eitaa logo
مسجد ۱۴ معصوم روستای صرم
201 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
5هزار ویدیو
99 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ چهار هزار غیبت در یک لحظه! 🔻 خیلی‌ها وقتی به می‌آیند، می‌بینند از آثار خبری نیست. فرد آن‌جا می‌گوید: خدایا حج رفتم، نماز خواندم، روزه گرفتم و... می‌گویند: چون کردی همه رفت در نامه‌ی عمل کسی دیگر. ⚠️ ایام نزدیک است و غیبت، نقل مجالس است. ما خیال می‌کنیم حرفی گفتیم، تمام شد و رفت. غیبت خیلی وحشتناک است. برای تخریب همدیگر هر حرفی را می‌زنیم. وای به کسانی که این‌ها را نقل می‌کنند. [در ] چیزی را برای یک گروه می‌فرستند و در یک لحظه چهار هزار غیبت می‌کنند! 👤 📝
✳ اصلی‌ترین نیاز... 🔻 در امام حسین علیه السلام دارد که «وَاَوْقِفْني عَلي مَراكِزِ اضْطِراري...» یعنی خدایا آن ریشه‌های نیاز مرا به من بشناسان... مرا... ⁉ ما چقدر نیاز داریم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) الان تشریف داشته باشند؟ اصلا اصلی‌ترین نیاز ما همین است دیگر! آن‌وقت چقدر دردمان می‌آید از نبود او؟! 👤 📝 🙏
✳ کابین کِشتی جهتِ آن را تعیین می‌کند! 🔻ما دلخوشیم به این‌که یک رکعت نمازمان ترک نمی‌شود اما از طریق واقع می‌گردد، نه از راه . «اللهُ وَلیُّ الّذینَ آمَنوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ الی النُّور». این، اخراج الهی است. وقتی انسان از ظلمت تهی شد، سراسر نور می‌شود. 🔸 توجه کنیم که کابین کشتی، جهتِ آن را تعیین می‌کند، نه بقیه کشتی. مسافران در حرکت آن، دخیل نیستند. و مسافتی که انسان طی می‌کند، همچنان در کشتی است؛ چه ولایت ، یا ولایت . در واقع دو کشتی است: طاغوتی‌ها نخست مردم را در کشتی خود می‌نشانند، سپس از نور به سمت ظلمت می‌برند. «وَالَّذينَ كَفَروا أَولِياؤُهُمُ الطّاغوتُ يُخرِجونَهُم مِنَ النّورِ إِلَى الظُّلُماتِ» انبیا نیز مردم را می‌نشانند و بعد، از ظلمت به نور می‌برند. 🔺 اگر جهتِ حرکت کسی رو به باشد، است. ، به و نیست؛ «لاتنظروا الی طول رکوع الرَّجُل و سجوده، و لکن انظروا الی حُسن ولایته و صدق حدیثه». که برای حرکت از ظلمت به نور لازم است و با تفاوت دارد، با ولایت تحقق می‌یابد. 👤 📝
✳ اول مسلمان باش، بعد... 🔻 (ره) در صفحه‌ی ۶۷ کتاب «آموزش دين» می‌فرماید: «يک فرد اول بايد باشد، بعد يک تاجر يا کشاورز يا صنعتگر يا کارگر.» 🔸 ايشان ريشه‌ی مطالب را بيان می‌کنند، در صورتی که ما زندگی را بر اساس تاجر بودن و کشاورز بودن و اين‌ها حساب می‌کنیم، بعد می‌گوییم خب شب هم می‌رویم مسجد و می‌خوانیم! نه؛ اول بايد وجود ما نمازی باشد، بعد کشاورز، صنعتگر، کارگر، تاجر، روحانی، دانشجو، استاد، رئيس جمهور و هر چه که بشود... 🔹 علامه در ادامه می‌فرمایند: «و نيز فردی که می‌خواهد تشکيل خانواده دهد، اول بايد مسلمان باشد (چه دختر و چه پسر) سپس تصميم خود را عملی سازد. خلاصه دست به هر کاری که بخواهد بزند و هر مقام و منصبی که می‌خواهد اختيار نمايد، در آن و صحيح لازم است.» 🔺 ما فکر می‌کنیم که (عج) چرا تشريف نمی‌آورند؟ به‌خاطر اين است که اين‌گونه مسلمانی هنوز در اجتماع و حوزه و دانشگاه ما رسمیت پیدا نکرده! اين کار است که از ريشه، مسئله را واژگون کرده. دنیایِ طبیعیِ خدا را اصل قرار داده، خودِ خدا را مخفی کرده! 👤 آیت‌الله سیدابراهیم خسروشاهی (ره) 📝 🙏 #⃣
✳️ در لحظه مرگ باورهای درونی انسان بیرون می‌ریزد! 🔻 در لحظه‌ی فکر و خیلی کار نمی‌کند بلکه انسان بیرون می‌ریزد. اگر کسی درون دل او و باشد بیرون می‌ریزد. اگر درون دل او و باشد او هم بیرون می‌ریزد. 🔸 مرحوم در هنگام مرگ دچار فراموشی شدیدی شده بودند. طوری که بسیاری از اصطلاحات علمی و فلسفه‌ها و قیل‌وقال‌های کلامی را فراموش کرده بودند. حتی رئیس بیمارستانی که ایشان در آن‌جا بستری بودند می‌گفتند اگر یک لیوان آب به دست ایشان می‌دادیم همین‌طور در دست خود نگاه می‌داشتند مگر اینکه به ایشان می‌گفتیم آن را بخورید. اما با این وجود برخی از بستگان ایشان می‌گفتند ما دیدیم در لحظات آخر لب ایشان تکان می‌خورد و گویی حرف می‌زنند. از ایشان سؤال کردیم که چکار می‌کنید؟ فرمودند تکلم. گفتیم تکلم با چه کسی؟ گفت با حضرت حق. این را فراموش نکرده چون در جان او رسوخ کرده است. 👤 📝 #⃣
✳️ شصت‌ونه بار دیگر می‌آیم... 🔻 مرحوم آیت الله حائری عاشق علیه السلام بود. گاهی ایشان برای رفتن به مشهد، بلیت اتوبوس گیرش نمی‌آمد و این پیرمرد روی پیت حلبی می‌نشستند و به مشهد می‌رفتند. مدتی هم که در مشهد بود در حرم می‌ماند. در طول عمرش هفتاد بار به مشهد رفته بود. در آخرین بار که ایشان به مشهد رفته بودند می‌گفتند که امام رضا (ع) فرموده که تو دیگر نیا، نوبت ماست. ایشان می‌گفت که من فهمیدم این آخرین باری است که به زیارت می‌روم. 🔸 مرحوم آیت الله مرعشی نجفی با آیت الله حائری قراری گذاشته بودند که هر کدام که از دنیا بروند به یکدیگر خبری بدهند. آیت الله حائری زودتر از دنیا رفتند. آیت الله نجفی در حالتی ایشان را دید و ایشان گفتند که وقتی من از دنیا رفتم، دو ملک برای آمدند که من خیلی ترسیدم که در عمرم این‌قدر نترسیده بودم. یک دفعه یک صدای دلنوازی از پشت گفت که نترس. با نزدیک‌تر شدن این صدا، این دو ملک رفتند. وقتی چهره را دیدم پرسیدم شما چه کسی هستید؟ گفت: یک بار از آن هفتاد بار به ملاقات تو آمدم، شصت و نه بار دیگر به ملاقات تو می‌آیم. این کمکی‌ها برای کسی است که اعمالی انجام داده و یک جایی کم آورده است. 👤 📝 #⃣