#مقایسه_ای_بین_سیوطی_و_شرح_ابن_عقیل در باب #مبتدا_و_خبر:
1- #سیوطی در ابتدای باب با ذکر این نکته که چرا ابن مالک ابتدا از #مبتدا_و_خبر صحبت کرده و سپس بعد از تکمیل بحث #نواسخ_مبتدا_و_خبر به سراغ باب #فاعل رفته است به یک بحث معروف در علم نحو اشاره کرده که با این عنوان مطرح می شود: «إذا دار الأمر بين كون المحذوف فعلا و الباقى فاعلا و كونه مبتدأ و الباقى خبرا» یعنی: اگر امر دائر شد بین اینکه اسم مرفوع را فاعل برای فعل مقدر بدانیم یا مبتدایی که خبرش در تقدیر است، چه کنیم؟ کدام ترکیب درست است؟
مثلا در آیه (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ) نقش «الله» چیست؟ آیا تقدیر آیه این است؟«اللّهُ خَلَقَهُم»، یا «خَلَقَهُمُ اللّهُ»؟
پاسخ این سؤال در گروه حل این مسأله است که اصل در مرفوعات چیست؟ فاعل یا مبتدا؟
#شرح_ابن_عقیل از ذکر این نکته خالی است.
برای مطالعات تکمیلی در این بحث می توانید به بابپنجم مغنی ذیل همین عنوان مراجعه نمایید: إذا دار الأمر بين كون المحذوف فعلا و الباقى فاعلا و كونه مبتدأ و الباقى خبرا؛ فالثانى أولى
2- #شرح_ابن_عقیل در بحث #مبتدای_وصفی به ترکیب #لیس_قائمٌ الزیدان به عنوان #مبتدای_وصفی پرداخته و آن را شرح می دهد؛ در حالی که #سیوطی به بررسی این ترکیب و امثال آن نپرداخته است.
نیز مثال «أ قائمٌ أبواه زیدٌ» را بررسی می کند که آیا مبتدای وصفی هست یا نیست، به طور کلی شرح و توضیح و بررسی تطبیقی مبتدای وصفی بر مثال ها، در #شرح_ابن_عقیل کاربردی تر و جزئی تر است.
3- در #شرح_ابن_عقیل به علت #اختلاف_ادباء در #ترکیب #آیه (أَ راغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِي يا إِبْراهِيمُ) پرداخته است ولی #سیوطی مثال #قرآنی برای #مبتدای_وصفی ذکر نکرده است.
4- در بحث #خبر_جامد و اینکه آیا #متحمل_ضمیر هست یا نه؟ عبارات #سیوطی سخت تر است و عبارات #ابن_عقیل شیوا تر و جامع تر است.
5- شرح بیت « و أبرزنه مطلقا حيث تلا ما ليس معناه له محصّلا» در #شرح_ابن_عقیل، مفصل تر و گویاتر است.
اگر چه هم #ابن_عقیل و هم #سیوطی در این بیت دچار کم گویی اند و تکمیل مطلب را باید در #شرح_اشمونی_بجویید.
6- ذیل بیت « و أخبروا بظرف أو بحرف جر ناوين معنى «كائن» أو «استقر». » #ابن_عقیل به مذاهب مطرح در تقسیم خبر به سه قسم: مفرد؛ جمله؛ و ظرف و جار و مجرور اشاره کرده و استدلال آنها را بیان می کند ولی #سیوطی وارد این بحث نشده است.
7- #ابن_عقیل به حدی درباره #متعلق جار و مجرور دقیق سخن گفته که به #غلی مشهور #طلاب هم به طور غیر مستقیم اشاره دارد و می گوید «#مُستَقِرّ» به صیغه #اسم_فاعل است. پس تقدیر «مُستَقَرّ» به صیغه اسم مفعول، غلط است.
8- اگر چه #ابن_عقیل در شرح بیت: « و لا يكون اسم زمان خبرا عن جثّة و إن يفد فأخبرا» مثال های بیشتری دارد ولی #سیوطی در بیان قاعده های مطرح در ذیل این بیت، دقیق تر و کامل تر است.
9- #مسوغات_ابتدا_به_نکره در #شرح_ابن_عقیل کامل تر از #سیوطی است.
بررسی مثالهایی نظیر «إن ذهب عير فعير فى الرّباط» و «شرّ أهرّ ذا ناب»، و «شىء جاء بك» و #ترکیب_اسم _مرفوع بعد از #کَم و ... که در #شرح_ابن_عقیل بررسی شده است، طلبه را برای فهم دقیق تر مثل های عربی و عبارات #مغنی آماده تر و مأنوس می کند.
10- #شرح_ابن_عقیل بسیار دقیق تر کامل تر به شرح بیت « و الأصل في الأخبار أن تؤخّرا و جوّزوا التّقديم إذ لا ضررا» پرداخته است ولی #سیوطی حق مطلب را ادا نکرده است.
#ابن_عقیل در این بحث، به #ابن_شجری و نظر علمای مدرسه #بصره و #کوفه هم اشاره دارد.
طلبه ای که #شرح_ابن_عقیل بخواند می داند که در #ترکیب ««زيد قائم»، و «زيد قام أبوه»،و «زيد أبوه منطلق» #اختلاف است نه اینکه دو وجه صحیح باشد. در حالی که از #سیوطی این مطالب به دست نمی آید.
11- مصرع «كذا إذا ما الفعلُ كانَ خبراً» در #شرح_سیوطی دقیق تر توضیح داده شده و #سیوطی در اینجا #حق_استاد_و_پدر را به جا آورده و منشأ شرح خود را که #حاشیه پدرش بر #الفیه است، معرفی می کند.
12- #شرح_ابن_عقیل بر بیت «كذا إذا عاد عليه مضمر ممّا به عنه مبينا يخبر» دقیق تر و بهتر و کامل تر از #شرح #سیوطی است و به #اختلاف_بین_نحویین در #ترکیب «ضَرَبَ غُلامُهُ زيداً» و #فرق آن به «صاحبها فى الدّار» نیز اشاره می کند. که چرا نحویین مثال دوم را ممتنع می دانند ولی در صحت مثال اولی اختلاف نموده اند؟
ادامه دارد
https://eitaa.com/joinchat/2412642376C439d1ec02d
#تمرین_قرآنی :
#فرق_معنایی_و_لفظی اسماء دائم الإضافه ای که چهار حالت دارند.
غُلِبَتِ الرُّومُ (2) في أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ (3) في بِضْعِ سِنينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ(4) (سوره روم)
قراءات:
#قراء_سبعه: مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ
#فراء نقل نموده که برخی مِنْ قَبْلِ وَ مِنْ بَعْدِ (به کسر و بدون تنوین) خوانده اند.
#إبن_نحاس قرائت منقول توسط فراء را تخطئه نموده و گفته صحیح آن است که مِنْ قَبْلٍ وَ مِنْ بَعْدٍ (به کسره و با تنوین) بخوانند. و البته برخی هم آیه را اینچنین خوانده اند. (الدر المصون)
اکنون این سؤال مطرح است که #فرق بین «#مِن_قبلُ» و «#مِن_قبلِ» و «#مِن_قبلٍ» چیست؟
#پاسخ: بین این قراءات دو فرق است: یک #فرق_لفظی و یک #فرق_معنایی؛ و البته درک و نوشیدن #فرق_لفظی، بعد از درک #فرق_معنایی، میسّر خواهد بود.
#توضیح #فرق_لفظی:
«#مِن_قبلُ»: فقط معنای مضاف إلیه در نیت و تقدیر است.
«#مِن_قبلِ»: لفظ مضاف إلیه در تقدیر است (و معلوم است که وقتی لفظ در تقدیر باشد، معنایش هم مراد است.)
«#مِن_قبلٍ»: هیچ چیزی در تقدیر نیست و إصطلاحا می گویند مضاف الیه «نسیاً منسیّاً» است.
#توضیح #فرق_معنایی:
«#مِن_قبلُ» (مبنی بر ضم): وقتی می گوییم فقط معنای مضاف الیه در تقدیر است، یعنی: 1- مضاف إلیه، به خاطر وجود قرینه حذف شده است. 2- برای تعبیر از مضاف إلیه، لفظ خاصی منظور نیست. مثلا در همین آیه به قربنه «وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ» (آیه3)، مضاف إلیه «مِن قبلُ و مِن بعدُ» حذف شده و تقدیر آن می تواند هر یک از «من قبل غَلَبِهِم و من بعد غَلَبِهِم» یا «من قبله و من بعده» یا «من قبل ذلک و من بعد ذلک» باشد. (توضیح اینکه: گاهی خود لفظی که برای تعبیر به کار می رود در مقصود گوینده دخالت دارد همانند اینکه می گویند: «بفرمایید بنشینید» یا «بنشین» یا «بتمرگ»)
«#مِن_قبلِ»: متکلم لفظ مضاف إلیه را به خاطر رعایت اختصار حذف نموده در حالی که همان لفظی که قرینه می فهماند منظور است. مثلا در این آیه تقدیر چنین است: در تقدیر است «من قبل غَلَبِهِم و من بعد غَلَبِهِم» (در این حالت، جای این سؤال هست که علت ترجیح یک واژه بر واژگان دیگر چیست؟ چرا متکلم فقط این لفظ را اراده کرده است؟ این واژه چه معنایی را می فهماند که سایر واژگان از فهماندن آن قاصراند.)
«#مِن_قبلٍ» (با کسر و تنوین): در این حالت، هیچ چیز در تقدیر نیست و قبل و بعد، نکره محضه اند. نظیر اینکه در فارسی می گوییم: «قبلاً گفته ام» یا «بعداً خواهم گفت». می بینید که در زبان فارسی هم در زمانی از این واژه با تنوین استفاده می کنیم که می خواهیم به طور کاملا مبهم سخن بگوییم و قید خاصی منظورمان نمی باشد.
#تتمه:
این بحث اختصاصی به #قبل و #بعد ندارد و در #اسماء #دائم_الإضافه ذیل نیز مطرح است:
#جهات_ستّ، #غیر، #حسب، #أوّل، #دون، #عل، #أیّ
با ذکر #آدرس #کپی شود.
#نحو_تکمیلی (#نحو_الشباب)
https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
#لغت
#مترادف
#وقوع_ترادف_در_قرآن
#فرق_تجسس_و_تحسس
#تعریف_ترادف:
#تعریف جرجانی: ترادف عبارتست از: ورود الفاظ گوناگون بر یک معنی به اعتبار واحد . (التعریفات ص31)
#زرکشی در البرهان ج2 ص107 استعمال آن را در قرآن، پذیرفته است.
در حالی که #ابوهلال_عسکری در الفروق اللغویه ص13 و محمد بن زیاد معروف به این الأعرابی و ابوالعباس ثعلب و احمد بن فارس قزوینی و ابن درستویه، استعمال واژگان مترادف در قرآن را مردود می داند. اینان معتقدند همان طور که استعمال یک لفظ در بیشتر از یک معنی جایز نیست، استعمال دو لفظ نیز در یک معنی جایز نمی باشد.
ابوالفتوح رازی در روض الجنان و ابوعبیده معمر بن مثنی در مجازات القرآن «#تجسس» و «#تحسس» و «#تبحث» را به معنای جستجو کردن و مترادف دانسته اند
ولی ابوهلال عسکری بین آنها #فرق گذاشته است او می گوید:
#تحسس در مورد جستجوی در پی چیز خوب
و #تجسس برای جستجوی در پی چیز بد است.
#تحسس_و_تجسس_در_قرآن:
قرآن، تحسس را در مورد یوسف و برادر وی به کار برده که امر خوبی است: « يا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَ أَخيهِ » (یوسف/87) (پدر به فرزندانش امر می کند به دنبال یوسف و برادرش بگردید)
و تجسس را نهی کرده است: « يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا » (حجرات/12).
#دروس_الشباب
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
#سؤال_ادبی
#اصطلاحات
#فرق بین #حذف و #تقدیر و #إضمار و #إختزال و #ترک و #نوی چیست؟
#سؤال_منطقی_اصولی
#تطبیق_منطق_و_اصول_فقه
حالات روانی انسان نسبت به هر گزاره ای که می شنود یا کشف می کند، چند گونه است ( #قطع، #ظن، ...)؛ از دیدگاه منطق دانان کدام یک از این حالات #تصدیق و کدام یک #تصوّر است؟ و در #علم_اصول از کدام یک و در چه بابی سخن می گویند؟
#بارگذاری مطالب با ذکر #آدرس_کانال
#دروس_الشباب
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
#صرف
#فرق صیغه های صرفی
فرق بین #إمرأةٌ_طاهرٌ و #إمرأةٌ_طاهرةٌ
إمرأةٌ طاهرٌ (طاهر و پاکیزۀ از حیض)
إمرأةٌ طاهرةٌ (طاهر و پاکیزۀ از عیب های اخلاقی و کثیفی ها)
@DUROUS_ALSHABAB
#سانسور_علمی در کتاب های درسی #حوزه
قسمت پنجم
نمونه هایی از سانسور #منطق
نمونه هایی از مباحث منطق که در علوم دیگر مورد استفاده قرار می گیرد ولی از کتب آموزشی جدید حذف شده است:
نمونه نخست:
رؤوس ثمانیه:
علماء در هنگام آموزش هر علمی، هشت مطلب را درباره آن علم به عنوان مقدمه بیان می کردند و معتقد بودند دانستن این مطالب باعث می شود دانشجو بهتر و با دید صحیح تری آن علم را بیاموزد.
به این هشت مطلب " رئوس ثمانیه " یا "موضوعات هشتگانه" می گفتند که عبارتند از:
۱. تعریف علم
۲. موضوع علم
۳. فایده علم
۴. مؤلف علم
۵. ابواب و مباحث علم
۶. جایگاه علم در میان دیگر علوم
۷. غرض و مقصود علم
۸. روش های تعلیم علم
نمونه دوم: #اجزاء_علم یا #ارکان_علم
هر علمی سه رکن دارد که آنها را اجزای آن علم نیز مینامند:
1. موضوع علم
2. مبادی علم
3. مسائل علم
#فرق اجزای علوک با رؤوس ثمانیه:
مقصود از رئوس ثمانیه، مباحثی است که به عنوان مقدمه و پیش از شروع در هر علم به آن پرداخته میشود. اما اجزای علوم، مباحثی است که در متن هر علم به آن پرداخته میشود و محتوای فصول و بخشهای هر کتاب و مقاله میتواند باشد.
نمونه سوم: #نقش #جهات_قضایا در #اشکال_اربعه
برخی از کتب منطقی جدید جهات قضایا را حذف نموده اند و برخی دیگر فقط آنها را تعریف می کنند ولی فایدۀ این بحث و اینکه اگر صغری و کبری در هر یک از اشکال اربعه دارای جهت باشد، آیا #نتیجه می دهد یا خیر؟ و چرا؟ و نتیجه اش دارای چه جهتی خواهد بود؟ اینها حذف شده است.
@DUROUS_ALSHABAB
#لغت
#فروق_اللغة
سرف و تبذیر
«سَرَف» یعنی: تجاوز از حدّ. جوهری آن را ضد «قصد» یعنی اعتدال و میانه روی دانسته است.
نکته:
اسراف و سَرَف هر دو به يك معنى است
ولى به عقيده طبرسى:
اگر تجاوز در جانب افراط باشد اسراف گفته ميشود
و اگر در جانب تقصير باشد سرف (ذيل آيه 6 سوره نساء).
در قرآن:
استعمال آن در قرآن همه جا از باب افعال است. #أَسْرَفُوا (زمر: 53.) #لا_تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُ #الْمُسْرِفِينَ (اعراف: 31) #إِسْرافاً (نساء: 6)
#لَمْ_يُسْرِفُوا (فرقان:67)
بَذر: پاشيدن تخم
به اسراف كار مبذّر مي گويند زیرا مال را مي پاشد و متفرّق مي كند. راغب می گويد:
تبذير به معنى تفريق است و اصل آن بذر پاشيدن است بعدا به طور #استعاره به کسی که مال خويش را ضايع مي كند مبذّر گفتند
«إِنَ الْمُبَذِّرِينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ» اسراء: 27
ابن مسکویه در #فرق بين «سرف» و «تبذير» می گوید:
سرف عبارت است از جهل به اندازۀ حقوق مثلا كسى كه حقش هزار تومان به وى دو هزار تومان بدهند
ولى تبذير عبارت است از جهل به مواقع و مواضع حقوق مثلا مالى را كه مستحقش زيد است بواسطه نادانى و جهل به عمرو دهند.
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
#اسماء_الحسنی
#فرق
#فرق واحد و أحد
اسم شریف #أحد به معنای #واحد است در اشتمال بر نفی اجزاء و ابعاض
و فرق میان واحد و أحد در سه وجه است:
1- واحد متفرد بالذات است (دال ب بساطت ذات است) و أحد متفرّد بالمعنی (دالّ بر بساطت معنایی است)
2- واحد به سبب مورد أعم از أحد است زیرا واحد بر ذوی العقول و غیر ذوی العقول اطلاق می شود ولی أحد بر غیر ذوی العقول اطلاق نمی شود.
3- واحد در ضرب و عدد داخل می شود (واحد، یک عددی است)؛ ولی أحد داخل نمی شود (احد، یک بلا عدد است.).
خواندن اسم الأحد در همه وقت برای تخلیص و به حرف سیزده بار فایده عظیم دارد و هزار بار در خلوت گفتن چنان ظاهر شود که ملائکه با وی همراهند.
و عدد کبیرش سیزده
و وسطش چهار
و صغیرش نیز چهار است.
#منبع:
جنات الخلود
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
#فقه
#حد و #تعزیر #فرق ها
شهید اول در قاعدۀ 204 از کتاب القواعد و الفوائد ده فرق بین حد و تعزیر بیان کرده است که شرح آن از کتاب «تعزیر و گسترۀ آن» اثر آیت الله مکارم چنین است:
اوّل: تعزير هر چند از ناحيه كثرت محدود است و نبايد به مقدار حدّ شرعى برسد، ولى از ناحيه قلّت اندازه خاصّى ندارد؛ امّا حدود شرعى چنين نيست و اين مهمترين فرق آنهاست.
دوم: عبد و حرّ (بردگان و انسانهاى آزاد) در تعزيرات مساوى هستند؛ امّا در حدود مساوى نمى باشند.
سوم: ميزان تعزيرات بستگى به مقدار و چگونگى جرم دارد، ولى در حدود كافى است كه آن جرم صورت پذيرد، به هر شكل كه باشد. بنابراين تفاوتى بين كسى كه آلوده يك جرعه شراب شده، و شخصى كه يك بطرى خورده نمى باشد.
چهارم: تعزيرات تابع مفاسد و عوارض نامطلوب آن جرم است، هر چند جرم ارتكابى معصيت شمرده نشود؛ همانند تأديب كودكان... (هر چند برخى از فقهاى شيعه آن را تعزير نمى شمرند، بلكه تأديب مى نامند. در اين صورت اين، تفاوت محسوب نمى شود) ولى در حدود چنين نيست.
پنجم: اگر معصيت كوچك باشد تعزير آن هم كم خواهد بود، والبتّه تعزير كم اثرى ندارد، و صدق تعزير نمى كند، بدين جهت برخى معتقدند دراين گونه موارد تعزير ساقط مى گردد. در حالى كه چنين حدّى وجود ندارد.
ششم: تعزيرات با توبه ساقط مى شود، امّا همه حدود اين گونه نيست، بلكه محلّ گفتگوست.
هفتم: حاكم شرع در بين انواع تعزير مخيّر است، در حالى كه چنين تخييرى در حدود نيست، مگر در حدّ محارب؛ زيرا حاكم مخيّر بين قتل، تبعيد و بريدن دست و پاى محارب مى باشد.
هشتم: مقدار تعزير از جهت انجام دهنده جرم، كسى كه جرم بر او واقع شده، و نوع جرم متفاوت مى شود، ولى اين امور هيچ تاثيرى در حدود ندارد.
نهم: اگر مصاديق اهانت در شهرها مختلف باشد، در هر شهر عرف همانجا معيار خواهد بود؛ ولى حدود در تمام مكانها يكسان است.
دهم: تعزير گاه حقّ الله است؛ مانند دروغگويى، و گاه حقّ الناس است؛ مثل توهين به يك انسان، و گاه هر دو جنبه را دارد؛ همانند توهين به اموات صالح و پرهيزكار (مثل توهين به عالم وارسته اى كه از دنيا رفته)، امّا تمام حدود جز حدّ قذف حقّ الله است.
نکته:
لازم به ذکر است که
اکثر الحدود (در مورد تازیانه) 100 تازیانه است
و اقل الحدود 40 تازیانه است.
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB