسل به شهدا 💖 https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
این دوست مون برای ازدواج جوانها متوسل به شهید شدن... ان شاالله خبرهای خوب بشنویم از اعضا... 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
کانال توسل به شهدا 🌹🌼🌹
کتاب #عارفانه زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری راوی: جمعی از دوستان   شهید احمد علی نیری در مسج
اردو … برخی روزها به من توصیه می کرد: امشب جلسه ی حاج آقا یادت نره! می گفت: کمال، امشب بیا یه خبرهایی هست. شب هایی که او توصیه می کرد واقعاً حال و هوای جلسۀ آیت الله حق شناس دگرگون بود. آن شب ها مجلس نورانیت عجیبی پیدا می کرد. نمی دانم احمد آقا چه می دید که اینگونه صحبت می کرد! ما از بچگی با هم رفیق بودیم. در دوران کودکی با هم فوتبال بازی می کردیم. اما از وقتی که در مسجد فعالیت می کرد دیگر ندیدم فوتبال بازی کند. یکبار دیدم احمد آقا در جمع بچه های نوجوان قرار گرفته و مشغول بازی است. فوتبال او حرف نداشت. دریبل های ریز می زد و هیچ کس نمی توانست توپ را از او بگیرد. خیلی به بازی مسلط بود. از همه عبور می کرد اما وقتی به دروازه ی حریف می رسید توپ را پاس می داد به یکی از نوجوان ها تا او گل بزند! احمد می رفت در تیم افرادی که هنوز با مسجد و بسیج رابطه ای نداشتند. از همان جا با آنها رفیق می شد و … بعد از بازی گفتم احمد آقا شما کجا اینجا کجا؟! گفت: یار نداشتند به من گفتند بیا بازی، من هم قبول کردم. بعد ادامه داد: فوتبال وسیله ی خوبیه برای جذب بچه ها بسوی مسجد. بعد از بازی چند نفر از بچه های مسجد به من گفتند: ما نمی دونستیم که احمد آقا این قدر خوب بازی می کنه. گفتم: من قبلاً بازی احمد آقا را دیده بودم. می دونستم خیلی حرفه ای بازی می کنه. تازه برادرش هم که شهید شد بازیکن جوانان استقلال بوده. بعد به اونها گفتم: قدر این مربی را بدانید احمد آقا تو همه چیز استاده… 💖 کانال توسل به شهدا 💖 https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
تابستان ۶۴ … اینها شرایطی را پدید آورد که یکی از بیادماندنی ترین ایام عمر من شد. حاضرم هرچه خدا می خواهد بدهم و یک بار دیگر آن ایام نورانی تکرار شود. ما بعد از خوردن سحری به مسجد می آمدیم و بعد از نماز با احمد آقا قرآن می خواندیم. آن موقع من و ایشان تنها بودیم. بسیاری از نصیحت های ایشان مربوط به آن سحرهای نورانی بود. در ایام تابستان و اوایل پاییز ۱۳۶۴ حال و روز احمد آقا بسیار تغییر کرده بود. نمازهای او از قبل عجیب تر شده بود. در زمان اقامه ی نماز جماعت صورتش از اشک خیس می شد. بدنش به شدت می لرزید. مانند پرنده ای شده بود که دیگر توان ماندن در قفس دنیا را نداشت. من با خودم می گفتم: بعد از این احمد آقا چگونه می خواهد زندگی کند؟ در همان ایام وقتی درباره ی کرامات و مشاهده ی اعمال افراد و … صحبت می کردم کمتر جواب می داد و می گفت: برای کسی که می خواهد به سوی خدا حرکت کند این مسائل سنگریزه های راه است! یا مثال می زد که خداوند به برخی از سالکان طریق و انسانهای وارسته عنایاتی مانند چشم برزخی و یا طی الارض عطا می کرد. 💖 کانال توسل به شهدا 💖 https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
کانال توسل به شهدا 🌹🌼🌹
#عارفانه #شهید_احمد_علی_نیری 💫خبر شهادت شهید احمدعلی نیّری توسط ثقلین در تاریخ ۳۰ دی ۱۳۹۴ 💐(راوی
💫 نحوه شهادت شهید احمدعلی نیّری توسط ثقلین در تاریخ ۳۰ دی ۱۳۹۴ پائیز ۶۴ در عملیّات والفجر ۸، گردان سلمان از لشکر ۲۷ محمّد رسول الله (ص) داشت تا مواضع مشخصی را دنبال کند. در ابتدای ستون در حال حرکت بودیم. یک طرف ما باتلاق و طرف دیگر حالت دشت داشت. به سرعت از مسیر جاده در حال حرکت بودیم. در حال رسیدن به خاکریز و سنگرهای پدافندی بودیم که یک خمپاره در ابتدای ستون به زمین نشست. نفر جلویی من که یک جوان حدوداً بیست ساله بود به زمین افتاد. ترکش خمپاره درست از پهلوی چپ وارد و به قلب او اصابت کرد. از من خواست که او را کمک کنم تا بلند شود، به سختی روی پای خود ایستاد. بعد به اطراف نگاه کرد و رو به سمت کربلا قرار گرفت. دستش را با ادب بر سینه نهاد و گفت: 🏴 السلام علیک یا ابا عبدالله. 🏴 من فکر می‎کردم او مجروح شده و جراحتش سطحی است، امّا یک باره گردنش کج شد و به زمین افتاد. او به شهادت رسیده بود. 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 روی کارت نظامی‎اش نوشته بود: احمد علی نیّری اعزامی از تهران. منبع: کتاب «عارفانه» – شهید احمدعلی نیّری، انتشارات شهید ابراهیم هادی، چاپ ۱۳۹۲، صص ۱۱۳ و ۱۱۴؛ به نقل از علی میر کیانی(فرمانده گردان). 💖 کانال توسل به شهدا 💖 https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊 💐 امروز مراسم ختم این شهید است. رفقا گفته اند: خود استاد حق شناس در مراسم حضور می یابند! فراق این جوان برای استاد بسیار سخت بود. این پیر اهل دل در جلوی درب مسجد سرشان را بالا آوردند و نگاهی به اطرافیان کردند. بعد با حالتی نالان و افسرده گفتند:آه،آه، آقاجان...دوباره آهی از سر حسرت کشیدند و فرمودند: بروید در این تهران بگردید و ببینید کسی مانند این احمد اقا پیدا می کنید!؟ آن شب بین دو نماز سخنرانی نداشتند، اما از جا بلند شدند و روی صندلی قرار گرفتند. بعد شروع به صحبت کردند. موضوع صحبتشان در مورد همین شهید بود . در اواخر سخنان خود آهی ازسر حسرت در فراق این شهید کشیدند. بعد در عظمت این شهید فرمود: در این تهران بگردید و ببینید کسی مانند این احمد اقا پیدا می کنید!؟ ((این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم از احمد پرسیدم چه خبر؟ به من فرمود : تمامی مطالبی که (از برزخ و...)می گویند حق است . از شب اول قبر وسوال و ...اما من را بی حساب و کتاب بردند.)) 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 بعد استاد  مکثی کرد و فرمود :((رفقا آیت الله العظمی بروجردی حساب و کتاب داشت اما نمی دانم این جوان چه کرده بود.چه کرد تا به این جا رسید.)) آن شب به همراه چند نفر از دوستان و به همراه آیت الله حق شناس به منزل شهید نیری در ضلع شمالی مسجد رفتیم. حاج اقا وقتی وارد خانه شدند در همان ورودی منزل رو به برادر شهید کردند و با حالتی افسرده خاطره ای نقل کردند و فرمودند: من یک شب زود تر از ساعت نماز راهی مسجد شدم به محض این که در را باز کردم دیدم یک جوان در حال سجده است اما نه روی زمین بلکه بین زمین وآسمان مشغول تسبیح حضرت حق است!دیدم همین احمد آقا است بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد وگفت:تا زنده ام به کسی حرف نزنید. 💚💚💚💚💚💚💚 در سال ۱۳۹۱ ،دفترچه ای که ۲۷ سال پس از شهادت احمد اقا داخل کیفی قدیمی که متعلق به ایشان بود ،بدست آمد که حاوی نکات عجیب با دست خط خود ایشان بود. گویی او همیشه چشمانش باز بوده! واو بارها به ملاقات مولایش رسیده بود!.در آخرین صفحه نوشته بود که در دوکوهه مشغول وضو گرفتن بودم که مولای خوبان عالم حضرت مهدی (عج) را زیارت کردم...        💖 کانال توسل به شهدا 💖 https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
کرامت پس از شهادت (۱)🌹 ✅ بوی خوش شهید احمدعلی نیّری نوروز سال ۱۳۶۵ از راه رسید. مراسم چهلم احمد آقا نزدیک بود. برای همین به همراه مجید رفتیم برای سفارش سنگ قبر. عصر یکی از روزهای وسط هفته با ماشین راهی بهشت زهرا (علیها سلام) شدیم. سنگ قبر و تابلوی آلومینیومی بالای مزار را تحویل گرفتیم. بعد کمی سیمان و مصالح خریدیم و سریع به قطعه‎ی ۲۴ رفتیم. کسی در بهشت زهرا (علیها سلام) نبود. نم‎نم باران هم آغاز شده بود. و من همین‎طور که مشغول کار بودم خاطراتی که با احمد آقا داشتم را مرور می‎کردم. «من» پسر عمو و داماد خانواده‎ی آن‎ها بودم. از زمان کودکی هم با هم بودیم. کار نصب سنگ قبر انجام شد. برای این‎که تابلوی بالای مزار را نصب کنیم باید کمی از بالای قبر را گود می‎کردیم تا پایه‎های تابلو در زمین قرار گیرد. باران شدید شده بود. 💖 کانال توسل به شهدا 💖 https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌹 بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 💚 سلام بر سید و سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین علیه السلام 💚 🌷☘️🌷☘️🌷☘️🌷☘🌷 💎 لیست اسامی شهدای 💎 4⃣2⃣ بیست و چهارمین دوره‌ی چله ی صلوات و زیارت عاشورای کانال توسل به شهدا 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 💫 تاریخ شروع چله از ۱۴۰۳/۱/۲ روز پنجشنبه مصادف با سالروز وفات ام المومنین حضرت خدیجه کبری سلام الله ✨ 🌹۱. 🌹۲. شهید 🌹۳. شهید 🌹۴. شهیده 🌹۵. شهید 🌹۶. شهید 🌹۷.شهید 🌹۸. شهید 🌹۹. شهید 🌹۱۰.شهید 🌹۱۱. شهید 🌹۱۲. شهید 🌹۱۳. شهید 🌹۱۴. شهید 🌹۱۵. شهید 🌹۱۶. شهید 🌹۱۷. شهید 🌹۱۸.شهید 🌹۱۹.شهید 🌹۲۰. شهید 🌹۲۱. شهید 🌹۲۲. شهید 🌹۲۳. شهید 🌹۲۴. شهید 🌹۲۵. شهید 🌹۲۶. شهید 🌹۲۷. شهید 🌹۲۸. شهید 🌹۲۹.شهید 🌹۳۰. شهید 🌹۳۱.شهید 🌹۳۲. شهید 🌹۳۳.شهید 🌹۳۴. شهید 🌹۳۵. شهید 🌹۳۶.شهید 🌹۳۷.شهید 🌹۳۸ شهید 🌹۳۹ شهید 🌹۴۰ شهید 💖 کانال توسل به شهدا 💖 https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ @Canal_tavasol_be_shohada «»
💚 بسم الله الرحمن الرحیم 💚 4⃣2⃣ بیست و چهارمین دوره چله توسل و هدیه صلوات به شهدا 🕊️🌷🕊 ❤️ دوشنبه ۱۴۰۳/۲/۱۰ ❤️ 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 💐 « چهلمین » روز چله صلوات ،زیارت عاشورا و توسل به شهدا 💐 🌷شهید والامقام 🌷 💠 لبیک حق : ۱۹ سالگی 💠مزار: بهشت زهرای تهران قطعه ۲۴ ردیف ۲۶ شماره ۳۲ 💠 معرف : منتظران المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 💖 کانال توسل به شهدا 💖 /eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ @Canal_tavasol_be_shohada «»
📙 کتاب عارفانه 💠نوشتهٔ گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی است. انتشارات شهید ابراهیم هادی این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر، زندگینامه و خاطرات شهید عارف احمدعلی نیّری را در بر دارد. درباره کتاب عارفانه کتاب عارفانه فردی به نام عارف احمدعلی نیّری را به‌وسیلهٔ خاطرات و شرحی از زندگی‌نامهٔ وی، به خوانندهٔ خود، می‌شناساند. بخشی از این کتاب را مادر شهید، به‌عنوان راوی، توضیح داده است. شهید 💖 کانال توسل به شهدا 💖 https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ @Canal_tavasol_be_shohada «»