eitaa logo
داستانهای آموزنده
15.7هزار دنبال‌کننده
449 عکس
149 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
11.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیشگوی ایرانی که شهادت رئیسی و سید نصرالله را هم پیش بینی کرده بود ، از وقایع چند سال آینده میگوید. 🔹این پیش بینی نه تأیید می‌شود و نه رد می‌شود ولی این پیش بینی در خصوص انتقال قدرت از غرب به شرق و نابودی اسرائیل و نزديک شدن ایران عزیز به سمت قله بسیار نزدیک است. 🔹فقط به خاطر جالب بودن نظریاتش گذاشتم تایید یا رد نمی شود. به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🍃🌸🍃🌸🍃🌸 📝 🔹برق از سرش پریدکنایه از اوج تعجب و متحیر شدن از کار یا سخنی است که انتظار آن را نداشته باشند. معمولا این مَثل را زمانی به کار می‌بریم که با قیمت بالای کالا یا خدماتی مواجه و شوکه شویم. 🔹️کلا این ضرب‌المثل توصیفی است؛ یعنی اگر بخواهند چهره و حالت شگفت زده شده افراد را بصورت اغراق‌آمیز توصیف و بیان کنند از این اصطلاح استفاده می‌کنند. بدین معنی که شدت ماجرا بسیار زیاد بوده که این چنین شخص را مات و مبهوت کرده است! 🔸اصطلاح دیگری نیز نزدیک به این اصطلاح وجود دارد با این عنوان ”برق از چشمش پرید”. این مَثل را بیشتر وقتی کسی ضربه‌ی جسمی سخت و شوکه‌کننده دریافت کند به کار می‌برند. برای مثال زدن ضربه در حین مرافعه و دعوا. یا توپی که در حین ورزش محکم به صورت ورزشکار برخورد کند و موارد مشابه. 💥 به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
30.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📝داستان بسیار زیبای زید نساج و دختر راه نجف و فریادرسی امیرالمؤمنین علی علیه السلام 📚حجت‌الاسلام والمسلمین مرحوم شیخ احمد کافی به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🍂🌺🍂🌺🍂🌺 📝داستان بسیار جالب و آموزنده از یاور مظلومان :   ✍زید نساج می‏ گوید:  در کوفه ساکن بودم و همسایه‏ ای داشتم که روزهای جمعه جایی می‏ رفت و من نمی‏ دانستم کجا می‏ رود، یک روز به او گفتم، روزهای جمعه کجا می‏روی؟ گفت: من به نجف برای زیارت علی(ع)می‏روم. گفتم: این هفته که خواستی بروی، مراهم با خود ببر، قبول کرد  من روز جمعه داخل خانه معطل شدم ولی نیامد. بلند شدم به درخانه‏ اش رفتم و در زدم، عیالش عقب در آمد و گفت: کیه؟! 🔹به زنش گفتم: بنا بود آقا بیاد مرا خبر کند برویم نجف! گفت: لابد فراموش کرده است.  با خودم گفتم تنها می‏روم، آمدم رسیدم نزدیکی‏های مسجد حنّانه، نزدیکی این مسجد یک چاهی معروف است که این چاه، همان چاهی است که شب‏ها امام علی(ع)می‏ آمد و سرش را درون چاه کرده و درد دلش را به چاه می‏ گفت.  یک وقت دیدم همسایه ام لب این چاه ایستاده، سطل داخل چاه انداخته تا آب بکشد و غسل بکند.  🔸پشتش طرف من بود نگاه کردم دیدم یک زخمی روی شانه راستش است به اندازه یک وجب. تا رویش را برگرداند و دید من می‏ آیم و این زخم شانه‏ اش را دیدم خیلی ناراحت شد، رفتم سلامش کردم، فلانی بنا بود، مرا هم خبر کنی و منم بیایم؟! گفت: یادم رفت. گفتم : این زخم روی شانه‏ ات چیست؟! گفت چه کار داری، خیلی اصرارش کردم، گفت: تا زنده‏ ام به کسی نمی‏گوئی؟! گفتم: نه! 🔹گفت: فلانی! ما ده نفر بودیم و هر شب می‏ رفتیم سر راه مردم را می‏ گرفتیم و دزدی می‏ کردیم، و به عیش و عشرت گناه می پرداختیم . یک شب به خانه آمدم در میان خانه مست ولایعقل افتاده بودم، یک وقت عیالم شمشیرم را آورد و گفت: آی مرد فردا شب رفقای تو بخانه ما می‏ آیند، هیچی نداریم، بلند شو بُرو سر راه بگیر و چیزی پیدا کن و بیاور. گفت: من نصف شب حرکت کردم آمدم دم دروازه کوفه، نم نم باران هم می‏ آمد گاهی هم رعد و برق جستن می‏کرد، 🔸یک وقت برقی جستن کرد و وسط راه را نگاه کردم دیدم دو سیاهی می‏ آید، خوشحال شدم که دست خالی بر نمی‏ گردم. یک مقداری گذشت، برق دیگری جستن کرد این دو نفر نزدیکتر شده بود  دیدم زن هستند، گفتم: زور یک مرد به دو زن بهتر می‏ رسد اگر دو مرد بودند کارم مشکل‏ تر بود، نزدیکتر آمدند یک برق دیگر جستن کرد، 🔹نگاه کردم و دیدم یکی از آنها پیر و دیگری یک دختر جوان و بسیار زیبا، شیطان مرا وسوسه کرد، رفتم جلو، آنچه طلا و خلخال و نقره و لباس داشتند از اینها گرفتم تا خواستم دست خیانت طرف دختر دراز کنم یک وقت پیر زن به التماس افتاد و خودش را روی قدمهایم انداخت و گفت:  ای مرد: هر چه طلا و لباس زیور داشتیم بُردی ، ولی دست درازی به طرف این ناموس نکن!  🔸این دختر یتیمه است، مادر ندارد و فردا شب هم زفاف این دختر است و من خاله این دختر هستم. این دختر، امشب خیلی به من اصرار کرد و گفت خاله جان! من فردا شب به خانه شوهر می‏ روم و مشکل می‏دانم به این زودیها به من اجازه بدهند تا بروم قبر علی(ع)را زیارت کنم. امشب می‏ خواهم او را برای زیارت آن حضرت به نجف ببرم! 🔹هرچه از زیور آلات ما گرفتی مال تو باشد ولی آبروی این دختر نبر !   هر چه این پیره‏ زن التماس کرد، در من اثر نکرد و گفتم: فایده‏ ای ندارد. دیدم خیلی پافشاری می‏کند، یک شمشیر حواله پیر زن کردم، ترسید و بیچاره کنار رفت، خواستم دست خیانت و تجاوز به سمت آن دختر دراز کنم  یک وقت دیدم دختر رویش را به طرف حرم امیرالمؤمنین برگردانید و با دلشکسته صدا زد یا علی(ع) خَلِّصْنی ای علی(ع) خلاصم کن. 🔸یک دفعه صدای سُم اسب شنیدم تا نگاه کردم دیدم سواری کنار ما ایستاد و به من تندی کرد و صدا زد؛ ای بی‏حیا دست از این دختر بردار. از آن غروری که در من بود گفتم: اوّل خودت را از دست من خلاص کن بعد شفاعت این دختر را بکن ؛ تا این جسارت را کردم یک شمشیری حواله شانه من کرد، من بی‏ حال روی زمین افتادم ولی گوشهایم می‏ شنید که آقا به آن پیرزن و دختر می‏ فرماید: طلاها و لباسها و خلخالها را بردارید از همینجا برگردید، علی(ع) زیارت شما را قبول کرد. 🔹یک وقت دیدم پیره‏ زن صدا زد: ای آقا تو که جوانمردی کردی و ما را از دست این ظالم نجات دادی، محبّت دیگری هم به ما بنما، چند قدمی همراه باش تا کنار قبر علی(ع) که آرزوی زیارت آقا به دل این دختر نماند. یک وقت شنیدم آن آقا صدا زد آی زنها من امیرالمؤمنین علی هستم ، تا متوجه شدم که او امام علی بن ابیطالب (ع) است. از کار خود پشیمان شدم. فورا خودم را به پای حضرت علی(ع)انداختم. 🔸عرض کردم آقا من توبه کردم مرا ببخش حضرت فرمود: اگر واقعا توبه کرده باشی خدا می‏ پذیرد. عرض کرم: آقا این زخم خیلی مرا آزار می‏ دهد. آن حضرت مشتی خاک برداشت و بر پشت من زد. زخم من خوب شد ولی اثر آن برای همیشه بر پشتم باقی ماند. 📚کتاب امامت  نویسنده : شهید آیت الله دستغیب به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🍂🌺🍂🌺🍂🌺 📔🤔 📝معنی اصطلاح گرگ‌ بالان دیده رو میدونین⁉️ ✍به کار بردن واژه ی باران در این اصطلاح اساسا نادرست است، زیرا همه‌ی گرگ ها باران دیده هستند و اتفاقا در روزهای زمستانی و بارانی بیشتر از لانه خارج می شوند و به شکار می پردازند. اگر باران دیدن علت با تجربه شدن گرگ باشد، این شامل تقریبا همه ی حیوانات است نه فقط گرگ ها. 🔸شکل درست این اصطلاح" گرگ بالان" دیده است و معنی "بالان"، دام و تله مخصوص گرگ است. گرگی که چند بار از دشواری و خطر بالان نجات یافته باشد پختگی و آزمودگی لازم را در شکار پیدا کرده است. افراد آزموده و سرد و گرم چشیده نیز آنانی هستند که با اندیشه های عاقلانه ازهمه ی دشواری ها و بلاها رهایی یافته و راه و رسم زندگی را فرا گرفته اند. 🔸عامه ی مردم چون معنی را نمی دانستند آن را به باران و بدین ترتیب اصطلاح را به " گرگ باران دیده " تبدیل کرده اند. 📕برگرفته از فرهنگ دهخدا ‌‌‎‌ به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
7.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥معجزه امام صادق ع و تنور آتش 🔥وقتي يار امام صادق (ع) هارون مکی وارد تنور آتش شد. به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🍂🌺🍂🌺🍂🌺 🔥 (ع) و 🔥وقتي يار امام صادق (ع) هارون مکی وارد تنور آتش شد. مأمون رَقِّی می گوید : ✍در محضر سرور و مولایم امام صادق(ع) بودم، که سهل بن حسن خراسانی داخل شد و بر امام(ع) سلام کرد و نشست و سپس گفت: ای فرزند پیامبر(ص)! رحمت و رأفت از آن شماست و شما خاندان امامت هستید. چه چیزی مانع اقدام شما برای گرفتن حکومت از غاصبین می شود؟ در حالی که شما همین الان از پیروان خود یکصد هزار شمشیرزن می توانی داشته باشی و آنان پیشاپیش شما شمشیر می زنند! 🔸امام صادق(ع) به آن مرد خراسانی فرمود: خدا حقّت را حفظ بکند، پس بنشین! سپس امام صادق(ع) به حنیفه گفت : ای حنیفه تنور را آتش بزن! حنیفه تنور را آتش زد و تنور یکپارچه آتش شد، و اطراف تنور از شدت گرما سفید گشت. امام صادق(ع) به آن مرد خراسانی فرمود : يَا خُرَاسَانِيٌّ! قُمْ فَاجْلِسْ فِي اَلتَّنُّورِ! ای خراسانی! بلند شو و به داخل تنور شو!  خراسانی گفت: سرور و مولایم! مرا با آتش معذب مکن و مرا از این امر معاف بدار، خداوند تو را معاف بدارد. امام(ع) به او فرمود : تو را از این کار معاف کردم. 🔹در این حال هارون مکی به محضر امام صادق(ع) رسید و کفشش هم در دستش بود و بر امام(ع) سلام کرد. امام به هارون مکی فرمود: أَلْقِ اَلنَّعْلَ مِنْ يَدِكَ وَ اِجْلِسْ فِي اَلتَّنُّورِ! کفشت را به زمین بینداز! و برو در داخل تنور در میان آتش بنشین! هارون مکی کفش خود را انداخت و در میان تنور نشست! امام(ع) شروع کرد به گفتگو با آن مرد خراسانی و از اوضاع و احوال خراسان سؤال می کرد. 🔸پس از آن امام(ع) به مرد خراسانی فرمود : بلند شو و نگاه بکن! و ببین در تنور چه خبر است؟!! مرد خراسانی به تنور نگاه کرد و دید که هارون مکی چهار زانو در میان آتش نشسته است. پس از آن هارون مکی از تنور بیرون آمد و بر ما سلام کرد و نشست. امام(ع) به مرد خراسانی فرمود: کَم تَجِدُ بِخُرَاسَانَ مِثْلَ هَذَا؟ در خراسان چند نفر مانند این فرد پیدا می شوند؟ 🔹خراسانی گفت : به خدا قسم حتی یک نفر هم مانند این فرد پیدا نمی شود! سپس از آن امام صادق(ع) فرمود: أَمَا إِنَّا لاَ نَخْرُجُ فِي زَمَانٍ لاَ نَجِدُ فِيهِ خَمْسَةً مُعَاضِدِينَ لَنَا نَحْنُ أَعْلَمُ بِالْوَقْتِ ما در زمانی که پنج نفر یاور (واقعی) نداریم، دست به قیام مسلحانه نمی زنیم. ما بهتر از دیگران، وقت خروج و قیام مسلحانه خود را می دانیم و به آن واقف هستیم.(۱) 📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۷، ص۱۲۳ به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ده راز از دکتر انوشه...☝️ هر روز اینو باید دید و گوش کرد عــالــیــه👌 ❶ منتظر باش متوقف نباش ❷ تامل کن معطل نکن جسور باش گستاخ نباش سر سخت باش لجباز نباش ❺ صبور باش بی خیال نباش ❻ ساکت باش ساده لوح نباش شتاب کن شتاب زده نباش بگو آره نگو حتما ❾ بگو نه نگو هرگز ❿ بگو برات می مانم نگو برایت میمیرمپیشنهاد میکنم حتما ببینید و برای دوستانتان ارسال کنید🙏 ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🔥دنیا، در روز قیامت!در روز قیامت دنیا را به شکل پیرزنی کبودروی، ارزق چشم، گراز دندان، کریه منظر و قبیح رخسار برای مردم مجسم می‌کنند و از اهل محشر می‌پرسند: آیا این پیرزن را می‌شناسید؟ می‌گویند : نعوذباالله که ما او را بشناسیم! 🔹خطاب می‌رسد : این همان دنیایی است که به آن تفاخر می‌کردید، به واسطه آن با یکدیگر حسادت می‌ورزیدید، دشمنی می‌کردید، قطع صله‌رحم می‌کردید و بسیاری از گناهان دیگر را مرتکب می‌شدید. پس دنیا را به جهنم می‌افکنند در حالی که فریاد می‌زند : 🔸خداوندا! پس کجایند پیروان و دوستان من؟ 🔸خداوند بلندمرتبه می‌فرمایند : دوستان او را هم به خودش ملحق سازید. 📕معراج‌السعادة، ص 339 / محجة‌البیضاء، ج 6، ص 10 💢 واقعا ارزش داره به خاطر این دنیا به هم خیانت کنیم؟ 💢 ارزش داره خدا رو فدای این دنیای بی‌وفا کنیم؟در بی‌وفایی دنیا همین بس که این دنیا قبلا در دست دیگران بوده است و به ما رسیده و به زودی هم از دست ما خارج می‌شود و به دیگران می‌رسد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🍃🌸🍃🌸🍃🌸 ✍پادشاه روم از حضرت امام حسن بن على عليه السلام پرسيد⁉️ كدامند آن هفت چيزى كه از رحم بيرون نيامده اند؟ امام حسن (ع) فرمود : آدم حواگوسفند ابراهيم ناقه صالحمارى كه شيطان را داخل بهشت كرد براى اضرار به حضرت آدم كلاغى كه خدا فرستاده قابيل را تعليم نمايد كه چگونه هابيل را دفن كند. ❼و شيطان لعنه الله به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🍂🌺🍂🌺🍂🌺 📝 داستان‌ زنی‌ که‌ ادعا‌ می‌کرد‌ من (ع) هستم❗️ ✍روزی زنی در منطقه سامرا ادعا کرد که من زینب فرزند علی بن ابی‌طالب (ع) هستم ـ او معروف به زینب کذّابه شد. حضرت امام هادی (ع) فرمود : به آن زن بگویید دست از این ادعای دروغ بردارد، چرا که خدا شخص دروغگو را رسوا می‌کند و زندگی‌اش بی‌برکت می‌شود. قضیه شدت بیشتری گرفت و آن زن حتی پیروان زیادی را هم برای خود جمع کرد. 🔹این موضوع را به متوکل اطلاع دادند، او گفت : امام هادی (ع) را بیاور شاید او بتواند باطل بودن این زن را ثابت کند. امام (ع) حاضر شد و فرمود : این دروغگو است و زینب کبری در فلان سال وفات کرده است. متوکل پرسید : آیا غیر از این، دلیلی برای دروغگو بودن هست؟ امام فرمود: بله و آن این است که گوشت فرزندان فاطمه (س) بر درندگان حرام است. 🔸تو این زن را به قفس درندگان بیانداز تا معلوم شود که دروغ می‌گوید. متوکل خواست او را در قفس بیاندازد. آن زن گفت : این آقا می‌خواهد مرا به کشتن بدهد یک نفر دیگر را آزمایش کنید. برخی از دشمنانِ امام به متوکل پیشنهاد دادند که خود امام داخل قفس برود. متوکل به امام عرض کرد : آیا می‌شود خود شما داخل قفس بروید؟! نردبانی آوردند و امام داخل قفس رفت، قفسی که در داخلش ۶ شیر درنده بود. 🔹وقتی امام (ع) داخل شد شیرها آمدند و در برابر امام خوابیدند. امام آنها را نوازش کرد، امام با دست اشاره می‌کرد و هر شیری به کناری می‌رفت. وزیر متوکل به او گفت : زود او را از داخل قفس بیرون بیاور وگرنه آبرویمان می‌رود. متوکل از امام هادی (ع) خواست که بیرون بیاید و امام هم بیرون آمد. امام (ع) فرمود: هر کس می‌گوید فرزند فاطمه است داخل شود. 🔸هارون به آن زن گفت : داخل شو. آن زن گفت: من دروغ می‌گفتم و فلانی مرا به این کار اجبار کرد. به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌‌✍بـیـشتـریـن دعـایـی که حضرت آیت‌الله بهجت توصیه‌ فرمودند : 🤲 اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه ‌مرتبه) 🔸بارخدایا مرا در پناه محکم خود قـرار ده که هر که را خـواهـی در آن جـای دهـی.برای حفظ سلامتی ایـن دعــا را هــر شــب و صـبـــح بـخـــوانـیــد. به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande