eitaa logo
داستان آموزنده 📝
16.3هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
10 فایل
تبلیغات و ارتباط👇👇 @ad_noor1 داستانهای مذهبی و اخلاقی درسی برای زندگی روزمره را اینجا بخوانید👆👆 ☆مشاوره اخلاقی=> @Alnafs_almotmaenah . .
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 حکایت هایی از حضرت علی(ع) پاداش عظیم عمل برای رضای خدا   پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، یاران حضرت علی (علیه السلام) نزد زید بن ارقم که یکى از اصحاب رسول خدا و در جریان غدیر خم نیز حضور داشت آمدند و از او گواهى خواستند؛ ولى او چون از طرف حکومت براى خود احتمال خطر مى‌ داد، از بیان حقیقت و جریان غدیر خوددارى کرد. بعد از گذشت مدتى، همین شخص در بستر بیمارى افتاد. وقتى امیرالمؤ منین (علیه السلام) شنید که زید بن ارقم مریض حال است، به عیادت و دیدار او آمد. همین‌ که زید چشمش به جمال نورانى حضرت افتاد گفت مرحبا به امیرمؤمنان که از من عیادت مى‌ نماید، با اینکه از ما دلگیر و آزرده خاطر است. امام علی (علیه السلام) فرمود اى زید، آن ناراحتى که براى ما به وجود آوردی، هرگز مانع آن نمى‌ شود که ما شرط انسانیت و حق‌ دوستى را فراموش نموده و تو را در حال بیمارى عیادت نکنیم. سپس فرمودند هر کس مریضى را براى رضاى خداوند عیادت کند، تا هنگامى که در کنار مریض نشسته باشد، در سایه رحمت و لطف الهى خداوند قرار خواهد داشت و چون بخواهد برخیزد که از نزد مریض بیرون رود، خداوند متعال هفتاد هزار ملِک را مأمور مى‌ نماید تا براى او درود و تحیت فرستند و مشمول رحمت الهى قرار مى‌ گیرد. سپس افزود اى زید، من دوست داشتم که چنین فضیلتى شامل حالم گردد و به همین جهت از تو عیادت کردم. 📚 منابع: ۱. بحارالانوار، جلد ۸۱، صفحه ۲۲۸ ۲. دعائم الاسلام، جلد ۱، صفحه ۲۱۸ ۳. مستدرک الوسائل، جلد  . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
سلامتی و ظهور تو را آرزو میکنم 🤲دعای سلامتی امام زمان (عج) 💐بسم الله الرحمن الرحیم💐 اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلا 🌼خدایا، ولىّ‏ ات حضرت حجّه بن الحسن که درودهاى تو بر او و بر پدرانش باد در این لحظه و در تمام لحظات سرپرست و نگاهدار و راهبر و یارى گر و راهنما و دیدبان باش، تا او را به صورتى که خوشایند اوست ساکن زمین گردانیده،و مدّت زمان طولانى در آن بهره‏مند سازى ❣ سلامتی و تعجیل در فرج آقا صاحب‌الزمان صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌠☫﷽☫🌠 ⚫️ قابل توجه عزاداران حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها 🏴حرمت ایام فاطمیه (سلام الله علیها) 😔از آنجا که تاریخ شهادت حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها تا قیام حضرت ولیعصر ارواحنا فدا بر همگان همانند قبر مطهرشان مخفیست 🥀 حفظ حرمت در هر دو تاریخ شهادتی که نقل شده است بر همگان واجب است. ✍ با توجه به بیانات ولی امر مسلمین جهان حضرت آیت الله خامنه ایی (حفظه الله) 🌷در ایام فاطمیه  ۲ روز قبل از شهادت و  ۲ روز بعد از شهادت و روز شهادت در مجموعا  ۵ روز فاطمیه اول و  ۵ روز فاطمیه دوم ، خوبست مسلمین حرمت مادر سادات را حفظ نمایند. ✍جهت تاریخ زدن مراسمات شادی و عروسی دقت لازم را داشته باشید که در تاریخ‌های ذیل مراسمی جهت حفظ حرمت مادر سادات گرفته نشود 👇👇 🏴( اول بنابر سیزدهم جمادی الاولی) ⚠️چهارشنبه:  ۱۴۰۳/۸/۲۳ ⚠️پنج شنبه:  ۱۴۰۳/۸/۲۴ ⚠️جمعه:  ۱۴۰۳/۸/۲۵ (روز شهادت) ⚠️شنبه:  ۱۴۰۳/۸/۲۶ ⚠️یکشنبه:  ۱۴۰۳/۸/۲۷ 🏴( دوم بنابر سوم جمادی الثانی) ⚠️سه شنبه:  ۱۴۰۳/۹/۱۳ ⚠️چهارشنبه:  ۱۴۰۳/۹/۱۴ ⚠️پنج شنبه:  ۱۴۰۳/۹/۱۵ (روز شهادت) ⚠️جمعه  :  ۱۴۰۳/۹/۱۶ ⚠️شنبه:  ۱۴۰۳/۹/۱۷ ❌به حرمت مادر سادات ثواب انتشـــــاراین پیام فاطمی باشما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 داستان‌های‌بحارالانوار عذاب بدکاران در قبر 🔹پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: همه پیامبران زمانی چوپان بودند، من نیز پیش از رسالت چوپانی کرده شتر و گوسفند می‌چرانیدم. گاهی می‌دیدم که شتران و گوسفندان بی جهت و با ترس و وحشت سر از چرا بر می‌دارند، رم کرده دور هم جمع می‌شوند. از این قضیه در شگفت بودم و با خود میگفتم: این حیوانات چرا چنین میکنند؟! تا اینکه وحی بر من نازل شد جبرئیل امین، ماجرا را چنین بیان کرد: 🔹«هنگامی که کافران و بدکاران را در قبر تازیانه می‌زنند همه موجودات غیر از جنیان و انسانها صدای تازیانه را می‌شنوند و با شنیدن آن صدای وحشتناک ترس و وحشت بر آنها چیره می‌شود». آنگاه متوجه شدم که ترس و وحشت حیوانات به خاطر عذاب کافر و بدکاران بوده است. سپس حضرت فرمودند: «فنعوذ بالله من عذاب القبر. »: پناه به خدا از عذاب سخت قبر. 📚 بحار ج ۶، ص ۲۲۶. ➥. . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🔆عاقبت دغل بازى حلاج كه نامش حسين ، معروف به منصور و كنيه اش ابوالمغيث بود، اصلش ‍ مجوسى و از مردم فارس بود و در واسط و به قولى در شوشتر پرورش يافت و با صوفيان آميزش كرد و نزد سهل تسترى به شاگردى پرداخت ، سپس به بغداد آمده با ابوالقاسم جنيد بغدادى ملاقات كرد. حلاج اختلاف فكر و عقيده داشت گاه پشمينه و پلاس مى پوشيد و گاه جامه هاى رنگارنگ در بر مى كرد. زمانى عمامه بزرگ و دراعه پوشيد زمانى ديگر قبا و لباس لشكريان بر تن مى كرد. وى روزگارى چند در بلاد به گردش پرداخت و سرانجام به بغداد آمده ، آنجا خانه اى ساخت . در آن وقت ، آرا و عقايد مردم درباره حلاج گوناگون شد و سپس فساد انديشه و دگرگونى او آشكار گرديد و از مذهبى به مذهبى ديگر پيوست و با وسايل گوناگون كه به كار مى برد مردم را فريب داده و به گمراهى آنها پرداخت . از جمله آن كه در كنار بعضى راهها جايى را حفر مى كرد و مشكى آب در آن مى نهاد و جاى ديگر را كنده و غذا در آن مى گذاشت و آن را پنهان مى نمود. سپس با اصحاب و مريدان خود از آن راه عبور مى كرد و چون همراهانش ‍ براى نوشيدن و وضو ساختن نيازمند به آب مى شدند و يا گرسنگى ايشان را فرا مى گرفت ، حلاج در همان نقطه كه مشك آب را پنهان كرده بود، عصاى خود را به همان نقطه مى زد و مشك آب را بيرون مى كشيد و مريدانش از آن مى نوشيدند و وضو مى ساختند. همچنين جايى را كه غذا در آن پنهان بود مى كند و غذا را از درون زمين بيرون مى آورد و بدين وسيله به مريدان و اصحاب خويش وانمود مى كرد كه عمل وى از كرامات اولياست . نيز حلاج ميوه را ذخيره و نگهدارى مى كرد و آن را در غير فصلش بيرون آورده به مردم نشان مى داد، از اين رو مردم شيفته وى مى شدند. حلاج همواره از سخنان صوفيه گفتگو مى كرد و آن را حلول محض كه دم زدن به آن هرگز روا نبود در هم مى آميخت . بدين وسيله دلبستگى مردم و ميل ايشان به حلاج فزونى يافت . چندان كه از بول او شفا مى جستند. وى به اصحابش مى گفت : شما موسى و عيسى و محمد و آدميد و ارواح آنها به شما منتقل شده است . چون رفته رفته فساد از ناحيه حلاج نشر يافت ، مقتدر به وزيرش ، حامد بن عباس فرمان داد كه وى را حاضر كند و رو در رو با او به گفت و گو بپردازد. حامد بن عباس ، حلاج را فراخواند و با حضور ائمه و قضات ، وى را محاكمه كرد و حلاج به چيزهايى اعتراف نمود كه موجب قتلش شد. سپس ‍ هزار تازيانه به وى زدند ولى حلاج نمرد. آنگاه دست ها و پاها و سر وى را بريدند و تنش را در آتش افكنده و سوزاندند. هنگامى كه مى خواستند حلاج را بكشند وى به اصحابش گفت : اين پيشامد شما را بيمناك نكند زيرا من پس از يك ماه نزد شما برمى گردم و اين شعر را براى آنها سرود: طلبت المستقر بكل ارض فلم اولى بارض مستقرااطعت مطامعى فاستعبدتنى ولو انى قنعت لكنت حرا من همواره در جستجو بودم كه سرزمينى را براى آرميدن خود برگزينم ، ولى چنين جايى را نيافتم . من به چيزهايى طمع ورزيده و در پى آن شدم ، لاجرم به دام افتادم و چنانچه قناعت مى كردم ، مردى آزاد بودم . 📚عاقبت و كيفر گناهكاران، سيد جواد رضوى . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🔴فضيلت ميهمان بر ميزبان محمّد بن قيس حكايت كند:روزى در محضر مبارك امام جعفر صادق عليه السلام نام گروهى از مسلمانان به ميان آمد و من گفتم : سوگند به خدا، من شب ها شام نمى خورم ، مگر آن كه دو يا سه نفر از اين افراد با من باشند؛ و من آن ها را دعوت مى كنم و مى آيند در منزل ما غذا مى خورند. امام صادق عليه السلام به من خطاب كرد و فرمود: فضيلت آن ها بر تو بيشتر از فضيلتى است ، كه تو بر آن ها دارى . اظهار داشتم : فدايت شوم ، چنين چيزى چطور ممكن است ؟! در حالى كه من و خانواده ام خدمتگذار و ميزبان آن ها هستيم ؛ و من از مال خودم به آن ها غذا مى دهم ؛ و پذيرائى و انفاق مى نمايم !! حضرت صادق عليه السلام فرمود: چون هنگامى كه آن ها بر تو وارد مى شوند، از جانب خداوند همراه با رزق و روزى فراوان ميهمان تو مى گردند و زمانى كه خواستند بيرون بروند، براى تو رحمت و آمرزش به جا خواهند گذاشت . 📚محجّة البيضاء: ج 3، ص 33. ➥. . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
حجت الاسلام محمد جواد ارکانی در یک خاطره‌ای از آیت‌الله سید محسن عراقی این چنین نقل می کند: آیت‌الله سید محسن عراقی به عتبات سفر کرده بود و ظهر مهمان آخوند خراسانی بود. من با ملامهدی پسر آخوند رفیق بودم، مرا هم دعوت کرد. من به خیال اینکه سید محسن فقط یک روحانی متمول است، امتناع کردم. ملامهدی گفت: «افراد دیگری هم مثل آقای صدر، آقا ضیاء عراقی و شریعت اصفهانی هم حضور دارند و از طرف دیگر آنها با خود مشغول‌اند و با ما کاری ندارد». بالاخره در جلسه حاضر شدم. سید محسن ریش سفید و عمامه سبزی بر سر داشت و جذاب بود. مباحثه بین علما شروع شد و آخوند چون استاد یگانه علم اصول بود و هر کس در مباحث اصولی طرف مناظره او می‌شد، شکستش قطعی بود، مسئله از اصولی را مطرح کرد. مباحثه نزدیک به دو ساعت طول کشید و آخوند نتوانست سید محسن را به شکست بکشاند و بالاخره با شعار «اذا جاء الطعام ختم الکلام» مباحثه به پایان رسید. بعد از اتمام آن مجلس آخوند خراسانی گفته بوده است:«من آدم باسواد زیاد دیده‌ام، ولی مثل ایشان ملا ندیده بودم». 📚منبع: کتاب اسوه واقفان، ص ۴۳ . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🔅 ✍ خدا جای حق نشسته 🔹کلاس پنجم بودم که با تعطیلی مدارس، به مغازه مکانیکی می‌رفتم. صاحب مغازه مرد بسیار بی‌رحم و خسیسی بود. 🔸دو شاگرد ثابت داشت که من فقط برای آنان چای درست می‌کردم و صف سنگک می‌ایستادم و کارم فقط آچار و یدکی‌آوردن برای آن‌ها بود که از من خیلی بزرگ‌تر بودند. 🔹در مکانیکی لژی داشتند و همیشه صبحانه و نهار در آنجا کله‌پاچه و کباب می‌خوردند. 🔸وقتی برای جمع‌کردن سفره‌شان می‌رفتم، مانده نان سفره را که بوی کباب به آن‌ها خورده بود و گاهی قطره‌ای چربی کباب بر روی آن ریخته بود را با لذت بسیار می‌خوردم. 🔹روزی آچار ۶ را اشتباهی خواندم و آچار ۹ را آوردم. صاحب مغازه پیکانی را تعمیر می‌کرد که راننده‌اش خانم بود. 🔸از تکبر و برای خودنمایی پیش آن زن، گوش مرا گرفت و نیم متر از زمین بلندم کرد. زن عصبانی شد تا صاحب مغازه ولم کرد. 🔹آتش وجودم را گرفته بود. به‌سرعت به کوچه پشت مغازه رفتم و پشت درخت توت بزرگی نشستم و زار گریه کردم. 🔸آن روز از خدا شاکی شدم. حتی نماز نخواندم و با خود گفتم: چرا وقتی خدا این همه ظلم را به من دید، بلایی سر این آقا نیاورد؟ 🔹گفتم: خدایا! این چه عدالتی است؟ من که نماز می‌خوانم، کسی که بی‌نماز است مرا می‌زند و آزار می‌دهد و تو هیچ کاری نمی‌کنی؟ 🔸زمان به‌شدت گذشت و سی سال از آن ایام بر چشم برهم‌زدنی سپری شد. همه ماجرا فراموشم شده بود و شکر خدا در زندگی همه چیز داشتم. 🔹روزی برای نیازمندان قربانی کرده بودم و خودم بین خانواده‌های نیازمند تقسیم می‌کردم. 🔸پیرمردی از داخل مغازه بقالی بیرون آمد. گمان کردم برای خودش گوشت می‌خواهد. 🔹گفت: در این محل پیرمردی تنها زندگی می‌کند. اگر امکان دارد سهمی از گوشت ببرید به او بدهید. 🔸آدرس را گرفتم. خانه‌ای چوبی و نیمه‌ویران با درب نیمه‌باز بود. 🔹صدا کردم، صدایی داخل خانه گفت: بیا! کسی نیست. 🔸وقتی وارد اتاقی شدم که مخروبه بود پیرمردی را دیدم. خیلی شوکه شدم گویی سال‌ها بود او را می‌شناختم. بعد از چند سؤال فهمیدم صاحب مغازه است. 🔹گذر زندگی همه چیزش را از او گرفته بود و چنین خاک‌نشین شده بود. 🔸خودم را معرفی نکردم چون نمی‌خواستم عذاب وجدانش را بر عذاب خاک‌نشینی‌اش اضافه کنم. 🔹با چشمانی گریان و صدایی ملتمسانه و زار به من گفت: پسرم آذوقه‌ای داشتی مرا از یاد نبر. به خدا چند ماه بود گوشت نخورده بودم که آن روز به بقال گفتم: اگر عید قربان کسی گوشتی قربانی آورد خانه مرا هم نشان بده. 🔸از خانه برگشتم و ساعتی درب خودرو را بستم و به فکر فرورفتم. شرمنده خدا بودم که آن روز چرا نمازم را نخواندم و کارهای خدا را زیر سؤال تیغ نادانی‌ام بردم. 🔹با خود گفتم: آن روز از خدای خود شاکی شدی و دنبال زندگی صاحب مغازه بودی که چرا مثل او، خدا تو را ثروتمند خلق نکرده است. 🔸اگر خدا آن روز، امروزِ تو و صاحب مغازه را نشانت می‌داد و می‌پرسید: می‌خواهی کدام باشی؟ تو می‌گفتی: می‌خواهم خودم باشم. 💢 پس یاد گرفتم همیشه در زندگی حتی در سختی‌ها جای خودم باشم که مرا بهره‌ای است که نمی‌دانستم. . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🔆دو جلسه مذاكره در نصف شب عاشورا از حضرت زينب (ع ) نقل شده فرمود: نيمه شب عاشورا به خيمه برادرم حضرت عباس (علیه السلام ) رفتم ، ديدم جوانان قمر بنى هاشم كنار او حلقه زده اند و آنحضرت مثل شير ضرغام نشسته و با آنها مذاكره مى كند و به آنها مى فرمايد: اى برادرانم و اى پسر عموهايم ! فردا هنگامى كه جنگ با دشمن شروع شد، شما بايد پيشقدم شويد و به عنوان نخستين افراد به ميدان برويد، تا مبادا مردم بگويند بنى هاشم ما را به يارى دعوت كردند ولى زندگى خود را بر مرگ ما ترجيح دادند. جوانان بنى هاشم با كمال اشتياق گفتند: ما مطيع فرمان تو هستيم . زينب (سلام الله علیها ) مى گويد: از آنجا كه به خيمه حبيب بن مظاهر رفتم ديدم اصحاب (غير بنى هاشم ) را به دور خود جمع كرده و با آنها سخن مى گويد: از جمله مى فرمايد: اى ياران ، فردا كه جنگ شروع شد، شما بايد نخستين افرادى باشيد كه به ميدان رزم برويد، مباد بگذاريد بنى هاشم زودتر از شما به ميدان بروند، زيرا بنى هاشم ، سادات و بزرگان ما هستند، ما بايد خود را فداى آنها كنيم . اصحاب گفتند: القول قولك : سخن تو درست است و به آن وفا كردند و زودتر از قمر بنى هاشم به ميدان رفته و پس از رزم ، به شهادت رسيدند. 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
📚 حکایتی‌ بسیار زیبا و خواندنی ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺑﻪ ﺣﺞ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﺷﺸﺼﺪ ﻫﺰﺍﺭ ﺣﺎﺟﯽ ﮐﺴﯽ ﺣﺎﺟﯽ ﻧﯿﺴﺖ، ﻣﮕﺮ ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﻣﻮﻓﻖ، ﮐﻔﺸﮕﺮﯼ ﺩﺭ ﺩﻣﺸﻖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺣﺞ ﻧﯿﺎﻣﺪ. ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻪ ﺩﻣﺸﻖ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﻣﻮﻓﻖ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﭘﺎﺭﻩ ﺩﻭﺯﯼ ‏(ﭘﯿﻨﻪ ﺩﻭﺯﯼ، ﺗﻌﻤﯿﺮ ﻭ ﻭﺻﻠﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﻔﺶ ﻫﺎﯼ ﺧﺮﺍﺏ ﻭ ﭘﺎﺭﻩ‏) میکند. ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﺑﻪ ﺣﺞ ﻧﺮﻓﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﺣﺠﺎﺝ ﻓﻘﻂ ﺣﺞ ﺗﻮ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪ. ﮔﻔﺖ ﺳﯽ ﺳﺎﻝ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺣﺞ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺎﺭﻩ ﺩﻭﺯﯼ ﺳﯿﺼﺪ ﺩﺭﻫﻢ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻋﺰﻡ ﺣﺞ ﮐﺮﺩﻡ، ‏عیالم ﺣﺎﻣﻠﻪ ﺑﻮﺩ، ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺑﻮﯼ ﻃﻌﺎﻡ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ، ﻣﺮﺍ ﮔﻔﺖ: ﺑﺮﻭ ﻭ ﭘﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻃﻌﺎﻡ ﺑﺴﺘﺎﻥ، ﻣﻦ ﺭﻓﺘﻢ، ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﮔﻔﺖ ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻫﻔﺖ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﻃﻔﺎﻝ ﻣﻦ ﻫﯿﭻ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺧﺮﯼ ﻣﺮﺩﻩ ﺩﯾﺪﻡ. ﭘﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺪﺍ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻃﻌﺎﻡ ﺳﺎﺧﺘﻢ. ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺣﻼﻝ ﻧﺒﺎﺷﺪ. ﭼﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﺑﺸﻨﯿﺪﻡ ﺁﺗﺸﯽ ﺩﺭ ﺟﺎﻥ ﻣﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ. ﺁﻥ ﺳﯿﺼﺪ ﺩﺭهم ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺑﺪﻭ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﻧﻔﻘﻪ ﺍﻃﻔﺎﻝ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺣﺞ ﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ. . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🔆اخلاص مرجع تقليد به پيشگاه اهل بيت نبوت يكى از مراجع بزرگ تقليد كه حق بزرگى بر حوزه عليمه قم و جهان تشيّع دارد مرحوم آيت اللّه العظمى سيّد شهاب الدين حسينى مرعشى نجفى (قدّس سرّه ) است ، او صبح روز پنجشنبه بيستم ماه صفر (روز اربعين ) سال 1318 قمرى در نجف اشرف ديده به جهان گشود، و در هشتم شهريور 1369 ش (مطابق با8 صفر 1411 ه‍ ق ) در سن 93 سالگى در قم رحلت كرد، قبر شريفش در كنار راهرو كتابخانه عمومى كه بنام آنحضرت است و در خيابان ارم قم قرار دارد واقع شده است . از خصوصيات اين بزرگوار اينكه : محبت و علاقه وافرى به اهل بيت نبوت داشت و خود را ((خادم علوم اهل البيت و المنيخ مطيته بابوابهم (خدمتگزار علوم خاندان نبوت و خواباننده مركب گدائى )) خود در كنار در خانه آنها) مى دانست ، و در فكر و عمل نيز چنين بود. يكى از وصاياى او اين بود كه : پس از مرگ ، جنازه ام را روبروى مرقد مطهّر بى بى فاطمه معصومه (سلام اللّه عليها) قرار داده و در اين حال ، يك سر عمامه ام را به ضريح مطهّر، و سر ديگر را به تابوت بسته ، به عنوان دخيل ، و در اين هنگام مصيبت وداع مولاى من حسين مظلوم با اهل بيت طاهرينش ‍ را بخوانند كه اين وصيت اجرا شد. 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
💌کلام آیت الله بهجت (ره) 🌿کو عمل کننده آقا؟ 📌یکبار طلبه ای خدمت آقا(مرحوم آیت اللّه بهجت) رسید و تقاضای دستورالعمل نمود. آقا فرمود: دستورالعمل! کو عمل کننده آقا؟! وی گفت: آقا! نصیحت بفرمایید. دعا کنید عمل کنیم. ایشان فرمود: دعا که می‌کنیم. دعا که چیزی نیست که انجام ندهیم؛ ولی همین کافی نیست. 💯بعضی مطالب است نه فقط . باز وی گفت : حالا دستورالعملی بدهید. آقا فرمودند: یک چیزی به شما می گویم، هر جا بروید، این است و جز این نیست. بروید نکنید. . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🔴 داستان‌های‌بحارالانوار عذاب بدکاران در قبر 🔹پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: همه پیامبران زمانی چوپان بودند، من نیز پیش از رسالت چوپانی کرده شتر و گوسفند می‌چرانیدم. گاهی می‌دیدم که شتران و گوسفندان بی جهت و با ترس و وحشت سر از چرا بر می‌دارند، رم کرده دور هم جمع می‌شوند. از این قضیه در شگفت بودم و با خود میگفتم: این حیوانات چرا چنین میکنند؟! تا اینکه وحی بر من نازل شد جبرئیل امین، ماجرا را چنین بیان کرد: 🔹«هنگامی که کافران و بدکاران را در قبر تازیانه می‌زنند همه موجودات غیر از جنیان و انسانها صدای تازیانه را می‌شنوند و با شنیدن آن صدای وحشتناک ترس و وحشت بر آنها چیره می‌شود». آنگاه متوجه شدم که ترس و وحشت حیوانات به خاطر عذاب کافر و بدکاران بوده است. سپس حضرت فرمودند: «فنعوذ بالله من عذاب القبر. »: پناه به خدا از عذاب سخت قبر. 📚 بحار ج ۶، ص ۲۲۶. . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️‌سلام امام زمانم 🔹‌محراب لحظه های دعايت چه ديدنی‌ست 🔹‌قرآن بخوان چقدر صدايت شنيدنی‌ست... 🔹‌آقا بگو قرار شما با خدا کی است؟ 🔹‌آيا حيات ما به زمانت رسيدنی‌ست؟ ....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السَّلامُ عَلیَکِ یا فاطِمَهَ الزَّهرا(سلام الله علیها) جز در خانه 🔹تو هیچ کجا بهتر نیستــــــ♥️... نوکر هیچ کسی جز تو نبودن زیباستـــــ♥️ ...  صلی الله علیک یا فاطمةُ الزَّهرَا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 کفاره ی گناهان صف های نماز جماعت بسته شده بود و همه آماده شنیدن اذان بودند. ناگهان مردی با چهره ای نگران در حالی که سرش را پایین انداخته بود، در کنار پیامبر (ص) به زمین نشست، اما خجالت می کشید به چهره او نگاه کند. پیامبر (ص) با مهربانی نگاهی به او کرد و آماده شنیدن حرف هایش شد. مرد به آهستگی و با صدای لرزان گفت: «ای رسول خدا! من گناهی کرده ام که...». پیامبر (ص) دیگر به حرف های آن مرد گوش نداد و برخاست تا نماز را شروع کند. مرد فکر کرد که بی موقع مزاحم آن حضرت شده است. به همین دلیل با شرمندگی بلند شد و به صف های نمازگزاران پیوست. همین که نماز تمام شد به سرعت و قبل از آن که کسی به حضور پیامبر (ص) برسد، نزد او رفت و دو زانو نشست. پیامبر (ص) به چهره آن مرد نگاهی کرد. مرد که سرش پایین بود، گفت: «یا رسول الله! عرض کردم گناهی کردم که...». پیامبر (ص) با مهربانی پرسید: «مگر اکنون با ما نماز نخواندی»؟ مرد جواب داد: «بله یا رسول الله»! پیامبر (ص) پرسید: «مگر به خوبی وضو نگرفتی»؟ مرد جواب داد: «بله یا رسول الله»! حضرت به آرامی گفت: «پس نمازی که خواندی کفاره گناه تو بود.» به نقل از: تفسیر نمونه، ج 9، ص 268  . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
. آیت‌الله سید موسی شبیری زنجانی دام ظله : ✳️حاج آقا سید حسن فرید اراکی می‌فرمود: 🔸 صاحب جواهر نذر کرده بود، خداوند به او سلامتی بدهد تا جواهر را بنویسد و بعد از آن اگر خدا خواست از دنیا برود. 🔹 صاحب جواهر می‌فرمود: درخواست من مستجاب شد، ولی من نمی‌خواهم بمیرم. لذا ایشان یک ورق از جواهر را گرو نگه داشت. 🔸 بعد از چند سال صاحب جواهر گفت: مثل اینکه من رفتنی هستم چون دیگر هیچ تعلّقی به دنیا ندارم. سپس آن یک ورق را نوشت و بعد از مدّت کوتاهی از دنیا رفت. 🔹 حاج آقا حسن در ادامه فرمود: من الآن همان حالت را دارم. ایشان هم در همان بیماری از دنیا رفت. . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🌷 🌷زهرا صالحی، دختر شهید سید مجتبی صالحی می گوید: آخرین روزهای سال ٦٢ بود كه خبر شهادت پدرم به ما رسید. بعد از یک هفته عزاداری، مادرم با بستگانش برای برگزاری مراسم یادبود به زادگاه پدرم، خوانسار، رفتند و من هم بعد از هفت روز برای اولین بار به مدرسه رفتم. 🌷همان روز برنامه امتحانی ثلث دوم را به ما دادند و گفتند: «والدین باید امضاکنند.» آن شب با خاطری غمگین و چشمانی اشک آلود و با این فکر که چه کسی باید برنامه مرا امضا کند، به خواب رفتم. 🌷با گریه خوابم برد. پدرم را دیدم که مثل همیشه خندان و پُر نشاط بود. بعد از کمی صحبت به من گفت: «زهرا! آن نامه را بیار تا امضا کنم.» گفتم: «کدام نامه؟» گفت: «همان نامه ای که امروز توی مدرسه به تو دادند.» 🌷برنامه را آوردم، اما هر خودکاری که برمی داشتم تا به پدرم بدهم قرمز بود. چون می دانستم پدرم با قرمز امضا نمی کند، بالاخره یک خودکار آبی پیدا کردم و به او دادم و پدرم شروع کرد به نوشتن. 🌷صبح که برای رفتن به مدرسه آماده می شدم، از خواب دیشب چیزی یادم نبود. اما وقتی داشتم وسایلم را مرتب می کردم، ناگهان چشمم به آن برنامه افتاد. باورم نمی شد! اما حقیقت داشت. در ستون ملاحظات برنامه، دست خط پدرم بود که به رنگ قرمز نوشته بود: «این جانب نظارت دارم. سیدمجتبی صالحی» و امضا کرده بود. ناگهان خواب شب گذشته به یادم آمد و... 🌷این رویداد بزرگ با بررسی دقیق کارشناسان و تطبیق امضای شهید قبل از شهادت مورد تایید قرار گرفت و به اثبات رسید. هم اکنون این سند زنده در کنار صدها اثر زنده دیگر از شهدا، در موزه شهدا در خیابان طالقانی تهران در معرض دید بازدیدکنندگان است. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅ . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
حکایت ✏️ زنی غمگین و افسرده نزد حکیمی آمد و از همسرش گله کرد و گفت: "همسر من خود را مرید و شاگرد مردی می‌داند که ادعا دارد با دنیاهای دیگر در ارتباط است و از آینده خبر دارد. این مرد که الان استاد شوهر من شده هر هفته سکه‌ای طلا از شوهرم می‌ستاند و به او گفته که هر چه زودتر با یک دختر جوان ازدواج کند و بخش زیادی از اموال خود را به این دختر ببخشد! و شوهرم قید همه سال‌هایی را که با هم بوده‌ایم زده است و می‌گوید نمی‌تواند از حرف استادش سرپیچی کند و مجبور است طبق دستورات استاد سراغ زن دوم و جوان برود." حکیم تبسمی کرد و به زن گفت: "چاره این کار بسیار ساده است. استاد تقلبی که می‌گویی بنده پول و سکه است. چند سکه طلا بردار و با واسطه به استاد قلابی برسان و به او بگو به شوهرت بگوید اوضاع آسمان قمر در عقرب شده و دیگر ازدواج با آن دختر جوان به صلاح او نیست و بهتر است شوهرت نصف ثروتش را به تو ببخشد تا از نفرین زمین و آسمان جان سالم به در برد! ببین چه اتفاقی می‌افتد!" چند روز بعد زن با خوشحالی نزد حکیم آمد و گفت: "ظاهرا سکه‌های طلا کار خودش را کرد. چون شب گذشته شوهرم با عصبانیت نزد من آمد و شروع کرد به بد گفتن و دشنام دادن به استاد تقلبی و گفت که او عقلش را از دست داده و گفته است که اموالش را باید با من که همسرش هستم نصف کنم. بعد هم با قیافه‌ای حق‌به‌جانب گفت که از این به بعد دیگر حرف استاد تقلبی و بی‌خردش را گوش نمی‌کند!" حکیم تبسمی کرد و گفت: "تا بوده همین بوده است. شوهر تو تا موقعی نصایح استاد تقلبی را اطاعت می‌کرد که به نفعش بود. وقتی فهمید اوضاع برگشته و دستورات جدید استاد تعهدآور و پرهزینه شده، بلافاصله از او رویگردان شد و دیگر به سراغش نرفت. همسرت استادش را به طور مشروط پذیرفته بود. این را باید از همان روز اول می‌فهمیدی!" ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥ . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
📚 عاقبت اسراف و کفران نعمت در زمانهاى قبل ، قومى بودند که خداوند نعمت سرشارى به آنها داد، سرزمينشان پر از چشمه سارها بود و همه جا سرسبز و خرم و پر از نعمت بود. آنها از مغز گندم ، نان درست مى كردند، ولى بر اثر وفور نعمت با همان نان ، محل مدفوع كودكشان را پاك مى نمودند، و به اندازه كوهى از اين نانها به وجود آمد. روزى مرد نيكوكارى كنار زنى عبور كرد، كه او همين كار را مى كرد، به او گفت : اى زن واى بر شما از خدا بترسيد و نعمتهاى الهى را با دست خود مبدل به قحطى و گرسنگى نكنيد. آن زن با كمال غرور در پاسخ گفت : اين را ببين ما را به گرسنگى تهديد مى كند، تا كشتزارهاى وسيع (سرثار) هست و نهرهاى آن جارى است ، ما از گرسنگى ترسى نداريم . طولى نكشيد، خداوند بر آنها غضب كرد و آب باران را بر آنها نفرستاد، كار قحطى به جائى رسيد كه به همان نانهائى كه با آنها محل مدفوع كودكانشان را پاك مى كردند، نياز پيدا كردند، جالب اينكه براى رسيدن به آن نانها صف مى بستند تا بهر كسى بمقدار معين از روى نوبت برسد. 📚 منبع: بحار الانوار ج 14 ص 146 . . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🔴 داستان عبدالکریم کفاش عبدالكريم كفاش ؛ پيرمرد كفاشي بود كه وجود نازنين بقيه الله هر هفته به مغازه او مي آمدند روزي از او سوال كردند كه اگر يك هفته نيايم چه مي كني ؟ عرضه داشت : آقا قطعا دق مي كنم . آقا فرمودند : اگر غير از اين بود نمي آمدم   مرحوم سید عبدالکریم کفّاش اجاره نشین بود. روزی صاحب خانه ایشان را جواب کرد. وی بلافاصله اسباب و اثاثیه خود را از منزل بیرون آورده و در کنار کوچه ای گذارده بود و از این بابت بسیار نگران به نظر می رسید. در همان حال خدمت امام زمان (ارواحنا فداه) مشرّف می شوند. مرحوم آقا سید عبدالکریم می گوید: حضرت به من فرمودند: صابر باش. عرض کردم: چَشم! اما مصیبت اجاره نشینی مصیبتی است که شما خانواده گرفتار آن نشده اید. آقا [لبخندي زدند و] فرمودند: برای تو منزل فراهم می شود. چیزی نگذشت که برخی از اهل خیر برای او منزلی خریدند و خیال ایشان از این جهت آسوده گردید. ❌ منبع:کتاب روزنه هایی از عالم غیب نویسنده:آیت اللَّه سید محسن خرازی . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🔴 داستانهای علما: علاقه فوق العاده مرحوم حائری به ذکر مصائب اهل بیت علیهم السلام از امتیازات مرحوم آیة حاج میرزا شیخ عبدالکریم حائری علاقه فوق العاده ایشان به خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله بود. در این میان به حضرت سیدالشهداء حسین بن علی علیهماالسلام بسیار عشق می‏ ورزید. حتی قبل از تدریس از مرحوم حاج شیخ ابراهیم صاحب الزمانی تبریزی خواسته بود که روضه خوانی کند و این مرد بزرگ هر روز پیش از درس چند دقیقه روضه می‏ خواند، آنگاه مرحوم حاج شیخ درس را شروع می ‏کردند. روضه خوانی مرحوم حائری مخصوص به روزهای درسی نبود در ایام عاشورا نیز اقدام به اقامه عزامی فرمود. در روزهای عاشورا با هیئتی خاص(پابرهنه و گل به پیشانی و صورت مالیده) در دسته های عزاداری شرکت می‏ کرد و به عزاداری می ‏پرداخت و نیز در ایام فاطمیه دوم(در ماه جمادی الثانی) که عزاداری در ایران رسم نبود با همت ایشان هر سال مجالس عزا برپا می‏ گردید. هر سال در ایام فاطمیه دوم در مدرسه فیضیه توسط ایشان مجلس روضه خوانی برقرار می ‏شد.(نقل از مجله نورعلم، شماره 11) منبع: مردان علم در میدان عمل، سید نعمت الله حسینی، دفتر انتشارات اسلامی (وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم)، جلد 1. . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
👌 دوستی با علیهاالسلام دوستی با خدا، و دشمنی با او دشمنی با خداست ✍🏻 وقتی پذیرفتیم که اهل بیت رسالت علیهم‌السلام همگی برگزیده خداوند بوده ودر همه کارها به امر خالق یکتا عمل می کنند ↩️ و وقتی دانستیم که خاندان نبوت علیهم‌السلام "یدُ الله"، "اُذُنُ الله"، "عَینُ الله" و زبان گویای پروردگارند ↩️ و زمانی که پذیرفتیم آن عزیزان لحظه ای از خدا جدا نیستند، پس دوستی باخاندان رسالت علیهم السلام همان دوستی باخدا بوده و دشمنی با آنان عداوت و دشمنی باخداوند منان است. 👈 حضرت علیهاالسلام در مقامی است که دوستی با او به منزله دوستی باخدا، و دشمنی با او دشمنی با خداوند قهّار است 🔹 لذا صلی‌الله‌علیه‌وآله به سلمان فرمودند: 👌 اى سلمان! كسى كه دخترم را دوست داشته باشد، در بهشت با من است و كسى كه دشمن او باشد در آتش است. 📚 ينابيع المودة، ص۲۶۳. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•