eitaa logo
دیباج
85 دنبال‌کننده
421 عکس
59 ویدیو
4 فایل
دیباجِ (حریرِ) سخن از تار و پود واژگان پذیرای نظرات خوانندگان ارجمند هستم. ارتباط با مدیر: @Armaktab 💠
مشاهده در ایتا
دانلود
اقیانوسی بود بی‌کرانه به نام «توس» که پادشاهش به «رضا» نامدار بود . حتما نامش را شنیده‌اید. در آن اقیانوس ژرف می‌شد ماهی‌های بزرگ و کوچکی را دید که با شادمانی و نشاط، در عمق اقیانوس شناورند و دامنْ دامنْ، دُرّ و مرجان صید می‌کنند. هر کس به فراخور ظرفیت و تلاش خود، صیاد بود. صید هم که تمامی نداشت. هیچ‌کس هم در اقیانوسِ برکت، چشم طمع به صید دیگری نداشت. چند سالی از زیستنم در آن اقیانوس بیشتر نگذشته بود که دوباره طبع بی‌قرار و دوستدار کشف اقیانوس‌ها و دریاهای ناشناخته، به جنبش درآمد. گه‌گاه خودم را از عمق اقیانوس به سطح می‌رساندم، جَستی می‌زدم و در فاصله بین آسمان و آب اقیانوس، چند لحظه‌ای دوردست‌ها را می‌پاییدم؛ اما فقط آب بود و آب! قبل از ظهر یک روز آفتابیِ دل‌انگیز بود و من در حال بالا و پایین پریدن و بی‌تابی که ناگاه لک‌لک تقدیر چون پیکان، سینه آسمان را شکافت و در یک چشم به هم زدن مرا به منقار گرفت و با خود برد. چشم‌هایم از حدقه بیرون زده بود. آخر، این شیطنت‌ها و بی‌قراری‌ها کار دستم داد و اسیرم کرد. اما نمی‌دانستم لک‌لک کجا مرا زمین می‌گذارد و شروع می‌کند به از‌هم‌پاشاندن ذره ذرهٔ وجودم. اقیانوس به انتها رسید و دوباره کوه‌هایی که دیگر حالا چندان برایم ابهام‌برانگیز نبودند، جلو چشمانم قطار شدند. لک‌لک بی‌وقفه پرواز می‌کرد و من نگران بودم از سرنوشت شوم خویش و مدام خودم را سرزنش می‌کردم بر این سرکشی و بی‌قراری که مرا از فراخنای اقیانوس، در تنگنای منقار لک‌لکی گرسنه گذاشته است. اما فرارویم چاره‌ای جز تسلیم نبود: در کف شیر نر خون‌خواره‌ای غیر تسلیم و رضا، کو چاره‌ای؟ تصمیم گرفتم چشم‌هایم را ببندم و بر سر راه تقدیر، به انتظار بنشینم. و لک‌لک همچنان در پرواز بود. ناگاه به‌خود آمدم و خود را میان آسمان و آبی دریایی ناشناخته معلق دیدم. گویا لک‌لک مرا رها کرده بود و یا شاید هم به ماموریت خویش در انتقال من از اقیانوسی سِتُرگ به دریایی بزرگ پایان داده بود. طولی نکشید که گرمای آب دریا بر تنم نشست و نفسم تازه شد و خود را در جمع ماهیان دیدم. ملکهٔ این دریای زیبا «معصومه» نام داشت. عجیب آنکه در آن محیط تازه با ماهیان خُرد و کلانش، به‌هیچ‌وجه احساس غربت و تنهایی آزارم نمی‌داد. بعداً فهمیدم که این دریا را با آن اقیانوس الفتی دیرینه است، پس طبیعی بود که ماهی‌های آن دو هم با یکدیگر احساس آشنایی داشته باشند. اما، با همه لطافت و طراوتی که شناکردن در این دریای آرام دارد، چند وقتی است هوای سفر به اقیانوس، وجودم را دوباره ناآرام و طوفانی کرده است. تا آفتاب بالا می‌آید، بالا و پایین جستنم آغاز می‌شود تا شاید لک‌لک تقدیر دوباره از راه برسد و مرا در منقار خود گرفته، بر فراز اقیانوس «توس» رها کند. ۱۴۴۵ق. @Deebaj
🔶میهمان داریم، خانه را آب و جارو کنید! آواز رحیل کاروان می‌آید خیزید ز جا که میهمان می‌آید ای مردم قم به ناقه‌اش گل بزنید معصومه، ملیکه‌ی جهان می‌آید 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @Deebaj
کوثــر نـــور «مرغ دلم راهی قم می‌شود‌ در حرم امن تو گم می‌شود عمه سادات سلام علیک روح عبادات سلام علیک کوثر نوری به کویر قمی آب حیات دل این مردمی عمه سادات بگو کیستی؟ فاطمه یا زینب ثانیستی؟ از سفر کرب و بلا آمدی؟ یا که به دنبال رضا آمدی؟ من چه کنم شعله داغ تو را درد و غم شاهچراغ تو را کاش شبی مست حضورم کنی باخبر از وقت ظهورم کنی» @Deebaj
📌آری، تنها این سرزمین بود که افتخار پذیراشدن قدوم مبارک تو و در آغوش گرفتنت را داشت. 📌تو با حضور ‏خود در این سرزمین مقدس، قداست و شرافت آن را صدچندان کردی و تشنگان دانش و فضلیت را از ‏سرچشمه‌های دانش پدرانت سیراب ساختی. 📌تو با گام نهادن در این سرزمین مقدس، پناهگاهی شدی برای ‏جان‌های شیفته دانش و هدایت که پرتو هدایت را بر آنان می‌افکند و از آبشخور ولایت آنان را سیراب ‏می‌سازد. 📌تو همچون مادر بزرگوارت فاطمه زهرا سلام الله علیها، از خاندانی بلندمرتبه، برخاستی و با نام ‏مادر گرامی.ات نام‌بردار گشتی و از القابی همچون القاب مادرت بهره‌مند گردیدی و همچنان که پیامبر ‏‏(ص) مادرت زهرا سلام الله علیها را سه بار با عبارت سراسر احساس «فداها أبوها» نواخت، پدر بزرگوار ‏تو نیز سه مرتبه با همین عبارت از تو تجلیل نمود. 📌در بلندی مقام تو همین بس که همچون مادرت، مقام ‏عصمت یافتی و سرانجام بهشت ارزانی کسانی خواهد شد که با معرفت به زیارت تو بشتابند.‏ @Deebaj
همچنین "کارل بروک"، سیاح آلمانی که در قرن نوزدهم میلادی به ایران سفر کرده بود، می‌نویسد: "قم از فاصله چند مایلی قابل تشخیص است؛ زیرا گنبد طلایی مرقد با نور درخشان خود به دوردست‌ها شعاع می‌افکند. پادشاهان ایران علاقه‌مند بودند که مراقد را از طلا و نقره بسازند و در واقع خلاقیت که در ساخت گنبدها از طلا می‌بینیم، حیرت‌انگیز و چشم‌نواز است. مرقد فاطمه معصومه را هم زنده‌ها و هم مرده‌ها زیارت می‌کنند، زیرا بسیاری از ایرانیان وصیت می‌کنند که پس از مرگ در جوار مرقد دفن شوند. قم مدفن قدیسان است و بر اساس گفته برخی از اهالی قم، نزدیک به ۴۴۴ فرزند امام در این شهر دفن شده‌اند." قلب‌های عاشقان، از سراسر جهان، با شوق به سوی حرم این بانوی بزرگوار پر می‌کشد و بوی عطر حضور مادر بزرگوارش حضرت فاطمه زهرا (س) در فضای مرقدش می‌پیچد. زائران مسافت‌های طولانی را برای رسیدن به این مقام مقدس طی می‌کنند و با شور و اشتیاق، به در و دیوار حرم نزدیک می‌شوند و با عشق و دلبستگی، آن‌ را می‌بویند و غبارش را سرمه چشمان خود می‌کنند. @Deebaj
✅دیباج ۲۲۲ 🔶تیمچه بزرگ قم تیمچه بزرگ قم، یکی از شاهکارهای معماری و تجاری دوران قاجار، نمادی باشکوه از هنر و فرهنگ ایرانی است. این بنای تاریخی که در قلب شهر مقدس قم قرار دارد، نه تنها به عنوان یک مرکز تجاری پررونق، بلکه به عنوان گواهی بر ذوق و خلاقیت معماران ایرانی شناخته می‌شود. تیمچه بزرگ با معماری چشم‌گیرش، هر بیننده‌ای را مجذوب خود می‌کند. گنبدهای زیبا، آجرکاریهای ظریف، کاشیکاری‌های رنگارنگ و طاق‌های بلند، همگی نشان‌دهنده هنر ناب ایرانی هستند که در هر گوشه از این بنا به چشم می‌خورد. این تیمچه در گذشته محل داد و ستد تجار و بازرگانان بوده و امروزه نیز با حفظ اصالت خود، به عنوان یکی از مراکز مهم خرید صنایع دستی و سوغات قم شناخته می‌شود. قدم زدن در میان حجره‌های قدیمی و تنفس در فضای تاریخی این مکان، گویی سفر به گذشته است؛ زمانی که کاروانسراها و تیمچه‌ها قلب تپنده اقتصاد و فرهنگ ایران بودند. تیمچه بزرگ قم نه تنها یک بنای تاریخی، بلکه یادگاری ارزشمند از هویت و تمدن غنی ایران است. این مکان به ما یادآوری می‌کند که چگونه هنر و معماری می‌توانند با زندگی روزمره مردم عجین شوند و زیبایی و کارکرد را در کنار هم قرار دهند. حفظ و احیای چنین آثاری، وظیفه‌ای است که بر دوش همه ما قرار دارد تا نسل‌های آینده نیز بتوانند از این گنجینه‌های فرهنگی بهره‌مند شوند. @Deebaj