.
✅ همچنان که #بدن مان به #غذا نیاز دارد و اگر نیاز بدن تأمین نشود یا مواد غذایی ناسالم به آن برسد انسان دچار سوء تغذیه و بیماری و به تدریج گرفتار مرگ میشود 🌹
✳️ #روح و جان ما نیز برای بقاء و رشد نیاز به غذای مناسب خودش دارد که اگر به موقع نرسد و غذای سالم و درست به آن نرسد به تدریج روح انسان که خود اوست، به تدریج به بیماری و ضعف روحی و روانی و در نهایت به مرگ حقیقی دچار می شود
🌸 غذای متناسب روح و روان، #خدا, #ایمان به او، #ذکر، #نماز، دعا، کمک به دیگران بخصوص #والدین، #نزدیکان و #نیازمندان و....
💥🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠✨ســــلام😊✋
⚪️✨ روز زمستوووونی تون بخیر
💠✨زمــســتــون جــان
⚪️✨ســـــلام...✋
💠✨ما آمده ایم سه ماه مهمان
⚪️✨روزهای سردت شویم
💠✨لباس گرم پوشیده ایم 🧥
⚪️✨تا از سردی دستانت یخ نزنیم🖐
💠✨وجود گرممان را آورده ایم
⚪️✨تا از سردی روزهایت
💠✨دلمان گرم بماند
⚪️✨آمــــده ایــم🚶♂
💠✨با دفتر مشقمان۶
⚪️✨تـــــا☝
💠✨ســفــیــدی دلــت...
⚪️✨امیدواری چشمانت...
💠✨تحمل و صبوری روزهای سختت...
⚪️✨و جوانه زدن در بهار را
💠✨سرمشق کنی برایمان...
💠✨زمــســتــان تــون زیــبــا
⚪️✨دلـــــتــــون گـــــرم💖
•┈••✾•••✿💗✿•••✾••┈•
#سلام_امام_زمانم_✋🌸
دلم براے ورود تو لحظه شمارے میکند و حنجرهام تو را فریاد میزند، تو که تجلی عشقی.
قنوتم را طولانی میکنم تا تو نیمه شبی براے آن دعا کنی. کوچههاے غریب بیکسی را آب و جارو میکنم تا تو صبحی زود از آن کوچه عبور کنی.
نمیدانم آخرین ایستگاه «توسل» چه هیجانی دارد که مرا با خود تا آن سوے فاصلهها میبرد و صبح آدینه چه صفایی دارد، که صبح آسمانش پراز «ندبه» است.
مولایم...! بیتو دفتر دلمان پر است از مشقهاے انتظار و من با دلم میخواهم آن روز که میآیی زیباترین مدال ایثار را تقدیم نگاه تو کنم.
🌷#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_🌷
#تشرفات
حجةالاسلام مرحوم سید محمد گلپایگانی فرزند آیت الله سید جمال گلپایگانی رحمة الله علیهما فرمودند: پس از فوت پدرم شبی در خواب دیدم حضورشان مشرف و ایشان در اتاق مفروش به زیلو و فاقد اثاث نشسته اند. گفتم: پدر! اگر خبری نیست ما هم بدنبال کارمان برویم، وضع طلبگی در گذشته و حال، همین است که به چشم می خورد!!! فرمود: پسر حرف نزن! هم اکنون حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف تشریف می آورند.
آنگاه پدرم از جا برخاست. متوجه شدم محبوب کل عالم، تشریف آوردند، پس از عرض سلام وجواب، حضرت، قبل از اینکه من حرفی بزنم فرمود: سید محمد، مقام پدرت این حجره محقر نیست، بلکه مقامش آنجاست. بر اثر اشاره دست حضرت نگاه کردم قصری باشکوه و ساختمانی با عظمت که «یدرک و لا یوصف» است، دیدم و خوشحال گردیدم. عرض کردم: "یابن رسول الله آیا وقت ظهور موفور السرور رسیده است تا دیدگان همه به جمال و حضور و ظهورت روشن شود؟"
فرمود: «لم تبق من العلامات الا المحتومات و ربما اوقعت فی مدة قلیلة فعلیکم بدعاء الفرج»
«از علائم ظهور فقط علامات حتمی مانده است و شاید آنها نیز در مدتی کوتاه به وقوع بپیوندند و برای فرج من دعا کنید.»
📚شیفتگان حضرت مهدی علیهالسلام ص١٨۴
#امام_زمان
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
❤️ من این همه می آیم تا تو هم لحظه مرگ بیایی (متن سخنرانی شهید کافی)
یک سال اربعین با دوستان از نجف پیاده به کربلا آمدیم. به حرم آقا سیداشهداء (ع) که رسیدیم،دیدم یک پیرزن عرب دارد ناله می کند.
گوش دادم ببینم چه می گوید؟ دیدم این پیرزن می گوید: امام حسین (ع) من بچه هایم را رها کرده ام و اینجا آمده ام؛ شوهرم را هم رها کرده ام آمده ام؛خانه و زندگی و گوسفندهایم را هم گذاشته ام و آمده ام سال اولی هم نیست که می آیم بلکه هر سال دارم می آیم. می دانی چرا می آیم. حسین جان! من این همه می آیم تا تو هم لحظه مرگ بیایی.
امام حسین! این مردم هم صبح جمعه می گویند: این همه می آییم که تو هم بیایی. حسین! حسین!حسین جان! این همه می آیم که تو هم بیایی.
خدا نظام رشتی را بیامرزد.
از منبریهای آقا شناس و ارباب شناس بود،مولا شناس بود. نوکر سید الشهدا(ع) بود. گفتند: نظام رشتی وقت مردنش از بستر احتضار بلند شد و نشست. طبع شعری هم داشت. یک وقت دیدند خطاب به ابی عبدالله(ع) کرد:
به هنگام پیری مرانم زپیش
که صرف تو کردم جوانی خویش
حسین جان! وقتی جوان بودم در خانه ات بودم. حسین! حالا که پیر شده ام می خواهی بیرونم کنی؟ حسین!حسین! این موی سر و صورت را در خانه ات سفید کرده ام. حسین! یک عمری گفتم: حسین! حالا کجا بروم؟
به هنگام پیری مرانم زپیش
که صرف تو کردم جوانی خویش
❤️ خدایا! به آبروی اهل بیت(ع) ما را از اهل بیت(ع) جدا نکن!
➥.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
#داستان_آموزنده
🔆سخن در شكم و ورود نور
روزى مفضّل بن عمر به محضر امام جعفر صادق عليه السلام شرفياب شد و از آن حضرت پيرامون چگونگى ولادت حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه عليها سؤ ال كرد؟
امام صادق عليه السلام فرمود: هنگامى كه حضرت خديجه با پيغمبر خدا صلّلى اللّه عليه و آله ازدواج كرد، زنان مكّه با او به مخالفت برخاستند و خديجه از اين امر بسيار نگران و اضطراب داشت ، تا آن كه بعد از مدّتى ، نطفه حضرت زهراء سلام اللّه عليها منعقد گرديد.
و پس از گذشت اندك زمانى ، جنين مونس مادر خود شد و از درون شكم با وى سخن مى گفت و خديجه اين راز را پنهان مى داشت تا آن كه روزى حضرت رسول صلّلى اللّه عليه و آله وارد منزل گرديد و متوجّه شد كه خديجه با كسى سخن مى گويد، فرمود: با چه كسى سخن مى گفتى ؟
خديجه پاسخ داد: با جنين و بچّه اى كه در شكم دارم ، سخن مى گفتم ؛ چه اين كه او انيس و مونس من مى باشد.
حضرت رسول فرمود: اى خديجه ! جبرئيل عليه السلام به من خبر داد كه اين نوزاد، دختر است و خداوند متعال از نسل او امامان و پيشوايان دين را برگزيده است ، تا در روى زمين خليفه و براى جهانيان حجّت باشند.
پس زمان به سرعت گذشت و لحظات حسّاس ورود نور از جهان ظلمانى رحم فرا رسيد،
آن گاه خديجه براى زنان قريش پيام فرستاد تا او را در مورد زايمانش كمك نمايند؛ ليكن آنان با طرح سخنانى تلخ و شماتت آميز، از انجام كار اجتناب كردند.
و خديجه سخت دل تنگ شد و در غم و اندوه فرو رفته بود، كه ناگاه چهار زن گندمگون و رشيد وارد منزل وى شدند وگفتند:
اى خديجه ! ما از جانب پروردگار، به يارى تو آمده ايم ، من ساره همسر ابراهيم و مادر اسماعيل هستم و اين آسيه دختر مزاحم هم نشين تو در بهشت خواهد بود، و آن ديگرى مريم دختر عمران و مادر عيسى است و آن يكى هم ، كلثوم خواهر موسى مى باشد.
و سپس آن چهار زن بهشتى در اطراف بستر خديجه نشستند و او را كمك و يارى نمودند تا اين كه ناگهان نور وجود حضرت فاطمه سلام اللّه عليها در حالى كه پاك و پاكيزه بود ديده به جهان گشود؛ و از تشعشع نور جمالش ، تمام خانه هاى مكّه را روشنائى بخشيد.
پس از آن ، ده فرشته با در دست داشتن ظرف هاى بهشتى و آب كوثر وارد شدند و نوزاد عزيز را غسل دادند و او را با دو پارچه سفيد و خوشبو پوشاندند.
در همين لحظه ، نوزاد لب به سخن گشود و شهادت به يگانگى خداوند و رسالت پدرش ، حضرت محمّد و امامت شوهرش ، حضرت علىّ و يازده فرزندش صلوات اللّه عليهم داد؛ و نام مبارك فرد فرد آن بزرگوان را بر زبان جارى نمود.
و سپس بر يكايك حاضران سلام كرد، پس از آن همچنين ميهمانان تبريك و شاد باش گفتند، و آن گاه از منزل خارج شدند.
📚الخرايج و الجرايح : ج 2، ص 525، ح 1، و الثّاقب فى المناقب ، ص 285، ح 244، و بحارالا نوار، ج 43، ص 2 3، و دلائل الامامة : ص 76، ح 17.
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•