eitaa logo
در مسیر مهدویت
358 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
418 ویدیو
3 فایل
اینجا محلی است که قصد داریم با هم چند قدمی در مسیر مهدویت و کسب رضایت امام زمان مهربان‌مان💚 -که خداوند ظهورش را نزدیک گرداند- برداریم.💐 ان شاء الله (کپی مطالب آزاد است) 🔗 @DarMasireMahdaviat
مشاهده در ایتا
دانلود
🕯 عزا خانه ما را دریابید! ☑️ استاد مجاهدی نقل ‌می‌کنند: ▪️ خانه اجدادی مرحوم حجت الاسلام برقعی محل آمد و شد علمای ربانی و دوستان آل الله در قم بود و خود ایشان نیز در اقامه عزاداری برای سالار شهیدان سعی بلیغی داشتند و معمولاً در دهه اول محرم هر سال پر رونق ترین مجالس عزاداری اباعبدالله الحسین (علیه السلام) در منزل ایشان برگزار ‌می‌شد. روزهای تاسوعا و عاشورا شخصیت‌های بزرگی همانند مرحوم علامه طباطبایی (رحمت الله) - صاحب تفسیر المیزان – در این مجالس عزاداری شرکت ‌می‌کردند و اغلب به صورت ناشناس در میان مردم عزادار ‌می‌نشستند بر مصائب سالار شهیدان اشک ‌می‌ریختند. بارها شخصاً آن مرحوم را ‌می‌دیدم که با حضور در آن مجالس، غمگینانه در گوشه ای نشسته و بی تابانه برای جد بزرگوار خود و مصائب آل الله ‌می‌گریستند و در این حالت سعی ‌می‌کردند که با گوشه عبا چهره خود را بپوشانند. مرحوم برقعی (رحمت الله) برای من این قضیه را با انقلاب حال تعریف ‌می‌کردند و ‌می‌گریستند: ▫️ هر سال در روز پایان عزاداری، پاکت حق الزحمه واعظان و ذاکران حسینی را پس از ختم جلسه به آنان تقدیم ‌می‌کردم. سالی، روز عاشورا با روز جمعه مصادف شده بود و من پس از نماز صبح وقتی که خواستم پاکت‌ها را آماده کنم، دیدم که چهل هزار تومان کم دارم! پول به اندازه نیاز در حساب بانکی داشتم ولی چون روز جمعه بود نمی‌توانستم از آن استفاده کنم، و از طرفی با مولای خود امام حسین (علیه السلام) عهد کرده بودم که از بابت هزینه مجالس عزاداری شخصاً از کسی وجهی مطالبه نکنم ولو به صورت قرض الحسنه! لذا برای اولین بار در طول سال‌ها عزاداری، خود را با مشکلی رو به رو ‌می‌دیدم که ظاهراً حاصلی جز شرمساری برای من نداشت! مغموم و افسرده، سماور را روشن کردم و قلباً به آقا امام حسین (علیه السلام) متوسل شدم که آبروی مرا بخر و نگذار شرمنده ذاکران تو باشم. هنوز چند دقیقه ای از دم کردن چای نگذشته بود که شنیدم در ‌می‌زنند! برخاستم و در خانه را باز کردم. دیدم دو نفر ناشناس (یا سه نفر، تردید از نویسنده است) و آذری زبان پشت در ایستاده اند. پس از سلام و احوالپرسی، گفتند: 🔹 از طرف جعفر آقا حامل پیغامی برای شما هستیم! ▫️ آنان را به درون خانه راهنمایی کردم و پس از صرف چای، بسته ای را به من دادند و گفتند: 🔹 ساعتی پیش در خدمت جعفر آقای مجتهدی بودیم. در اثنای صحبت، ایشان چند لحظه سکوت کرده و به ما گفتند: 🔸 آقا امام حسین (علیه السلام) ‌می‌فرمایند: 🔶 عزا خانه ما را دریابید! 🔹 بعد چند بسته اسکناس را داخل روزنامه پیچیدند و گفتند: 🔸 آقا جان! این بسته را به حاج آقا مصطفی برقعی برسانید! منزل ایشان در گذرخان، کوچه معروف به کلاه فرنگی است! 🔹 از خدمت شان مرخص شدیم و پرس و جو کنان آمدیم و خدا را شکر که این توفیق نصیب ما در این روز عزیز شد! ▫️ بسته پول را باز کردم و در نهایت تعجب دیدم که جعفر آقا چهار بسته ده هزار تومانی برای من فرستاده اند! بغض گلویم را فشرد و بی آن که بتوانم با آنان سخنی بگویم با من خداحافظی کردند و رفتند! ⬅️ در محضر لاهوتیان، جلد۱، صفحه ۱۱۶ و ۱۱۷ 🏷 🖤در مسیر مهدویت🖤 🌐 @DarMasireMahdaviat
الله اکبر حضرت اصغر به میدان آمده- مهدی رسولی(1).mp3
7.43M
🏴 الله اکبر حضرت اصغر به میدان آمده در پاسخ «هل من معین» با سر به میدان آمده 🎤 مهدی رسولی 🗓 شب هفتم محرم 🏷
📚 معرفی کتاب: سقای آب و ادب 🖋 نویسنده: سید مهدی شجاعی 🔖 انتشارات: نیستان 📋 موضوع: سیدمهدی شجاعی در رمان سقای آب و ادب زندگی حضرت ابوالفضل (ع) را با روایتی شاعرانه توصیف می‌کند و در خلال داستان، ابعاد جدیدی از شخصیت بزرگوار حضرت عباس را به تصویر می‌کشد. 🗂 فصل های کتاب: «عباسِ علی»، «عباسِ ام‌البنین»، «عباسِ عباس»، «عباسِ سکینه»، «عباسِ مواسات»، «عباسِ زینب»، «عباسِ ادب»، «عباسِ حسین»، «عباسِ فرشتگان» و «عباسِ فاطمه» 📖 قسمتی از متن کتاب: ❇️ پرده اول:  ▫️ و اکنون این اوست و آبی که تا زانوان او و شکم اسب، بالا آمده. اکنون این اوست و آب و مشک خالی و بچه‌های حسین‌. اکنون این اوست و تنی که از تشنگی ناتوان شده. اکنون این اوست و هجوم لشگر عقل از هزار سو که او را به نوشیدن آب ترغیب می‌کند: 🔹 تو علمدار لشگر حسینی، باید استوار بمانی. تو محافظ بچه‌های حسینی باید توان در بدن داشته باشی. وقتی به جرعه‌ای آب می‌توان توان هزار باره گرفت، چرا این توان را -نه از خودت که- از انجام رسالتت دریغ می‌‌کنی؟ ❇️ پرده دوم: ▫️ دست‌هایش را باز می‌کند و آب را به شریعه برمی‌گرداند. دل به حکم امام عشق می‌‌سپارد و سپاه عقل را مضمحل می‌‌کند. 🔸 مگر تو از آب توان می‌‌گیری؟! مگر تو به مدد جسم راه می‌‌روی؟ برای من اکنون جنگیدن اصل نیست. عشق به حسین اصل است. حتی جنگیدن در راه حسین هم به اندازه خود حسین اصل نیست. اصل، حسین است. اصل این است که وقتی حسین تشنه است، آب خوردنِ من نامردی است، نامریدی است، نابرادری است، ناعاشقی است. 📜 و الله لااَذوقُ الماء و سیّدیَ الحُسَین عطشانا. 🏷 (ع) (ع)
🔘 حضرت علی اکبر علیه السلام جنگاور میدان نبرد ☑️ هنگامی که حضرت علی اکبر علیه السلام با آن هیبت رزم جویی و مبارز طلبی به میدان آمد، لشکر عمر بن سعد در برابرش تاب مقاومت نداشتند و هر کدام به طرفی فرار ‌می‌کردند. فرمانده لشکر دشمن، حکیم بن طفیل و ابن نوفل را طلبید و هر کدام را هزار سوار بداد و گفت: 🔹 چاره آن است که شماها به یک دفعه حمله کنید. ▫️ آنها به شیر بیشه میدان، علی اکبر علیه السلام حمله ور شدند؛ ولی آن شاهزاده شجاع که وارث شجاعت حیدری و حسینی بود، در آن هنگام بر جّدش محمد مصطفی صلی االله علیه و آله صلوات فرستاد و بر آن قوم حمله نمود و جمع بسیاری را هلاک کرد و لشکر را متفرق ساخت. (۱) عمر بن سعد، به اصطلاح خودش، چاره جویی کرد و طارق بن کثیر را مأمور کشتن علی اکبر علیه السلام کرد، طارق بن کثیر مردی شجاع و با جرأت بود. عمر بن سعد به او گفت: 🔹تو سالهاست که از دست امیر جایزه می‌گیری، اکنون برو سر این پسر را برایم بیاور و من ضامن می‌شوم که از پسر زیاد برای تو حکومت موصل را بگیرم. ▫️ و برای ضمانت خود، انگشترش را به طارق بن کثیر داد. طارق مقابل شیر حیدری قرار گرفت و نیزه ای به طرف آن حضرت پرتاب کرد و آن حضرت، نیزه را از خود دفع نمود، چنان نیزه را بر سینه طارق زد که از اسب به زمین افتاد. در این حال، برادر طارق به مبارزه علی اکبر علیه السلام آمد و آن حضرت ضربتی بر چشمهایش زد و آن ملعون روی خاک افتاد. در این هنگام، کشته شدن طارق و برادر او، بر فرزندان طارق بسیار مشکل آمد، پس دو پسر طارق هر کدام به میدان آمدند، که به وسیله رزم جوی لشکر سیدالشهداء، حضرت علی اکبر علیه السلام به هلاکت رسیدند. ترس و هیجانی در لشکر عمر بن سعد افتاد: 🔹 این جوان کیست که هیچکس تاب مقاومت در برابر او را ندارد؟! ▫️ بالاخره فرد دیگری به نام بکر بن غانم به میدان آمد تا شاید بتواند آن شجاع حسینی را از لشکر دور کند. وقتی مقابل علی اکبر علیه السلام قرار گرفت، آن حضرت چنان شمشیری بر بکر بن غانم زد که خود و مرکبش دو نیمه شد. (۲) ⬅️ بدرقه جان - زندگانی حضرت علی اکبر علیه السلام صفحه ی ۲۸ (۱). تذکره الشهداء،ص۲۰۵. (۲). اسرار الشهاده،ص۳۷۰؛ تذکره الشهداء،ص۲۰۶. 🏷 علیه السلام
صدقه دادن برای سلامتی امام زمان در شب عاشورا(1).mp3
4.11M
🔘 صدقه دادن برای سلامتی امام زمان (عج) در شب و روز عاشورا 🏴 امشب و فردا که فشار بر قلب مقدس امام زمان (عج) به حداکثر می‌رسد، برای سلامتی ایشان صدقه کنار می‌گذاریم. ☑️ نقل شده است که علامه امینى صاحب کتاب ارزشمند الغدیر، در شب‌های تاسوعا و عاشورا مدام صدقه می‌داده و می‌فرمودند: 🔸 در این ایام فشار زیادی بر قلب حضرت صاحب(عج) وارد می‌شود. 🏷 عجل الله تعالی فرجه
6.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 انجام کارهای یزیدی حین عزاداری برای امام حسین (ع) ! ⭕️ یزید شراب خوار بود، سگ باز بود، اهل بزن برقص بود، عفاف و حجاب براش مهم نبود. اونوقت ما با اعمال و رفتار یزید برای امام حسین عزاداری می‌کنیم؟ کسی نمیگه گناهکار در مجلس عزای سیدالشهدا شرکت نکنه ولی به حرمت سیدالشهدا گناهشو با خودش نیاره. جوری نشه طرف بیاد وسط هیئت مشروب بخوره و بگه دلم با امام حسینه! ⚠️ نمیشه اعمال یزید رو بیاری وسط مجلس امام حسین و بگی حسین (ع) رو دوست دارم که!! 🏷 علیه السلام
🔘 آیت‌الله بهجت قدس‌سره: 🏴 بکاء (گریه) بر سیدالشهدا علیه‌السلام، از مراتب شهادت [با آن حضرت] است. ⬅️ رحمت واسعه، ویراست سوم، صفحه ٣۵ 🏷 🖤در مسیر مهدویت🖤 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S5W88
🔘 حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره اصرار می‌کرد که: ▪️ وقتی مجلس برگزار می‌کنید، برتری‌ها و امتیازهای اهل‌بیت علیهم‌السلام و فضایل و مناقب این حضرات را بگویید و در برابر این قضیه ابراز احساسات کنید. 🕯 حتی اگر اشک شما جاری نمی‌شود، حالت گریه به خود بگیرید و در حال حزن باشید و تباکی کنید (حالت گریه بگیرید). ⬅️ رحمت واسعه، صفحه ٢۴ (مجموعه فرمایشات حضرت آیت‌اللّٰه بهجت پیرامون حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام و اصحاب و یاران آن حضرت) 🏷 🖤در مسیر مهدویت🖤 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S5W87
🏴 تشرّف حاج سیّد حسین حائری‌ در مجلس روضه ی دهه اول محرم قسمت اول: 🔰 حاج سیّد حسین حائری، ساکن ارض اقدس مشهد الرضا علیه السّلام، در اوایل ماه ذی القعده الحرام سال ۱۳۶۴، فرمود: ▫️ حدود سال ۱۳۰۴ هجری، در ایّام دهه محرّم سیّدی غریب که او را نمی‌شناختم به منزل من در کرمانشاه وارد شد. غالبا زوّار چه اهل علم و چه غیر ایشان از عراقین (ایران و عراق فعلی) بدون هیچ آشنایی بر من وارد می‌شدند و من از ایشان پذیرایی می‌نمودم. پس از دو روز، یکی از اهل علم نجف اشرف به دیدن من آمد و آن سیّد را شناخت. به من اشاره کرد که: 🔸 این آقا را می‌شناسید؟ ▫️ گفتم: 🔹 سابقه‌ای با ایشان ندارم. ▫️ گفت: 🔸 یکی از مرتاضین (افرادی که با هدف تصفیه و تهذیب نفس، در مکانی خلوت ریاضت می کشند.) بسیار مهم می‌باشد. به ظاهر در کوچه مسجد هندی در نجف اشرف دکّان عطّاری دارد و غالبا از نجف و اهل‌ و عیال خود مفقود می‌شود. هرچه در کربلا و کاظمین و حلّه تفحّص می‌نمایند، او را نمی‌یابند. بعد از چند ماه معلوم می‌شود که در یکی از حجرات‌ مسجد کوفه پنهان و با موی بلند سر و ریش، در آن‌جاست. با حال پریشانی او را به نجف آورده، باز هم بعد از چند روز مفقود می‌شود و در مسجد به خادم می‌سپرد که به اهل و عیالش خبر ندهد. ▫️ من بعد از اطّلاع بر حال سیّد، به ایشان بیشتر محبّت کردم و اظهار داشتم که: 🔹 بعضی‌ها شما را از مرتاضین می‌دانند! ▫️ با کمال انکار و امتناع این مطلب را رد می‌کرد و بالأخره بعد از معاهده به این که اظهار نشود، گفت: 🔸 من دوازده سال در مسجد کوفه و غیره ریاضت کشیدم و شرط تکمیل ریاضت دوازده سال است و در کمتر از آن زمان، کسی به مقامی نمی‌رسد. ▫️ او کمالات خودش را مخفی می‌کرد فقط گفت: 🔸 احضار جنّ ممکن است؛ ولی جنّ دروغ می‌گوید و گاهی راست هم می‌گوید؛ لذا اعتمادی به قول آنها نیست. احضار ملک هم ممکن است؛ ولی چون آنها مشغول عبادت هستند، شایسته نیست ایشان را از عبادت بازداشت. ولی من روح همین علماء گذشته را احضار می‌کنم و آنچه از مغیّبات سؤال کنم، جواب می‌گویند. ▫️ من در آن چند سال اخیر که به مجالس روضه‌خوانی و سینه‌زنی توهین می‌کردند، جهت تقویت اساس شرع، مجلس روضه‌خوانی خیلی مفصّلی اقامه می‌نمودم که از اوّل فجر، مجلس منعقد و تا یک ساعت بعد از ظهر ختم می‌شد و از لحاظ هزینه زیاد و زحمات بدنی، خیلی در زحمت بودم. در آن مجلس شصت نفر روضه‌خوان شهری و غریب که از سایر شهرها آمده بودند و پنج مدّاح، روضه می‌خواندند و در این هشت و نه ساعت که مدّت مجلس بود، سی نفر و بقیّه در باقی ایّام می‌خواندند و همه آنها حقوق داشتند؛ لذا از سیّد خواهش کردم که: 🔹 شما از علماء سؤال کنید، آیا این مجلس با این زحمات مقبول اهل بیت علیهم السّلام هست؟ ▫️ گفت: 🔸 من شبها روح علماء را احضار می‌کنم. ▫️ بنا شد این کار را انجام دهد؛ لذا گفت: 🔸 من به چهار نفر از علماء مراجعه و از آنها سؤال می‌کنم: مرحوم آقا میرزا حبیب اللّه رشتی، مرحوم آقا میرزا محمّد تقی شیرازی، مرحوم آقا سیّد اسماعیل صدر و مرحوم آقا سیّد علی داماد قدّس سرّه که ایشان داماد آقا شیخ حسن مامقانی و به این جهت معروف به داماد بود. ▫️ روز بعد گفت: 🔸 من آقایان را احضار و سؤال کردم، گفتند: 🔶 بلی، این مجلس مقبول اهل بیت علیهم السّلام است و در روز نهم یا دهم حضرت ولیّ عصر عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف تشریف می‌آورند. ▫️ با کمال وجد و شوق گفتم: 🔹 چرا روزش را تعیین نکردید؟ ▫️ گفت: 🔸 امشب سؤال می‌کنم. (ادامه دارد) ⬅️ برکات حضرت ولی عصر (علیه السلام)، صفحه: ۲۴۲ 🏷 عجل الله تعالی فرجه
🏴 تشرّف حاج سیّد حسین حائری‌ در مجلس روضه ی دهه اول محرم 🏷 قسمت دوم (آخر) ▫️ فردا صبح گفت: 🔸 آنچه می‌گویم بنویسید و نگه دارید. ▫️ آن روز، روز پنجم محرّم بود. وضع من برخلاف وضع ریاست و ترتیب علماء در کرمانشاه بود که در جای معیّنی بنشینند و اشخاص محترم به طرف ایشان بیایند و قهرا آن قسمت، صدر مجلس محسوب شود؛ بلکه کنار در خانه نشسته یا می‌ایستادم و برای هرکسی قیام می‌نمودم؛ لذا این مجلس مورد توجّه عموم اهل شهر بود و (به علت جمعیت زیاد شرکت کنندگان مجلس،) غالبا راهش مسدود می‌شد و یک دسته دیگر در کوچه انتظار می‌کشیدند تا زمانی‌که اشخاص داخل منزل خارج شوند و آنها به جایشان بیایند. سیّد گفت: 🔸 در روز نهم، حدود ساعت دو، کنار چاهی که نزدیک در خانه است، نشسته‌اید یک مرتبه حال شما منقلب می‌شود و تمام بدنتان تکان می‌خورد؛ در آن حال به نقطه‌ای که آخرین حدّ محلّ نشستن زنها است نگاه کنید. هروقت تکان خوردید متوجّه آن نقطه مجلس باشید که یک عدّه اشخاص (ده دوازده نفر) به یک هیئت و یک لباس و یک شکل، نشسته‌اند یکی از آنها حضرت ولیّ عصر عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف است. آنها ساعت دو، از در اتاق روضه‌خوانها از طرف بیرونی، وارد می‌شوند و تا ساعت سه تشریف دارند و ساعت سه که مجلس برای خارج و وارد شدن افراد بهم می‌خورد، ایشان در ضمن مردم بیرون می‌روند و شما ملتفت نمی‌شوید. با وضو باشید و به محضر مبارکشان برسید و خدمتی از قبیل: چای دادن یا استکان برداشتن انجام دهید. آنها برای شما قیام نمی‌کنند و می‌گویند: 🔶 این خانه، خانه خودمان است؛ در خانه بروید و از مردم پذیرایی کنید. 🔸 در همان ساعتی که تشریف دارند دو روضه‌خوان، روضه می‌خوانند و هر دو از امام زمان علیه السّلام می‌گویند و کسی مصیبت نمی‌خواند با این حال، مجلس خیلی دگرگون و ضجّه و ناله بیشتر از هر روز می‌شود. آقای اشرف الواعظین که هر روز یک ساعت بعد از ظهر می‌آید و مجلس را ختم می‌کند، در همین ساعت آمده و منبر می‌رود و از امام زمان علیه السّلام می‌گوید. ▫️ به‌هرحال این مذاکرات در روز پنجم محرّم بین من و سیّد مرتاض اتفاق افتاد و این مطالب را نوشتم. من همیشه دم در می‌ایستادم و پذیرایی می‌کردم و اتاقی در بیرونی، مجمع آقایان روضه‌خوانها بود. تا روز نهم در انتظار این قضیّه روزشماری می‌کردم. در آن روز، مجلس جمعیّت زیادی داشت و من در آن ساعت معیّن کنار چاه نشسته بودم ناگاه لرزشی بر من‌ عارض شد و بدنم شروع به تکان خوردن نمود. فورا به آن نقطه معیّن نگاه کردم؛ دیدم در همان مکان حلقه‌ای مشتمل بر ده، دوازده نفر دایره‌وار و در لباس معمول اهل کرمانشاه (عبای بلند و کلاه نمدی و دستمال روی آن و کفش پاشنه خوابیده) نشسته‌اند. آنها تماما گندمگون و قوی‌استخوان و در سنّ نزدیک به چهل سالگی بودند به من تبسّم کردند و قیام و تواضعی که معمول همه‌کس بود؛ حتّی اهل حکومت و امراء لشکر، نکردند و گفتند: 🔶 خانه ی خودمان است همه چیز آورده‌اند شما در خانه بروید و مشغول پذیرایی باشید. ▫️ به مکان خود مراجعت نمودم و دانستم که این آقایان از در اتاق بیرونی به اندرونی آمده‌اند. به‌هرحال در آن ساعت دو نفر منبر رفتند و با آن‌که روز تاسوعا معمولا مصیبت حضرت ابالفضل علیه السّلام را می‌خوانند، هرکدام چند دقیقه منبر رفتند و به امام زمان علیه السّلام به عنوان تسلیت خطاب می‌کردند. مجلس از گریه و زاری هنگامه بود. آقای اشرف الواعظین که باید بعد از ظهر بیایند، ساعت دو آمدند و به اتاق روضه‌خوانها نرفتند و در همان مجلس وارد شدند و کنار در خانه، پهلوی من نشستند و گفتند: 🔹 من امروز برای رفع خستگی تعطیل کردم؛ چون فردا که عاشورا است کار زیاد است. ولی نتوانستم این‌جا نیایم. ▫️ ایشان بعد از چای و قلیان، به منبر رفت و سکوتی طولانی کرد و بعد بدون مقدّمه‌ای که معمول اهل منبر است صدا زد: 🔹 ای گمشده بیابانها روی سخن ما با توست. ▫️ مجلس بحدّی از این کلمه پریشان و مردم به سر و سینه می‌زدند که همگی بی‌اختیار شدند. پس از لحظه‌ای دیدم افراد آن حلقه نیستند. و دانستم از همان در اتاق وسطی رفته‌اند. ⬅️ برکات حضرت ولی عصر (علیه السلام)، صفحه ی ۲۴۲ 🏷 عجل الله تعالی فرجه
8.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 با عزاداری که همراه با انجام عمل حرام است، به امام حسین علیه‌السلام بی‌حرمتی می‌کنید و پا روی خون امام حسین علیه‌السلام می‌گذارید! 🏷 علیه السلام