eitaa logo
داستانهای آموزنده
16هزار دنبال‌کننده
449 عکس
151 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
Seyed Jalaledin Mohamadian Ali Goyam Ali Joyam-۲.mp3
6.83M
🎶آهنگ علی گویم علی جویم سید جلال الدین محمدیان مرا در تن بود تا جان علی  گویم علی جویم بجنبد تا رگم در جان علی  گویم  علی جویم اگر اهل خراباتم وگر شیخ مناجاتم به هر آئین ، به هر دستان علی گویم علی جویم  به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
📚: 🔹شکایت از شوهرحضرت‌علی علیه السلام در زمان خلافت خود كار رسیدگی به شكایات را شخصا به عهده می گرفت و به كس دیگری واگذار نمی كرد. روزهای بسیار گرم كه معمولا مردم، نیمروز در خانه های خود استراحت می كردند او در بیرون دارالاماره در سایه ی دیوار می نشست كه اگر احیانا كسی شكایتی داشته باشد بدون واسطه و مانع شكایت خود را تسلیم كند. 🔺گاهی در كوچه ها و خیابانها راه می افتاد، تجسس می كرد و اوضاع عمومی را از نزدیك تحت نظر می گرفت. یكی از روزهای بسیار گرم، خسته و عرق كرده به مقر حكومت مراجعت كرد. زنی را جلو در ایستاده دید. همینكه چشم زن به علی افتاد جلو آمد و گفت شكایتی دارم: «شوهرم به من ظلم كرده، مرا از خانه بیرون نموده، به علاوه مرا تهدید به كتك كرده و اگر به خانه بروم مرا كتك خواهد زد. اكنون به دادخواهی نزد تو آمده ام». 🔺بنده ی خدا! الان هوا خیلی گرم است، صبر كن عصر هوا قدری بهتر بشود، خودم به خواست خدا با تو خواهم آمد و ترتیبی به كار تو خواهم داد. اگر توقف من در بیرون خانه طول بكشد، بیم آن است كه خشم او افزون گردد و بیشتر مرا اذیت كند. علی لحظه ای سر را پایین انداخت، سپس سر را بلند كرد در حالی كه با خود زمزمه می كرد و می گفت: 🔺«نه، به خدا قسم نباید رسیدگی به دادخواهی مظلوم را تأخیر انداخت. حق مظلوم را حتما باید از ظالم گرفت و رعب ظالم را باید از دل مظلوم بیرون كرد تا با كمال شهامت و بدون ترس و بیم در مقابل ظالم بایستد و حق خود را مطالبه كند». بگو ببینم خانه ی شما كجاست؟ - فلان جاست. - برویم. حضرت علی به اتفاق آن زن به در خانه شان رفت، پشت در ایستاد و به آواز بلند فریاد كرد: 🔺«اهل خانه! سلام علیكم». جوانی بیرون آمد، كه شوهر همین زن بود. جوان علی را نشناخت، دید پیرمردی كه در حدود شصت سال دارد به اتفاق زنش آمده است. فهمید كه زنش این مرد را برای حمایت و شفاعت با خود آورده است، اما حرفی نزد. علی علیه السلام فرمود: «این بانو كه زن تو است از تو شكایت دارد، می گوید: تو به او ظلم و او را از خانه بیرون كرده ای. بعلاوه تهدید به كتك نموده ای. 🔺من آمده ام به تو بگویم از خدا بترس و با زن خود نیكی و مهربانی كن». به تو چه مربوط كه من با زنم خوب رفتار كرده ام یا بد؟ ! بلی من او را تهدید به كتك كرده ام، اما حالا كه رفته تو را آورده و تو از جانب او حرف می زنی او را زنده زنده آتش خواهم زد. علی از گستاخی جوان برآشفت، دست به قبضه ی شمشیر برد و از غلاف بیرون كشید. آنگاه گفت: 🔺«من تو را اندرز می دهم و امر به معروف و نهی از منكر می كنم، تو این طور جواب مرا می دهی؟ ! صریحا می گویی من این زن را خواهم سوزاند؟ ! خیال كرده ای دنیا این قدر بی حساب است؟ ! » فریاد علی كه بلند شد مردم عابر از گوشه و كنار جمع شدند. هركس كه می آمد، در مقابل علی تعظیمی می كرد و می گفت: «السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ». 🔺جوان مغرور تازه متوجه شد با چه كسی روبرو است، خود را باخت و به التماس افتاد: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ! مرا ببخش، به خطای خود اعتراف می كنم. از این ساعت قول می دهم مطیع و فرمانبردار زنم باشم، هرچه فرمان دهد اطاعت كنم. علی رو كرد به آن زن و فرمود: «اكنون برو به خانه ی خود، اما تو هم مواظب باش كه طوری رفتار نكنی كه او را به اینچنین اعمالی وادار كنی». [2] 📚[2] . بحارالانوار ، جلد 9، چاپ تبریز، صفحه ی 598. منبع: داستان راستان،شهید مطهری،جلد دوم.  به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
25.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤲دعای مولا باعث شد براء از نماز پیامبر بی‌نیاز بشه! 🔺چیکار کنیم مولا ما رو هم دعا کنه؟ 📚  به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم 📚داستانهای‌امام‌علی‌علیه‌السلام 🔹در محضر قاضی ✍شاكی شكایت خود را به خلیفه ی مقتدر وقت، عمر بن الخطاب، تسلیم كرد. طرفین دعوا باید حاضر شوند و دعوا طرح شود. كسی كه از او شكایت شده بود امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام بود. عمر هر دو طرف را خواست و خودش در مسند قضا نشست. 🔻طبق دستور اسلامی، دو طرف دعوا باید پهلوی یكدیگر بنشینند و اصل «تساوی در مقابل دادگاه» محفوظ بماند. خلیفه مدعی را به نام خواند، و امر كرد در نقطه ی معینی روبروی قاضی بایستد. بعد رو كرد به علی و گفت: «یا ابَاالحسن! پهلوی مدعی خودت قرار بگیر». به شنیدن این جمله، چهره ی علی درهم و آثار ناراحتی در قیافه اش پیدا شد. 🔻خلیفه گفت: «یا علی! میل نداری پهلوی طرف مخاصمه ی خویش بایستی؟» امام علی علیه‌السلام: «ناراحتی من از این نبود كه باید پهلوی طرف دعوای خود بایستم؛ برعكس، ناراحتی من از این بود كه تو كاملا عدالت را مراعات نكردی، زیرا مرا با احترام نام بردی و به كنیه خطاب كردی و گفتی «یا اباالحسن» ، اما طرف مرا به همان نام عادی خواندی. علت تأثر و ناراحتی من این بود». [1] [1].الامام علی، صوت العدالة الانسانیة ، صفحه ی 49، و رجوع شود به شرح نهج البلاغه‌ی‌ابن‌ابی الحدید،چاپ‌بیروت،ج4ص 185. 📚منبع: داستان راستان،شهید مطهری،جلد اول. به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
مال از بهر آسایش عمرست نه عمر از بهر گرد کردن مال❗️ عاقلی را پرسیدند⁉️ نیک بخت کیست و بدبختی چست؟ گفت نیک بخت آن که خورد و کِشت و بدبخت آنکه مُرد و هِشت... 👤  به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🌺🍂🌺🍂🌺 📚دزدي را آوردند پيش خليفه تا حكمش را صادر كند. معتصم، دانشمندان را جمع كرد حضرت جوادعلیه السلام را نیز فرا خواند گفت و پرسید: دست دزد از کجا باید قطع شود؟ قاضی القضات گفت : از مچ دست. معتصم گفت: دلیل آن چیست؟ گفت : چون منظور از دست در آیه تیمم: « فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَاَیْدِیْکُمْ » ؛ 🔻صورت و دستهایتان را مسح کنید ؛ تا مچ دست است. گروهى دیگر گفتند : لازم است از آرنج قطع شود، معتصم دلیل آن را پرسید، گفتند : منظور از دست در آیه وضو: «فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَاَیْدِیَکُمْ اًّلىَ الْمَرافِقِ » صورتها و دستهایتان را تا آرنج بشویید تا آرنج است. 🔻آنگاه معتصم رو به محمد بن على (امام جواد عليه‌السلام) کرد و پرسید: نظر شما در این مسئله چیست؟ فرمود: فقط انگشتان دزد باید قطع شود و بقیه دست باید باقى بماند. معتصم گفت: به چه دلیل؟ فرمود: زیرا رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: سجده بر هفت عضو بدن تحقق مى‌پذیرد. 🔻صورت (پیشانى)، دو کف دست، دو سر زانو، و دو پا (دو انگشت بزرگ پا). بنابراین اگر دست دزد از مچ یا آرنج قطع شود، دستى براى او نمى‌ماند تا سجده نماز را به جا آورد، و نیز خداى متعال مى ‌فرماید: «وَ أَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا»‌ سجده گاه‌ها (هفت عضوى که سجده بر آنها انجام مى‌گیرد) از آن خداست، پس هیچ کس را همراه با خدا مخوانید (و عبادت نکنید)» و آنچه براى خداست، قطع نمى‌شود. 🔻معتصم جواب محمد بن على را پسندید و دستور داد انگشتان دزد را قطع کردند. 📚مجمع البیان، ج 10، ص 372  به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🌺بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم🌺 💠 ✍ام‌ّداوود، همسر حسن مثنی، علیه‌السلام و مادر رضاعی امام صادق (علیه‌السلام) است. کنیه او از نام فرزندش داوود بن حسن گرفته شده است. نام او حبیبه یا فاطمه بوده است. اعمال ام‌داوود و دعای استفتاح (دعای ام‌داوود) را او از امام صادق علیه‌السلام نقل کرده کرده است. 🔺پسر ام‌داوود در زمان خلافت منصور دوانیقی، اسیر و به عراق منتقل می‌شود و ام‌داوود مدت‌ها از او بی‌خبر می‌مانَد. او برای آزادی پسرش بسیار دعا و و رازو نیاز می‌کند، اما خبری از او به دست نمی‌آورد. به عابدان و صالحان، هم متوسل می‌شود، اما دعاهای آنها نیز مشکل را حل نمی‌کند؛به‌گونه‌ای که از دیدن فرزندش ناامید می‌شود. 🔺تا اینکه روزی برای عیادت امام صادق علیه‌السلام که بیمار بوده، به خانه او می‌رود. امام، سراغ داوود را می‌گیرد و ام‌داوود داستان را برایشان بازگو می‌کند. امام صادق علیه‌السلام، به او می‌گوید: چرا دعای ، را نمی‌خوانی؟ امام صادق علیه السلام، دعا را به او آموخت و فرمود: «این دعا، درهای آسمان را باز میکند و فورا به اجابت می رسد...».👌 🔺ام داوود دستور امام را عملی کرد و همان شب، خواب پیامبر صلی الله علیه وآله را دید که به او مژده اجابت داد. از قضا همان شب، حاکم ظالم، خواب امیرالمومنین علیه السلام را دید که فرمود: «اگر داوود را آزاد نکنی تو را به آتش خواهم انداخت». حاکم هم همان شب، داوود را از زندان آزاد کرد. 🔺به‌ گفته علمای شیعه چون شیخ طوسی، سید بن طاووس و علامه مجلسی، دعای ام‌داوود در رفع گرفتاری‌ها و برآورده‌شدن حاجات و برطرف شدن ظلم و ستم، مؤثر است.  به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
10.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚داستان زیبای اعمال ام داوود ▫️حجت الاسلام محمدرضا خانی 📌ام‌داوود مادر رضاعی امام صادق علیه‌السلام است.  به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🚨؟ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ(ع) ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺍی ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﺩﺭ ﻣﺪﺕ یک ﺳﺎﻝ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺭی؟ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﺍی ﻛﺮﺩ... ﻭ ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﻧﻬﺎد!!! ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ یک ﺳﺎل... 🔺ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ یک ﻭ ﻧﻴﻢ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ !! ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮﺍ؟ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ: ﭼﻮﻥ وقتیکه ﻣﻦ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ داشتم ﺧﺪﻭﺍﻧﺪ ﺭﻭﺯی ﻣﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ... ﻭلی وقتی ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﻧﻬﺎﺩی، ﺑﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ کنی!!! 🔺ﭘﺲ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻧﻢ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻛﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﻳﻜﺴﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻐﺬﻳﻪ ﻛﻨﻢ !!! ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ میفرمایند : ﻫﻴﭻ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺯﻧﺪﻩ ﺍی ﺑﺮ ﺭﻭی ﺯﻣﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ مگر آنکه روزی او بر عهده خداست... ماهيان از آشوب دريا به خدا شكايت بردند، دريا آرام شد و آنها صيد تور صيادان شدند!! 🚨آشوب های زندگی حكمت خداست. از خدا، دل آرام بخواهيم، نه دريای آرام! دلتان همیشه آرام....🙏🏻❤️❤️  به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🌸بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم🌸 💥 ✍مارگیری در زمستان به کوهستان رفت تا مار بگیرد. در میان برف، اژدهای بزرگ مرده‌ای دید. ابتدا خیلی ترسید، امّا وقتی دید اژدها مرده است، تصمیم گرفت آن را به شهر بغداد بیاورد. تا مردم تعجب کنند، و بگوید که اژدها را من با زحمت گرفته‌ام و خطر بزرگی را از سر راه مردم برداشته‌ام و پول از مردم بگیرد! 🔺او اژدها را کشان کشان تا بغداد آورد. همه فکر می‌کردند که اژدها مرده است. اما اژدها زنده بود ولی در سرما یخ زده بود و مانند اژدهای مرده بی‌حرکت بود. مارگیر به کنار رودخانه بغداد آمد تا اژدها را به نمایش بگذارد، مردم از هر طرف دور از جمع شدند. او منتظر بود تا جمعیت بیشتری بیایند و او بتواند پول بیشتری بگیرد. 🔺اژدها را زیر فرش و پلاس پنهان کرده بود و برای احتیاط آن را با طناب محکم بسته بود. هوا گرم شد و آفتابِ عراق، اژدها را گرم کرد یخهای تن اژدها باز شد، اژدها تکان خورد، مردم ترسیدند، و فرار کردند، اژدها طنابها را پاره کرد و از زیر پلاسها بیرون آمد. مارگیر از ترس برجا خشک شد و از کار خود پشیمان گشت. 🔺ناگهان اژدها مارگیر را یک لقمه کرد و خورد. آنگاه دور درخت پیچید تا استخوانهای مرد در شکم اژدها خُرد شود... دنیا هم مثل اژدها در ظاهر فسرده و بی‌جان است اما در باطن زنده و دارای روح است و اگر فرصتی پیدا کند، زنده می‌شود و ما را می‌خورد. 🚨نفس اژدرهاست کِی او مرده است از غم بی آلتی افسرده است.  به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande