. ﷽
🔴قابل توجه اونایی که
میگن👇
حکومت دیکتاتوری ایران
التماس می کند تا
مردم رای بدن😅
شما یک دیکتاتور را در دنیا نام ببرید که دنبال مشارکت مردم در اداره کشور باشد!!🤣
بهتره اصول دیکتاتوری را بدانید
دیکتاتورها دنبال《حذف》مردماند،
نه 《حرف》مردم
پس بهتره بیشتر فکر کنیم 😊
#انتخابات #انتخاب_مردم #مشارکت_حداکثری
╲\╭┓
╭🌺🍃
┗╯\╲
✨﷽✨
#اندکی_تفکر
✍ مردی شب هنگام قبل از سپیده دم در ساحل دریا نشست و کیسهای پر از سنگ یافت. پس دستش را داخل کیسه برد و سنگی از آن برداشت و به دریا انداخت. از صدای سنگ خوشش آمد که در دریا فرو میرفت لذا سنگی دیگر را برداشت و به دریا انداخت و همینطور به انداختن سنگهای داخل کیسه به دریا ادامه داد چرا که صدای سنگها به هنگام افتادن در آب ، این مرد را خوشحال میکرد و او را به وجد میآورد.
🌼 به کارش ادامه داد تا اینکه هوا رو به روشنایی نهاد و معلوم شد در کیسهای که کنارش قرار داشته فقط یک سنگ باقی مانده است
🍂 هوا کاملا روشن شد و آن شخص به سنگ باقیمانده نگریست و دید که یک جواهر است و متوجه شد تمام آنهایی که قبلا به دریا انداخته و فکر کرده سنگ هستند جواهر بودهاند!
🌱 لذا پیوسته انگشت پشیمانی خود میگزید و به خود میگفت : چقدر احمق هستم که آن همه جواهر را به دریا انداختم و فکر میکردم که همگی سنگ هستند آن هم بخاطر اینکه از صدای افتادن آنها در آب لذت ببرم!!
🌿 به خدا قسم اگر از ارزش آنها باخبر بودم حتی یکی از آنها را نیز از دست نمیدادم.
☘ همه ما مانند آن مرد هستیم :
👌 کیسه جواهرات همان عمری است که داریم ساعت به ساعت به دریا میاندازیم.
👌 صدای آب همان کالاها، لذتها، شهوتها و تمایلات فناپذیر دنیا است.
👌 تاریکی شب همان غفلت و بیخبری است.
👌 برآمدن روشنایی روز نیز آشکار شدن این حقیقت است که هنگام آمدن مرگ، بازگشتی در کار نیست،
👌 لذا از همین الآن بیدار شو و اوقات گرانبهای همچون جواهر خود را بدون فایده از دست نده چرا که پشیمان میشوی و پشیمانی هم سودی برایت ندارد.
♨️محو شدن حسنات
درحالات یکی از علمای بزرگ دقت کردم، دیدم که فرموده بود:
«شبی به نماز مغرب و عشاء و عبادات بعد از آن مشغول بودم در آن حال سوره مبارکه «طه» را قرائت کردم و بعد خوابیدم. »
در عالم رؤیا نامه عمل آن شب خود را دیدم که زیر هر عمل۱۰حسنه و ثواب نوشته شده بود. وقتی سوره طه را هم در نامه عمل دیدم، یک آیه از آن پاک شده بود. از خداوند خواستم که علت آن برایم روشن شود.
فهمیدم هنگامی که آن آیه را تلاوت میکردم، شخصی به اطاق وارد شده و من برای خوشایند او بر آهنگ صدای خود افزوده بودم. »
📚 بندگی راز آفرینش، جلد دوم-صفحه۴۱۱
┏
.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
🔴بیچاره ترین آدم ها در روز قیامت!
روايت داريم حق الناس در برزخ انسان را اسير مي كند مثلا يك سوم فشار قبر متعلق به غيبت است. در روايتی دیگر هست كه خداوند بر روي پل صراط كمينی قرار داده كه هر كس حق الناس بر گردن دارد، از آنجا به بعد حق عبور ندارد.
رسول_اكرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: بيچاره ترين مردم كسی است كه با اعمال خوب وارد #صحراي محشر شود مثلا در نماز ، حج و ... مشكلی نداشته باشد و جز اصحاب يمين قرار گيرد
اما زماني كه قصد ورود به بهشت می كند گروهی از مردم مانع می شوند.
علت را جويا مي شود و می شنوند كه حقوق آنها را پايمال كرده است.
در آن لحظه از فرشتگان كمك می طلبند و آنها می گويند: حلاليت بگير , يعنی قسمتی از اعمال خوب خود را به آنها بده تا حلالت كنند.
وقتی اين كار را می كنند متوجه می شوند ديگر هيچ چيز ندارند و نامه را به دست چپ می دهند كه از نظر پيامبر بيچاره ترين بنده ها هستند.
📚از بیانات حاج آقا رفیعی
.
✨﷽✨
🌼هدیه امام حسین(ع) به میرزا تقی خان امیرکبیر
✍مرحوم آیت الله اراکی درباره شخصیت والای میرزا تقی خان امیرکبیر فرمود: شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت.
پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟
با لبخند گفت: خیر
سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟
گفت: نه
با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟
جواب داد: هدیه مولایم حسین است!
گفتم: چطور؟
با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد.
آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت: به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم.
📑منبع : کتاب آخرین گفتارها
↶【
📘#داستانهایبحارالانوار
💠نصیحت پدرانه
🔹امام زین العابدین علیه السلام به فرزندشان (امام محمد باقر علیه السلام) فرمودند:
🔹فرزندم! با پنج کس همنشینی و رفاقت مکن!
🔘 از همنشینی با (دروغگو) پرهیز کن؛ زیرا او مطالب را برخلاف واقع نشان میدهد. دور را نزدیک و نزدیک را به تو دور جلوه میدهد.
🔘 از همنشینی با (گناهکار و لاابالی) بپرهیز؛ زیرا او تو را به بهای یک لقمه یا کمتر از آن (مثلا به یک وعده لقمه) میفروشد.
🔘از همنشینی با (بخیل) پرهیز نما؛ که او از کمک مالی به تو آنگاه که بسیار به او نیازمندی، مضایقه میکند. (در نیازمندترین وقتها، تو را یاری نمی کند.)
🔘 از همنشینی با (احمق) (کم عقل) اجتناب کن؛ زیرا او میخواهد به تو سودی برساند ولی (بواسطه حماقتش) به تو زیان میرساند.
🔘از همنشینی با (قاطع رحم) (کسی که رشته خویشاوندی را میبرد) بپرهیز؛ که او در سه جای قرآن* مورد لعن و نفرین قرار گرفته است.
* سورههای محمد آیه ۲ و رعد آیه ۲۵ و بقره آیه ۲۷.
📚 بحار: ج ۷۴، ص ۱۹۶ و ۲۰۸ و
جلد ۷۸، ص ۱۳۷ با تفاوت مختصر.
┏
.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
🌹یک توصیه از شهید همت به همهی مردم ایران
☝️همون کشورهایی که توی جنگ تحمیلی انواع سلاحها را به صدام میدادن تا باهاش ایران را بکوبه، چند ماهه توی رسانهها و کانالهای فارسی زبانشون در حال کوبیدن انتخابات و تلاش برای منصرف کردن مردم ایران از شرکت در انتخاباتاند.
♨️ آتش دشمن امروز در حال کوبیدن صندوق رای گیریه
#شهیدانه 🕊🕊
#داستان_آموزنده
🔆ايثار پيرزن و عكس العمل امام
روزى امام حسن مجتبى و برادرش حسين عليهم السلام به همراهى شوهر خواهرشان - عبداللّه بن جعفر - به قصد مكّه و انجام مراسم حجّ از شهر مدينه خارج شدند.
در مسير راه آذوقه خوراكى آن ها پايان يافت و آنان تشنه و گرسنه گشتند؛ و همين طور به راه خويش ادامه دادند تا به سياه چادرى نزديك شدند، پيرزنى را در كنار آن مشاهده كردند، به او گفتند: ما تشنه ايم ، آيا نوشيدنى دارى ؟
پيرزن عرضه داشت : بلى ، بعد از آن هر سه نفر از مَركب هاى خود پياده شدند؛ و پيرزن بُزى را كه جلوى سياه چادر خود بسته بود، به ميهمانان نشان داد و گفت : خودتان شير آن را بدوشيد و استفاده نمائيد.
ميهمانان گفتند: آيا خوراكى دارى كه ما را از گرسنگى نجات دهى ؟
پاسخ داد: من فقط همين حيوان را دارم ، يكى از خودتان آن را ذبح نمايد و آماده كند تا برايتان كباب نمايم ؛ و آن را ميل كنيد. لذا يكى از آن سه نفر گوسفند را سر بريد و پوست آن را كَنْدْ؛ و پس از آماده شدن تحويل پيرزن داد؛ و او هم آن را طبخ نمود و جلوى ميهمانان عزيز نهاد؛ و آن ها تناول نمودند.
و هنگامى كه خواستند خداحافظى نمايند و بروند گفتند: ما از خانواده قريش هستيم ؛ و اكنون قصد مكّه داريم ، چنانچه از اين مسير بازگشتيم ، حتما جبران لطف تو را خواهيم كرد.
پس از رفتن ميهمانان ناخوانده ، شوهر پيرزن آمد؛ و چون از جريان آگاه شد، همسر خود را مورد سرزنش و توبيخ قرار داد كه چرا از كسانى كه نمى شناختى ، پذيرائى كردى ؟!
و اين جريان گذشت ، تا آن كه سخت در مضيقه قرار گرفتند؛ و به شهر مدينه رفتند، پيرزن از كوچه بنى هاشم حركت مى كرد، امام حسن مجتبى عليه السلام جلوى خانه اش روى سكّوئى نشسته بود، پيرزن را شناخت .
حضرت مجتبى عليه السلام فورا غلام خود را به دنبال آن پيرزن فرستاد، وقتى پيرزن نزد حضرت آمد فرمود: آيا مرا مى شناسى ؟ عرضه داشت : خير.
امام عليه السلام اظهار نمود: من آن ميهمان تو هستم كه در فلان روز به همراه دو نفر ديگر بر تو وارد شديم ؛ و تو به ما خدمت كردى و ما را از گرسنگى و تشنگى نجات دادى .
پيرزن عرضه داشت : پدر و مادرم فداى تو باد! من به جهت خوشنودى خدا به شما خدمت كردم ؛ و انتظار چيزى نداشتم .
حضرت دستور داد تا تعدادى گوسفند و يك هزار دينار به پاس ايثار پيرزن تحويلش گردد و سپس او را به برادر خود - حسين عليه السلام - و شوهر خواهرش - عبداللّه - معرّفى نمود؛ و آن ها هم به همان مقدار به پيرزن كمك نمودند.(1)
1- بحار الا نوار: ج 43، ص 341، ح 15، و ص 348، اءعيان الشّيعة : ج 1، ص 565.
📚منبع: چهل داستان وچهل حدیث از امام حسن مجتبی علیه السلام ، حجت الاسلام والمسلمین عبدالله صالحی
.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande