eitaa logo
داستان آموزنده 📝
16هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
12 فایل
تبلیغات و ارتباط👇👇 @ad_noor1 داستانهای مذهبی و اخلاقی درسی برای زندگی روزمره را اینجا بخوانید👆👆 ☆مشاوره اخلاقی=> @Alnafs_almotmaenah . .
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆پايدارى ميرزا مهدى نراقى در تحصيل علم حاج ميرزا مهدى نراقى صاحب معراج السعاده و كتب ديگر در ايام تحصيل بى نهايت فقير و تهى دست بود به حديكه براى مطالعه قادر به تهيه چراغ روشنائى نبود و مى رفت از چراغهائى كه در جاهاى ديگر مدرسه بود استفاده مى كرد و هيچ كس از حال او باخبر نبود،با اين سختى و تنگى معاش در تحصيل علوم بقدرى جدى كوشا بود كه هر چه از موطنش به او نامه مى رسد سرنامه را باز نمى كرد و نمى خواند و از ترس اينكه مبادا حرفى و مطلبى نوشته باشند كه باعث تفرقه حواس و مانع از درس باشد همه نامه ها را به طور در بسته در زير فرش مى گذاشت پدر او به نام ابوذر از عاملين حكام پا كار بوده تصادفا او را كشتند،خبر قتل پدرش را به او نوشتند آن مرحوم طبق معمول نامه را نخوانده به زير فرش گذاشت چون بستگان او از ماءيوس شدند كاغذ به استادش نوشتند كه واقعه را به او خبر بدهند و او را براى اصلاح تركه و ورثه پدرش بفرستند به قريه نراق چون مرحوم نراقى به درس حاضر شد استاد را گرفته خاطر ديد، عرض كرد:چرا مهم و غصه دار هستيد ؟ استاد جواب داد:شما بايد به نراق برويد عرض كرد:براى چه ؟ گفت :پدرت مريض است مرحوم نراقى گفت :خداوند او را حفظ مى فرمايد شما درس را شروع كنيد استاد به كشته شدن پدر او به تصريح كرد و امر كه حتما بايد به نراق حركت نمايد پس آن مرحوم به نراق رفت و فقط سه روز در آنجا مانده و دوباره بازگشت و به اين ترتيب تحصيل كرد تا رسيد بآن پايه از علم و فضل خارج از وصف .  📚فوائد الرضويه ص 670. . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
ترین ایران 🪦 که با دیدنش مو به تنتون سیخ میشه افراد محلی میگن که هرشب اجنــــ..... 🔐اگر جرأتشو داری بزن روی تابوت ها👇 ⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰ زنان باردار و شیرده و افراد دارای ناراحتی قلبی به هـــــیچ عُنوان کــــلیک نَکُنن🙏🤯 ☠❌☠❌☠❌☠
آموزنده ماجراى پر انقلاب و غم انگيز احد به پايان رسيد. مسلمانان با آنكه در آغاز كار با يك حمله سنگين و مبارزه جوانمردانه گروهى از دلاوران مشركين قريش را به خاك افكندند و آنان را وادار به فرار كردند اما در اثر غفلت و تخلف عده اى از سربازان طولى نكشيد كه اوضاع برگشت و مسلمانان غافلگير شدند و گروه زيادى كشته دادند. اگر مقاومت شخص رسول اكرم و عده معدودى نبود، كار مسلمانان يكسره شده بود. اما آنها در آخر توانستند قواى خود را جمع و جور كنند و جلو شكست نهايى را بگيرند. چيزى كه بيشتر سبب شد مسلمانان روحيه خويش را ببازند، شايعه دروغى بود مبنى بر كشته شدن رسول اكرم ، اين شايعه روحيه مسلمانان را ضعيف كرد و برعكس به مشركين قريش جراءت و نيرو بخشيد. ولى قريش همينكه فهميدند اين شايعه دروغ است و رسول اكرم زنده است ، همان مقدار پيروزى را مغتنم شمرده به سوى مكه حركت كردند. مسلمانان گروهى كشته شدند و گروهى مجروح روى زمين افتاده بودند و گروه زيادى دهشتزده پراكنده شده بودند. جمعيت اندكى نيز در كنار رسول اكرم باقى مانده بود. آنها كه مجروح روى زمين افتاده بودند و هم آنان كه پراكنده شده فرار كرده بودند، هيچ نمى دانستند عاقبت كار به كجا كشيده و آيا رسول اكرم شخصا زنده است يا مرده ؟ در اين ميان مردى از مسلمانان فرارى ، از كنار يكى از مجروحين به نام ((سعد بن ربيع )) كه دوازده زخم كارى برداشته بود، عبور كرد و به او گفت :از قرارى كه شنيده ام پيغمبر كشته شده است ! سعد گفت :((اما خداى محمد زنده است و هرگز نمى ميرد، تو چه را معطلى و از دين خود دفاع نمى كنى ؟ وظيفه ما دفاع از شخص محمد نبود كه وقتى كشته شد موضوع منتفى شده باشد، ما از دين خود دفاع كرديم و اين موضوع هميشه باقى است )). از آن سوى رسول اكرم كه اصحاب خود را يارى مى كرد، ببيند كى زنده است و كى مرده ؟ كى جراحتش قابل معالجه است و كى نيست ؟ فرموده چه كسى داوطلب مى شود اطلاع صحيحى از سعد بن ربيع براى من بياورد؟. يكى از انصار گفت : من حاضرم . مرد انصارى رفت و سعد را در ميان كشتگان يافت ، اما هنوز رمقى از حيات در او بود، به او گفت : پيغمبر مرا فرستاده خبر تو را برايش ببرم كه زنده اى يا مرده ؟ سعد گفت : سلام مرا به پيغمبر برسان و بگو، سعد از مردگان است ؛ زيرا چند لحظه بيشتر از زندگى او باقى نمانده است ! و بگو سعد گفت :((خداوند به تو بهترين پاداشها كه سزاوار يك پيغمبر است بدهد)) آنگاه گفت ، اين پيام را هم از طرف من به انصار و ياران پيغمبر ابلاغ كن ، بگو سعد مى گويد:((عذرى نزد خدا نخواهيد داشت اگر به پيغمبر شما آسيبى برسد و شما جان در بدن داشته باشيد)). هنوز مرد انصارى از كنار سعد بن ربيع دور نشده بود كه سعد نفس عميقى كشيد، مانند شترى كه كشته باشند، خون از گلويش بيرون ريخت و چشم از جهان فرو بست . محضر پيامبر برگشتم و سخنان سعد را به حضرت رساندم . حضرت فرمود: خداوند سعد را رحمت كند در دوران زندگى اش مرا يارى كرد و اكنون نيز موقع مرگ مرا سفارش مى كند. 📚شرح ابن الحديد، ج 3 (چاپ بيروت ) ص 574. سيره ابن هشام ، ج 2،ص 94. . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🤲 🤲🌸 سپاسگزارم برای نعمت شکرگزاری و قدرشناسی. . شکرگزارم برای توانایی دیدن زیبایی‌ها در زندگی. . سپاسگزارم برای تمرکزم بر روی داشته‌هایم و نداشته‌هایم. . شکرگزارم برای نگرش مثبت و خوش‌بینانه‌ای که دارم. . سپاسگزارم برای قلبی که مملو از شکرگزاری است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 🔴امتحان الهی محمد بن قيس‏ می گوید : امام باقر علیه‌السلام فرمودند : روزی دو فرشته از آسمان به زمين فرود آمدند . در بين راه یکدیگر را دیدند . يكى از آن دو به ديگرى گفت : براى چه مأموریتی فرود مى‏ آيى؟ گفت : خدای متعال مرا به طرف دريایی فرستاده تا یکی از ماهیان دریا را که ستمگری از ستمگران به آن میل پیدا کرده است و از خداوند آن را طلب کرده است را به آن دریا برانم و آن را در تور ماهیگیرها بیاندازم تا او را برای آن ستمگر صید کنند ، تا آن ستمگر از این بابت به انتهای آرزوی خود برسد . سپس او به رفيقش گفت : تو براى چه مأمور شده اى؟ گفت : خداوند عزّوجل مرا براى امرى عجيب ‏تر از آنچه تو را به آن مأمور کرده ، فرستاده است . خدای متعال مرا فرستاده تا نزد بنده ی مؤمنش كه روزه‏ دار و شب زنده دار است و دعا و روزه ‏اش در آسمان شناخته شده است  بروم تا ظرف غذایی را که برای افطارش آماده كرده است را واژگون کنم تا بدين وسيله آزمايش نهايى ايمان از او صورت گرفته باشد. 📚منبع : بحارالانوار ، ج ۶۷ ، ص ۲۲۹ ↶【. . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
✨﷽✨ ✍آیت الله العظمی جوادی آملی: يك سيد بزرگواری كه امام جماعت يكی از اين مساجد قم بود و اوايل ما هم در همان مسجد مباحثه مي‌كرديم. اين سید بزرگوار به يك بيماری سكته مغزی مبتلا شد، در اثر توسل به اهل بيت علیهم السلام شفا پيدا كرد.به من مي‌گفت كه من در آن حالت بيماری بچه‌ های من مرا از قم به تهران مي‌بردند مي‌آوردند هيچ كدام از اينها را نمي‌شناختم نمي‌فهميدم چه كسی من را مي‌برد چه كسی من را مي‌آورد، با اينكه بچه‌ های من بودند، پرستار من بودند، اينها را نمي‌شناختم ولی يادم نرفته بود. مرتب مي‌خواندم. اين همان معنای حفظ دين است. خب خيلی است، مي‌گفت زيارت عاشورا كه در حال صحت ادامه مي‌دادم، اين يادم نرفته بود، اين را مرتب در رفت و آمد مي‌خواندم اما بچه‌هايم را نمي‌شناختم.اين ‌طور مي‌شود خب انسان وقتی به آن اواخر كه رسيد زبان او در اختيار ملكات اوست، در اختيار خود او نيست، الان ما كه سالميم زبان در اختيار ماست هر حرفی را خواستيم بزنيم مي‌زنيم، اما در آن لحظات آخر زبان ما در اختيار ملكات ماست مثل آدم خوابيده. آدم خوابيده حرف مي‌زند اما حرفش روی اختيارش نيست كه بخواهد چه بگويد چه نگويد بلكه روی اعمال قبلی اوست. 📚درس اخلاق ۸۹/٧/٢٩ ‌‌‌‌. . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا