eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
70.7هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 🔸یکی از شاگردان آیت الله العظمى اراکى (ره) نقل میکند : روزی رسیدم خدمت ایشان و عده‏ اى از علماء و بزرگان هم بودند.ایشان شروع کردند این چند بیت شعر را خواندند : ✨یا مَن بدنیا إشتغل قد غَرّه طول الأمل الموت یأتى بغتتاً القبر صندوق العمل✨ اى کسى که دنیا تو را مشغول کرده و همه را فراموش کردی، قیامت و حساب و کتاب را؛ آرزوى طولانى شما را مغرور نموده است، اما ناگهان مرگ به سراغ شما خواهد آمد. قبر شما صندوق عمل است. 📜بعد فرمودند: درِ صندوق عمل بسته است، وقتى که باز شد،معلوم میشود چه چیز توى صندوق بوده است؟! یک بچه در رحم مادر اگر کور یا شَل باشد یا عیب دیگری داشته باشد، احساس ناراحتى نمیکند،اصلا ناراحت نیست. اما وقتى به دنیا میآید، میفهمد که چشم او نابینا است، لذا شدیداً ناراحت میشود؛ آن کسانى که دنیا شدیداً آنها را غافل کرده و آخرت را فراموش کرده‏ اند، الآن معلوم نمیکند که چه کار کرده، بعد از مردن و در پاى حساب و کتاب، معلوم میشود براى آخرت چه کرده است. ‌‎‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷خدایا بخاطرحضورت در تمام لحظه هایمان سپاست میگوییم شبتون پر از آرامش و آسایش❣ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح یعنی پرواز قد کشیدن در باد چه کسی می گوید پشت این ثانیه ها تاریک است؟ گام اگر برداریم روشنی نزدیک است. صبح زیباتون بخیر، روزتون سرشار از امید… ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆مشورت با آينده نگر آگاه مرحوم علاّمه مجلسى به نقل از مرحوم شيخ بهائى رضوان اللّه عليهما استخاره اى را نقل كرده است و آن را به امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف با اين كيفيّت نسبت داده است : تسبيح را به دست گرفته و سه مرتبه گويد: ((اللّهمّ صلّ علىّ محمّد و آل محمّد)) و سپس مقدارى از دانه هاى تسبيح را در مُشت گرفته و پس از آن دانه ها را - دو عدد، دو عدد - رها نمايد، پس اگر يك دانه باقى ماند خوب است و آن كار مورد نظر خويش را اقدام نمايد، ولى چنانچه دو عدد باقى بماند، خوب نيست و نبايد اقدام كند.(۱) همچنين مرحوم صاحب جواهر استخاره اى را به حضرت حجّت عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف با اين كيفيّت نسبت داده است : پس از آن كه تسبيح را در دست گرفتى ، بايد مراد خويش را نيّت كنى و سه مرتبه صلوات بر محمّد و آلش عليهم السلام بفرستى و سپس مقدارى از دانه هاى تسبيح را در مشت بگيرى . بعد از آن ، دانه ها را - هشت تا، هشت تا - رها كرده ، در نهايت اگر يكى باقى بماند، متوسّط است و اقدام بر انجام آن كار بهتر مى باشد، ولى اگر دو عدد بماند، بهتر است كه آن كار ترك شود. امّا اگر سه عدد باقى مانده باشد، انجام آن كار و ترك آن يكى است و فرقى ندارد. و چنانچه چهار عدد باقى بماند، خيلى بد است و نبايد به آن كار اقدام نمايد. اگر پنج عدد باقى بماند، خوب است ولى زحمت و سختى دارد. اگر شش عدد باقى بماند، خيلى خوب است و بايد در آن كار تعجيل نمايد. و اگر هفت عدد باقى بماند، مانند آن موردى است كه پنج عدد باقى مانده باشد. ولى اگر هيچ باقى نماند، بسيار بسيار بد است و ضرر و زيان زيادى را در بردارد.(۲) ۱- مستدرك الوسائل : ج 6، ص 265، ح 5، بحارالا نوار: ج 91، ص ‍ 250، ح 4. ۲- مستدرك الوسائل : ج 6، ص 268، ح 2، جواهرالكلام : ج 12، ص ‍ 172. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆مردى كهن سال با شكل جوانى مرحوم شيخ صدوق ، طبرسى و برخى ديگر از بزرگان به نقل از ريّان بن صلت - كه يكى از ياران و خدمت گزاران امام علىّ بن موسى الرّضا عليهماالسلام است - حكايت نمايند: روزى خدمت آن حضرت شرف حضور يافته و اظهار داشتم : ياابن رسول اللّه ! آيا شما صاحب الزّمان و ولىّ امر هستى ؟ فرمود: بلى ، من ولىّ امر هستم ؛ وليكن نه آن كسى كه دنيا را پر از عدل و داد مى كند، و چگونه اين كار از من ساخته باشد با اين وضعيّتى كه در آن هستم !؟ آن كسى كه منظور تو است ، او قائم آل محمّد (عجّ الله تعالی شریف) مى باشد كه تمام ظلم ها و بى عدالتى ها را برطرف و عدالت را جايگزين مى نمايد. او هنگامى كه ظهور و خروج مى نمايد، با اين كه كهن سال و عمرى طولانى از او گذشته است ، امّا شكل و قيافه اش همچون جوانى شاداب ، بسيار نيرومند و قوى است ، كه چنانچه بخواهد بزرگ ترين درخت را ريشه كن كند، با يك دست چنين نمايد.(1) امام زمان عليه السلام اگر فريادى بلند كند، تمام صخره ها متزلزل و دگرگون شوند، عصاى حضرت موسى عليه السلام - با همان خصوصيّت و حالت - و نيز انگشتر حضرت سليمان عليه السلام همراه و در دست حضرت قائم آل محمّد عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف مى باشد. سپس امام رضا عليه السلام افزود: او چهارمين فرزند من مى باشد كه خداوند متعال او را پنهان و مخفى نگه مى دارد، تا به موقع ظاهر گردد و دنيا را پر از عدل و داد نمايد.(2) 1- همان طورى كه پدرش اميرمؤمنان علىّ عليه السلام درب قلعه خيبر را با يك دست از جاى كَند و چندين متر آن طرف تر پرتاب نمود كه چهل نفر هم نتوانستند آن را بردارند. 2- إكمال الدّين : ص 376، ح 7، غيبة نعمانى : ص 168، ح 9، إعلام الورى طبرسى : ج 2، ص 240. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆حاج شيخ حسنعلى نخودكى اصفهانى يك كسى به حضرت زهرا سلام اللّه عليها توهين مى كند، آشيخ حسن على نخودكى اصفهانى او را به درك واصل مى كند، بعد هراسان مى شود كه كجا برود. در همين حال يكى از اولياء خدا، يا ائمه اطهار عليهم السلام يادم رفته پيدا مى شود و ميفرمايد آشيخ حسن على چه مى خواهى ؟ آشيخ فرموده بود، رزق حلال ميخواهم و دوست دارم درنجف باشم . آن بزرگوار فرموده بود نمى خواهد به نجف بروى . برو مشهد آنجا هم مثل نجف است و بيا اين پول حلال را هم بگير برو نخودك . فلان باغ را بخر و در همان جا باش . آشيخ به نخودك مى آيد و آن باغ را مى خرد و توى باغ درخت هاى مو و انگور مى كارد. در اوقاتى كه فصل انگور ميشود نان وانگور و بقيه سال را با كشمش ، و هيچ چيز از بيرون استفاده نمى كرد. ايشان فرمودند: يك رفيق داشتم خدا بيامرزدش به نام شيخ زين العابدين رضوان اللّه تعالى عليه كه توى صحن اسماعيل طلائى آن بالا يك حجره داشت . كه با شيخ حسنعلى خيلى در ارتباط بودند و حاج شيخ حسنعلى كتابهاى قديمى به دست مى آورد و شيخ زين العابدين براى ايشان صحافى مى كرد. يكروز شيخ دو كتاب خيلى مهم مى آورد و به ايشان مى دهد تا صحافى كند، مى فرمايد به يك شرط صحافى مى كنم كه يك روز ناهار تشريف بياوريد منزل ما. آشيخ حسنعلى فرموده بودند: باشد مى آيم . روزها مى گذشت و آشيخ زين العابدين مى گفت : پس آقا چه شد. مى فرمود: مى آيم . تا يك روز در زمان رضاشاه ملعون كه گفتند بيست و چهار ساعت كسى از خانه ها حق بيرون آمدن ندارد، آن روز شيخ با يك طبق نان و چيزى آوردند، و از منزل ما چيزى نخوردند و ايشان خانه هر كس كه ميرفت حتى يك آب جوش هم نمى خورد. 📚داستانهايى از مردان خدا، قاسم مير خلف زاده ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅مرحوم اسماعیل دولابی میگفت : ✍گاهی اوقات با خدا خلوت کنید نگویید که ما قابل نیستیم هر چه ناقابل‌تر باشیم خدا بیشتر اهمیت می‌دهد خدا کسی نیست که فقط خوب‌ها را انتخاب کند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✾📚 @Dastan 📚✾ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌷 🌷 .... ! 🌷روز اول: ساعت ۹ صبح همه را در محوطه جمع كردند. از ما فيلم گرفتند؛ سپس ما را به سوله باز گرداندند. داخل سوله، چهار نفر از بچه‌ها روی زمين افتاده بودند. فكر كردم از شدت جراحت‌ها توانايی حركت ندارند. نزديكشان كه رسيدم، ديدم شهيد شده‌اند. شب، هنوز شهدا بودند و قيامتی برپا بود. مجروحان، تشنه ناله می‌كردند. هوا دم كرده بود. گرما می‌خواست ما را خفه كند. هر ساعتی، بر تعداد شهيدان افزوده می‌شد. می‌گفتيم: آب بدهيد! می‌گفتند: شما كافريد. به كفار، ترحم جايز نيست! 🌷روز دوم: ِكاميونی آوردند و شهدا را داخل آن ريختند و بردند. باز هم درِ شهادت باز بود. 🌷‌‌روز سوم: به هر كس اندكی نان خشك و دانه‌ای خيار دادند، بدون آب. سر و صدا كه خيلی بالا رفت، تانكر آبی پشت ديوار سوله گذاشتند. از پنجره می‌ديديم. جلوی ديدگانمان، شير تانكر را باز كردند. آب به زمين می‌ريخت و آن‌ها می‌خنديدند. بعد از نماز باشكوه و عزت آفرين ظهرمان، دسته جمعی به داخل سوله ريختند و با كابل و چوب به جان بچه‌ها افتادند. ضعف جسمی، تشنگی، مجروحيت، گرما و.... همه را بی‌تاب كرده بود. ‌‌خسته شدند و رفتند تانكر آبی به داخل سوله آوردند. شيرش را كه باز كردند، طبعاً بايد همه با سر هجوم می‌بردند. هيچ كس تكان نخورد. به جای آب، به چشم‌هايشان نگريستيم. دوباره به جان بچه‌ها افتادند. خسته كه شدند، رفتند. ما هم با كمی آب، لب‌های خشك بچه‌های مجروح را تر ساختيم. بعد از ظهر آن روز، وقتی آفتاب، بخشش و بذلش به آن‌جا زياد شد، آفتاب بوديم. بعد ما را برهنه بيرون آوردند. مدتی در آتش بی‌دود هم با دست‌های بسته ما را در خيابان‌ها گرداندند. سنگ و چوب و قوطی خالی و.... به سويمان پرتاب می‌شد. 🌷روز چهارم: ما را بين اردوگاه و بيمارستان‌های نظامی بغداد تقسيم كردند. شهدا هم به مكانی نامعلوم بردند. دوباره تكرار جشن مردم جاهل.... : آزاده سرافراز رضا ميرزای 📚 کتاب "شهدای غریب" منبع: سایت نوید شاهد ❌❌ امنیت اتفاقی نبوده و نیست! ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تنها عملی که در عالم برزخ از شاگرد برجسته آیت الله اراکی (ره) پذیرفته شد! 🎤 حجت الاسلام عالی ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆هيچ چيز مانع ديدار او نيست مرحوم حاج شيخ در مرض فوتشان در مشهد و خانه ((حاج عبدالحميد مولوى )) بسترى بودند ولى روزهاى آخر كه مرضشان شدت كرد در بيمارستان منتصريه خيابان جنت بسترى شدند. اطاقى كه حاج شيخ بسترى بودند تخت نداشت ، مفروش بود و تشك و متكى گذاشته بودند. درب اطاق به داخل ايوان بود و هر كس داخل ايوان مى شد داخل اطاق را مى ديد. اژدرى مى گفت : من رفتم به عيادت حاج شيخ ديدم رو به ديوار عبا بر سر كشيده و سر بر بالشت گذاشته پشت به در اطاق مثل اينكه در حالت خواب است . لذا آهسته در را باز كردم و در گوشه اى ساكت نشستم . بعد از من شخص ديگرى وارد شد او هم مثل من آهسته در كنارى نشست . حاج شيخ پشتش به ما بود و كاملاً عبا بر سر كشيده بود كه حتى صورت مباركش هم معلوم نبود. در اين بين ((حاج عبدالحميد مولوى )) رحمة الله عليه وارد شد. او حاج شيخ را صدا زد و راجع به موضوعى كه حاج شيخ به او ماءموريت داده بودند گزارش داده . ضمناً گفت : كسانى هم اين جا به عيادت حضرتعالى آمده اند. سبحان الله ! حاج شيخ فرمود: مى دانم حبيب است و فلان كس ، اسم او را هم فرمود. به خدا قسم من و آن شخص ديگر مات و مبهوت شديم زيرا معلوم شد كه اين مرد خدا از همه سو مى بيند و هيچ چيز مانع ديد او نيست . 📚داستانهايى از مردان خدا، قاسم مير خلف زاده ✾📚 @Dastan 📚✾
شخصی ﺭﺍ ﭘﺮﺳﻴﺪﻧﺪ: ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺭﺳﺘﺎﺧﻴﺰ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﮕﻮﻳﺪ ﭼﻪ ﺁﻭﺭﺩﻩﺍﻱ؛ ﭼﻪ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﮔﻔﺖ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻭﻗﺘﻲ ﻓﻘﻴﺮﻱ ﺑﺮ ﮐﺮﻳﻤﻲ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﻤﻲﮔﻮﻳﻨﺪ ﭼﻪ ﺁﻭﺭﺩﻩﺍﻱ... ﺑﻠﮑﻪ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ ﭼﻪ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻲ...؟ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﻳﮏ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﻳﮏ ﻣﮑﺎﻓﺎﺕ... ﻓﺮﺻﺘﻰ ﺍﺳﺖ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺗﺎ ﺑﺒﺎﻟﻰ ﺑﻴﺎﺑﻰ ﺑﺪﺍﻧﻰ ﺑﻴﻨﺪﻳﺸﻰ ﺑﻔﻬﻤﻰ ﻭ ﺯﻳﺒﺎ ﺑﻨﮕﺮﻯ... ﻭ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﻳﺖ ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮﻩﻫﺎ ﺑﻤﺎﻧﯽ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✾📚 @Dastan 📚✾ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
⭕️ آزمایش بندگی آیت الله بهجت(ره): از مرحوم آقا میرزا جواد آقا ملکی تبریزی نقل شده که فرمود: 🔰آیا هیچ شده است که خود را در صدق عبودیت و بندگی امتحان کنید تا بدانید آیا بنده خدایید یا نه؟ 🧐 فکر کنید اگر زن و فرزند خود را به قصد زیارت کربلا، مهیای حرکت سفر نموده و با زحمت فراوان و هزینه زیاد تا لب مرز برسید، ولی در آنجا می‌بایست حرامی ـ مانند کشف حجاب یا نظر اجنبی به همسر و دختران همراه ـ را مرتکب شوید تا مقدمه خروج از گمرک و گرفتن گذرنامه و مجوز عبور از مرز باشد، دراین‌صورت خود را چگونه می‌یافتید؟ 🤔 آیا با خود می‌گفتید: این یک حرام عیب ندارد، ما که این همه زحمت کشیده و هزینه نموده‌ایم تا به اینجا رسیده‌ایم، بگذار این حرام انجام گیرد و عبور کنیم. و یا با کمال شجاعت و مردانگی و متانت مثل گُل با آن همه رنج و دوری راه و تحمل مخارج و هزینه سفر، با عائله خود برمی‌گشتید؟ زیرا کسی که فرموده: ✅ زیارت مستحب است، و همان کسی که من به قصد قربت و به داعی (انگیزه) امر او تا به اینجا آمده‌ام و متحمل این همه خسارت شده‌ام، ارتکاب حرام را جایز نمی‌داند و به داعی نهی و زجر او باید دوباره بدون هیچ‌گونه نگرانی و ناراحتی برگردم؛ چراکه من بنده‌ام، من می‌خواستم زیارت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام را برای رضای خدا انجام دهم، نه برای خواهش دل خود. ✅ اگر برای خداست، خدا می‌فرماید: کار حرام را انجام نده و با انجام گناه به زیارت مرو، لذا باید امتثال نمایم و برای او به زیارت نروم. ❇️ بنابراین، اگر این‌طور نکرد و برنگشت، یقیناً ناقص‌الایمان است؛ زیرا خداوند سبحان می‌فرماید: 📜 «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا في‏ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليماً؛ 📃 پس به پروردگارت سوگند، ایمان نمی‌آورند، مگر اینکه در اختلافی که میان آنها پیش آمده تو را حاکم کنند، سپس از آنچه قضاوت نمودی در دل خود هیچ‌دلتنگی احساس نکنند، و چنان‌که باید خود را تسلیم [خدا و حکم شما] کنند».(١) ❇️ بنده ی با ایمان باید تسلیم فرمان و حکم الهی باشد، نه تابع خواسته‌های خود و مطیع نفس و شیطان. ⬅️ در محضر بهجت، ج۱، ص ۳۴۱ ١.نساء: ۶۵. ✾📚 @Dastan 📚✾
💥تلنگر💥 🍃خیلیها که الان قربون صدَقت میرن شب اول قبرت نیم ساعت بیشتر سر قبرت نمیمونن همه میرن 👌تو میمونی و اعمالت 👈برای اون لحظه خودتو آماده کن دست خالی نباشی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبتون بخیر آرامش شب نصیبتون🌙 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
🤚 سلام اے همه هَستیَم، تمام دلم سلام اے ڪه به نامت،سرشته آب و گلم سلام حضرت دلبر، بیا و رحمے ڪن به پاسخے بنوازے تو قلب مشتعلم.. امام خوب زمانم هر ڪجا هستید با هزاران عشق و ارادت سلام السّلامُ عَلَیْڪَ یا صاحِبَ الزَّمانِ اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا شَریڪَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ✨🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 🔆او را نخواهيد ديد مرحوم شيخ طوسى رضوان اللّه تعالى عليه به نقل از علىّ بن بلال بغدادى - كه يكى از اصحاب امام عسكرى عليه السلام مى باشد - حكايت كند: روزى به همراه عدّه اى از علماء و بزرگان حضور مبارك امام حسن عسكرى عليه السلام رسيديم تا آن كه از آن حضرت درباره امام و حجّت بعد از او جويا شويم . همين كه وارد مجلس حضرت شديم ، مشاهده كرديم كه بيش از چهل نفر در منزل آن حضرت ، اجتماع نموده اند. عثمان بن سعيد عَمرى حركت كرد و ايستاد، سپس اظهار داشت : يابن رسول اللّه ! مى خواهم از چيزى سؤال نمايم كه شما خود نسبت به آن آگاه هستى . حضرت فرمود: فعلاً بنشين . بعد از آن ، امام حسن عسكرى عليه السلام با حالت غضب حركت نمود و خواست كه از مجلس خارج شود، فرمود: كسى بيرون نرود تا من برگردم . چون لحظاتى گذشت ، حضرت مراجعت نمود و با صدائى بلند فرمود: اى عثمان بن سعيد! و عثمان بن سعيد با شنيدن سخن حضرت ، از جاى خود برخاست و سر پا ايستاد. امام عليه السلام اظهار داشت : آيا مايل هستى كه شما را به آنچه مى خواهيد، خبر بدهم ؟ همگان گفتند: آرى ، ياابن رسول اللّه ! امام عليه السلام فرمود: آمده ايد تا از خليفه و حجّت خداوند متعال ، بعد از من سؤال نمائيد!؟ تمام افراد گفتند: بلى ، ما براى همين موضوع آمده ايم . در همين اثناء، كودكى همانند پاره اى از ماه و شبيه ترين افراد به امام حسن عسكرى عليه السلام ظاهر گشت . سپس امام حسن عسكرى عليه السلام فرمود: اين كودك ، امام شما پس از من خواهد بود و او خليفه و جانشين من مى باشد، او را تابع و پيرو باشيد؛ و از يكديگر متفرّق نشويد كه هلاك مى گرديد. و سپس افزود: از اين پس ديگر او را نخواهيد ديد، مگر آن كه وقتش فرا برسد. 📚كتاب الغيبة شيخ طوسى : ص 357، ح 319. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆خصايص حضرت حجّت عليه السلام محمّد بن مسلم ثقفى گويد: محضر مبارك حضرت باقرالعلوم عليه السلام رفتم ، تا درباره قائم آل محمّد عجّل اللّه تعال فرجه الشّريف سؤالى نمايم ، هنگامى كه خدمت حضرت رسيدم ، پيش از آن كه سخنى بگويم ، مرا مخاطب قرار داد و فرمود: اى محمّد بن مسلم ! قائم آل محمّد (صل الله علیه وآله و سلم) داراى پنج امتياز از پيامبران الهى مى باشد كه آن حضرت در اين پنج امتياز و خصوصيّت با آن پيامبران شبيه است : شبيه حضرت يونس عليه السلام مى باشد، از اين جهت كه او پس از سال ها غيبت در شكم ماهى ، هنگام ظهور و خروجش جوانى شاداب و نيرومند بود. شبيه حضرت يوسف عليه السلام است ، از جهت اين كه از ديد و از چشمِ غريب و آشنا مخفى و پنهان بود، به طورى كه حتّى برادرانش هم او را نمى شناختند. شبيه حضرت موسى عليه السلام است ، چون مرتّب طاغوتيان از ظهورش ‍ وحشت داشتند و ولادتش مخفى انجام گرفت . و نيز غيبتى طولانى داشت و دوستان و پيروانش صدمات و سختى هاى بسيارى را - در زمان غيبت حضرت موسى بن عمران - متحمّل شدند؛ و مرتّب در انتظار ظهورش چشم به راه بودند تا آن كه خداوند متعال او را ظاهر گردانيد و بر دشمنش پيروز آمد و مؤمنين در آسايش قرار گرفتند. شبيه حضرت عيسى عليه السلام است ، همچنان كه امتّش درباره او اختلاف كردند و عدّه اى گفتند: اصلا عيسى متولّد نشده ، گروهى ادّعا كردند كه تولّد يافته ، ولى مرده است ؛ بعضى هم گفتند: او را به دار آويختند و كشته اند و برخى هم بر واقعيّت و حقيقت امر آگاه و پابرجا ماندند. و نيز شبيه جدّش رسول خدا صلى الله عليه و آله مى باشد، از اين جهت كه با شمشير خروج و قيام مى نمايد و دشمنان خدا و رسولش را به قتل مى رساند، همچنين ستمگران و تجاوزگران را سركوب و نابود مى نمايد. پس او مانند جدّش با نصرت هاى الهى بر همگان مسلّط و پيروز خواهد شد؛ و هيچ پرچمى از او بدون پيروزى باز نمى گردد. سپس امام باقر عليه السلام افزود: بعضى از نشانه هاى ظهور آن حضرت عبارتند از: خروج سفيانى از شام ، صيجه آسمانى در ماه مبارك رمضان خواندن نام مبارك آن حضرت با نام پدر بزرگوارش . 📚اكمال الدّين : ص 327، ح 7، غيبة شيخ طوسى : ص 261، إلام الورى : ج 2، ص 233، و ينابيع المودّة : ج 3، ص 311 با تفصيلى بيشتر به نقل از امام صادق عليه السلام آورده است . ✾📚 @Dastan 📚✾
°•°•° سهم هر کس از آسمون به وسعت بال های آرزوهاشه به یک پنجره تماشا قانع نشو!✨☘ ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 .... 🌷وقتی "مهدی" اسير شد، همسرش دو ماهه حامله بود. اميدوار بود روزی بچه‌اش را در ايران ببيند. برای بچه‌های اردوگاه خيلی تلاش می‌كرد. كارها را سر و سامان می‌داد و عراقی‌ها هم به او حساس شدند. روزی كه بيمار شد هر روز خون استفراغ می‌كرد. او را برای عمل جراحی به بيمارستان نظامی تموز بردند. چند روز بعد.... 🌷چند روز بعد، يكی از بچه‌ها از بيمارستان آمد و اين خبر را آورد: در بيمارستان، روی ديوار، بالای يكی از تخت‌ها با قاشق كنده شده بود: "به خدا مرا كشتند؛ مهدی صادقی". سال ۶۹ كه هم‌بندهايش بازگشتند، فرزندش هم به استقبال آمده بود. خيلی دوست داشت برای نخستين بار پدرش را ببيند؛ اما....! 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز مهدی صادقی : آزاده سرافراز ابراهيم ايجادی 📚 کتاب "شهدای غریب" منبع: سایت نوید شاهد ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🌸ماجرایی زیبا از عنایت و عطوفت امام حسن علیه السلام به یک غلام ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆ظهور از پشت پرده با خصوصيّات يكى از اصحاب امام حسن عسكرى عليه السلام به نام يعقوب بن منقوش ‍ حكايت كند: روزى به منزل حضرت ابومحمّد، امام حسن عسكرى عليه السلام وارد شدم ، حضرت داخل ايوان جلوى يكى از اتاق ها نشسته بود و سمت راست امام عليه السلام پرده اى جلوى درب اتاق آويزان بود، خدمت حضرت عرض كردم : ياابن رسول اللّه ! امام و صاحب ولايت بعد از شما كيست ؟ فرمود: پرده را بالا بزن ، تا متوجّه شوى ! همين كه پرده را بالا زدم ، كودكى پنج ساله را در قيافه نوجوانى ده ساله با اين خصوصيات نمايان شد: چهره سفيد و نورانى ، ابروانى كشيده و با فاصله ، كفان دست درشت و غليظ، شانه هاى بزرگ و بافاصله و در سمت راست گونه اش خالى سياه وجود داشت . سپس آن كودك ، با وقار و هيبتى مخصوص به طرف پدر بزرگوارش امام حسن عسكرى عليه السلام جلو آمد؛ و در بغل پدر، روى زانويش ‍ نشست . بعد از آن امام عسكرى عليه السلام به من فرمود: اى يعقوب ! اين كودك بعد از من امام و صاحب شماها خواهد بود. همين كه سخن پدر تمام شد و او را معرّفى نمود، از روى زانوى پدر برخاست و پدرش اظهار نمود: اى عزيزم ! اى پسرم ! در حال حاضر داخل برو و مخفى باش تا آن هنگامى كه خداوند متعال اراده كند. و چون آن حجّت خدا وارد اندرون منزل شد، امام حسن عسكرى عليه السلام مرا مخاطب قرار داد و فرمود: اى يعقوب ! اكنون بلند شو و داخل اتاق را خوب نظر كن كه چه مى بينى ؟ پس طبق فرمان امام عليه السلام بلند شدم و هر چه به اطراف نگاه كردم كسى را نيافتم ؛ و متوجّه شدم كه حجّت خدا از چشم ها ناپديد و غايب شده است . 📚كتاب الغيبة شيخ طوسى : ص 357، ح 319. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆خبر دادن از غيب در كودكى حضرت ابوجعفر امام محمّد باقر صلوات اللّه و سلامه عليه حكايت فرمايد: روزى حضرت رسول صلى الله عليه و آله در جمع عدّه اى از اصحاب و ياران خويش حضور داشت ، كه ناگهان چشم حاضران به امام حسن مجتبى سلام الله عليه افتاد كه با سكينه و وقار خاصّى گام بر مى داشته و به سمت جدّ بزرگوارش ، در آن جمع مى آمد. همين كه رسول خدا چشمش بر او افتاد، تبسّمى نمود. در اين هنگام بلال حبشى گفت : بنگريد، همانند جدّش رسول اللّه صلوات اللّه عليه حركت مى كند. پيغمبر خدا فرمود: همانا جبرئيل و ميكائيل راهنما و نگهدار او هستند. و چون حضرت مجتبى وارد بر آن جمع شد همه به احترام وى از جاى برخاستند؛ و حضرت رسول خطاب به فرزندش كرد و اظهار داشت : حسن جان ! تو ميوه و ثمره من ، حبيب و نور چشم من و پاره تن و قلب من مى باشى ؛ و ... . در همين بين يك نفر اعرابى - بيابان نشين - وارد شد و بدون آن كه سلام كند، از حاضران پرسيد: محمّد صلى الله عليه و آله كدام يك از شما است ؟ اصحاب گفتند: از او چه مى خواهى ؟ حضرت رسول صلوات اللّه عليه ، به ياران خود فرمود: آرام باشيد و سپس خود را معرّفى نمود. اعرابى گفت : من هميشه مخالف و دشمن تو بوده و هستم . حضرت تبسّمى نمود؛ ولى اصحاب ناراحت و خمشگين شدند، حضرت رسول به اصحاب دو مرتبه به آنان اشاره نمود كه آرام باشيد. اعرابى اظهار داشت : اگر تو پيغمبر بر حقّ؛ و فرستاده خداوند هستى علائم و نشانه هائى را براى من ظاهر گردان . حضرت فرمود: چنانچه مايل باشى ، خبر دهم كه تو چه وقت و چگونه از منزل و ديار خود خارج شده اى ؟ و نيز خبر دهم كه تو در بين خانواده خود و ديگر آشنايان و خويشانت چه شهرتى دارى ؟ و يا آن كه اگر مايل باشى ، يكى از اعضاى بدن من تو را به آنچه خواسته باشى ، خبر دهد. اعرابى گفت : مگر عضو انسان هم سخن مى گويد؟! حضرت فرمود: بلى ، و سپس اظهار داشت : اى حسن ! بر خيز و اعرابى را قانع ساز. و چون حضرت مجتبى عليه السلام ، با اين كه كودكى خردسال بود؛ پيشنهاد جدّش را پذيرفت . اعرابى گفت : آيا پيغمبر نمى تواند كارى انجام دهد كه به كودك خود واگذار مى نمايد؟! پس از آن حضرت مجتبى سلام اللّه عليه لب به سخن گشود و چند بيت شعر خواند؛ و سپس خطاب به اعرابى كرد و فرمود: همانا تو با كينه و عداوت وارد شدى ؛ ليكن با دوستى و شادمانى و ايمان بيرون خواهى رفت . اعرابى تبسّمى كرد و گفت : احسنت ، سخنان خود را ادامه ده . حضرت مجتبى سلام اللّه عليه ضمن سخنى فرمود: تو در شبى بسيار تاريك ، كه باد سختى مى وزيد و ابر متراكمى همه جا را فرا گرفته بود از منزل خود خارج شدى ؛ و در بين راه بادى تند و صاعقه اى شديد تو را سخت به وحشت انداخت ؛ و با يك چنين حالتى به راه خود ادامه دادى ، تا به اين جا رسيدى . اعرابى با حالت تعجّب گفت : اى كودك ! اين حرف ها و مطالب را چگونه و از كجا مى دانى ؟! آن قدر بى پرده و صريح سخن مى گوئى ، كه گويا در همه جا همراه من بوده اى ! ظاهرا تو هم علم غيب مى دانى ؟! و سپس افزود: شناخت من در مورد شما اشتباه بوده است ، من از عقيده قبلى خود دست برداشتم ، هم اكنون از شما مى خواهم كه اسلام را به من بياموزى تا ايمان آورم . حضرت مجتبى سلام اللّه عليه اظهار نمود: بگو: ((اللّه اكبر))؛ و شهادت بر يگانگى خداوند؛ و رسالت رسولش بده ، تا رستگار شوى . اعرابى پذيرفت و اظهار داشت : شهادت مى دهم كه خدائى جز خداى يگانه وجود ندارد و او بى شريك و بى مانند است ؛ و همچنين شهادت مى دهم براين كه محمّد صلى الله عليه و آله بنده و پيغمبر خداى يكتا مى باشد. و چون أ عرابى توسّط سبط اكبر، حضرت مجتبى صلوات اللّه عليه اسلام و ايمان آورد، تمامى اصحاب و نيز خود حضرت رسول صلى الله عليه و آله خوشحال و شادمان شدند. و آن گاه پيامبر خدا، آياتى چند از قرآن ؛ و بعضى از احكام سعادت بخش الهى را به آن اعرابى تعليم نمود. بعد از اين جريان ، هرگاه اصحاب و انصار، امام حسن مجتبى عليه السلام را مى ديدند به يكديگر مى گفتند: خداوند متعال تمام خوبى ها وكمالات و اسرار علوم خود را به او عنايت نموده است . 1- الثّاقب فى المناقب : ج 3، ص 316، ح 3، مدينة المعاجز: ج 3، ص 359، ح 927 با تفاوت مختصر. 📚منبع: چهل داستان وچهل حدیث از امام حسن مجتبی علیه السلام ، حجت الاسلام والمسلمین عبدالله صالحی ✾📚 @Dastan 📚✾
♦️ استادشوشتری رحمه‌الله علیه: 🔸بعضی از افراد هستند زمان کوتاهی خدا را عبادت و بندگی کرده اند ولی خیلی زود به نتیجه رسیده اند 🔹وقتی خوب در امور آنها دقت میکنیم متوجه میشویم چند چیز را خیلی خوب توجه داشته اند: 💥 حسن ظن به خدا 💥 اخلاص در عمل 💥محبت محمد و آل محمد علیهم السلام ✾📚 @Dastan 📚✾
📩 | فهم دینی 🔺️ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب از خدایی که از همیشه نزدیکتر است برایتان عـاشقـانـه‌تـرین لحظات را میطلبم زیباترین لبخندها را روی لبهـایتـان و آرام ترین لحظات را برای هر روز و هر شبتان شبتون در آغوش اَمن خـــدا ✾📚 @Dastan 📚✾