#داستان دردناک یک دانش اموز دختر😔
خیلی مهمه لطفا از دستش ندید و همشو بخونید(مخصوصا پدر و مادرا)
مادری تعریف میکنه:
یک روز که دخترم از مدرسه برگشت، خیلی زود بود. گفتم دخترم چرا اینقد زود برگشتی؟
داشت گریه میکرد از درد شکمش
هرکاری کردم خوب نمیشد. شکمش بزرگ شده بود اما میدونستم این بزرگ شدن شکمش، مال چاق بودن نیست چون دخترم لاغر بود و تا دیروز هم چیزیش نبود!
فقط میگفت مامان تحمل ندارم دارم دیوونه میشم... منم به باباش زنگ زدم و بردیمش بیمارستان... دکتر اومد بیرون و بعد از معاینه گفت که دختر ما حاملهس!
همه مون از تعجب زبونمون بند اومده بود
یعنی چی حاملهس؟ اون که ازدواج نکرده؟ همهی خانواده ازش عصبانی بودیم
وقی برگشتیم خونه، پدر و برادرش خییییلی کتکش زدن منم از اونور سرزنشش میکردم و میگفتم بگو چیکار کردی!؟؟؟
از درد شکمش و درد این همه کتک، فقط گریه میکردو میگفت قسم میخورم که کاری نکردم خواهش میکنم حرفمو باور کنید، مامان... بابا رحم داشته باشید دارم میمیرم از درد قسم میخورم کسی بهم دست نزده مامان توروخدا حرفمو باورکن
منم با بیرحمی...
ای کاش میمردم اونوقتی که دخترم بااین همه درد گریه میکرد و منم با بیرحمی و پدرش و برادرش مثل درنده به جونش افتاده بودن
بعد گفتم مگه تو حضرت مریمی که بدون مرد حامله بشی؟ بگو که با کی خوابیدی وگرنه الان میکشمت...
هی گریه میکرد و میگفت مامان اینکارو نکن خودت میدونی من چجور دختری هستم تو چطور منو بزرگ کردی؟
باباش داد زد که تو یک سگی تو از من و مامانت نیستی!
ابرومو بردی بی ابرو، میکشمت...
و دوباره کتکش زد پسرم هم تف کرد توروش و گفت چطوری و با چه رویی برم پیش دوستام هان؟ چرا باید خواهر من اینقد بی حیا باشه و ابروی منو ببره و از یه پسر غریبه حامله باشه!؟
دخترم فریاد زد من حامله نیستم! حامله هم باشم حق ندارید اینطور بی رحمانه یک بچه بی گناه رو ازار بدید ! شما که خانواده ی من هستید چطور تا این حد سنگدل هستید؟
از صبح بخاطر درد شکمم دارم گریه میکنم... شماهم همه بدنمو شکستید اخه شما خدا ندارید؟؟؟؟
برادرش یه سیلی محکم بهش زد و موهاشو گرفت و گفت اون زمان باید خدارو به یاد میاوردی که زنا میکردی!
فهمید که باورش نمیکنیم، دیگه هیچی نگفت و بعد از این همه ازار دادن درو روش بستیم و نهار و شام هم بهش ندادیم...
من چندبار خواستم دزدکی براش غذا ببرم اما شوهرم نزدیک بود دنیارو روسرم خراب کنه. گفت امشب میکشیمش نیازی به غذا نیست!
خودمو میزدم و میگفتم چطور اینکارو میکنی!!؟
گفت بااین شرمندگی نمیتونم زندگی کنم
گفتم اروم باش اون دخترته بزار اسم بابای بچهشو بگه ماهم عروسی براشون میگیرم، تا با اون پسر ازدواج کنه... توروخدا نکشش اینکارو نکن...
چیزی نگفت و منو از سرراهش کنار زد و رفت منم داد زدم و صداش کردم... گفت تو چیزی نگو...!
ساعت دوازده شب رفتم تو اتاق و درو روش باز کردم خواستم دخترمو ببرم بیرون، دیدم هنوز داره گریه میکنه. تو چشمام نگاه نمیکرد اینقدر خسته و بی طاقت شده بود ... گفتم باید ببرمت بیرون...میبرمت پیش داییت امشب پیشش باش چون بابات و برادرت میخوان بکشنت...!
حرفمو تموم نکرد پسرم و شوهرم با چاقو اومدن تو اتاق من هرچند داد و فریاد زدم گوش ندادن...
دخترم با گریه گفت: مامان... بابا... داداش ... من خدا پشتمه و میدونه بی گناهم... و میدونه که چکارم کردید. از خدا میخوام حقمو ازتون بگیره. من بی گناهم شما خیلی ظلم کردید در حقم...
با چشمای خیس و پر از اشک بیهوش شد...
داد زدم گفتم قسم به خدا ازت جدا میشم و خونه رو ترک میکنم اگر همین الان نبریدش پیش دکتر...
زود بردیمش دکتر اما چی روی داد...
دخترم حامله نبود! معاینه قبلیش اشتباه بود!
بلکه کیسه داشت که شکمشو بزرگ کرده بود...
وقتی اینو شنیدم زانوهام بی حس شدن و افتادم زمین مغزم داشت میترکید از ناراحتی دلم داشت بیرون میومد
بابا و برادرش هم تو سر خودشون میزدن...
داد زدم گفتم توروخدا دکتر، حالش چطوره؟!
دکتر گفت متاسفانه از شدت درد، جونشو از دست داد😔
وای دختر بی گناهم وای از سنگدلی من و باباتو داداشت
خدا حقتو ازمون گیره...
تاالان هم به صورت شوهر و پسرم نگاه نمیکنم
اونا هم تاالانم شبا خوابشو میبینن و بخاطر عذاب وجدان زندگی براشون تلخ شده... شوهرم سر سفره ی نهار و شام نمیتونه جلو خودشو بگیره و میزنه زیر گریه و منو پسرم هم با اون گریه میکنیم...
الان هم وقت خواب به یاد اخرین حرفاش میفتم:
من بی گناهم! شما درحقم ظلم کردید...
خدا ازمون نگذره
خدایا بخاطر اسماءالحسنی ت فردوس رو نصیبش کن...
دختر قشنگم خدا بیامرزدت...😭
🌺🌸🌺👇
هدایت شده از گسترده | برند🎖
گوشیت تو خونه گم بشه چیکار میکنی؟ حالا فکر کن سایلنتم باشه😤😡
با این برنامه هر وقت گوشیت گم شد کافیه سه بار دست بزنی ، گوشیت موزیک پخش میکنه و پیداش میکنی👏👀📱
راحت پیداش کن💥نصب مستقیم👇
هدایت شده از 「 چیزمیز ایتا - ریوندی 」 روی عضویت کلیک کنید ✅
Claps Phone Finder 1 v1.0.1.apk
5.2M
#brand_12
مخصوص گوشی های اندروید ، همراه با تکنولوژی #هوش_مصنوعی☝☝
✨﷽✨
🔻تدریس امیرالمومنین به جبرییل
📝⇦•روزی جبرئیل در خدمت پیامبر(ص)
مشغول صحبت بود که حضرت علی(ع)
وارد شد .جبرئیل چون آن حضرت را دید
برخاست و شرائط تعظیم بجای آورد...
📝⇦• پیامبر(ص) فرمودند:
ای جبرئیل! از چه جهت به این
جوان تعظیم میکنی؟
عرض کرد: چگونه تعظیم نکنم که
او بر من حق تعلیم است.
پیامبر(ص) فرمودند: چه تعلیمی؟
جبرئیل عرض کرد:
در وقتی که حق تعالی مرا خلق کرد؛
📝⇦• از من پرسید: «تو کیستی و من کیستم؟»
من در جواب متحیر ماندم و مدتی در مقام
جواب ساکت بودم، که این جوان در عالم نور
به من ظاهر گردید و این طور به من تعلیم داد
که بگو: « تو پروردگار جلیل و جمیلی
و من بنده ذلیل، جبرئیلم» از این جهت
او را که دیدم تعظیمش کردم.
📚تحفة المجالس،ص۸۰؛القطره،ص۲۸۵
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
هدایت شده از
تبلیغات همسران موفق فاطمی
animation.gif
149.9K
🔹 قرار گذاشته ایم هر روز تعدادی صلوات هدیه به امام زمان (عج) کنیم و شما را نیز دعوت می کنیم.
🔹به همراه:
+ برگزاری کمپین های هدیه سوره یس و...
+ بخش مدیریت نذرها
+ محاسبه دقیق امار
+ و...
🔶 دانلود نرم افزار «هدیه صلوات» از کافه بازار: 👇👇👇
https://cafebazaar.ir/app/abstractarrow.hadiesalavat/?l=fa
🔶 دانلود مستقیم برنامه: 👇👇👇
هدایت شده از 「 چیزمیز ایتا - ریوندی 」 روی عضویت کلیک کنید ✅
haaajat-ir.apk
2.36M
♥نرم افزار هدیه صلوات انلاین
به امـــــــــام زمـــــــــان (عج)♥
مداحی آنلاین - زندان تیره از نفسش روشنا شده - مطیعی.mp3
4.8M
#شهادت_امام_موسی_کاظم(ع)
🌴زندان تیره از نفسش روشنا شده
🌴صد یا کریم گاه قنودش رها شده
🎤میثم #مطیعی
•┈••🌿🌹🌿✾🌿🌹🌿••┈•
بهترین ها در کانال 👇🌸
http://eitaa.com/joinchat/282787854C2363667467
داستان راستان🇵🇸
#ادامه_داستان_قبلی آیا شهر پمپی همان شهر لوط است؟؟ درشهر پمپی (مشهور به شهر قوم لوط) نوشته ای برد
#ادامه_داستان_قبلی
ویرانههای پمپئی در نزدیکی ناپل در ایتالیا واقع شدهاست. در آن آثاری از بناها و مردم شهر باستانی پمپئی که بر اثر آتشفشان کوه وزوو ویران شده به چشم میخورد.پیش از این تصور میشد مردم این شهر به خاطر گازهای سمی حاصل از آتشفشان کشته شدهاند اما پژوهشهای دیگر نشان داد آنها به خاطر حرارت بالا جان باختهاند.
برخی دیگر نیز بر پایه نامههایی که ۲۵ سال پس از این ماجرا نوشته شده به این نتیجه رسیدند که مردم به خاطر استشمام خاکسترهای آتشفشان خفه شدهاند.این شهر پس از آتشفشان زیر ۴ تا ۶ متر خاک و خاکستر به مدت ۱۵۰۰ سال مدفون شد.این شهر به صورت کاملاً اتفاقی در سال ۱۵۹۹ میلادی کشف شد.
شهر تاریخی پمپی که جزو میراث جهانی یونسکو محسوب میشود با بیش از دو میلیون و پانصد هزار بازدید کننده در سال یکی از جاذبههای مهم ایتالیا بهشمار میآید.
شواهد بسیاری وجود دارد که همجنس بازی در یونان و روم باستان بطور گسترده وجود داشته که بی شک در این شهر که مرکز فحشای آن دوران بوده است نیز این عمل وجود داشته است.
حتی اگر شهر پمپی شهر دقیق لوط نباشد برای شهر لوط نیز سرنوشت دقیقا مشابهی اتفاق افتاده است نمونه ی دیگری از اتفاقی که برای شهر پمپی اتفاق افتاده در بقایای یک شهر باستانی در سوئد و آمریکای جنوبی کشف شده است.
مجهول ترین جنبه این حادثه اینجاست که چگونه هزاران انسان بی آنکه چیزی بشنوند و یا ببینند، مرگ آنها را دریابد. این بعد حادثه نشان می دهد که نابودی و محو شهر پمپی دقیقا مشابه همان حوادث ویرانگری است که در قرآن به آنها اشاره شده، زیرا قرآن زمانی که این حوادث را بازگو می کند به «نابودی ناگهانی» اشاره دارد.
به عنوان مثال در سوره (یس) برای چنین عذاب های ناگواری چنین توصیفی آمده است: همه سکنه شهر به یک لحظه هلاک شدند. این وضعیت در آیه 29 این سوره چنین می آید: « (بلکه) فقط یک صیحه آسمانى بود، ناگهان همگى خاموش شدند!».
آیه 31 سوره قمر وقتی تخریب و نابودی قوم ثمود را بازگو می کند مجدادا به نابودی آنی اشاره می کند: «ما فقط یک صیحه [صاعقه عظیم] بر آنها فرستادیم و بدنبال آن همگى بصورت گیاه خشکى درآمدند»
مرگ مردم پمپی در یک لحظه رخ داد، همان گونه که در آیات بالا نقل شد. فاجعه هرچه بود، همه چیز به همان حالت اولیه و بدون تغییر باقیمانده است.
در سال 1991 نیمی از این شهر از زیر خاکستر بیرون کشیده شد ولی هنوز هم دو پنجم این شهر سوخته در زیر زمین است. هر ساله جمعیت زیادی از موزه طبیعی پمپی دیدن می کنند و این شهر به یکی از جاذبه های گردشگری ایتالیا تبدیل شده است اما متاسفانه جایی از دیده عبرت در این نگاه ها یافت نمی شود.
اکنون هم در نواحی ناپل فساد و هرزگی موج می زند و یادآور مراکز بی بند و باری در شهر پمپی است. جزیره کاپری پایگاهی برای همجنس بازی و برهنه گرایی است و در صنعت توریسم به بهشت همجنس بازان شهرت دارد.
نه تنها در کاپری و ایتالیا بلکه تقریبا در تمامی دنیا چنین انحطاط اخلاقی وجود دارد و مردم هم هیچ توجه و اصراری به پند گیری از تجربیات تلخ مردم گذشته ندارند. در سوره سجده درباره همین مردم می فرماید: «و اگر اینان روی بگردانند به آنها بگو شما را از صاعقه عاد و ثمود بیم میدهیم...
*عبرتها چه بسیارند و عبرت پذیران چه اندک!!*
مولای متقیان،علی ابن ابیطالب(ع)
#پایان
@DastaneRastan_ir
هدایت شده از تبلیغات پیشروو
تا حالا اسم فامیل بازی کردی؟
📄🖍
حالا با این اپلیکیشن روی گوشیت بازی کن 👇
هدایت شده از 「 چیزمیز ایتا - ریوندی 」 روی عضویت کلیک کنید ✅
E.Mario-v563.apk
19.17M
😋بازی اسم فامیل آنلاین
با این اپلیکیشن بصورت آنلاین روی گوشیت با دوستات اسم فامیل بازی کن 👆
🌸🍃🌸🍃
#ترفند_شيطان
قالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ...
نوح عرض کرد: بارالها، من پناه میبرم به تو که دیگر چیزی که نمیدانم از تو تقاضا کنم. (47 - هود)
یکی از ترفندهای شیطان برای گمراهی انسان، طرح سوالهای بیمورد و کنجکاوانه بدون جواب و حتی نیاز به جواب، برای انسان است. شیطان گاهی مسائل حاشیهای و غیر مهم را برای انسان به متن آورده و ذهن انسان را با آن مشغول میکند.
مثال به جای اینکه برود تحقیق کند چرا شیطان از بهشت خارج شد؟ تا توحید یاد بگیرد، در ذهن او وارد میکند که شیطان اگر بد بود چطور بهشت رفته است؟؟؟
یا آیا قابیل و هابیل با خواهر خود ازدواج کردند؟
و هزاران سوال بیمورد که هر چند جواب دارند و برخی را میدانیم و برخی را نه، ذهن انسان را مشغول میکند.
شیطان با طرح چنین سوالاتی سعی در غافل کردن انسان از مأموریت اصلی زندگیاش را دارد.
اما کنجکاوی با تحقیق فرق دارد. در تحقیق انسان یک حقیقتی را میبیند بعد دنبال کشف روابط یک حقیقت است. انسان میبیند سیب از درخت افتاد پس دنبال علت است، اما در کنجکاوی انسان دنبال هیچ حقیقتی نیست، یک باور غلطی را قبول میکند و در پی اثبات آن باور غلط است. مثال میخواهد اسلام را نپذیرد و دنبال ایراد میگردد.
@DastaneRastan_ir
داستان راستان🇵🇸
🌸🍃🌸🍃 #داستان_هابيل_و_قابيل #قسمت_دوم #مجازات_آدم_و_حوا خداوند آدم وحوا را مورد سرزنش قرار داد
🌸🍃🌸🍃
#داستان_هابيل_و_قابيل
#قسمت_سوم
#اولين_تولد
حوّا همسر آدم ؛ برای اولین بار، باردار گشت و بعد از چند ماه یک دوقلوی پسر و دختر به دنیا آورد و این تولد پدر و مادرشان را بسیار شادمان و خوشحال نمود.
نوزاد دختر کمکم کمکش مینمود و رفتهرفته، زیبا و دوستداشتنی میشد. مادر نیز به دو فرزندش مهر میورزید و از آنان نگهداری و پرستاری میکرد. پدر هم به نوبهی خود با کار کردن روی زمین و در طبیعت نیازمندیهای خانوادهی کوچکش را برآورده میساخت و آنان را از هیچگونه حمایتی محروم نمیساخت.
چیزی نگذشت که «حوّا» برای بار دوم باردار شد و در شکمش آنچه را که خداوند مقدر و معین نموده بود، جای گرفت. پس از چند ماه وضع حمل نمود و این بار نیز یک دوقلوی پسر و دختر به دنیا آمدند. کمکم تعداد افراد خانواده زیاد شد و مسئولیت آدم در تلاش و کوشش برای بهدست آوردن مخارج زندگی و ادارهی امور فرزندان سنگینتر شد و بر همین منوال کار و مسئولیت حوّا نیز در نگهداری کودکان و مواظبت نمودن از آنها بیشتر شد.
خانواده خوشبخت
آدم ؛ پسر اول را قابیل و پسر دوم را هابیل نهاد. با گذشت زمان و آمدن روزها و شبها پشت سر هم، به تدریج فرزندان بزرگ میشدند. ابتدا چهاردست و پا و سپس بر روی پاهای خود راه میرفتند. ساق پاها و بازوانشان رشد کرده و قوی شدند. تا اینکه قابیل و هابیل هر دو توانایی انجام انواع بازیها و ورزشها را پیدا کردند. کمکم در مقابل سختیها و بیرحمیهای طبیعت نیرومند شدند و در مقابل حیوانات وحشی و درنده از خود دفاع میکردند و در این هنگام بود که در تأمین نیازمندیهای خانواده به بهترین صورت به پدرشان کمک میکردند. بر این خانوادهی کوچک و این اولین اجتماع بشری، فضایی از مهربانی، دوستی و همکاری حکمفرما بود.
همچنین دختران خردسال نیز به تدریج بزرگ و بزرگتر میشدند. از طرفی نشانههای ضعف از نظر جسمی (نسبت به پسران) در آنان ظاهر میگشت و از طرف دیگر زیبا و دلربا میشدند.
در این میان قابیل و هابیل در راضی نگهداشتن آنها و برآورده کردن نیازهای آن دو با یکدیگر مسابقه میدادند و در حمایت و یاری دادن آنان بیش از پیش به ایشان کوتاهی نمیورزیدند. قابیل و هابیل به همراه پدر و مادرشان، آدم و حوّا، کار و تلاش میکردند و اصلاً خسته و ناراحت نمیشدند.
#ادامه_دارد
@DastaneRastan_ir
هدایت شده از آیه گرافـی 🇵🇸
👈پرورش تفکر و اندیشه☘
👈روش تربیت فرزند و نوجوان☘
👈سلامت جسم و روان ☘
شما به کانال زندگی اسلامی بپیوندید👇
http://eitaa.com/joinchat/1882783762C034526fcdb
#یڪ_داستان_یڪ_پند
🔸با پیـرمــردِ مـــؤمنـی، درمسجــد نــشسته بـودم. زن جوانی صورت خود گرفته بود و برای درخواست ڪمڪ داخل خانهی خـدا شد.
🔹پــیرمــــــردِ مــــؤمـن٬ دســــت در جیب ڪرد و اسڪناس ارزشمندی به زن داد. دیگران هم دست او را خالی رد نڪردند و سڪهای دادند.
🔸جــــوانـی از او پـرسیــد: پــــول شیــرین است چگونه از این همه پول گذشتی؟ سڪه ای می دادی ڪافی بود!!
پیرمرد تبسمی ڪرد و گفت:پسرم صدقه٬ هفتاد نوع بلا را دفع میڪند.
🔹 از پـــول شیـــرینتـــر، جــــــــان و سلامتی من است ڪه اگر اینجا٬ از پولِ شیرین نگذرم، باید در ساختمانِ پزشڪان بروم و آنجا از پولِ شیرین بگذرم و شربت تلخ هم روی آن بنوشم تا خدا سلامتیِ شیرینِ من را برگرداند! بدان ڪه از پول شیرینتر، سلامتی٬ آبرو٬ فرزند صالح و آرامش است.
🔸 به فـــرمـایــش حضـــرت علـی (ع) چه زیاد است عبرت و چه ڪم است عبرتگیرنده.
وأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ ۛ وَأَحْسِنُوا ۛ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ
📔بقره آیهی 195
و (از مال خود) در راه خدا انفاق ڪنید و خود را با (دوری از انفاق) به مهلڪه و خطر در نیفڪنید و نیڪویی ڪنید ڪه خدا نیڪوڪاران را دوست میدارد.
✨✨🌹
باذکرصلوات بزن روی لینک عضوشوید
🌸🍃🌸🍃
#طلب_روزي_حلال
در حديث قدسى آمده است كه خداوند مىفرمايد: اى احمد همانا عبادت ده جزء است كه نه جزء آن طلبروزى حلال است، پس چون خوراكى و نوشيدنى خود را پاك كردى در پناه و حمايت من هستى.
مستدرك سفينة البحار، ج2، ص378
داستانک
داود بن سرحان مى گويد: روزى ديدم امام صادق (ع ) با دست خود، مقدارى خرما را با پيمانه ، مى سنجد، عرض كردم : ((قربانت گردم ، اگر به بعضى از فرزندان و غلامان ، دستور مى دادى تا اين كار را انجام دهند، بهتر بود!)).
امام در پاسخ من فرمود:((اى داود! زندگى يك انسان مسلمان ، سامان نمى يابد، مگر با سه كار:
1- دين و احكام آن را بشناسد. 2- در گرفتارى ها، صبر و تحمل كند. 3- اندازه گيرى در معاش زندگى را به نيكوئى حفظ نمايد.
و فرمود:
(جدم ) على بن الحسين (ع ) وقتى كه صبح مى شد، به دنبال كسب و كار، از خانه بيرون مى آمد، شخصى عرض كرد: ((اى پسر رسول خدا كجا مى روى ؟)).
فرمود: ((اتصدق لعيالى )) ميروم تا براى افراد خانواده ام ، صدقه تهيه كنم ، او پرسيد: ((آيا صدقه طلب كنى ؟!)).
فرمود: ((من طلب الحلال فهو من اللّه صدقة عليه )) ((هر كس كه (با كار و كاسبى ) كسب مال حلال كند، آن مال از جانب خدا، صدقه براى او است )).
#داستان_دوستان_ج١
@DastaneRastan_ir
داستان راستان🇵🇸
🌸🍃🌸🍃 #داستان_هابيل_و_قابيل #قسمت_سوم #اولين_تولد حوّا همسر آدم ؛ برای اولین بار، باردار گشت و ب
🌸🍃🌸🍃
#داستان_هابيل_و_قابيل
#قسمت_چهارم
#محل_كار
به دلیل متنوع بودن نیازهای خانواده در زندگی، کار و تلاش جهت برآورده کردن این نیازهای مختلف، متنوع و گوناگون میباشد و از آنجایی که خداوند متعال استعداد و توانایی بسیاری به زمین عطا کرده، با گردش زمین و پیدایش فصلها، کار روی آن نیز مختلف است. گاهی باید زمین را شخم زد و موقعی دیگر محصول را برداشت کرد. یک زمانی هم باید زمین را شخم زد و موقعی دیگر محصول را برداشت کرد. یک زمانی هم باید آن را به حال خود رها ساخت تا استراحت نموده و مجدداً کسب نیرو و انرژی کند. به همین دلیل قابیل بر روی زمین کار میکرد و باغبانی و کشاورزی مینمود، کار و تلاش میکرد و سپس از میوههای آن برداشت مینمود و نیازهای خود و خانوادهاش را از فصلی تا فصل دیگر برآورده میساخت و این چنین بود که کشت و کار و زراعت را آموخت.
هابیل راه دیگری انتخاب کرد. او دید که شیر و پشم و پوست و گوشت چهارپایان به خوبی نیازهای ضروری زندگی خانواده را برآورده میسازند. به همین دلیل مشغول چوپانی و نگهداری از حیوانات شد و در این راه سخت تلاش میکرد. حیوانات را به چراگاه میبرد و از آنان مواظبت میکرد. حیوانات زاد و ولد میکردند، تعدادشان زیاد میشد و فربه و چاق میشدند و خانواده از این نعمتها بهرهمند میشد.
#ادامه_دارد
@DastaneRastan_ir
🌸🍃🌸🍃
پادشاهی در خواب دید تمام دندانهایش
افتادند، دنبال تعبیر کنندگان خواب فرستاد. اولی گفت: تعبیرش این است که مرگ تمام خویشاوندانت را به چشم خواهی دید. پادشاه ناراحت شد و دستور داد او را بکشند. دومی گفت: تعبیرش این است که عمر پادشاه از تمام خویشاوندانش طولانی تر خواهد بود. پادشاه خوشحال شد و به او جایزه داد.
هر دو یک مطلب یکسان را بیان کردند اما با دو جمله بندی متفاوت. نوع بیان یک مطلب، می تواند نظر طرف مقابل را تغییر دهد.
@DastaneRastan_ir
🌸🍃🌸🍃
#داستان
برای ملاقات شخصی به یکی از بیمارستانهای روانی رفتیم . بیرون بیمارستان غُلغله بود . چند نفر سر جای پارک ماشین دست به یقه بودند . چند راننده مسافرکش سر مسافر با هم دعوا داشتند و بستگان همدیگر را مورد لطف قرار می دادند .
وارد حیاط بیمارستان که شدیم ، دیدیم جایی است آرام و پردرخت. بیماران روی نیمکتها نشسته بودند و با ملاقات کنندگان گفت وگو میکردند .
بیماری از کنار ما بلند شد و با کمال ادب گفت: من می روم روی نیمکت دیگری مینشینم که شما راحت تر بتوانید صحبت کنید .
پروانه زیبایی روی زمین نشسته بود ، بیماری پروانه را نگاه می کرد و نگران بود که مبادا زیر پا له شود . آمد آهسته پروانه را برداشت و کف دستش گذاشت تا پرواز کند و برود .
ما بالاخره نفهمیدیم
بیمارستان روانی اینور دیوار است یا آنور دیوار ؟ ...
!؟ ...
@DastaneRastan_ir
1_1093910.mp3
18.69M
❤️ محمد صلی الله علیه و آله و سلم
🎤🎤 حامد زمانی
🌺 #مبعث #حضرت_محمد (ص)
🌺 #صلوات
🌺 کانال موسیقی مناسبتی
http://eitaa.com/joinchat/282787854C2363667467
🌺 عضو شوید ☝️☝️
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#احسن_القصص
🌱حکایت
#شکرگزاری
مسمع نقل می کند: ما در سرزمین منی محضر امام صادق بودیم، مقداری انگور که در اختیار ما بود، می خوردیم، گدایی آمد و از امام کمک خواست. امام دستور داد یک خوشه انگور به او بدهد! گدا گفت: احتیاج به انگور ندارم اگر پول هست بدهید! امام فرمود: خداوند به تو وسعت دهد. گدا رفت و امام چیزی به او نداد. گدا پس از چند قدم که رفته بود پشیمان شد و برگشت و گفت: پس همان خوشه انگور را بدهید! امام دیگر آن خوشه را هم به او نداد.
گدایی دیگری آمد. امام سه دانه انگور به ایشان داد. گدا گرفت و گفت: سپاس آفریدگار جهانیان را که به من روزی مرحمت کرد! خواست برود، امام فرمود: بایست! (برای تشویق وی) دو دست را پر از انگور نمود و به او داد. گدا گرفت و گفت: شکر خدای جهانیان را که به من روزی عطا فرمود.
امام باز خوشش آمد، فرمود: بایست و نرو! آن گاه از غلام پرسید: چقدر پول داری؟ غلام: تقریباً بیست درهم. فرمود: آنها را نیز به این فقیر بده! سائل گرفت. باز زبان به سپاسگزاری گشود و گفت: خدایا! تو را شکر گزارم، پروردگارا این نعمت از تو است و تو یکتا و بی همتایی.
خواست برود، امام فرمود: نرو! سپس پیراهن خود را از تن بیرون آورد و به فقیر داد و فرمود: بپوش! گدا پوشید و گفت: خدا را سپاسگزارم که به من لباس داد و پوشانید. سپس روی به امام کرد و گفت: خداوند به شما جزای خیر بدهد. جز این دعا چیزی نگفت و برگشت و رفت.
راوی می گوید: ما گمان کردیم که اگر این دفعه نیز به شکر و سپاسگزاری خدا می پرداخت و امام را دعا نمی کرد، حضرت چیزی به او عنایت می کرد و همچنان کمک ادامه می یافت. ولی چون گدا لحن خود را عوض کرد بجای شکر خدا، امام را دعا نمود به این جهت کمک ادامه پیدا نکرد و حضرت احسانش را قطع نمود.
📚 بحار ج 7، ص 285. و ج 12 ص 341
💐💐💐💐💐💐💐💐💐
💠اعمال روز عید مبعث💠
✍برای روز بیست و هفتم رجب که روز مبعث است، در روایتى از امام صادق(ع) به عنوان شریفترین اعیاد یاد شده است، با این وجود براى این روز، اعمالى ذکر شده است:
1⃣ غسل کردن: در این روز مستحب است.
2⃣ روزه: این روز در میان روزهاى سال یکى از چهار روزى است که روزه گرفتن آن فضیلت بسیار دارد و پاداش فراوانى براى آن نقل شده است، در روایتى از امام صادق(ع) آمده است: هر کس در روز بیست و هفتم رجب روزه بگیرد، خداوند براى او پاداش روزه هفتاد سال را مىنویسد.
3⃣ زیاد صلوات فرستادن: همچنین در روایتى از امام صادق(ع) نقل شده است که در این روز روزه مىگیرى و بر محمد و آلش زیاد صلوات مىفرستى.
4⃣ زیارت رسول خدا(ص) و امیرمؤمنان(ع)
5⃣12 رکعت نماز: از «ریان بن صلت» نقل شده است که هنگامى که امام محمدتقى(ع) در بغداد بود، روز نیمه رجب و روز 27 رجب را روزه مىگرفت و همه ملازمان و یاران آن حضرت نیز روزه گرفتند، آنگاه به ما فرمودند: 12 رکعت نماز به جا آوریم،(هر دو رکعت به یک سلام) که در هر رکعت، «حمد» و «سوره» بخوانیم و هنگامى که نمازها به پایان رسید، هر یک از سورههاى «حمد»، «توحید» و «معوّذتین» (فلق و ناس) را 4 مرتبه بخوانیم، آن گاه 4 مرتبه گفته شود:
«لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ واللهُ اَکْبَرُ، وَسُبْحانَ اللهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللهِ الْعَلِىِّ الْعَظِیمِ» و چهار مرتبه: «اَللهُ اَللهُ رَبِّى لا اُشْرِکُ بِهِ شَیْئاً» و 4 مرتبـه: «لا اُشْرِکُ بِرَبّى اَحَـداً».
6⃣ 12 رکعت دیگر: شیخ طوسى از «حسین بن روح» روایت کرده است که در این روز 12 رکعت نماز به جا مىآورى و در هر رکعت «حمد» و هر سورهاى که خواستى مىخوانى و پس از هر دو رکعت و سلام نماز، مىخوانى:
«اَلْحَمْدُ للهِ الَّذى لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً، وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فى الْمُلْکِ، وَلَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِىٌّ مِنَ الذُّلِّ، وَکَبِّرْهُ تَکْبیراً، یا عُدَّتى فى مُدَّتى یا وَلیّى فى نِعْمَتى، یا غِیاثى فى رَغْبَتى،یا نَجاحى فى حاجَتى یاحافِظى فى غَیْبَتى، یا کافِىَّ (کافِىَ) فى وَحْدَتى، یا اُنْسى فى وَحْشَتى اَنْتَ السّاتِرُ عَوْرَتى فَلَکَ الْحَمْدُ، وَاَنْتَ الْمُقیلُ عَثْرَتى فَلَکَ الْحَمْدُ وَاَنْتَ الْمُنْعِشُ صَرْعَتى فَلَکَ الْحَمْدُ،صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاسْتُرْ عَوْرَتى، وَآمِنْ رَوْعَتى، وَاَقِلْنى عَثْرَتى، وَاصْفَحْ عَنْ جُرْمى، وَتَجاوَزْ عَنْ سَیِّئاتى فى اَصْحابِ الْجَنَّةِ، وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذى کانُوا یُوعَدُونَ».
وقتى که نماز و دعا پایان یافت، هر یک از سورههاى «حمد»، «اخلاص»، «معوذتین»، «کافرون»، «قدر» و «آیة الکرسى» را 7 مرتبه مىخوانى، سپس 7 بار مىگویى: «لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ واللهُ اَکْبَرُ، وَسُبْحانَ اللهِ وَلاحَوْلَ وَلاقُوَّةَ اِلاَّ بِاللهِ» و آنگاه 7 مرتبه مىگویى: «اَللهُ اَللهُ رَبِّى لا اُشْرِکُ بِهِ شَیْئاً»، پس از آن، هرچه از خدا مىخواهى طلب کن.
7⃣دعایى از امام کاظم(ع): وقتى امام موسى بن جعفر(ع) را در روز 27 رجب سال 179 هجرى از مدینه به سوى بغداد حرکت دادند، این دعا را خواندند: «یا مَنْ اَمَرَ بِالْعَفْوِ وَالتَّجاوُزِ، وَضَمَّنَ نَفْسَهُ الْعَفْوَ وَالتَّجاوُزَ، یا مَنْ عَفى وَتَجاوَزَ، اُعْفُ عَنّى وَتَجاوَزْ یا کَریمُ، اَللّـهُمَّ وَقَدْ اَکْدَى الطَّلَبُ، وَاَعْیَتِ الْحیلَةُ وَالْمَذْهَبُ، وَدَرَسَتِ الاْمالُ، وَانْقَطَعَ الرَّجآءُ اِلاَّ مِنْکَ، وَحْدَکَ لا شَریکَ لَکَ».
❤️ @ayegeraphy ❤️
🌸🍃🌸🍃
#سوادزندگی
هر آدمی درون خود کوزه ای دارد که با عقاید، باورها و دانشی که از محیط اطرافش می گیرد، پر می شود.
این کوزه اگر روزی پر شود، یاد گرفتن آدمی تمام می شود، نه که نتواند، دیگرنمی خواهد چیز بیشتری یاد بگیرد.
پس تفکّر را کنار می گذارد و با تعصب از کوزۀ باورهایش دفاع می کند و حتّی برای آن می میرد. امّا آدم غیر متعصّب تا لحظۀ مرگ در حال پر کردن کوزه و صدها بار
محتوای آن را تغییر داده است.
اگر ما مدّتی است که افکارمان تغییر نکرده، بدانیم که این مدّت فکر نکرده ایم، آب هم اگر یکجا بماند...فاسد میشود.
@DastaneRastan_ir