eitaa logo
داستان راستان🇵🇸
27.8هزار دنبال‌کننده
36.2هزار عکس
31هزار ویدیو
340 فایل
تقدیم به روح پاک و مطهر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری‏‏‏‏‏‏‏‏ تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 📜حكايت آموزنده ✍پسر جوان آن قدر عاشق دختر بود که گفت:تو نگران چی هستی؟ دختر جوان هم حرفش را زد: همون طور که خودت می‌دونی مادرت پیره و جز تو فرزندی نداره... باید شرط ضمن عقد بگذاریم که اگر زمین گیر شد، اونو به خونه ما نیاری و ببریش خانه سالمندان. پسر جوان آهی کشید و شرط دختر را پذیرفت... هنوز شش ماه از ازدواجشان نگذشته بود که زن جوان در یک تصادف اتومبیل قطع نخاع و ویلچر نشین شد. پسر جوان رو به مادرش گفت: بهتر نیست ببریمش آسایشگاه؟ مادر پیرش با عصبانیت گفت: مگه من مُردم که ببریش آسایشگاه؟ خودم تا موقعی که زمین‌گیر نشدم ازش مراقبت می‌کنم. پسر جوان اشک ریخت و به زنش نگاه کرد. زن جوان انگار با نگاهش به او می‌گفت: شرط ضمن عقد رو باطل کن!خيلى شرمنده ام!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#رهبر_انقلاب : #قره_باغ_خاک_اسلام_است مداحی زیبای آذری 🇮🇷🇦🇿🇹🇷🇮🇷 ✅ @akharinmonji 👈
🌸🍃🌸🍃 در سوره نمل صریح آمده است، وقتی که قرار شد تخت بلقیس ملکه قوم سبا را در یک چشم به‌هم‌زدن به نزد سلیمان بیاورند، به فرموده قرآن، یکی از اجنه و یکی از انس (به نام آصف‌ابن‌برخیا که اسم اعظم می‌دانست،) حاضر شدند تا تخت بلقیس را قبل از آمدن خودش نزد سلیمان، نزد سلیمان تخت او را حاضر کنند. اما سلیمان نبی، از بین هر دو درخواست، فقط با انجام آن توسط انس (آصف‌ابن‌برخیا) موافقت کرد. پس از این موضوع دو نکته مهم حاصل می‌شود: 1- برخی اجنه قدرت زیادی دارند که می‌توانند تختی را در یک چشم به‌هم‌زدن در جایی حاضر کنند. و اگر بشنویم برخی جن‌گیر‌ها از قدرت جن برای غیب کردن جسمی در نقطه‌ای و حاضر کردن آن در نقطه‌ای دیگر، استفاده می‌کنند این امر می‌تواند درست باشد. 2- سلیمان از قدرت عفریت یا همان اجنه برای رسیدن به مقصدش استفاده نکرد، هر چند جن مسخر و تحت امر سلیمان نبی بود. ولی از قدرت یک انسان مومن استفاده کرد. پس استفاده از قدرت جن برای دخل تصرف در دنیا و انجام امور خارق‌العاده و خارج از توان بشر، صحیح و جایز نیست، چنان‌چه سلیمان از این قدرت بهره نبرد. پس نتیجه می‌گیریم، کسانی‌که دعا می‌نویسند باید یا اسم اعظم بدانند که در این صورت، دخل تصرف آن‌ها در جهان هستی و پدیده‌های آن جایز است. که معمولا به ندرت چنین کسی یافت می‌شود و اگر بشود هرگز از این قدرتش چنین استفاده‌ای نمی‌کند. پس دعا نویسانی که گاها با انجام برخی کارهای خارق‌العاده، اعتماد کسی را جلب می‌کنند، حتما قدرت شیطانی دارند و از اجنه بهره می‌برند که این امر طبق آیه قرآن پسندیده و جایز نیست. @DastaneRastan_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃 هرگز منتظر "فرداى خيالى" نباش ، سهمت را از "شادى زندگى" همين امروز بگير ! فراموش نکن "مقصد" هميشه جايى در "انتهاى مسير" نيست ! "مقصد" لذت بردن از قدمهايی است که بین مبدا تا مقصد بر می‌داریم ! نگران فردا مباش ، از گندم زار من و تو مشتی کاه میماند برای بادها... @DastaneRastan_ir
‍ ✨💝📖💝✨ 🚫 نهی از و 🔸 قرآن میگه انسانها انقدر عجول هستند که انگار از عجله خَلق شدند: 📖 خُلِقَ الْإِنْسٰانُ مِنْ عَجَلٍ... فَلاٰ تَسْتَعْجِلُون (انبیاء/۳۷) 👈 انسان از عجله آفریده شده است... ولی عجله نکنید. 🔸 منظور از "عجله" تو این آیه شتاب و شتابزدگی است، که از صفات زشت و ناپسند به حساب میاد. در روایات و سخنانِ بزرگان اخلاق، از این صفت زیاد صحبت شده. ☝️ البته با فرق داره: ✅ یعنی اینکه یه برنامه‌ای تنظیم شده، تمام جوانب کار دیده شده، حالا بدون فوت وقت این برنامه پیاده بشه. ❌ یعنی اینکه برنامه‌ مورد نظر هنوز کاملاً آماده نشده، باید بررسی بشه، تکمیل بشه، ولی بدون سنجیدن همه جوانبِ کار بخواهیم اون برنامه رو انجام بدیم. خوبه✅ ولی نه❌. 🔹 حضرت علی (ع) می‌فرماید: 👈 "از دو چیز پرهیز کن: شتاب کردن در کاری پیش از فرا رسیدن زمان آن، و سستی در انجام دادن کاری که زمان آن فرا رسیده است... پس هر چیز را به جای خود قرار بده، و هر کار را به موقع خودش انجام بده". 📚 نهج البلاغه، نامه ۵۳.
زنی سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند. یک روز تصمیم گرفت میزان علاقه ای که دامادهایش به او دارند را ارزیابی کند. یکی از دامادها را به خانه اش دعوت کرد و در حالی که در کنار استخر قدم می زدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت. دامادش فوراً شیرجه رفت توی آب و او را نجات داد. فردا صبح یک ماشین پژو ٢٠٦ نو جلوی پارکینگ خانه داماد بود و روی شیشه اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت» زن همین کار را با داماد دومش هم کرد و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توی آب و جان زن را نجات داد. داماد دوم هم فردای آن روز یک ماشین پژو ٢٠٦ نو هدیه گرفت که روی شیشه اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت» نوبت به داماد آخری رسید. زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت اما داماد از جایش تکان نخورد او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این پیرزن از دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیاندازم؟ همین طور ایستاد تا مادر زنش در آب غرق شد و مرد. فردا صبح یک ماشین بی ام ‌و آخرین مدل جلوی پارکینگ خانه داماد سوم بود، که روی شیشه اش نوشته بود: «متشکرم! ازطرف پدر زنت». ✅به کانال: داستان راستان - بپیوندید👇 @DastaneRastan_ir <---- ڪلیــڪ ڪنید ☆________☆_______☆_______☆
💫 توصیف خارق العاده دنیا از زبان امام علي (ع) بیشترین ضربه هارو خوبترین آدمها میخورند ؛ برای خوبیهاتون حد تعیین کنید و هر کس را به اندازه لیاقتش بها دهید نه به اندازه مرامتان ؛ زندگی کردن با مردم این دنیا همچون دویدن در گله اسب است ! تا میتازی با تو میتازند ؛ زمین که خوردی ؛ آنهایی که جلوتر بودند ؛ هرگز برای تو به عقب باز نمیگردند ! و آنهایی که عقب بودند ؛ به داغ روزهایی که میتاختی تو را لگد مال خواهند کرد ! در عجبم از مردمی که بدنبال دنيايی هستند که روز به روز از آن دورتر ميشوند ؛ و غافلند از آخرتی که روز به روز به آن نزديکتر ميشوند نهج البلاغه ص56خ۴۳ 🎀 @baklasbashim 🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃 هرگز منتظر "فرداى خيالى" نباش ، سهمت را از "شادى زندگى" همين امروز بگير ! فراموش نکن "مقصد" هميشه جايى در "انتهاى مسير" نيست ! "مقصد" لذت بردن از قدمهايی است که بین مبدا تا مقصد بر می‌داریم ! نگران فردا مباش ، از گندم زار من و تو مشتی کاه میماند برای بادها... @DastaneRastan_ir
🌸🍃🌸🍃 دو گدا بودند یک بسیار چاپلوس و دیگری آرام و ساکت . گدای چاپلوس وقتی شاه محمود و یا وزیرنش را می دید بسیار چاپلوسی می کرد و از سلطان محمود تعریف می کرد و هدیه میگرفت ولی اون یکی ساکت بود . اون گدای چاپلوس روزی به گدای ساکت گفت چرا تو هم وقتی شاه رو می بینی چیزی نمیگی تا به تو هم پولی داده بشه. گدای ساکت گفت: کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه؟ برای سلطان محمود این سوال پیش اومده بود، که چرا یک گدا ساکته و هیچی نمی گه. وقتی از اطرافیان خود پرسید . به او گفتند که این گدا گفته کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه؟ سلطان محمود ناراحت شدو گفت حالا که اینطوری فکر می کنه فردا مرغی بریان شده که در شکمش الماسی باشد را به گدایی که چاپلوسی می کند بدهید تا بفمد سلطان محمود خر کیه ؟ صبح روز بعد همینکار را انجام دادند غافل از اینکه وزیر بوقلمونی برای گدا برده و گدای متملق سیر است. پس وقتی که مرغ بریان شده را به او دادند او که سیر بود مرغ را به گدای ساکت داد و گفت : امروز چند سکه درآمد داشتی و او گفت سه سکه . گدای متملق گفت: این مرغ رو به سه سکه به تو می فروشم و آن گدا قبول نکرد و آخر سر پس از چانه زنی مرغ بریان را بدون دادن حتی یک سکه صاحب شد. لقمه اول را که خورد چشمش به آن سنگ قیمتی افتاد و به رفیق خود گفت فکر می کنم از فردا دیگه همدیگر را نبینیم . فردای آن روز سلطان محمود دید که باز گدای متملق اونجاست و گدایی می کنه از او پرسید چرا هنوز گدایی می کنی ؟ گفت: خوب باید خرج زن و بچه ام را درآورم . سلطان محمود با تعجب پرسید : مگر ما دیروز برای شما تحفه ای نفرستادیم ؟ گدای متملق گفت: بله دست شما درد نکنه وزیر شما قبل از اینکه شما مرغ را بفرستید بوقلمونی آوردند و من خوردم چون من سیر بودم مرغ را به رفیقم دادم و دیگر خبری هم از رفیقم ندارم . سلطان محمود عصبانی شد و گفت: دست و پایش را ببندید و به قصر بیاریدش در قصر به گدا گفت بگو کارو باید خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه . گدا این را نمی گفت و سلطان محمود میگفت بزنیدش تا بگه سلطان خطاب به گدای چاپلوس میگفت : من می گم تو هم بگو کار خوبه خدا درستش کنه سلطان محمود خر کیه ؟ @DastaneRastan_ir