eitaa logo
داستان راستان🇵🇸
28.7هزار دنبال‌کننده
35.4هزار عکس
29.7هزار ویدیو
332 فایل
تقدیم به روح پاک و مطهر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری‏‏‏‏‏‏‏‏ تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab
مشاهده در ایتا
دانلود
1_1093910.mp3
18.69M
❤️ محمد صلی الله علیه و آله و سلم 🎤🎤 حامد زمانی 🌺 #مبعث #حضرت_محمد (ص) 🌺 #صلوات 🌺 کانال موسیقی مناسبتی http://eitaa.com/joinchat/282787854C2363667467 🌺 عضو شوید ☝️☝️ 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
⭐️🌸⭐️ ⭐️عید رســول دو سرا آمده 🌸منجی عالــــم ز حرا آمده ⭐️سیّــد افــلاک سلام علیک 🌸خواجة لولاک سلام علیک ⭐️ بعثت پیامبر مهربانی ⭐️ ⭐️بر تمام مسلمان جهان مبارک باد⭐️ #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج ⭐️🌸 🌸
🌱حکایت مسمع نقل می کند: ما در سرزمین منی محضر امام صادق بودیم، مقداری انگور که در اختیار ما بود، می خوردیم، گدایی آمد و از امام کمک خواست. امام دستور داد یک خوشه انگور به او بدهد! گدا گفت: احتیاج به انگور ندارم اگر پول هست بدهید! امام فرمود: خداوند به تو وسعت دهد. گدا رفت و امام چیزی به او نداد. گدا پس از چند قدم که رفته بود پشیمان شد و برگشت و گفت: پس همان خوشه انگور را بدهید! امام دیگر آن خوشه را هم به او نداد. گدایی دیگری آمد. امام سه دانه انگور به ایشان داد. گدا گرفت و گفت: سپاس آفریدگار جهانیان را که به من روزی مرحمت کرد! خواست برود، امام فرمود: بایست! (برای تشویق وی) دو دست را پر از انگور نمود و به او داد. گدا گرفت و گفت: شکر خدای جهانیان را که به من روزی عطا فرمود. امام باز خوشش آمد، فرمود: بایست و نرو! آن گاه از غلام پرسید: چقدر پول داری؟ غلام: تقریباً بیست درهم. فرمود: آنها را نیز به این فقیر بده! سائل گرفت. باز زبان به سپاسگزاری گشود و گفت: خدایا! تو را شکر گزارم، پروردگارا این نعمت از تو است و تو یکتا و بی همتایی. خواست برود، امام فرمود: نرو! سپس پیراهن خود را از تن بیرون آورد و به فقیر داد و فرمود: بپوش! گدا پوشید و گفت: خدا را سپاسگزارم که به من لباس داد و پوشانید. سپس روی به امام کرد و گفت: خداوند به شما جزای خیر بدهد. جز این دعا چیزی نگفت و برگشت و رفت. راوی می گوید: ما گمان کردیم که اگر این دفعه نیز به شکر و سپاسگزاری خدا می پرداخت و امام را دعا نمی کرد، حضرت چیزی به او عنایت می کرد و همچنان کمک ادامه می یافت. ولی چون گدا لحن خود را عوض کرد بجای شکر خدا، امام را دعا نمود به این جهت کمک ادامه پیدا نکرد و حضرت احسانش را قطع نمود. 📚 بحار ج 7، ص 285. و ج 12 ص 341
🌺 #ذکرروز چهارشنبه ۱۰۰ مرتبه 🌼اى زنده ، اى پاينده 🌺يــا حــيُّ يــا قَــيّــوم 🌼این ذکر موجب عزت دائمی میشود #نماز_روز۴شنبہ ✍هرڪس این نماز راروز4شنبه بخواندخداوندتوبه اورا ازهرگناهےباشد مے‌پذیرد4رکعتست درهر رکعت بعدازحمد1توحیدو1قدر 📚مفاتیح الجنان 🎊🎉بعثت حضرت محمد ص مبارک🎊🎉
💐💐💐💐💐💐💐💐💐 💠اعمال روز عید مبعث💠 ✍برای روز بیست و هفتم رجب که روز مبعث است، در روایتى از امام صادق(ع) به عنوان شریف‌ترین اعیاد یاد شده است، با این وجود براى این روز، اعمالى ذکر شده است: 1⃣ غسل کردن: در این روز مستحب است. 2⃣ روزه: این روز در میان روزهاى سال یکى از چهار روزى است که روزه گرفتن آن فضیلت بسیار دارد و پاداش فراوانى براى آن نقل شده است، در روایتى از امام صادق(ع) آمده است: هر کس در روز بیست و هفتم رجب روزه بگیرد، خداوند براى او پاداش روزه هفتاد سال را مى‌نویسد. 3⃣ زیاد صلوات فرستادن: همچنین در روایتى از امام صادق(ع) نقل شده است که در این روز روزه مى‌گیرى و بر محمد و آلش زیاد صلوات مى‌فرستى. 4⃣ زیارت رسول خدا(ص) و امیرمؤمنان(ع) 5⃣12 رکعت نماز: از «ریان بن صلت» نقل شده است که هنگامى که امام محمدتقى(ع) در بغداد بود، روز نیمه رجب و روز 27 رجب را روزه مى‌گرفت و همه ملازمان و یاران آن حضرت نیز روزه گرفتند، آنگاه به ما فرمودند: 12 رکعت نماز به جا آوریم،(هر دو رکعت به یک سلام) که در هر رکعت، «حمد» و «سوره» بخوانیم و هنگامى که نمازها به پایان رسید، هر یک از سوره‌هاى «حمد»، «توحید» و «معوّذتین» (فلق و ناس) را 4 مرتبه بخوانیم، آن گاه 4 مرتبه گفته شود: «لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ واللهُ اَکْبَرُ، وَسُبْحانَ اللهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللهِ الْعَلِىِّ الْعَظِیمِ» و چهار مرتبه: «اَللهُ اَللهُ رَبِّى لا اُشْرِکُ بِهِ شَیْئاً» و 4 مرتبـه: «لا اُشْرِکُ بِرَبّى اَحَـداً». 6⃣ 12 رکعت دیگر: شیخ طوسى از «حسین بن روح» روایت کرده است که در این روز 12 رکعت نماز به جا مى‌آورى و در هر رکعت «حمد» و هر سوره‌اى که خواستى مى‌خوانى و پس از هر دو رکعت و سلام نماز، مى‌خوانى: «اَلْحَمْدُ للهِ الَّذى لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً، وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فى الْمُلْکِ، وَلَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِىٌّ مِنَ الذُّلِّ، وَکَبِّرْهُ تَکْبیراً، یا عُدَّتى فى مُدَّتى یا وَلیّى فى نِعْمَتى، یا غِیاثى فى رَغْبَتى،یا نَجاحى فى حاجَتى یاحافِظى فى غَیْبَتى، یا کافِىَّ (کافِىَ) فى وَحْدَتى، یا اُنْسى فى وَحْشَتى اَنْتَ السّاتِرُ عَوْرَتى فَلَکَ الْحَمْدُ، وَاَنْتَ الْمُقیلُ عَثْرَتى فَلَکَ الْحَمْدُ وَاَنْتَ الْمُنْعِشُ صَرْعَتى فَلَکَ الْحَمْدُ،صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاسْتُرْ عَوْرَتى، وَآمِنْ رَوْعَتى، وَاَقِلْنى عَثْرَتى، وَاصْفَحْ عَنْ جُرْمى، وَتَجاوَزْ عَنْ سَیِّئاتى فى اَصْحابِ الْجَنَّةِ، وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذى کانُوا یُوعَدُونَ». وقتى که نماز و دعا پایان یافت، هر یک از سوره‌هاى «حمد»، «اخلاص»، «معوذتین»، «کافرون»، «قدر» و «آیة الکرسى» را 7 مرتبه مى‌خوانى، سپس 7 بار مى‌گویى: «لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ واللهُ اَکْبَرُ، وَسُبْحانَ اللهِ وَلاحَوْلَ وَلاقُوَّةَ اِلاَّ بِاللهِ» و آنگاه 7 مرتبه مى‌گویى: «اَللهُ اَللهُ رَبِّى لا اُشْرِکُ بِهِ شَیْئاً»، پس از آن، هرچه از خدا مى‌خواهى طلب کن. 7⃣دعایى از امام کاظم(ع): وقتى امام موسى بن جعفر(ع) را در روز 27 رجب سال 179 هجرى از مدینه به سوى بغداد حرکت دادند، این دعا را خواندند: «یا مَنْ اَمَرَ بِالْعَفْوِ وَالتَّجاوُزِ، وَضَمَّنَ نَفْسَهُ الْعَفْوَ وَالتَّجاوُزَ، یا مَنْ عَفى وَتَجاوَزَ، اُعْفُ عَنّى وَتَجاوَزْ یا کَریمُ، اَللّـهُمَّ وَقَدْ اَکْدَى الطَّلَبُ، وَاَعْیَتِ الْحیلَةُ وَالْمَذْهَبُ، وَدَرَسَتِ الاْمالُ، وَانْقَطَعَ الرَّجآءُ اِلاَّ مِنْکَ، وَحْدَکَ لا شَریکَ لَکَ». ❤️ @ayegeraphy ❤️
🌸🍃🌸🍃 هر آدمی درون خود کوزه ای دارد که با عقاید، باورها و دانشی که از محیط اطرافش می گیرد، پر می شود. این کوزه اگر روزی پر شود، یاد گرفتن آدمی تمام می شود، نه که نتواند، دیگرنمی خواهد چیز بیشتری یاد بگیرد. پس تفکّر را کنار می گذارد و با تعصب از کوزۀ باورهایش دفاع می کند و حتّی برای آن می میرد. امّا آدم غیر متعصّب تا لحظۀ مرگ در حال پر کردن کوزه و صدها بار محتوای آن را تغییر داده است. اگر ما مدّتی است که افکارمان تغییر نکرده، بدانیم که این مدّت فکر نکرده ایم، آب هم اگر یکجا بماند...فاسد میشود. @DastaneRastan_ir
🌸🍃🌸🍃 ابوعلی سینا هنوز به سن بیست سال نرسیده بود که علوم زمان خود را فرا گرفت و در علوم الهی و طبیعی و ریاضی و دینی زمان خود سرآمد عصر شد. روزی به مجلس درس ابن مسکویه، دانشمند معروف آن زمان، حاضر شد. با کمال غرور، گردویی را به جلو ابن مسکویه افکند و گفت: «مساحت سطح این را تعیین کن!» ابن مسکویه جزوه هایی از یک کتاب که در علم اخلاق و تربیت نوشته بود (کتاب طهارة الاعراق) به جلو ابن سینا گذاشت و گفت: «تو نخست اخلاق خود را اصلاح کن تا من مساحت سطح گردو را تعیین کنم. تو به اصلاح اخلاق خود محتاج تری از من به تعیین مساحت سطح این گردو». بوعلی از این گفتار شرمسار شد و این جمله، راهنمای اخلاقی او در همه عمر قرار گرفت. @DastaneRastan_ir 🌸🍃🌸🍃 وقتي كه حضرت زهرا(س) از دنيا رفت، حضرت علي(ع) او را به خاك سپرد. بعد از اينكه مراسم به خاك سپاري حضرت زهرا(س) تمام شد حضرت علي(ع)، كنار قبر همسر خود ايستاد و رو به آسمان كرد و با خدا چنين سخن گفت: «بار خدايا ! من از دختر پيامبر تو راضي هستم». حضرت علي(ع) مي‌داند كه در آن لحظه هيچ چيز به اندازه رضايت شوهر، براي حضرت زهرا(س) مفيد نيست براي همين اين دعا را مي‌كند ! خواهرم به حق حضرت زهرا(س)، به گونه‌اي زندگي كن كه شوهر شما هم همين دعا را برايت بكند چقدر خانم‌ها هستند كه چون از قبر و قيامت مي‌ترسند، كارهاي مستحبي زيادي انجام مي‌دهند، در حالي كه حقوق واجب شوهر خود را مراعات نمي‌كنند. @DastaneRastan_ir
🌸🍃🌸🍃 از بعثت او جهان جوان شد گیتى چو بهشت جاودان شد خوشبخت کسى کز امت اوست در سایه دین و رحمتِ اوست با بعثت آن نبى مرسل بتخانه به کعبه شد مبدل امروزجاودانه است وزيباترين روزدنياست شادباش مهربان. باش و خوشحالی را فریادبزن عید مبعث بر پیروان ان حضرت مبارک @DastaneRastan_ir
هدایت شده از آیه گرافـی 🇵🇸
بعضی از اساتید حوزه قم دور هم جمع شدن جهت ترویج فرهنگ ازدواج کانال ازدواج در فضای پاک ایتا زده اند‼️😊 فقط ازدواج دائم وسنتی😊👇 http://eitaa.com/joinchat/1977024529C0e030bfcb7 به امید ترویج فرهنگ ازدواج😊😎
🌸🍃🌸🍃 شخصی به پیامبر از کج‌خُلقی مادر شکایت کرد حضرت فرمود: او در آن نُه ماه که بار تو را تحمل میکرد و آن دو سال که تو را شیر داد و شب هایی که بیداری کشید و روزهایی که برای تو تحمل تشنگی کرد، کج خلق نبود.. مرد گفت: من جزای زحماتش را پرداخته‌ام و او را دوبار بر دوش گرفته و به حج برده ام. حضرت فرمود: حتی جزای یک ناله او را هنگام وضع حمل نپرداخته‌ای. @DastaneRastan_ir
🌸🍃🌸🍃 شخصی اهل مسجد و نماز بود، نماز جماعتش ترک نمی شد، به قدری مقید بود که زودتر از دیگران به مسجد می آمد و در صف اول جماعت قرار می گرفت و آخرین نفری بود که از مسجد بیرون می رفت، روشن است که چنین انسانی، باید فردی خدا ترس و متدین و متعهد باشد، یکی از روزها اموری باعث شد که اندکی دیر به مسجد رسید، دید در صف اول جماعت جا نیست مجبور شد در صف آخر قرار بگیرد، ولی پیش خود خجالت می کشید و آثار شرمندگی از چهره اش پدیدار شد، با خود می گفت چرا در صف آخر قرار گرفتم... ناگهان به خود آمد که این چه فکر باطلی است که بر من چیره شده است؟ اگر خلوص باشد که روح عبادت است،صف اول و آخر ندارد، به خود گفت:عجب! معلوم می شود سی سال نماز تو آلوده به ریا بوده، وگرنه نمی بایست صف آخر، شائبه ای در دل تو ایجاد کند. این فکر، نوری در قلبش به وجود آورد، که باید چاره جوئی کرد، و تا دیر نشده، غول ریا را از کشور تن بیرون نمود، به سوی خدا پناه برد، و از شر شیطان به پناه الهی رفت، با صبر و حوصله، توبه حقیقی کرد و خود را اصلاح نمود، و تصمیم گرفت که تمام نمازهای سی ساله اش را قضا کند، زیرا دریافت که در صف اول بوده، و در آنها شائبه ریا وجود داشته، آری از خواب غفلت بیدار گشت و با همتی قوی روح و روان خود را با آب توبه حقیقی شستشو داد و نمازهای سی ساله اش را قضا نمود @DastaneRastan_ir
🌸🍃🌸🍃 اقرار به نعمتها و گناهان امام‌باقر(ع) می‌فرماید: خدا از مردم فقط دو چیز می‌خواهد، یکی اینکه اقرار کنند به نعمت تا خدا نعمتشان را زیاد کند و دیگر اینکه اقرار کنند به گناهشان تا خدا آنها را ببخشد (کافی/۲/۴۲۶) اقرار به نعمت هم کار پیچیده‌ای نیست و احساس درونی نمی‌خواهد؛ همان نگاه و توجه به نعمت کافی است. در روایات برای اینکه توجهِ ما به نعمت‌های خدا عمیق‌تر شود، راهکارهایی یاد داده‌اند که در واقع، تکنیک‌های تقویت توجّه است. مثلاً اینکه: وقتی انسان به یاد نعمتی افتاد، به‌خاطر شکر خدا، سجده کند (کافی/۲/۹۸) این‌کار در تقویت توجّه انسان، مؤثر است. شکر بالاتر از صبر است (امالی صدوق/۶۱۳) وقتی به تو خوش گذشته است و از تهِ قلب می‌گویی «خدایا شکر»؛ این قیمتش بالاتر از صبر در بلاست! خدا خوشحال می‌شود بنده‌اش از نعمت‌ها استفاده کند، لذّت ببرد و از او تشکر کند.اگر همیشه به نعمات نگاه کنیم، نعمات‌مان زیاد می‌شود و حال‌مان هم همیشه خوب خواهد بود. منتها اگر می‌خواهی تمرین کنی که زیاد به یاد نعمت‌های خدا بیافتی، باید به یک چیزهایی هم توجه نکنی؛ مثلاً به چیزهایی که خدا به دیگران داده، زیاد نگاه نکن (زیاد نگاه نکردن از مقولۀ کنترل ذهن است) امام‌صادق(ع) می‌فرماید: کسی که زیاد به نعمت‌هایی که خدا به دیگران داده نگاه کند، اندوهش طولانی می‌شود و هیچ ‌وقت ناراحتی‌اش برطرف نمی‌شود، نعمت‌هایی را که خدا به خودش داده است، کوچک تلقّی می‌کند لذا شکرش برای خدا کم خواهد شد. پس همیشه نگاه کن به کسی که کمتر از توست، این‌طوری بهتر می‌توانی شاکر نعمت‌های خدا باشی و مستحق زیادکردن نعمت می‌شوی (اصول‌سته‌عشر /۲۰۹) @DastaneRastan_ir
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🍃🌸🍃 خواطر اربعه انسان در معرفت کدام هستند؟ هر لحظه برخی صداها وارد قلب ما بدون اختیار و اراده می‌شوند و ما را مخاطب خود می‌‌‌‌‌‌‌‌‌سازند. به این صدا‌ها که بیشتر حالت امر و نهی دارند خواطر گفته می‌شود. وقتی می‌‌‌‌‌گوییم؛ فلان کار یک لحظه از قلب من خطور کرد، مراد همان یکی از خواطر است. در عقیده عرفای دین، این خواطر یا صداها به 4 گونه تقسیم می‌شوند: 1- خاطر ربّانی (اَعلام) 2- خاطر مَلَکی (اِلهام) 3- خاطر نفسانی (هاجِس) 4- خاطر شیطانی (وَسواس) 1- خاطر ربّانی یا حقّانی به خاطر و صدایی می‌گویند؛ که مستقیم و بدون واسطه از سوی خداوند بر قلب انسان وارد می‌شود. و قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا (114 - طه) و دائم بگو: پروردگارا بر علم من بیفزا. این خاطر، مستقیم و بدون واسطه به انسان علم می‌آموزد. بدین معنا که، در سینه عارف علمی قرار می‌دهند که بعد از مدّتی می‌بیند در فلان کتاب بدون این که او خوانده یا شنیده باشد این علم وجود دارد. یا ممکن است اصلاً آن چه به او رسیده، قبل از او به کسی نرسیده باشد. مثال: کسی در حال تلاوت قرآن به نکته ای می‌رسد و در قلب او خطور می‌کند که شاید در قلب هیچ‌کس قبل از او خطور نکرده باشد. کسانی که خاطر ربّانی آنها را مخاطب قرار داده است؛ کسانی هستند که از شدّت تقوی و یقین بهره‌مند هستند. لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ (79 - واقعه) شک و شرک و معصیت کبیره بدون استغفار و عدم ترک دنیا و محبّت‌های آن، مانع تداوم رسیدن خاطر ربّانی یا حقّانی به انسان می‌گردد. درک خاطر ربّانی بسیار سخت و تمییز آن بسیار سنگین است. حال سؤالی که بر ذهن برخی سنگینی می‌کند این است که آیا خداوند با آن عظمت و بزرگی مگر مستقیماً بر قلب انسان علم یا سخنی را وارد می‌کند؟ باید گفت: طبق روایات معتبر، وقتی خداوند صدقه را مستقیم از دست خود انسان می‌گیرد پس چرا مستقیم بر قلب انسان، علم و سخنی را وارد نکند؟ دلیل دوم این که حضرت حق، شیطان را مستقیم امر کرده و اجازه داده است که انسان را اِغفال کند. این اِغفال انسان توسط شیطان به صورت آنی، با علم زیاد و با پیچیدگی خاصّی چون تسویل صورت می‌گیرد. اگر حضرت حق، سلاح و تجهیزات لازم را برای درک و خنثی کردن این ضربه مستقیم شیطان در اختیار بشر قرار ندهد، این امر قطعاً نوعی ناعدالتی است که وجود حضرت حق از این ناعدالتی قطعاً به دور است؛ که به آن علم لدنّی می گویند. علم لدنّی علمی است، که انسان در جایی نخوانده و در یک لحظه به علّت تقوی، بر قلب انسان خطور می‌کند و ممکن است آن علم بر قلب افراد دیگری هم خطور کرده باشد. چنان‌چه حضرت علی (ع) می‌فرمایند: در زمان فَترَت رسل برخی مؤمنان، که به خاطر تقوی و ترس الهی خداوند در قلب‌های‌شان با آنان سخن می‌گفت. مثال: جوانی ساده و روستایی در بالای کوهی در منطقه‌ای زندگی می‌کند که خداشناس است؛ اما اصلاً دسترسی به هیچ مکتب و علمی ندارد و حتی سواد خواندن و نوشتن هم ندارد، یا باید خداوند شیطان را از وسوسه بر انسان‌های بدوی و بی‌سواد معاف دارد، (که قطعاً چنین امری نوعی بی‌عدالتی محسوب شده و بر ارزش نادانی و جهالت لطمه وارد می‌کند، چون نادانی کم هزینه‌ترین امر شده و مردم سمت نادانی سوق پیدا می‌کنند) یا این گروه را بدون هیچ سلاح و تجهیزی در برابر شیطانی قرار دهد که مهارت تامّ در فریفتن انسان از روی نقطه ضعف جهل‌شان را دارد. قطعاً هیچ کدام از این دو حالت‌ها نمی‌تواند به عدل الهی نزدیک باشد و باید حضرت حق در برابر حملات شیطان، خودش با عنایت و سلاحی از نزد خود متقّین را یاری رساند. این امر الزاماً علم لدنّی یا همان علمی که از نزد خداوند متعال است را ایجاب می‌کند. علم لدنّی، را وقتی گروهی می‌شنوند گاه در تعجب می‌روند؛ در حالی که اگر رحمت و فضل توحید بر ما روشن شود، وجوب و ضرورت علم لدنّی بر بشر قطعی است. انسان‌های پرهیزگار هر یک بر اساس درصد و میزانی از تقوی الهی قطعاً از این علم لدنّی در زندگی خود بهره برده‌اند. اما به علّت سختی تفکیک خواطر اربعه به وجود آن در خود دست نیافته اند. علم لدنّی در معنای عام، علمی است که انبیای الهی قبل از بعثت به آن علم و سلاح مجهّز بوده‌اند و سپس برای تبلیغ دین به رسالت مبعوث می‌شدند. ولی در معنای خاص، علمی است که خداوند به هر انسان در مراحل معرفت به خاطر تقوی الهی و به صورت تدریجی عنایت می‌کند. @DastaneRastan_ir
🌼 توصیه آیت‌الله بهجت (ره) برای در امان ماندن در سفر و خطرهای جاده‌ای: ✅ دادن صدقه در ابتدای سفر ✅ خواندن سوره قدر ۶مرتبه و آیت‌الکرسی ١مرتبه 📚 بهجت الدعا، ص٨٧
#ذکرروز👆 🌸ذكر روز پنجشنبه🌸 لٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ المَلِكُ الحَقُّ المُبين 💥معبودي جز خدا نيست 💥پادشاه برحق آشكار ➖➖➖➖➖➖ #سوره_درمانے 💎روز۵شنبه۲رڪعت نمازبـہ نیت ڪسب مال وثروت بخواندوسپس《سوره یاسین》بخواندواین عمل را تا ۳ روز انجام دهدبهتراست  📚گوهر شب چراغ۱۵۷/ ۲
🌸🍃🌸🍃 جناب حاج مرادخان حسن شاهى ارسنجانى نقل كردند: در سالى كه بيشتر نواحى فارس به آفت ملخ مبتلا شده بود، به قوام الملک خبر دادند كه مزرعه هاى شما در نواحى فسا، تمام به واسطه ملخ از بين رفته است قوام گفت: بايد خودم ببينم، پس به اتفاق ايشان و مرحوم بنان الملک و چند نفر ديگر از شيراز حركت كرديم و چون به مزرعه هاى قوام رسيديم ديديم تماما خوراک ملخ گرديده، به طورى كه يک خوشه سالم نديديم همين طورى كه مى رفتيم و تماشا مى كرديم، به قطعه زمينى رسيديم كه تقريبا وسط مزرعه بود ديديم محصول آن سالم و يک خوشه اش هم دست نخورده در حالى كه محصول زمين هاى چهار طرف آن به طور كلى از بين رفته بود قوام پرسيد: اين جا كى بذر پاشيده و متعلق به كيست؟ گفتند: متعلق به فلان شخصى كه در بازار فسا، پاره ورزى مى كند. گفت: مى خواهم او را ببينم . به من گفتند: او را بياور. رفتم او را ديدم و گفتم : آقاى قوام تو را طلبيده گفت: من با آقاى قوام كارى ندارم، اگر او به من كارى دارد، بيايد اين جا هر طور بود با خواهش و التماس او را به نزد قوام آورديم قوام از او پرسيد: فلان مزرعه، بذرش از تو است؟ و تو كاشته اى؟ گفت: بله قوام پرسيد: چه شده كه ملخى همه زراعت ها را خورده جز مال تو را؟ گفت: اولا: من مال كسى را نخورده ام تا ملخ مال مرا بخورد. ديگر آن كه من هميشه زكات آن را سر خرمن خارج مى كنم و به مستضعفين مى رسانم و مابقى را به خانه ام مى برم @DastaneRastan_ir
✨﷽✨ ✍استاد فاطمي نيا مي گويد : ✅علامه جعفری از پدر آیت الله خویی، مرحوم آسید علی اکبر خویی، نقل می کند در قدیم در شهر خوی یک زنی بسیار زیبا بوده. چون شهر کوچک بود همه هم را می شناختند این دختر زیبا نصیب جوانی شد. مکه ای برای این جوان واجب شد. این جوان ذهنش بد جوری مشغول شد که در این مدت طولانی که باید با شتر و...سفر کنم این زن را به چه کسی بسپارم. نزد مقدسی رفت که زنش به او بسپارد او قبول نمی کند و می گوید نامحرم است، چشممان به او می افتد به گناه می افتیم. داشی در خوی بوده مشهور بوده به علی باباخان. به او گفت: می خواهم بروم مکه می خواهم زنم را به شما بسپارم. دخترهایش را صدا زد و گفت: او را ببرید داخل. خیالت تخت برو مکه. جوان رفت مکه بعد از شش هفت ماه با اشتیاق رفت در خونه علی باباخان زنش را تحویل بگیرد. در زد گفت: آمده ام زنم را ببرم. گفتند: بابا علی خان نیست ما نمی توانیم او را تحویل دهیم. 💭 گفت: بابا علی خان کجاست؟ گفتند: تبریز.راه زیادی بود و ماشینی نبود بالاخره خودش را رساند به تبریز. علی باباخان را پیدا کرد. گفت: اینجا چه می کنی؟ گفت: تو این زن را سپرده بودی به من. شنیده بودم که این زن زیبا است. ترسیدم حتی در این حد که بیاد به ذهنم که ببینم این چه شکلی است. به همین دلیل تو که رفتی من تمام مدت را رفتم تبریز تا تو برگردی.»
🌸🍃🌸🍃 روزی حضرت آدم(ع) ناگهان ديد سه مجسمه سياه و بدقيافه در طرف چپ او قرار گرفتند، و سه مجسمه نورانى در طرف راست او.  از مجسمه هاى طرف راست يكى يكى پرسيد: شما كيستيد؟  مجسمه اول گفت: من "عقل" هستم. دومى گفت: من "حيا" هستم. و سومى گفت: من "رحم" هستم. آدم(ع) پرسيد: جاى شما در كجا است؟ عقل گفت: در سر انسان ها. حیا گفت: در چشم انسان ها. و رحم گفت: در دل انسان ها. آدم به طرف چپ برگشت و از سه مجسمه سياه و بد شکل، پرسيد شما كيستید؟ اولى گفت: من "تكبّر" هستم. حضرت آدم(ع) گفت: جاى تو كجاست؟ گفت: سر انسانها. آدم(ع) فرمود: سر كه جاى عقل است. تکبّر گفت: اگر من وارد سر شوم، عقل مى رود.  از دومى پرسيد: تو كيستى؟ گفت: من "طمع" هستم. آدم فرمود: جاى تو كجاست؟ گفت: در چشم انسانها. آدم(ع) فرمود: چشم كه جاى حيا است. طمع گفت: من اگر در چشم جا گرفتم، حيا مى رود.  از سومى پرسيد: تو كيستى؟ گفت: من "حسد" هستم. فرمود جاى تو كجاست؟ گفت: جاى من در دل انسانها است.  آدم(ع) فرمود: دل كه جاى رحم است. حسد گفت: اگر من وارد قلب انسان شوم، رحم و مروت از قلب مى رود. نتیجه می گیریم كه:  اگر انسان دريچه هاى وجود خود را به روى گناهان بگشايد، هر گناهى كه در وجود او جا كند، به همان مناسبت، فضيلت و اخلاق انسانى از او دور مى گردد. : المواعظ العدديه (باب الثلاثه) داستان ها و پندها، ج4  @DastaneRastan_ir
🌸🍃🌸🍃 سه مسافر به رم رفتند. آنها با پاپ ملاقات كردند. پاپ از مسافر اول پرسيد: «‌چند روز دراينجا مي ماني؟‌»‌ مسافر گفت: ‌«سه ماه.» پاپ گفت: «‌پس خيلي جاهاي رم را مي تواني ببيني؟‌» مسافر دوم در پاسخ به سئوال پاپ گفت:‌ «من شش ماه مي مانم.» پاپ گفت:‌ «پس تو بيشتر از همسفرت مي تواني رم را ببيني.» مسافر سوم گفت: «من فقط دو هفته مي مانم.» پاپ به او گفت:‌ «‌تو از همه خوش شانس تري. زيرا مي تواني همه چيز اين شهر را ببيني.» مسافرها تعجب كردند زيرا متوجه پاسخ و منطق پاپ نشدند.  تصور كنيد اگر هزار سال عمر مي كرديد،‌ متوجه خيلي چيزها نمي شديد ‌زيرا خيلي چيزها را به تاخير مي انداختيد. اما از آن جايي كه زندگي خيلي كوتاه است، نمي توان چيزهاي زيادي را به تاخير انداخت. با اين حال، ‌مردم اين كار را مي كنند. تصور كنيد اگر كسي به شما مي گفت فقط يك روز از عمرتان باقي است، چه مي كرديد؟ ‌آيا به موضوعات غير ضروري فكر مي كروديد؟ نه، ‌همه آنها را فراموش مي كرديد. عشق مي ورزيديد، مراقبه مي كرديد‌ زيرا فقط بيست و چهار ساعت وقت داشتيد و موضوعات واقعي و ضروري را به تاخير نمي انداختيد. @DastaneRastan_ir
🌸🍃🌸🍃 " خاموش بودن‌‍‍‍‌‌‍" نصف حکمت است. " تعقیب نکردن دیگران " ، نصف آرامش است. " مداخله نکردن درکار دیگران " ، نصف ادب است. من از دنیا فقط اینو دریافتم که : اونیکه " قویتر بود "، کمتر زور میگفت... اونیکه راحت تر میگفت " اشتباه کردم " اعتماد به نفسش بالاتر بود... اونیکه " صداش " آرومتر بود ، حرفاش بانفوذتر بود... اونیکه خودشو واقعأ " دوست داشت " ، بقیه رو واقعی تر دوست داشت... اونیکه بیشتر " طنز " میگفت ،به زندگی جدی تر نگاه میکرد... اونیکه به " تفاوت " بین انسانها واقف بود،بیشتر نقاط مشترک رو باهاشون پیدا میکرد. به ما بپیوندید:
🌸🍃🌸🍃 مرد وقتی عاشق زنی می‌شود، در دل خود پنهانش می‌کند مبادا که دیگران او را بدزدند، اما زن وقتی عاشق شد، آن را جار می‌زند تا کسی برای نزدیک شدن به آن مرد تلاش نکند مرد به خاطر یک عقیده هرکسی را قربانی می‌کند و زن به خاطر یک نفر هر عقیده‌ای را مرد عقل است و زن قلب. به همین خاطر در هر رابطه‌ای زن بیشتر از مرد اذیت می‌شود. 💠 سواد زندگی
🌸🍃🌸🍃 زمان قحطی بود و مردم بسیار گرسنه بودند. همه چهره ها درهم و گرفته و زرد بود. مردم آنچنان تحت فشار بودند که برای رفع گرسنگی به حیوانات باربر خود هم رحم نمی کردند. روزی هنگام گذر از کوچه ای دیدم که غلامِ یکی از ثروتمندان شهر سرحال و خوشحال در حال قدم زدن است. در آن قحطی و بی غذایی شادی غلام مرا متعجب ساخت. به او گفتم: چه چیز تو را اینگونه شاداب ساخته است؟ پاسخ داد: ارباب من مرد مرفه و ثروتمندی است. او در انبار خود به اندازه شش ماه دیگر آذوقه دارد. تا شش ماه دیگر هم حتما قحطی به پایان رسیده است. در زمانی که همه شهر از گرسنگی خواهند مرد ارباب به ما روزی خواهد داد. با این وصف چرا خوشحال نباشم؟ حرف غلام مرا به فکر واداشت. با خود گفتم: این غلام به انبار کوچک ارباب خود دلبسته است و پشتش به ذخیره شش ماهه آن گرم است، در حالی که من به روزی بی کران خدای خود دل خوش نیستم و اینگونه مستاصل و آشفته ام! @DastaneRastan_ir
هدایت شده از تبلیغات پیشروو
#کنترل_تلویزیون تبدیل گوشی موبایل به کنترل تلوزیون با دانلود این اپ 👇👇
E.Remote-v51.apk
7.27M
با دانلود این اپ 👈👈 گوشی موبایل خود را به کنترل تلویزیون تبدیل کنید با قابلیت اتصال به تمامی تلویزیون ها و تجهیزات هوشمند 🖥📲
#تلنگر گاهےچه دلگرفٺہ میشوےاز خــدا گاهےازحڪمتش ناراضے💔 وگاهےشاڪروخوشحال گاهےمشڪوڪ وگاهےمجذوب عدالتش گاهےبسیار نزدیڪ وگاه دور خـــدا همان خداست💕 ڪاش مااینقدر گاهےبه گاهےنمیشدیم
🌸🍃🌸🍃 میکنم بخوانید. کشوری را میشناسم که ریختن " کنجد " بر روی " بربری " برای مردمانش یک " آپشن " محسوب میشود در آن کشور،مردمانش بجای حل مشکلاتشان سعی میکنند به بهترین شکل ممکن، زندگی خود را با آن تطبیق دهند ... در آنجا مردم،خانه ی رو به آفتاب را گرانتر میخرند... و بعد با هفت لایه پرده ، تمام پنجره ها را می پوشانند ... جالب است در آن کشور یک دختر کنار خیابان ... میتواند مهمترین عامل یک ترافیک سنگین باشد !!! در آن کشور اگر آدمها دلشان بگیرد باید بروند قبرستان ...بیمارستان...تیمارستان یا آسایشگاه سالمندان !!! تا بفهمند غمهای بزرگتری هم هست ... نکند که دلشان هوای شادی بکند ... و همه در آنجا،برای هر تغییر و هر اتفاقی بدنبال منجی اند ... هر کسی غیر از خودشان ... !!! در آن کشور تفاوت بین شادی کردن و عزاداری را تنها با دیدن محل برخورد دستها میتوان فهمید ... هر کسی که گفته : آن کشور از جهان سوم است یقین دارم تا سه بیشتر بلد نبوده بشمارد.... 💠
🌸🍃🌸🍃 بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد پسر را گفت نباید که این سخن با کسی در میان نهی. گفت ای پدر فرمان تراست، نگویم ولکن خواهم مرا بر فایده این مطلع گردانی که مصلحت در نهان داشتن چیست؟ گفت تا مصیبت دو نشود: یکی نقصان مایه و دیگر شماتت همسایه. مگوی انده خویش با دشمنان که لا حول گویند شادی کنان 📚گلستان,باب چهار,فواید خاموشی ✍سعدی 🌸🍃🌸🍃 این جغرافیا نیست که جهان سومی بودن را تعیین می کند، آدمها هستند که آن را می سازند. جهان سوم جا نیست، شخص است. جهان سوم منم، جهان سوم تویی، جهان سوم طرز تفکر ماست، نه آن مرزهایی که داخلش زندگی می کنیم. جهان سوم جاییست که درآمد یک دعانویس از یک برنامه نویس بیشتر است. جهان سوم جاییست که مردمش جهان سومی فکر میکنند. جهان سوم جایی است که بسیاری از مردمانش با یک "استخاره" هدف تعیین می کنند، و با یک "عطسه" از هدف خود دست می کشند... به ما بپیوندید: @DastaneRastan_ir
🌸🍃🌸🍃 هیچ زنی را به جهنم نمی برند .. زیبایی.. عشق.. زندگی .. که جایش در جهنم نیست .. پشت پلک هر زنی بهشتی نامریی مخفی شده برای مردی نامعلوم.. زنان با یک چشم به هم زدنشان .. جهنم را به هرج و مرج میکشانند .. @DastaneRastan_ir فرشته های عذاب.. مذاب های اهن .. سرب های داغ .. دریاچه ی شراب میشوند ... ..بهشت خدا تعطیل خواهد شد ... حوریان .. باغ های انگور .. روی دستش باد خواهد کرد .. نه .. خدا هیچ زنی را به جهنم نمیفرستد... به ما بپیوندید: 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 @DastaneRastan_ir
🌸🍃🌸🍃 💠سنگتراش تنگ نظر: روزي، سنگتراشي که از کار خود ناراضي بود و احساس حقارت ميکرد، از نزديکي خانه بازرگاني رد ميشد. در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را ديد و به حال خود غبطه خورد و با خود گفت: اين بازرگان چقدر ثروتمند است! و آرزو کرد که مانند بازرگان باشد. در يک لحظه، او تبديل به بازرگاني با جاه و جلال شد. تا مدتها فکر ميکرد که از همه قدرتمندتر است. تا اين که يک روز حاکم شهر از آنجا عبور کرد، او ديد که همه مردم به حاکم احترام ميگذارند حتي بازرگانان. مرد با خودش فکر کرد: کاش من هم يک حاکم بودم، آن وقت از همه قويتر ميشدم! در همان لحظه، او تبديل به حاکم مقتدر شهر شد. در حالي که روي تخت رواني نشسته بود، مردم همه به او تعظيم ميکردند. احساس کرد که نور خورشيد او را مي‏آزارد و با خودش فکر کرد که خورشيد چقدر قدرتمند است. او آرزو کرد که خورشيد باشد و تبديل به خورشيد شد و با تمام نيرو سعي کرد که به زمين بتابد و آن را گرم کند. پس از مدتي ابري بزرگ و سياه آمد و جلوي تابش او را گرفت. پس با خود انديشيد که نيروي ابر از خورشيد بيشتر است، و تبديل به ابري بزرگ شد. کمي نگذشته بود که بادي آمد و او را به اين طرف و آن طرف هل داد. اين بار آرزو کرد که باد شود و تبديل به باد شد. ولي وقتي به نزديکي صخره سنگي رسيد، ديگر قدرت تکان دادن صخره را نداشت. با خود گفت که قويترين چيز در دنيا، صخره سنگي است و تبديل به سنگي بزرگ و عظيم شد. همانطور که با غرور ايستاده بود، ناگهان صدائي را شنيد و احساس کرد که دارد خرد ميشود. نگاهي به پايين انداخت و سنگتراشي را ديد که با چکش و قلم به جان او افتاده است! به ما بپیوندید: 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 @DastaneRastan_ir