eitaa logo
داستان های عبرت آموز
1.7هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
20 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم امام علی علیه‌السلام: پسرم! درست است كه من به اندازه پيشينيان عمر نكرده‏ ام، امّا در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان انديشيدم، و در آثار شان سير كردم تا آنجا كه گويا يكى از آنان شده‏ ام ... @yamolaiamalii313
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 ابراهيم بن مهران يكي از راويان احاديث شيعه و مردي مورد وثوق و اطمينان و راستگوست فرمود: در همسايگي منزلم در كوفه مردي بنام ابوجعفر زندگی مي‌كرد او مردی خوش معامله و نيكوكار بود، بطوريكه هرگاه شخص سيّدي محتاج به پول ميشد و نزد او ميرفت فورا به او كمك ميكرد. اگر سيّدي مي‌توانست پولش را پس بدهد، اسمش را از دفتر خط مي‌زد و اگر سيّدي قادر به باز پرداخت بدهي اش نبود، ابوجعفر به غلامش دستور مي‌داد در دفتر بنويس اين مبلغي است كه امیرالمومنین علیه السلام آن را قرض گرفته است. مدتي گذشت و ابوجعفر فقير و درمانده شد و تمام ثروتش را از دست داد و در نتيجه خانه نشين شد. روزها در خانه مي‌نشست و دفترش را پيش رويش مي‌گذاشت و به دفتر نگاه مي‌كرد و اگر اسم بدهكاري را مي‌يافت، كسي را به دنبال او مي‌فرستاد كه اگر زنده است بيايد و بدهي اش را بپردازد و اگر بدهكار مُرده بود روي اسمش را خط می‌كشيد. روزی همانطور که به دفترش نگاه میکرد يكی از دشمنان شيعه از كنارش گذشت، آن سني چون از ماجرای ابوجعفر با خبر بود، در حاليكه او را مسخره ميكرد با طعنه گفت: بدهكار بزرگت علی بن ابيطالب بدهيت را داد يا نه؟ ابوجعفر از حرفهای آن مرد سنی غمگين و ناراحت شد برخاست و داخل خانه رفت و آن شب دل شكسته خوابيد. در عالم خواب ديد محضر مقدّس پيامبر و امام حسن و امام حسين (عليهم السلام) مشرف شده پيامبر رو به اين دو بزرگوار نمود و فرمود: پدرتان اميرالمؤمنين كجاست؟ حضرت تشريف آورده و فرمود بنده اينجا هستم اگر فرمايشي داريد بفرمائيد. پيامبر اكرم به حضرت فرمود چرا حق ابوجعفر را نمي پردازی؟ آقا اميرالمؤمنين فرمود: پولش را آماده كرده‌ام و همين اَلان به او پس میدهم. در همين حال آقا امیرالمؤمنین كيسه ای از پشم سفيد را آورد و به ابوجعفر عنايت فرمود. پيامبر به ابوجعفر فرمود: اين را بگير، اما اگر از فرزندان من كسی به نزد تو آمد او را نااميد از در خانه ات بيرون نفرست زيرا خداوند به تو بركت داد و بعد از اين هرگز فقير نخواهی شد. ابوجعفر از خواب بيدار شد به دستش نظر انداخت كيسه ای از پشم سفيد را در دستش ديد همان لحظه همسرش را بيدار كرد و گفت: چراغ را روشن كن، وقتی كه چراغ را روشن كرد، مرد سر كيسه را باز كرد. هزار اشرفی طلا در آن ديد، پس از آن دفترش را آورد و پولهايی را كه به سادات داده بود و به حساب آقا امیرالمومنین نوشته بود جمع بست، ديد همان مقدار پولي است كه به سيدها و اولاد مولا امیرالمومنین داده دقيقا همان است. 📚کرامات العلویه،ص۱۸_۱۶ ~~~~~~~~ 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۰۱۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠نتيجه توسل به حضرت رضا يكي از علماي رباني مي‌فرمود: در زمان طلبگي خود هفت سال در يكي از حجره‌هاي مدرسه فيضيه كه ويران و نمناك بود، سكونت نمودم، بيماري رماتيسم گرفتم سالها از اين بيماري رنج مي‌بردم، از معالجات نتيجه نگرفتم، به مشهد رفتم. در آن جا به من گفتند: نزد آيت الله ملا حبيب الله گلپايگاني كه صبح‌ها در مسجد گوهرشاد نماز مي‌خواند برو او مستجاب الدعوة است، از او بخواه براي تو دعا كند تا خوب شوي. من تصميم گرفتم نزد او براي دعا بروم، ناگاه به ياد اين حديث افتادم: مالك ابن نويره از بزرگان قوم خود بود در مدينه به محضر پيامبر صلي الله عليه و آله آمد و اسلام را پذيرفت و اركان و اصول اسلام و ايمان را از رسول خدا صلي الله عليه و آله آموخت و به سوي قوم خود بازگشت وقتي كه او از مجلس پيامبر صلي الله عليه و آله بيرون رفت پيامبر صلي الله عليه و آله به حاضران فرمود: كسي كه دوست دارد به مردي از اهل بهشت بنگرد به اين مرد بنگرد. حاضران اين سخن را از پيامبر صلي الله عليه و آله شنيدند از ميان آنها ابوبكر و عمر به سوي او دويدند تا به او رسيدند و گفتند: «اي مالك» پيامبر صلي الله عليه و آله تو را اهل بهشت معرفي كرده، براي ما دعا كن كه دعايت مستجاب است. مالك به آنها گفت: خدا شما را نيامرزد كه رسول خدا صلي الله عليه و آله را گذاشته ايد و نزد من تازه مسلمان آمده ايد تا براي شما شفاعت و طلب آمرزش كنم. با خود گفتم: تا حضرت رضا عليه السلام هست، رفتن به سوي ملا حبيب الله گلپايگاني روا نيست. از اين رو به سوي حرم حضرت رضا عليه السلام رفتم و متوسل شدم، طولي نكشيد كه بر اثر عنايت آن حضرت، از بيماري روماتيسم نجات پيدا كرده و شفا يافتم. 📚 کرامات و معجزاتی از امام هشتم علیه السلام ~~~~~~~~ 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۰۱۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 *زائر سه ساله* سه سالم بود که در یکی از دفعاتی که حرم امام رضا علیه‌السلام مشرف شدیم بنده در حرم گم شدم. مادر و خاله جانم زمان زيادی دنبال من گشته و اذیت شده بودند. به همه جا سر زده بودند و با هول و اضطراب همه صحن‌ها را گشته بودند. بالاخره به لطف امام رئوف مرا در دفتر گمشدگان پیدا کردند. به مجرد اینکه آنها را دیدم خودم را در آغوش مادرم انداختم و نمی‌دانستم چه کار بکنم. اشک می‌ریختم و می‌لرزیدم. مادرم مرا می‌بوسید و نوازش می‌کرد اما خاله‌ام که تحملش تمام شده بود و تحت استرس زیاد قرار گرفته بود ناخودآگاه شروع کرد به دعوا کردن با من و یک پشت دستی روی دستم زد که چرا دست ما را رها کردی و رفتی. هم خودت اذیت شدی هم ما را از پا در آوردی. با این کار ایشان من دیگر از غصه و دلشکستگی داشتم میمردم. هیج وقت آن زمان را از یاد نمی‌برم. نفسم بند آمده بود و گریه‌ام شدت گرفته بود. آن شب خاله‌‌ام امام رضا علیه‌السلام را در خواب می‌بینند که حضرت، داخل صحن ایستاده‌اند و جواب سلام زّوارشان را می‌دهند؛ اما هنگامی که ایشان به حضرت نزدیک می‌شوند و سلام می‌کنند، حضرت، روی مبارکشان را برمی‌گردانند و می‌فرمایند: «برای چه زائرِ ما را دعوا کردید و زدید؟» بعدها که بزرگ شدم و در جریان قرار گرفتم شرمنده رافت و مهربانی حضرت شدم که بچه سه ساله را زائر خودشان خطاب کردند و از ناراحتی او ناراحت شدند. 📚 تألیفات_استادبروجردی 📚 بخشی از کتاب «جرعه نوشان» ـ جلد اول ~~~~~~~~ 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۰۱۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
➕امروز دوشنبه ۲۳ذی القعده برای حجامت مناسب است و سبب برکت میشود.🤗 بالاترین ادعا در زمینه و فراگیری مداوا را به خود اختصاص داده است. و علاوه بر اینکه مدعی درمان معضلات پزشکی موجود در جهان است ادعا دارد می تواند پیشگیری کننده تمام ها باشد.