eitaa logo
داستان و پند اخبار فوری طب سنتی اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
8.9هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
66 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ جهت مشاوره @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
هنگامی که  علیه‌السلام در ، در خون خود غوطه‌ور بود وی  دور بدن غرقه به خون و مجروح امام علیه السلام می‌گشت و پیشانی خود را به خون آغشته می‌کرد.«عمر سعد» که این حالت را از آن مشاهده کرد دستور داد: او را بگیرند که از بهترین اسب‌های صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌و‌سلم است. سواران اطراف اسب را محاصره کردند تا آن را دستگیر نمایند؛ ولی اسب بر آنان تاخت و با پاهای خود چهل نفر پیاده و ده نفر سواره را به درک فرستاد. پس از مشاهده این امر مجدداً عمرسعد دستور داد اسب را آزاد بگذارید تا ببینم چه می‌کند، همین که اسب را آزاد گذاشتند نزدیک بدن به خون غلتیده امام (علیه السلام) آمد و پیوسته یال و کاکل خود را به خون شریفش می‌مالید و آن را می‌بویید و با صدای بلند شیهه می‌کشید. کانال داستان و پند ☀️@Dastan1224
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست  ای برادر سیرت زیبا بیار  اﺳﺘﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ: به نظر ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯽﮐﻨﺪ؟ ﻫﺮﯾﮏ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ؛ ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ: ﭼﺸﻤﺎﻧﯽ ﺩﺭﺷﺖ. ﺩﻭﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﻗﺪﯼ ﺑﻠﻨﺪ. ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ: ﭘﻮﺳﺖ ﺷﻔﺎﻑ ﻭ ﺳﻔﯿﺪ. ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺳﺘﺎﺩ، دو کاسه کنار شاگردان گذاشت و گفت: به این دو کاسه نگاه کنید. اولی از طلا درست شده است و درونش سم است و دومی کاسه‌ای گلی است و درونش آب گوارا است، شما از کدام کاسه می‌نوشید؟ شاگردان یک‌صدا جواب دادند: از کاسه گلی. استاد گفت: ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻥ کاسه‌ها ﺭﺍ در نظر گرفتید، ﻇﺎﻫﺮ آنها ﺑﺮﺍ‌یتاﻥ ﺑﯽﺍﻫﻤﯿﺖ ﺷﺪ. آدمی هم همچون این کاسه است. آنچه که آدمی را زیبا می‌کند درونش و اخلاقش است. باید سیرتمان را زیباکنیم نه صورتمان را. ☀️@Dastan1224
بهائی علیه الرحمه می فرماید: روزی در مجلس بزرگی ذکر من شده بود. شنیدم یکی از حاضرین که ادعای دوستی با من می کرد ولی در این ادعا می گفت؛ شروع به نموده و نسبت ناروایی بمن داده بود و این آیه را در نظر نداشت که می فرماید: (بعضی پشت سر بعضی غیبت نکنید، آیا دوست دارید گوشت مرده برادر خود را بخورید؟ همه این را ناخوش می دارید. آنگاه که فهمید اطلاع از غیبت او پیدا کرده ام، نامه بلند بالایی برایم نوشت و اظهار پشیمانی و درخواست در آن نامه کرد. در جوابش نوشتم: خدا ترا پاداش دهد بواسطه ای که برای من فرستادی؟ چون هدیه تو باعث سنگینی کفه حسناتم در می شود! ☀️@Dastan1224
(علیه السلام) از جایی عبور می کرد، گروه اول را دید که گریه می کنند. گفت: گریۀ شما از چیست؟ گفتند: ما از آتش جهنم می ترسیم. فرمود: بدانید کسی که اینطور از خوف خدا اشک می ریزد، خدا او را از آتش می رهاند، امید داشته باشید، آتش جهنم بر بدن شما برخورد نکند. گروه دوّم را دید که ناله می زنند! پرسید شما چرا اشک می ریزید و تضرع می کنید؟ گفتند: عیسی! ما عشق داریم، جایی که در آن لغو، ، و خلاف نیست؛ جایی که ها و انبیا در آن هستند. فرمود: امید داشته باشید خدا به شما بهشت بدهد. رسید به گروه سوّم و از آنها پرسید شما چرا اشک می ریزید؟ گفتند: ما را داریم! فقط همین. فرمود: «اَنتُمُ المَقَرِّبُونُ؛ شما مقرّبترید.» آن دو گروه هم خوب بودند، اما شما مقربید و بالاترید و این نتیجۀ حبّ خداست. امیرالمؤمنین(ع) می فرماید: «دوازده نکته در تورات است که من آنها را به عربی ترجمه کردم و روزی سه بار به آنها نگاه می کنم. یکی از آنها این است: «یَابنَ آدَمَ! اُحِبُّکَ فَأَنْتَ اَحْبِبْنِی؛ ای انسان! من تو را دوست دارم، تو بندۀ منی، تو هم من را دوست داشته باش.» ‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌ ☀️@Dastan1224
(علیه السلام) فرمود: در مناجات به خداوند عرض کرد: خداوندا! به من توصیه و اندرزی کن خداوند فرمود: ای موسی! من تو را سه مرتبه توصیه می کنم. موسی عرض کرد: خداوندا بفرما. خداوند فرمود: تو را برای اطاعت از امر مادرت توصیه می کنم. موسی عرض کرد: خداوندا! بفرما. خداوند فرمود: باز هم مادرت را توصیه می کنم. موسی عرض کرد: خداوندا! توصیه سوم را بفرما. خداوند فرمود: پدرت را به تو، توصیه می کنم. خداوند به موسی فرمود: ای موسی! آیا می دانی من چقدر به تو ترحم نموده ام؟ موسی گفت: تو از مادرم به من مهربان تری. خداوند فرمود: موسی مادرت در اثر فضل من، بر تو ترحم می کرد. من بودم که او را بر تو مهربان ساختم و قلب او را پاک نمودم، تا او تو را پاک تربیت کند. اي آدم! آن‌چه بين من و توست: از تو  و از من . (الخصال) ‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‎‌‌‎ ☀️@Dastan1224
روزی انوشیروان بر بزرگمهر خشم گرفت و در خانه ای تاریک به زندانش فکند و فرمود او را به زنجیر بستند.چون روزی چند بر این حال بود،کسری کسانی را فرستاد تا از حالش پرسند. آنان بزرگمهر را دیدند با دلی قوی و شادمان.بدو گفتند:در این تنگی و سختی تو را آسوده دل می بینم! گفت:معجونی ساخته ام از شش جزئ و به کار می برم و چنین که می بینید مرا نیکو می دارد. گفتند:... آن معجون را شرح بازگوی که ما را نیز هنگام گرفتاری به کار آید گفت:آری جزئ نخست اعتماد بر خدای است ،عزوجل،دوم آنچه مقدر است بودنی است،سوم شکیبایی برای گرفتار بهترین چیزهاست.چهارم اگر صبر نکنم چه کنم،پس نفس خویش را به جزع و زاری بیش نیازارم،پنجم آنکه شاید حالی سخت تر از این رخ دهد.ششم آنکه از این ساعت تا ساعت دیگر امید گشایش باشد چون این سخنان به کسری رسید او را آزاد کرد و گرامی داشت. ‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌ ☀️@Dastan1224
روایت کرده اند که (صلی الله علیه و آله و سلم) روزی از قبرستان گذر می نمودند نزدیک قبری رسیدند به اصحاب خویش فرمودند: عجله کنید و بگذرید. اصحاب تعجیل کردند و از آن جا گذشتند و در وقت مراجعت چون به قبرستان و آن رسیدند خواستند زود بگذرند. حضرت فرمودند: عجله نکنید. اصحاب عرض کردند: یا رسول الله! چرا در وقت رفتن امر به عجله کردن فرمودید؟ حضرت فرمودند: صاحب این قبر را می کردند و من طاقت شنیدن ناله و فریاد وی را نداشتم اکنون خدای تعالی رحمتش را شامل حال او کرد، گفتند: یا رسول الله! سبب عذاب و به او چه بود؟ حضرت فرمودند: این مرد، مرد فاسقی بود که به دلیل فسقش تا این ساعت در این جا معذب بود از وی باقی مانده بود در این وقت او را به مکتب بردند و معلم به این فرزند   را تعلیم نمود و کودک آنرا بر زبان جاری نمود، در این موقع به فرشتگان عذاب خطاب رسید که دست از این بنده فاسق بردارید و او را عذاب نکنید روا نباشد که را عذاب کنیم در حالیکه به یاد ما باشد. به نقل از:تفسیر متهج الصادقین /۳۲ ‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌ ☀️@Dastan1224
بسم الله الرحمن الرحیم راه نجات انسانهاست. صلی الله علیه واله می فرمایند: اگر آسمانها و زمین در برابر بنده ای سر بر هم آورند و آن بنده تقوای الهی پیشه کند، حتماً خداوند از میان آن دو، شکاف و راه خروجی برایش قرار خواهد داد. بحار الانوار، جلد 70 متعال مى فرمايد: كه بـه تقـدير من داشته باشـد، به كتـاب مـن راضى و بـه رزق مـن قانع باشـد و به خاطر من از و دلخواه خود بگذرد، او نزد من همچون بعضى از من است. [كنز العمّال، ج 15، ص 786] ‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌☀️@Dastan1224
روایت کرده اند که (صلی الله علیه و آله و سلم) روزی از قبرستان گذر می نمودند نزدیک قبری رسیدند به اصحاب خویش فرمودند: عجله کنید و بگذرید. اصحاب تعجیل کردند و از آن جا گذشتند و در وقت مراجعت چون به قبرستان و آن رسیدند خواستند زود بگذرند. حضرت فرمودند: عجله نکنید. اصحاب عرض کردند: یا رسول الله! چرا در وقت رفتن امر به عجله کردن فرمودید؟ حضرت فرمودند: صاحب این قبر را می کردند و من طاقت شنیدن ناله و فریاد وی را نداشتم اکنون خدای تعالی رحمتش را شامل حال او کرد، گفتند: یا رسول الله! سبب عذاب و به او چه بود؟ حضرت فرمودند: این مرد، مرد فاسقی بود که به دلیل فسقش تا این ساعت در این جا معذب بود از وی باقی مانده بود در این وقت او را به مکتب بردند و معلم به این فرزند   را تعلیم نمود و کودک آنرا بر زبان جاری نمود، در این موقع به فرشتگان عذاب خطاب رسید که دست از این بنده فاسق بردارید و او را عذاب نکنید روا نباشد که را عذاب کنیم در حالیکه به یاد ما باشد. به نقل از:تفسیر متهج الصادقین /۳۲ ‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌ ☀️@Dastan1224
بسم الله الرحمن الرحیم راه نجات انسانهاست. صلی الله علیه واله می فرمایند: اگر آسمانها و زمین در برابر بنده ای سر بر هم آورند و آن بنده تقوای الهی پیشه کند، حتماً خداوند از میان آن دو، شکاف و راه خروجی برایش قرار خواهد داد. بحار الانوار، جلد 70 متعال مى فرمايد: كه بـه تقـدير من داشته باشـد، به كتـاب مـن راضى و بـه رزق مـن قانع باشـد و به خاطر من از و دلخواه خود بگذرد، او نزد من همچون بعضى از من است. [كنز العمّال، ج 15، ص 786] ‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌☀️@Dastan1224
روایت کرده اند که (صلی الله علیه و آله و سلم) روزی از قبرستان گذر می نمودند نزدیک قبری رسیدند به اصحاب خویش فرمودند: عجله کنید و بگذرید. اصحاب تعجیل کردند و از آن جا گذشتند و در وقت مراجعت چون به قبرستان و آن رسیدند خواستند زود بگذرند. حضرت فرمودند: عجله نکنید. اصحاب عرض کردند: یا رسول الله! چرا در وقت رفتن امر به عجله کردن فرمودید؟ حضرت فرمودند: صاحب این قبر را می کردند و من طاقت شنیدن ناله و فریاد وی را نداشتم اکنون خدای تعالی رحمتش را شامل حال او کرد، گفتند: یا رسول الله! سبب عذاب و به او چه بود؟ حضرت فرمودند: این مرد، مرد فاسقی بود که به دلیل فسقش تا این ساعت در این جا معذب بود از وی باقی مانده بود در این وقت او را به مکتب بردند و معلم به این فرزند   را تعلیم نمود و کودک آنرا بر زبان جاری نمود، در این موقع به فرشتگان عذاب خطاب رسید که دست از این بنده فاسق بردارید و او را عذاب نکنید روا نباشد که را عذاب کنیم در حالیکه به یاد ما باشد. به نقل از:تفسیر متهج الصادقین /۳۲ ‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌ ☀️@Dastan1224
بسم الله الرحمن الرحیم راه نجات انسانهاست. صلی الله علیه واله می فرمایند: اگر آسمانها و زمین در برابر بنده ای سر بر هم آورند و آن بنده تقوای الهی پیشه کند، حتماً خداوند از میان آن دو، شکاف و راه خروجی برایش قرار خواهد داد. بحار الانوار، جلد 70 متعال مى فرمايد: كه بـه تقـدير من داشته باشـد، به كتـاب مـن راضى و بـه رزق مـن قانع باشـد و به خاطر من از و دلخواه خود بگذرد، او نزد من همچون بعضى از من است. [كنز العمّال، ج 15، ص 786] ‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌☀️@Dastan1224
استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می‌زنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند می‌کنند و سر هم داد می‌کشند؟ شاگردان فکرى کردند و یکى از آن‌ها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست می‌دهیم استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست می‌دهیم  درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل  کنارمان قرار دارد داد می‌زنیم؟ آیا نمی‌توان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد می‌زنیم؟ شاگردان هر کدام جواب‌هایى دادند امّا پاسخ‌هاى هیچکدام استاد را راضى نکرد. سرانجام او چنین توضیح داد: هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلب‌هایشان از یکدیگر فاصله می‌گیرد. آن‌ها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آن‌ها باید صدایشان را بلندتر کنند. سپس استاد پرسید: هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى می‌افتد؟ آن‌ها سر هم داد نمی‌زنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت می‌کنند.  چرا؟چون قلب‌هایشان خیلى به هم نزدیک است. فاصله قلب‌هاشان بسیار کم است. استاد ادامه داد:هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى می‌افتد؟ آن‌ها حتى حرف معمولى هم با هم نمی‌زنند  و فقط در گوش هم نجوا می‌کنند و عشقشان  باز هم به یکدیگر بیشتر می‌شود. سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بی‌نیاز می‌شوند  و فقط به یکدیگر نگاه می‌کنند. این هنگامى است که  دیگر هیچ فاصله‌اى بین قلب‌هاى آن‌ها باقى نمانده باش این همان عشق خدا به انسان و انسان به خداست است  که  خدا حرف نمی زند اما همیشه صدایش را در همه وجودت می توانی حس کنی اینجا بین انسان و خدا هیچ فاصله ای نیست می توانی در اوج همه شلوغی ها بدون اینکه لب به سخن باز کنی با او حرف بزنی ‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌ ☀️@Dastan1224
روزي، احنف قيس به مجلس معاويه مي رود. هرکسي درباره (علیه السلام) حرفي مي زند. احنف ساکت است. معاويه علت سکوت احنف را مي پرسد. احنف مي گويد که اگر راست بگويد، گرفتار عذاب معاويه مي شود و اگر دروغ بگويد، گرفتار عذاب الهي مي شود و به همين علت بايد ساکت بماند. ☀️@Dastan1224
پسر کوچولو به مادر خود گفت : مادر داری به کجا می روی؟ مادر گفت: عزیزم بازیگری معروف که از محبوبیت زیادی برخوردار است به شهر ما آمده است!! این طلایی ترین فرصتی است که می توانم او را ببینم و با او حرف بزنم!! خیلی زود برمیگردم... اگر او وقت آن را داشته باشد که با من حرف بزند چه محشری می شود... و در حالی که لبخندی حاکی از شادی به لب داشت با فرزندش خداحافظی کرد... حدود نیم ساعت بعد مادرش با عصبانیت به خانه برگشت... پسر به مادرش گفت: مادر چرا چهره ی پریشانی داری؟ آیا بازیگر محبوبت را ملاقات کردی؟ مادر با لحنی از خستگی و عصبانیت گفت:من و جمعیت زیادی از مردم بسیار منتظر ماندیم اما به ما خبر رساندند که او نیم ساعت است که این شهر را ترک کرده است.ای کاش خدا شهرت و محبوبیتی را که به این بازیگر داده است به ما داده بود.کودک پس از شنیدن حرف های مادر به اتاق خود رفت ولباس های خود رابیرون آورد و گفت:مادر آماده شو با هم به جایی برویم من می توانم این آرزوی تو را برآورده کنم... اما مادر اعتنایی نکرد و گفت:این شوخی ها چیست او بیش از نیم ساعت است که این شهر را ترک کرده است...حرف های تو چه معنی ای میدهد؟ پسر ملتمسانه گفت:مادرم خواهش می کنم به من اعتماد کن،فقط با من بیا.مادر نیز علیرغم میل باطنی خود درخواست فرزند خود را پذیرفت زیرا او را بسیار دوست می داشت.بنابراین آن دو به بیرون از خانه رفتند. پس از چندی قدم زدن پسر به مادرش گفت:رسیدیم.در حالی که به کلیسای بزرگ شهر اشاره می کرد.مادر که از این کار فرزندش بسیار دلخور شده بود با صدایی پر از خشم گفت:من به تو گفتم که الان وقت شوخی نیست...این رفتار تو اصلا زیبا نبود! کودک جواب داد:مادر تو در سخنان خود دقیقا این جمله را گفتی که ای کاش خدا شهرتی و محبوبیتی را که به این بازیگر داده است به ما داده بود پس آیا افتخاری از این بزرگ تر است که با کسی که این شهرت و محبوبیت را داده است نه آن کسی که آن را دریافت کرده است حرف بزنی؟ آیا سخن گفتن با خدا لذت بخش تر از آن نیست که با آن بازیگر محبوب حرف بزنی؟ وقتی خدا همیشه در دسترس ماست پس چه نیاز به بنده ی خدا.مادر هیچ نگفت و خاموش ماند. ☀️@Dastan1224
روزی حکیمی مردی را دید که خیلی ناراحت و بود علت ناراحتی اش را پرسید. شخص پاسخ داد : در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم. سلام کردم جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم حکیم گفت : چرا رنجیدی ؟ مرد با تعجب گفت: خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است حکیم پرسید : اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد به خود می پیچد آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی ؟ مرد گفت : مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم. آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود حکیم پرسید: به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟ مرد جواب داد : احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم حکیم گفت : همه این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی،‌آیا کسی که رفتارش نا درست است، روانش بیمار نیست ؟ بیماری فکری و روان نامش "غفلت" است. و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر بدان که هر وقت کسی بدی می کند در آن لحظه بیمار است ☀️@Dastan1224
حضرت علی (ع) : 1- همراه می خواهی؛ خدا 2- دنیا می خواهی؛عبرت از گذشتگان 3- رفیق می خواهی؛نویسندگان عمل 4- کسب می خواهی؛عبادت خداوند 5- مونس می خواهی؛قرآن 6- موعظه می خواهی؛یاد مرگ و اگر یاد مرگ کفایت نکرد آتش جهنم کفایت می کند. نصایح صفحۀ 271 ☀️@Dastan1224