#سؤال_ادبی
#اصطلاحات
#فرق بین #حذف و #تقدیر و #إضمار و #إختزال و #ترک و #نوی چیست؟
#سؤال_منطقی_اصولی
#تطبیق_منطق_و_اصول_فقه
حالات روانی انسان نسبت به هر گزاره ای که می شنود یا کشف می کند، چند گونه است ( #قطع، #ظن، ...)؛ از دیدگاه منطق دانان کدام یک از این حالات #تصدیق و کدام یک #تصوّر است؟ و در #علم_اصول از کدام یک و در چه بابی سخن می گویند؟
#بارگذاری مطالب با ذکر #آدرس_کانال
#دروس_الشباب
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
دروس الشباب
#سؤال_منطقی_اصولی #تطبیق_منطق_و_اصول_فقه حالات روانی انسان نسبت به هر گزاره ای که می شنود یا کشف می
... ادامه
#سؤال_منطقی_اصولی
#تطبیق_منطق_و_اصول_فقه 2
گفتیم حالات روانی انسان نسبت به هر گزاره ای که می شنود یا کشف می کند، 8 فرض دارد.
اما #سؤال_اصولی:
در ابواب مختلف علم اصول، کدام حالت مورد بررسی قرار می گیرد؟
در مباحث #قطع، سه حالت مورد بررسی قرار می گیرد:
1و2- #یقین و #تقلید تحت عنوان اصولی #قطع بررسی می شود.
3- #جهل_مرکب تحت عنوان #تجری مورد بررسی قرار می گیرد.
در مباحث #ظنون_و_أمارات، دو حالت مورد بررسی قرار می گیرد:
1- در بحث #حجیت_ظواهر و خبر واحد و قول لغوی از حالت #ظن به گزاره و حکم شرعی سخن به میان می آید.
2- در بحث #قیاس و #استحسان و #سدّ_ذرایع و #مصالح_مرسله ؛ دربارۀ حالت « #تخییل » سخن گفته می شود. زیرا اینها ادله ای هستند که عامّه و مخالفین اهل بیت (علیهم السلام) آنان را حجت می پندارند در حالی که عدم دلالت قطعی یا ظنی این ادله از راه عقل و نقل متواتر ثابت شده است.
در بحث #أصول_عملیه نیز از حالتی سخن می گوییم که مجتهد نسبت به حکم یا موضوع گزاره شرعی، دچار #شک یا #وهم یا #ظن_غیر_معتبر می باشد.
نکته:
1- بحث اصولی #حجیت_اطمینان که در کتب متأخرین بیشتر مورد بررسی قرار گرفته است، نیز بحثی دربارۀ حجیت #ظن_متاخِم للعلم است.
2- بحث اصولی #سیره و #شهرت و #اجماع به عنوان یکی از راه های تحصیل #قطع به سنت یا #ظن به آن -علی اختلاف بین المبانی-، مورد بررسی قرار می گیرد.
#بارگذاری مطالب با ذکر #آدرس_کانال
#دروس_الشباب
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
دروس الشباب
#سؤال_منطقی_اصولی #تطبیق_منطق_و_اصول_فقه حالات روانی انسان نسبت به هر گزاره ای که می شنود یا کشف می
#اصول
منظور از #علم و #قطع در علم اصول و فقه و روایات چیست؟
آنچه می خوانید می تواند جرقه ای برای روشن شدن آتش شوق و تحقیق بیشتر باشد.
شیخ طوسی در کتاب العدة فی اصول الفقه بابی در تعریف علم از دیدگاه اصولیان و فقهاء و فرق آن با ظن باز نموده است و در تعریف علم می گوید: (العلم هوما یقتضی سکون النفس) علم یعنی چیزی که سبب آرامش نفس انسان است.
سید مرتضی در الذریعه نیز همین را می گوید.
شهید آقا مصطفی خمینی در کتاب
«تحريرات في الأصول ؛ ج6 ؛ ص140» می نویسد:
از جستجوی در آثار و روایات چنین به دست می آید که منظور از «علم» و «قطع»ی که در روایات آمده، قطع و علم اصطلاحی منطقی ها و فلاسفه نیست. زیرا از دیدگاه دانشمندان منطق و فلسفه علم یعنی چیزی که احتمال خلاف ندارد. (ليس ما هو مصطلح أهل المنطق الّذي لا يحتمل الخلاف)
منظور #روایات از علم اعم از #علم_عقلی و #علم_عرفی و #علم_تعبدی است.
در دوره معاصر بابی تحت عنوان #اطمینان نیز در کتب برخی از اصولیان باز شده است. منظور از اطمینان همان #علم_عرفی است که اگر چه عقل احتمال خلاف می دهد ولی عقلاء این احتمال را منتفی می دانند زیرا برای نفس، سکون و آرامش حاصل شده است. در این زمینه می توانید به حلقات و الفائق و تقریرات عبدالساتر از درس شهید صدر مراجعه کنید.
برخی از گزارههایی که #قطع را در معنای #علم_عرفی به کار برده اند:
#تواتر مفید قطع است
#اجماع به خاطر تراکم ظنون مفید قطع است.
#سیره قطع آور است.
#نتیجه:
علم در اصطلاح اصولیان #لا_بشرط از یقین عقلی است.
#نتیجه دیگر اینکه اطلاق علم بر أمارات توسط نائینی به معنای #علم_تعبدی است
و نتیجه دیگر اینکه
قطع اصولی به اعتبار عقیده قاطع است نه به اعتبار مطابقت با واقع که یقین فلسفی است. و لذا در ادامه #تجری و نیز قطع قطاع مطرح می شود.
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
#اصول_فقه
#ظهور
مباحث اصولی زیر به بررسی منشأ ظهور میپردازد،
یعنی اصولی در ابوابی که ذیلا بیان می کنم به دنبال این است که ببیند آیا این مسأله می تواند منشأ ظهور باشد؟
1. وقوع امر بعد از منع (وقوع الامر عقيب الحظر)
2. استثنا بعد از جملات متعدد
3. ذکر عام و سپس ضمیری که به برخی افراد آن عام بر می گردد. آیا این اسلوب می تواند قرینه بر ظهور عام در خاص باشد؟
4. مقدمات حکمت؛ شرط یا شروط اثبات ظهور اطلاقی چیست؟
5. اصول لفظیه
6. علائم حقیقت و مجاز و مباحث مربوط به وضع
نکته:
بحث #قطع از مباحثی است که می تواند در بحث #اثبات_ظهور یا #منشأ_ظهور نیز مورد بررسی قرار گیرد و فقط به #حجیتش اکتفا نشود.
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
#چالش
#ترجمه_قرآن
آیا حضرت سلیمان به خاطر اینکه نمازش #قضا شد، #ساق و #گردن اسبهایی را حواسش را پرت کردند، #قطع کرد؟!!
دیروز عزیزی که خاطرش برایم عزیز است گفت:
برای فهم قرآن نیازی به مفسّر نداریم و خودمان می فهمیم چون خود قرآن گفته به زبان ساده و روشن با مردم سخن می گوید.
گفتم: همین قرآن گفته: برخی از آیات متشابه است و علم آن فقط نزد خدا و راسخان در علم (کسانی که علم استوار و الهی دارند) –یعنی معصومان- می باشد.
امروز تصمیم گرفتم آیه ای را با ترجمه های مختلفش گزارش کنم
ببینم این برادر من چگونه می خواهد معنای درست این آیات را بفهمد؟
سورۀ: ص آیات 31 تا 33 دربارۀ حضرت سلیمان:
«إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِناتُ الْجِيادُ * فَقالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّي حَتَّى تَوارَتْ بِالْحِجابِ * رُدُّوها عَلَيَّ فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الْأَعْناقِ»
ترجمه #جلال_الدین_فارسی (عضو نهضت ملی) (بر اساس این ترجمه نماز حضرت سلیمان قضا شد و بدین خاطر ایشان ساق و گردن اسبها را با شمشیر زد)
چون شامگاهى اسبان تيزتك را به نمايش از برابرش عبور دادند، (31) گفت: من بجاى ياد پروردگارم عشق به مال را در دل پروردم تا خورشيد در پس پرده گشت، (32) آنها را بازپس آوريد. آنگاه بنا كرد به تيغ نهادن بر ساق و گردنشان (و به راه خدا قربانى كرد به توبه آن غفلت). (33)
ترجمۀ #الهی-قمشه_ای (ترجمۀ قبل انقلاب): (بر اساس این ترجمه نماز حضرت سلیمان قضا شد. و حضرت سلیمان اسبان را به همین خاطر وقف کرد)
(ياد كن) وقتى كه بر او اسبهاى بسيار تندرو و نيكو را (هنگام عصر) ارائه دادند (و او به باز ديد اسبان پرداخت براى جهاد در راه خدا و از نماز عصر غافل ماند). (31) در آن حال گفت: (افسوس) كه من از علاقه و حبّ اسبهاى نيكو از ذكر و #نماز خدا غافل شدم تا آنكه آفتاب در حجاب شب رخ بنهفت. (32)آن گاه (با فرشتگان موكّل آفتاب) خطاب كرد كه (به امر خدا) آفتاب را بر من بازگردانيد (چون برگشت اداء نماز كرد) و شروع به دست كشيدن بر ساق و يال و گردن اسبان كرد (و همه را براى جهاد در راه خدا وقف كرد). (33)
ترحمۀ #طبری (از مفسران سنی متوفای 310 هجری قمری): (بر اساس این ترجمه اسبها را برگرداندند نه خورشید را)
31- و چون عرضه شد بر او بشبانگاه اسبان نيكان؛ 32- گفت: من دوست داشتم دوستى اسبان از ياد كرد خداى من تا؛ 33- باز گردانيد بر من و اندر ايستاد ماليدن بساقها و گردنها
ترجمۀ #فولادوند (از اساتید دانشگاه): (بر اساس این ترجمه، نمازش قضا شد و آنچه برگرداندند اسبها بود نه خورشید و حضرت سلیمان آنها را وقف کرد)
هنگامى كه [طرف] غروب، اسبهاى اصيل را بر او عرضه كردند، (31) [سليمان] گفت: «واقعاً من دوستىِ اسبان را بر ياد پروردگارم ترجيح دادم تا [هنگام نماز گذشت و خورشيد] در پس حجابِ ظلمت شد.» (32) [گفت: «اسبها] را نزد من بازآوريد.» پس شروع كرد به دست كشيدن بر ساقها و گردن آنها [و سرانجام وقف كردن آنها در راه خدا]. (33)
ترجمۀ #انصاریان: (از علما و خطیبان معروف که زنده اند):
[ياد كن] هنگامى را كه در پايان روز اسبهاى چابك و تيزرو بر او عرضه كردند. (31) پس گفت: من دوستى اسبان را بر ياد پروردگارم [كه نماز مستحب پايان روز است] اختيار كردم [زيرا مىخواهم از آنان در جهاد با دشمن استفاده كنم و همواره به آنها نظر مىكرد] تا [خورشيد] پشت پرده افق پنهان شد. (32) [اسبها چنان توجه او را جلب كرده بودند كه گفت:] آنها را به من بازگردانيد. پس [براى نوازش آنها] به دست كشيدن به ساقها و گردنهاى آنها پرداخت؛ (33)
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB