#تمرین_قرآنی :
#فرق_معنایی_و_لفظی اسماء دائم الإضافه ای که چهار حالت دارند.
غُلِبَتِ الرُّومُ (2) في أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ (3) في بِضْعِ سِنينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ(4) (سوره روم)
قراءات:
#قراء_سبعه: مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ
#فراء نقل نموده که برخی مِنْ قَبْلِ وَ مِنْ بَعْدِ (به کسر و بدون تنوین) خوانده اند.
#إبن_نحاس قرائت منقول توسط فراء را تخطئه نموده و گفته صحیح آن است که مِنْ قَبْلٍ وَ مِنْ بَعْدٍ (به کسره و با تنوین) بخوانند. و البته برخی هم آیه را اینچنین خوانده اند. (الدر المصون)
اکنون این سؤال مطرح است که #فرق بین «#مِن_قبلُ» و «#مِن_قبلِ» و «#مِن_قبلٍ» چیست؟
#پاسخ: بین این قراءات دو فرق است: یک #فرق_لفظی و یک #فرق_معنایی؛ و البته درک و نوشیدن #فرق_لفظی، بعد از درک #فرق_معنایی، میسّر خواهد بود.
#توضیح #فرق_لفظی:
«#مِن_قبلُ»: فقط معنای مضاف إلیه در نیت و تقدیر است.
«#مِن_قبلِ»: لفظ مضاف إلیه در تقدیر است (و معلوم است که وقتی لفظ در تقدیر باشد، معنایش هم مراد است.)
«#مِن_قبلٍ»: هیچ چیزی در تقدیر نیست و إصطلاحا می گویند مضاف الیه «نسیاً منسیّاً» است.
#توضیح #فرق_معنایی:
«#مِن_قبلُ» (مبنی بر ضم): وقتی می گوییم فقط معنای مضاف الیه در تقدیر است، یعنی: 1- مضاف إلیه، به خاطر وجود قرینه حذف شده است. 2- برای تعبیر از مضاف إلیه، لفظ خاصی منظور نیست. مثلا در همین آیه به قربنه «وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ» (آیه3)، مضاف إلیه «مِن قبلُ و مِن بعدُ» حذف شده و تقدیر آن می تواند هر یک از «من قبل غَلَبِهِم و من بعد غَلَبِهِم» یا «من قبله و من بعده» یا «من قبل ذلک و من بعد ذلک» باشد. (توضیح اینکه: گاهی خود لفظی که برای تعبیر به کار می رود در مقصود گوینده دخالت دارد همانند اینکه می گویند: «بفرمایید بنشینید» یا «بنشین» یا «بتمرگ»)
«#مِن_قبلِ»: متکلم لفظ مضاف إلیه را به خاطر رعایت اختصار حذف نموده در حالی که همان لفظی که قرینه می فهماند منظور است. مثلا در این آیه تقدیر چنین است: در تقدیر است «من قبل غَلَبِهِم و من بعد غَلَبِهِم» (در این حالت، جای این سؤال هست که علت ترجیح یک واژه بر واژگان دیگر چیست؟ چرا متکلم فقط این لفظ را اراده کرده است؟ این واژه چه معنایی را می فهماند که سایر واژگان از فهماندن آن قاصراند.)
«#مِن_قبلٍ» (با کسر و تنوین): در این حالت، هیچ چیز در تقدیر نیست و قبل و بعد، نکره محضه اند. نظیر اینکه در فارسی می گوییم: «قبلاً گفته ام» یا «بعداً خواهم گفت». می بینید که در زبان فارسی هم در زمانی از این واژه با تنوین استفاده می کنیم که می خواهیم به طور کاملا مبهم سخن بگوییم و قید خاصی منظورمان نمی باشد.
#تتمه:
این بحث اختصاصی به #قبل و #بعد ندارد و در #اسماء #دائم_الإضافه ذیل نیز مطرح است:
#جهات_ستّ، #غیر، #حسب، #أوّل، #دون، #عل، #أیّ
با ذکر #آدرس #کپی شود.
#نحو_تکمیلی (#نحو_الشباب)
https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
#علوم_قرآن
#قراء_سبعه
#قراء_عشره
#قُرّاء_اربعة_عشر
#ملّیّت_قراء_سبعه
#قاریان_ایرانی
#مذهب_قراء_سبعه
تاریخچۀ مختصر قرائت های هفت گانه و ده گانه و چهارده گانه:
ابن مجاهد (متوفاى 324) اولین کسی بود که قرائت های هفتگانه را به عنوان بهترین قرائت های قرآن برگزید. قابل ذکر است که هر یک از این قرائت ها دو راوی دارند.
این قاریان عبارتند از: «ابن عامر»، «ابن کثیر»، «عاصم»، «ابو عمرو»، «حمزه»، «نافع» و «کسائی».
متاخرین سه نفر دیگر بر این هفت نفر افزوده اند به نام های: «خلف»، «یعقوب» و «ابوجعفر».
همچنین قرائت چهار قاری دیگر که به قرائت شاذّ معروف بودند نیز بر این ده قاری اضافه شده است: «حسن بصری»، «ابن محیص»، «یزیدی» و «اعمش».
در واقع اين چهارده قرائت معروف كه هركدام از طريق دو راوى نقل شده، مجموعا بيست و هشت قرائت را تشكيل مى دهند.
معرفی اجمالی قُرّاء سبعه
1. «ابن عامر»: «عبدالله بن عامر يحصبى»(متوفاى 118) قارى شام؛ دو راوى او «هشام بن عمّار»(245 ـ 153) و «ابن ذكوان»(242 ـ 173) هستند كه هرگز «ابن عامر» را درك نكرده اند.
2. «ابن كثير»: «عبدالله بن كثير دارمى»(متوفاى 120) قارى مكّه؛ دو راوى او «بزّي»(250 ـ 170) و «قُنْبُل»(295 ـ 191) هستند كه هرگز او را درك نكرده اند.
3. «عاصم»: «عاصم بن ابى النَجُود اسدى»(متوفاى 128) قارى كوفه؛ دو راوى او «حفص بن سليمان» ـ پسر خوانده او ـ (180 ـ 90) و «شعبه ابوبكر بن عيّاش»(193 ـ 95) هستند. «حفص» قرائت «عاصم» را دقيق تر و مضبوط تر مى دانست و قرائت «عاصم» به وسيله او منتشر شده و تا امروز متداول است و همين قرائتى است كه امروزه در اكثر كشورهاى اسلامى رايج است.
4. «ابو عَمرو»: «زبّان ابوعَمرو بن علاء مازنى»(متوفاى 154) قارى بصره؛ دو راوى او «دورى حفص بن عمر»(متوفاى 246) و «سوسى صالح بن زياد»(متوفاى 261) هستند كه او را درك نكرده اند و به واسطه «يزيدى»، قرائت را از او گرفته اند.
5. «حمزه»: «حمزة بن حبيب زيّات»(متوفاى 156) قارى كوفه؛ دو راوى او «خلف بن هشام»(229 ـ 150) و «خلّاد بن خالد»(متوفاى 220) كه قرائت را با واسطه از او گرفته اند.
6. «نافع»: «نافع بن عبدالرحمان الليثى»(متوفاى 169) قارى مدينه؛ دو راوى او «عيسى بن ميناء»(220 ـ 120) معروف به «قالون» ـ پسرخوانده نافع ـ و «ورش»، «عثمان بن سعيد»(197 ـ 110) هستند و اين قرائت همان است كه در برخى از كشورهاى مغرب عربى امروزه رايج است.
7. «كسائى»: «على بن حمزه»(متوفاى 189) قارى كوفه؛ دو راوى او «ليث بن خالد»(متوفاى 240) و «دورى، حفص بن عمر» ـ كه راوى «ابوعمرو» هم بود ـ (متوفاى 246) هستند.
قُرّاء عشرة
متأخرين سه نفر ديگر بر اين هفت نفر اضافه كرده اند:
8. خلف: «خلف بن هشام»، راوى «حمزه»(متوفاى 229) قارى بغداد؛ دو راوى او «ابويعقوب»(متوفاى 286) و «ابوالحسن»(متوفاى 292) هستند.
9. «يعقوب»: «يعقوب حضرمى»(متوفاى 205) قارى بصره؛ دو راوى او «رُوَيس»(متوفاى 238) و «روح»(متوفاى 235) هستند.
10. «ابوجعفر»: «ابو جعفر مخزومى»(متوفاى 130) قارى مدينه؛ دو راوى او «ابن وردان»(متوفاى 160) و «ابن جَمّاز»(متوفاى 170) هستند.
قُرّاء اربعة عشر
چهار قارى ديگرى كه به قرائت شاذّ (خلاف مشهور) قرائت مى كردند؛ ولى مقبول عامّه مردم بودند، بر اين ده قارى افزوده شده اند:
11. «حسن بصرى»: «حسن بن يسار»(متوفاى 110) قارى بصره؛ دو راوى او «شجاع بلخى»(190 ـ 120) و «دورى»(متوفاى 246) كه او را درك نكرده و با واسطه از او روايت كرده اند.
12. «اِبن مُحَيصن»: «محمد بن عبدالرحمان(متوفاى 123) قارى مكّه؛ دو راوى او «بَزّى»(250 ـ 170) و «ابن شنبوذ»(متوفاى 328) هستند كه با واسطه از او روايت كرده اند.
13. «يزيدى»: «يحيى بن مبارك»(متوفاى 202) قارى بصره؛ دو راوى او «سليمان بن حكم»(متوفاى 235) و «احمد بن فرج ضرير» (متوفاى 303) هستند كه با واسطه از او روايت كرده اند.
14. «أَعمش»: «سليمان بن مهران اسدى(متوفاى 148) قارى كوفه؛ دو راوى او «شنبوذى»(388 ـ 300) و «مطوّعى»(متوفاى 371) هستند كه با چند واسطه از او روايت كرده اند.
#ملّیّت_قراء_سبعه
#قاریان_ایرانی
پنج نفر از «قُرّاء سبعه» به غير از «ابن عامر» و «ابوعمرو» ايرانى الاصل هستند.
«ابن عامر» مجهول النسب
و «ابوعمرو» از قبيله «مازن تميم» است؛ ولى قاضى «اسد يزيدى» مى گويد: «او از فارس شيراز از روستاى كازرون برخاسته است».
#مذهب_قراء_سبعه
«عاصم»، «ابوعمرو»، «حمزه» و «كسائى»، صريحا اظهار تشيّع مى نمودند؛
ولى ابن كثير و نافع از آنجا كه هر دو از فارس هستند، احتمالا شيعه بودند؛
اما «ابن عامر»، بزرگ شده خاندان اموى بود، او فردى ناشايست و بى پروا شناخته مى شد.
منابع:
التمهيد في علوم القرآن، معرفت، محمد هادى، مؤسسة النشر الاسلامى، قم، 1415 هـ ق، چاپ دوم، ج 2، ص 240.
@DUROUS_ALSHABAB
#علوم_قرآن
#قراء_سبعه
#شعر
«قرّاء سبعه» به ترتيب سال وفات آنان عبارت اند از
1. عبداللّه بن عامر(متوفای118)
2. عبداللّه بن كثير(متوفای120)
3. عاصم بن ابی النجود(متوفای128)
4. ابوعمرو بن علاء(متوفای154)
5 . حمزة بن حبيب(متوفای156)
6 . نافع بن عبدالرحمن (متوفای169)
7. علی بن حمزه كسائى (متوفای189)
نام اين هفت تن در اين دو بيت گردآمده است:
در مكه نخست ابن كثير است امام
نافع ز مدينه، ابن عامر از شام
در بصره ابوعمرو علا دارد نام
عاصم چو كسا و حمزه از كوفه تمام
@DUROUS_ALSHABAB