✍ #یادداشت_استاد_کاشانی
#شئول
#هادس
مطابق #الهیات_مسیحی، #صلیب و قربانی شدن مسیح تنها راه #نجات است، و قبل از واقعه صلیب نجات انسانها امکان پذیر نبود مگ گراث میگوید: 👇
«آنچه مسیحیت را از دیگر ادیان در مورد نجات متفاوت میکند دو چیز است اول آنکه مسیحیان نجات را در گرو زندگی و مرگ عیسی مسیح میدانند و دوم اینکه خود این نجات در سنت مسیحی باز توسط عیسی مسیح شکل میگیرد بحثي در محافل الاهياتي است كه ايا واقعه صليب موجد نجات است يا بيانگر نجات»
كالين گانتن(1988) نیز در کتاب خود«واقعیت کفاره» می نویسد:📝«مسيح، برای كار مهمي انجام داد كه بدون آن، نجات هرگز ممکن نبود. در مسيح، امري به وقوع پيوست كه شيوه جديد زندگي را مهيا مي كرد، کاری که ما به تنهائی، قادر به انجام آن نبودیم.» دیدگاه گانتن مشخصه اکثر تحلیل های مسیحی در مورد مبانی نجات است
.مطابق با این دیدگاه نجات پس از مصلوب شدن مسیح امکان پذیر شد و همه کسانی که قبل از مسیح از دنیا رفتند در قهر و غضب خداوند به سر می بردند تا اینکه مسیح، پس از آن که به صلیب کشیده شد، به جهنم نزول کرد و با شکستن دروازه های آن، مؤمنین در بند را رهانید و وارد بهشت ساخت
پولس در رساله ای که به افسسيان می نویسد به همین مطلب اشاره می کند:
بنابراين ميگويد: «چون او به اعلي'عليّيّن صعود نمود، اسيري را به اسيري برد وبخششها به مردم داد.»
نزول هم كرد به اَسْفَل زمين. ..و او بخشيد بعضي رسولان و بعضي انبيا و بعضي مبشّرين و بعضي شبانان و معلّمان را، 12... .»( افسسيان 8:4-11)📔
اگر انسانهایی که قبل از مسیح مردند امکان نجات و ورود به بهشت نداشتند پس ایشان در کجا بودند؟
مطابق الهیات مسیحی #شیُول، مقصد نهایی فرد مرده برای عبریان را گاها با ادراکات تاریک و تیره ی جهنم مدرن، مقایسه می کنند، اما در واقعیت این دو با هم کاملا متفاوت هستند. شیول (Shi'ol) در #عهد_عتیق مقصد مشترک مردم درستکار و بدکار است، مردگان در انجا جدا از خدا زندگی میکنند.
اشعیا مینویسد:زیرا که شئول تو را حمد نمیگوید و موت تو را تسبیح نمیخواند و آنانی که به حفره فرو میروند به امانت تو امیدوار نمیباشند ( اشعیا 38 :18)📔
مطابق اعتقادات مسیحی شیول، مکانی است که همه به آنجا می روند و رفتن به اینجا هیچ ارتباطی به مجازات یا پاداش ندارد، همه به آنجا می روند چه خوب و چه بد. این راه دیگری برای تشریح آنچه می باشد که بر شما بعد از مرگ خواهد رفت. کلمه ی شیُول در عهد جدید مورد استفاده قرار نمی گیرد بلکه کتاب مقدس در اینجا از کلمه هادس (Hades) استفاده می کند، هادس در افسانه های یونان، فرمانروای مردگان و جهان زیرزمینی، پسر بزرگ تیتان کرونوس و رئا است. او و دوبرادرش زئوس و پوزئیدن پس از غلبه بر پدرشان قدرت را بدست گرفتند و خدایان تثلیثی یونان باستان را تشکیل دادند . اما در قرعه مشی تقسیم قلمرو حکومت زئوس خدای آسمان ها شد و پوزئیدن خدای دریاها و اما بدترین سهم نصیب هادس گردید و ان خدای جهان زیرین و دنیای مردگان و از همین رو یونانیان باستان به دنیای مردگان دنیای هادس میگفتند
عیسای مسیح نیز از همین واژه برای دنیای مردگان استفاده میکند انجیل میگوید :
" و من بر روي اين صخره ، كليساي خود را بنا مي كنم ، و قدرتهاي هادس هرگز قادر به نابودي آن نخواهند بود." ( متی 16: 18)
محققین برای کلمه های شیُول و هادس (Hades)، معنایی برابر انتخاب می کنند: دنیای مردگان، نه مکان مجازات. اولین ارجاع واضح کتاب مقدس به مجازات جهنم در کتاب دانیال، اتفاق می افتد.
تمام مردگان زنده خواهند شد بعضي براي زندگي جاوداني و برخي براي شرمساري و خواري جاوداني" (دانیال 12: 2)
کتکیزم کاتولیک این آموزه را این چنین ترسیم می کند:
«اعتقادنامه رسولان ... به نزول مسيح در جهنّم و برخاستن از ميان مردگان در روز سوم اقرار مي كند... تصريحات مكرر عهد جديد مبني بر اين كه عيسي «از مردگان برخاست» نیز اقتضا مي كند عيساي مصلوب قبل از رستاخيز، در عالَم مردگان سكونت گزيده باشد.. كتاب مقدّس محل سكونت مردگان را كه مسيح در آن پايين رفت، «جهنّم» مي نامد، مکانی که در عبري، شيول و در يوناني، هداس خوانده مي شود؛ زيرا كساني كه آنجايند از رؤيت خدا محرومند. حالِ تمام مردگان منتظر منجي، چه بدكار چه درستكار، اين گونه است. این امر البته به معنای یکسان بودن سرنوشت آن ها نیست.. عيسي به جهنّم نزول نكرد تا لعنت شدگان را نجات دهد يا فلاكت جهنّم را بردارد، او نزول كرد تا عادلاني را كه پيش از او رفته اند نجات دهد. نزول به جهنّم، پيام نجات انجيل را به كمال مي رساند.. مسيح به اعماق مرگ نزول كرد، .. عيساي «رئيس حيات»، «صاحب قدرت موت يعني ابليس را تباه سازد و آناني كه از ترس موت، تمام عمر گرفتار بندگي بودند را آزاد گرداند»..او .. می خواهد آدم و حوا را كه همراه او اسيرست از قید و بندهاشان برهاند.
☪✝ @Debate
✍ #یادداشت_استاد_کاشانی
#جبر_گرایی_و_مسیحیت
مسیح با مرگ خود راه را برای #نجات ما مهیا ساخت و برای کسب این نجات نیاز به ایمان و برای کسب ایمان نیاز به فیض داریم . اما چه کسانی مستحق میتوانند فیض را بدست آورند؟
آیا باید برای نیل به آن کوشش خاصی داشت؟
پاسخ به این پرسش ها، منشأ مناقشات بزرگی بين پلاگيوس از انگلستان و اوگوستين #اسقف شهر هيپو الجزاير گردید.پلاگیوس راهب انگلیسی که از اریگن و عقل گرایی او الهام گرفته بود پس از ورود به رم، از سستی و پایین بودن سطح معنویت در آنجا نگران شد. و وقتی دلیل این ولنگاری اخلاقی موجود در رم را جویا شد این پاسخ را شنید که مطابق آموزه های آگوستین به علت گناه آدم و حوا و میراث آن بر بشریت «شرارت بخش جدا نشدنی حالت انسان گردیده است» و به خاطر آن اراده انسان مخدوش شده است و ما نمیتوانیم برای نجات خود کاری بکنیم . به باور آگوستین، از انجا که طبیعت انسان، طبیعتی ناتوان و گمراه است که برای نجات، محتاج به فیض خداست. فیض، توجه بی حدو حصر خداست بدون آن که استحقاق آن را داشته باشیم، کمکی الهی که درون ما را دگرگون می کند. به نظر اگوستين، پارسائی انسان، بر اساس فیض است. بنابراین حتی اعمال نیک او نیز نتیجه کاری است که خدا در طبیعت سقوط کرده وی انجام داده است
. و ما بدون #فیض_الهی نمیتوانیم به مسیح ایمان بیاوریم . فیض نیز تنها یک هدیه الهی است نه پاداشی از جانب وی؛ زیرا اگر پاداش بود انسان ها می توانستند با اعمال نیک خویش، آن را خریداری کنند؛ در حالی که فیض هدیه رایگان خدا است که به هر که بخواهد ارزانی می دارد. این ها کسانی اند که از میان بشر آلوده ای که تقدیرشان بر هلاکت است، نجات می یابند
پلاگیوس اما برای برطرف کردن این نقیصه،مصمم بود. او برای همین منظور، بحث آزادی اراده را مطرح کرد. با شعار « من باید پس میتوانم» شروع به مبارزه با اندیشه های اگوستین نمود وی برای نیل به نجات بر کوشش انسانی تاکید داشت اما نیاز به فیض را نیز انکار نمیکرد و اما چیزی که پلاگیوس از فیض میفهمید با انچه که آگوستین میفهمید متفاوت بود پلاگیوس فیض را عقل و فطرت و هدایت های الهی میدانست. که در انجام وظایف به ما کمک می کند. برای این منظور تنها کافیست خدا راه را به ما نشان دهد. وی معتقد بود انسان بر اساس اختیار و استحقاق خويش است که پارسا شمرده مي شود. بنابراین اعمال نيكوي انسانها، نتيجه اراده خود ایشان است نه اراده اجباری خدا در انسان و نجات مسیح صرفا به معنای پیروی از الگوی مسیح است نه چیزی بیشتر
1⃣ ادامه در پست بعد 👇
انتشار مطالب با ذکر منبع 👇 بلامانع است.
☪✝ @Debate
گفتگوی اسلام و مسیحیت
✍ #یادداشت_استاد_کاشانی #جبر_گرایی_و_مسیحیت مسیح با مرگ خود راه را برای #نجات ما مهیا ساخت و برای
✍ #یادداشت_استاد_کاشانی
#جبر_گرایی_و_مسیحیت
در این میان، مخالفان پلاگیوس و در راس آنها آگوستین نیز بیکار ننشستند و او را سخت مورد هجوم قرار دادند. نزاع کم کم بالا می گرفت. و این نزاع جنجال بزرگی را در کلیسا ایجاد کرد و منجر به تشکیل شوراهایی از جمله افسس(431) و کارتاژ (418م) گردید . باری، نظریات این متفکر انگلیسی در این شورا محکوم شد و خود او نیز به اصرار آگوستین، از سمت خویش خلع گردید. پلاگیوس اما اگرچه محکوم شد ولی نظریات آگوستین هم به طور کامل مورد پذیرش کاتولیک ها قرار نگرفت.
#آگوستين میگفت: ما انسانها براي #نجات خود از آغاز تا پايان به خدا اتکا داریم؛ زیرا طبیعت انسان، طبیعتی ناتوان و گمراه است که برای نجات، محتاج به فیض خداست. فیض، توجه بی حدو حصر خداست بدون آن که استحقاق آن را داشته باشیم، کمکی الهی که درون ما را دگرگون می کند. به نظر آگوستين، پارسائی انسان، بر اساس فیض است. بنابراین حتی اعمال نیک ما نیز به صورت جبر آمیز نتیجه کاری است که خدا در طبیعت سقوط کرده ما انجام داده است
این اعتقاد آگوستین اختلافی سخت یرا کلید زد، اختلافی در پاسخ به این سوال:«آيا نجات پاداش اعمال استحقاقي ماست يا خير؟» تا زمان توماس اكوئيناس، تمامی صاحب نظران بر این امر اتفاق داشتند که انسان نميتواند مدعي استحقاق نجات به عنوان پاداش شده و آن را مقتضای عدالت خداوند بشمارد. بنابراین این اندیشه که کسب نجات از طریق اعمال انسان ها ممکن است به عنوان «بدعت پلاگیوسی» مردود اعلام شد.
ژان كالون یکی از #مصلحان_بزرگ #کلیسا معتقد بود حكم ابدي خدا، به نجات بعضی و هلاکت بعضی دیگر تعلق گرفته است؛ زیرا خداوند همه را یکسان خلق نمی کند، بلکه برخی را برای نجات و برخی را برای هلاکت می آفریند. وی البته در پایان، اعتراف می کند: «اذعان دارم که اين حكم هولناك است.»
چندی بعد اما نظریه کالون، توسط پیروان وی در شورای دورت 1619 اصلاح شد و در قالب 5 اصل زیر به تصویب رسید:👇
1- فساد و تباهي كامل طبيعت بشر گناه آلود را فرا گرفتند.
2- برگزيدگي و تقديراخرت انسانها بر اساس هيچ استحقاقی و یا دستاورد کار نیک و يا صفت نيكويي نیست بلکه کاملا بی قید و شرط است.
3- مسيح فقط براي برگزيدگان مرد و تنها کفاره گناه اصلی ایشان را پرداخت نه تمامی بشریت.
4- برگزيدگان به گونه قصور ناپذيري فراخوانده ميشوند ورهايي مييابند و این موضوع از طرف آنها مقاومت نا پذیر است و پدیرش آن اختیاری نیست.
5- كساني كه خدا به راستي فرايشان خوانده به هيچ وجه نميتوانند از اين فرا خواندگي منحرف شوند.
2⃣
انتشار مطالب با ذکر منبع 👇 بلامانع است.
☪✝ @Debate
گفتگوی اسلام و مسیحیت
✍ #یادداشت_استاد_کاشانی یک #بحثی که میتواند مرتبط به دین بودن یا نبودن #مسیحیت باشد بحث زیر است.👇
✍ #یادداشت_استاد_کاشانی
ادامه👇
وی همچنین افرادی که در #گناه زندگی میکنند را برده گناه میداند و میگوید :
15 اما اگر #نجات ما از راه اجراي شريعت و #احكام_خدا به دست نمي آيد، بلكه خدا آن را به خاطر #فيض و لطف خود به ما عطا مي كند، آيا اين بدان معناست كه مي توانيم باز هم گناه كنيم ؟ هرگز! 16 مگر نمي دانيد كه اگر اختيار زندگي خود را بدست كسي بسپاريد و مطيع او باشيد، شما برده او خواهيد بود، و او ارباب شما؟ شما مي توانيد گناه و مرگ را به عنوان ارباب انتخاب كنيد، و يا اطاعت از خدا و زندگي جاويد را. ( رومیان 6: 14-18)
همچنین پولس در نامه به غلاطیان نیز مینویسد : و آنانی که متعلق به مسیح عیسی هستند ، طبیعت نفسانی را با هوس ها و امیال آن #مصلوب کرده اند. ( غلاطیان 5: 24)📔
یوحنا نیز معتقد است هر کس که در گناه زندگی کند نشان میدهدکه واقعا ایمان حقیقی و فیض را دریافت نکرده چنانکه کتاب مقدس میگوید :
هر که گناه کند ، قانون خدا را می شکند ، زیرا گناه چیزی جز شکستن قانون نیست.... بنابراین محال است کسی که در اتحاد با مسیح زندگی می کند در گناه بسر ببرد ! اما ، هر که در گناه زندگی می کند او را هرگز ندیده و نشناخته است....هر که فرزند خدا است نمی تواند در گناه زندگی کند ، زیرا ذات الهی در او است و نمی تواند در گناه بسر برد.( اول یوحنا 3: 3-10)📔
بنا بر این هیچ کدام از #تفکرات_مسیحی مجوزی برای گناه کردن صادر نمیکنند و گناه را ممنوع میدانند طرفداران کالون نیز جواز گناه را صادر نمیکنند بلکه میگویند کسانی که زندگی گناه آلود را انتخاب کردند در واقع فیض حقیقی را دریافت نکرده اند . اما این آموزه مورد انتقاد جدی کاتولیک ها و بسیاری از روشنگران قرار گرفت و ایشان معتقدند آموزه نجات ابدی به سستی و رخوت میانجامد و گرچه طرفداران این آموزه نمیخواهند اجازه گناه را صادر کنند ولی به صورت اتوماتیک اگر انسانها مطمئن باشند که به صورت صد در صد نجات یافته اند خود را در بی بند و باری و گناه آزاد تر میدانند . و باعث غرور و تکبر ایشان میشود . بخصوص اگر این آموزه با دکترینی که از قبلی اراده معیوب بشر و عدم توانایی بشر برای خود داری از گناه ممزوج شود علاوه بر ازادی در گناه خود را برای انجام آن نیز ملامت نمیکنند و ان را تقصیر طبیعت ناقصشان میاندازند.
انتشار مطالب با ذکر منبع 👇 بلامانع است.
2⃣
☪✝ @Debate