May 11
May 11
May 11
#دیباج_نخست
تیـــــغ حلـــم
دوستان و یاران امام سجاد علیه السلام حضرت را همچون شمعی در میان گرفته بودند و از پرتو سخنان نورانی اش بهره میبردند. به ناگاه مردی که از بستگان امام بود با شتاب از راه رسید. چهره اش از آتش خشم افروخته بود و این شعله های خشم، زبانش را نیز تیزتر کرده بود.
با فاصله از امام ایستاد و تیرهای دشنام را از کمان خشم خود به سوی امام روانه ساخت. اما امام علیه السلام در مقابل تیر دشنامهای او بردباری و سکوت را سپر کرد و واکنشی تند از خود بروز نداد.
مرد بدزبان که گویی شعله های خشمش اندکی فروکش کرده بود، راه خود را گرفت و از جمع امام و یارانش دور شد. همه منتظر بودند تا ببینند امام چگونه به برخورد ناشایست او واکنش نشان می دهد. شاید بعضی از آنها در ذهن خود می اندیشیدند که باید برخیزم و با این مرد گستاخ گلاویز شده و او را به سزای رفتار ناشایستش برسانم.
ناگاه امام سکوت را شکست و به آنان فرمود: آیا رفتار این مرد را با من دیدید؟ آیا دوست دارید بدانید که من چگونه پاسخ اهانت¬های او را می دهم؟ یاران امام که سکوت و بردباری امام در مقابل رفتار زننده آن مرد را دیده بودند، خیلی مشتاق بودند که ببینند امام غیر از سکوت پیشه کردن–که شاید از نگاه آنان نوعی انفعال به شمار می رفت- چه واکنش جالب توجهی خواهد داشت. همه گفتند: بله یا ابن رسول الله!
امام با این سوال، ذهن کنجکاو آنان را بیشتر برانگیخت و به همراه آنان به سوی منزل آن مرد به راه افتاد. از کوچه پس-کوچه های شهر که می گذشتند، امام این آیه را تلاوت می نمود: «پرهيزگاران، خشم خود را فرو مي¬برند و نسبت به مردم عفو و گذشت دارند. خداوند نيکوکاران را دوست دارد.» همراهان امام که نخست گمان می کردند امام به قصد انتقام و تلافی کردن به سمت خانه آن مرد به راه افتاده است، با شنیدن این آیه از زبان حضرت دریافتند که انتقامی در کار نیست.
پس از عبور از پیچ و خم چند کوچه، امام و یارانش به خانه مرد ناسزاگو رسیدند. امام مقابل در ایستاد و مرد را که درون خانه بود صدا زد. پسر خردسالش در را به روی امام گشود و امام با لبخندی دلنشین، دست نوازش بر سر او کشید و از او خواست تا به پدرش حضور امام را اطلاع دهد. پسربچه خبر حضور امام را به پدر داد.
مرد که می اندیشید امام به قصد تلافی آمده، خود را مهیای دعوا کرد. با وضعی نامرتب که خشم او را نمایان تر می ساخت، به سمت در رفت. چهره اش دوباره از خشم گُر گرفته بود و زبان تندش در فضای دهان آرام و قرار نداشت. اما قبل از آنکه زبان باز کند، امام با مهربانی فرمود: برادرم! ساعتی پیشتر نزد من آمدی و مرا که در جمع دوستانم نشسته بودم، هدف تیرهای دشنام خود قرار دادی. اگر آنچه را درباره من گفتی حقیقت داشته باشد، از خداوند می خواهم که مرا ببخشد و از زشتی هایم درگذرد و چنانچه در وجود من اثری از آنچه به من نسبت دادی نیست، از خدای مهربان می خواهم که تو را مورد عفو و بخشش خود قرار دهد.
مرد بدزبان که با خود می اندیشید امام آمده تا در مقابل چشمان همه، هر آنچه که را لایق او است نثارش کند و او را در ملأ عام بی آبرو سازد، چون این برخورد بزرگ منشانه امام را دید عرق شرم بر پیشانی اش نشست. بی اختیار به سمت امام رفت و به نشانه احترام بین دو چشمان امام را بوسید. او که از شدت شرم چشمانش به زمین دوخته شده بود به امام گفت: وجود شما از آنچه من گفتم پاک و پیراسته است و من اعتراف می کنم که خود من به آنچه گفتم سزاوارترم.
یاران امام به چهره امام می نگریستند، لبخندی زیبا بر لبان امام نشست و دست پر مهر امام لرزش شانه های مرد را آرام کرد. (بحار الانوار، ج 46، ص 54)
تیغ حلم از تیغ آهن تیزتر/ بل ز صد لشکر ظفر انگیزتر
#سیره_عترت_طاهره_سلام _الله_علیهم
@Deebaj
#دیباج_دویم
شوریدن بر خود
انسان آنگاه که به انتخاب خود و منفعل از تاثیرات محیط و اطرافیان، آتش طغیان و سرکشی بر می افروزد، بر گوهر انسانیت خویش خاکستر فراموشی می فشاند و ناگاه خویشتن را گم می کند.دگوهر فطرت به زیر خاکستر غفلت فرو برده و روز به روز بر تیرگی اش می افزاید. اینجاست که تندبادی از آگاهی نیاز است تا خاکستر تل انبار شده را کنار زند و گوهر انسان را نمایان سازد.
انبیا و اولیا علیهم السلام گاه با نسیمی از پند و گاه با تندری از تهدید، غفلت زدگان را بیدار و آنان را علیه خودشان می شوراندند. آنان که بر خود می شوریدند، کامیاب شدندد و آنانکه خود را از معرض نسیم پیام و تندر کلام آنان به کناری کشیدند، همچنان خاکستر بر خاکستر خویش فزودند و برای همیشه در تاریکی و جهل و تیره بختی غنودند.
گوهر فطرت انسان سودای تجلی دارد اگر با خاکستر شعله های عصیان پرده بر چهره تابناکش نیفکنیم.
پیامبران الهی آمدند تا انسان عصیان زده را علیه خودش بشورانند و سیمرغ وجودش را از زیر خاکستر غفلتها بیرون کشیده و در آسمان سعادت به پرواز درآورند.
۲۹/۴/۱۴۰۱
#معرفتی
@Deebaj
#دیباج_سیّم
نبض رسانه
ویژگی رسانه پویایی است و رسانه فاقد پویایی، رسانای پیام نیست. رسانه ای که در تنگنای تیترهای زرد و انحصار اشخاص حقوقی خاص قرار گیرد، می پژمرد و در سکوت می میرد.
دانش و آگاهی از مجرای قلم در رگهای رسانه تزریق می شود و رسانه این آگاهی را به بدنه جامعه مخاطب همچون خونی حیات بخش تزریق می کند. حال اگر قلم خسته و بی رمق باشد، رگهای رسانه می خشکد و حیات ذهنی جامعه مخاطب در معرض تهدید قرار می گیرد.
رسانه قوی رسانه ای است که با کوتاهترین عبارت، رساترین پیام را به مخاطب انتقال دهد و چنین رسانه ای برخوردار از مؤلفه ها و ارکانی است که حیات و پویایی آن را تضمین می کند. غفلت از این مؤلفه های حیات بخش، رسانه را دچار روزمرگی خواهد کرد و سبب خواهد شد رفته رفته رسانه نه تنها مخاطبان نوی نیابد بلکه مخاطبان قدیمی خود را نیز وانهد و کم کم نبض رسانه از حرکت باز ایستد.
مرگ رسانه های ارزشمند مرگ اندیشه انتقادی و در نهایت مرگ جامعه را در پی خواهد داشت.
#رسانه
29/4/1401
@Deebaj
#دیباج_چهارم
هنر اصلاح اجتماعی
✍علیرضا مکتبدار
خاصیت هنر انتقال عواطف و احساسات و اندیشههای ما به مخاطب است. هنر با تلطیف زمختی برخی واقعیتهای تلخ، ما را تا حدودی برای مواجهه صحیح و منطقی آماده میکند. اینکه ما کسی را از مسیر اشتباهی که میرود با خبر کنیم تا به مسیر اصلی اش برگردد، «نه کاری است خرد» که «هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست، نه هر که سر بتراشد قلندری داند.»
بسیاری از ما به خاطر محیطی که در آن پرورش پیدا کرده ایم و فرهنگ درست و یا نادرستی که در آن نفس کشیده ایم، نسبت به برخی مسائل واکنش نشان میدهیم؛ البته به طور کلی این نوع واکنش طبیعی است، مهم این است که چه طور میتوانیم پیام خودمان را به طرف مقابل نسبت به موضوعی خاص منتقل کنیم که نه تنها دلخوری یا واکنش منفی را سبب نشود؛بلکه اسباب قدردانی مخاطب را نیز فراهم آورد.
حال آیا میتوانیم لحن سخنان خود را در القای یک فرهنگِ درست به گونهای سامان دهیم که به پذیرش اجتماعی بیانجامد و ایجاد حساسیت نکند؛ منظور از حساسیت، حساسیت شخصی مبتنی بر خواستههای فردی نیست؛ بلکه توجه به ظرافتهای ابعاد فرهنگی و تربیتی است.
همه ما دیده ایم افراد متدینی را که در مواجهه با کژرفتاریها در اجتماع فقط گله میکنند و یا گاهی متوسل به زور هم میشوند. این خشونت کلامی و یا فیزیکی نشان از آشنا نبودن با هنر ارتباط کلامی دارد. این هنر است که مثل یک نسخه شفابخش عمل میکند. حتما لازم نیست همیشه و همه جا «مرّ قانون» به مخاطب مان گوشزد شود، بلکه چه بسیار که بیان و یادآوری هنرمندانه قانون و از نظر دور نداشتن اقتضائات زمانی و مکانی کلام ما را نفوذی دو چندان بخشد.
واقعیت این است که اگر در تمام فقه به خصوص باب امر به معروف و نهی از منکر مجتهد باشیم و از همه فروعات آن هم با خبر؛ اما نسبت به اخلاق دینی و روانشناسی مخاطب و شرایط روحی، سنی، جنسیتی و محیطی او بی اعتنا، نمیتوانیم به خوبی از عهده انجام این دو فریضه بزرگ برآییم. نگاهی کوتاه به سیره و سلوک اهل بیت طاهرین(علیهم السلام) و بزرگان و عالمان دین میتواند در این زمینه راهگشا و گرهگشا باشد. نمونه بارز این سلوک پسندیده رفتارِ نه قهرآمیز که هنرمندانهی امام موسی بن جعفر(ع) با بُشر حافی است که از یک فرد گناهکار، عابدی پرهیزکار ساخت.
شایسته است متولیان وضع و اجرای قوانین مرتبط با امر به معروف و نهی از منکر در جامعه از میان افراد سلیم النفس جامعه گزینش شوند که با روشهای هنرمندانه ترویج معروف آشنا باشند و رعایت اخلاق را در اجرای احکام دین هنگام مواجهه با خطاهای اجتماعی در نظر گیرند.
#اجتماعی
20/4/1401
@Deebaj
#دیباج_پنجم
پیامرسانِ اربعین
نقش پاسداشت شعائر هر دین و آئین در حیات و پویایی آن دین و آئین بر کسی پوشیده نیست. بزرگداشت شعائر دین نشانه پرهیزگاری جان¬هاست.(حج: 32) حج، صفا و مروه، عید قربان، عید فطر، عید غدیر، محرم، تاسوعا، عاشورا، اربعین و جز آن، شعائر و نمادهای اسلامی هستند که پاسداشت آنها، یاد خداوند و خاطره دین و احکام و تعالیم تعالی بخش آن را در اذهان و قلبها زنده نگاه می دارد.
دشمنان دین و شعائر دینی، در طول تاریخ با هدف خاموش ساختن پرتو روح بخش این شعائر قلمها بر صفحه گمراهی فرسوده و قدمها بر خاک تعصب سوده اند. اما خورشید تابناک اسلام در فرازهای حساس تاریخ، نقابهای تزویر و فریب را کنار زده و چهره نموده است. جویندگان حقیقت که دیده حقیقت بینشان نامَرمَد (سالم و بی عیب) است، خورشید حقیقت را دیده و به ستایش آن پرداخته اند و در حقیقت ثنای خود گفته اند چرا که: مادح خورشید مداح خود است.
اربعین یکی از این شعائر است. زیارت سرور آزادگان جهان حضرت امام حسین علیه السلام در روز اربعین از نشانه های مؤمن برشمرده شده است؛ یعنی یکی از جلوه های تبلور ایمان، پایبندی به زیارت آن امام هدایت در روزگار سیطره جهالت است.
امروزه در هیاهوی رسانه های سیاه و شیطانی که به بند کشیدن انسان و انسانیت را سرلوحه فعالیتهای خود قرار داده اند، طنین روحانی اربعین و فروغ جانبخش آن، از میان این هیاهوها راهی به حقیقت می گشاید و دست انسان خسته از فرآورده های زیانبار جاهلیت مدرن را در دستان راهبران حقیقی نهاده و از تباهی می رهاند.
#رسانه
#اربعین
29/4/1401
@Deebaj
#دیباج_ششم
💡حقیقت تشکیکی ایمان
آیا آنگونه که وجودگرایان (اگزیستانسیالیست ها) می گویند باید درون ایمان جست زد؟ یا اینکه باید از پس اندیشه و تدبر به چیزی باور یافت؟
به زعم وجودگرایان، ایمان هیچ نسبتی با تعقل ندارد. شعار معروف آنان: «ایمان بیاور تا بفهمی» است و این یعنی فهمیدن همیشه بعد از ایمان آوردن رخ می دهد. آنان معتقدند اساسا باید فارغ از هرگونه اندیشه ای، به درون ایمان جست زد!
اما منطق اسلام به گونه ای دیگر است. اسلام ایمانی را ارزش می نهد که دستاورد اندیشه باشد. اما بدیهی است همه افراد در برخورداری از نعمت تعقل هم سنگ هم نیستند؛ برخی قوی، برخی متوسط و برخی ضعیف اند. پس ارزش ایمان آنان برابر نخواهد بود اما به هر جهت همه آنان در جرگه مؤمنان جای می گیرند.
ایمان هم مرز با الحاد است و تکلیف ما مبارزه با الحاد و تقویت جبهه ایمان است. از این رو احترام و شخصیت به مؤمنان در هر مرتبه ای که هستند ضروری است.
حضرت صادق (ع) به عبدالعزیز قراطیسی فرمود:
اى عبد العزیز! ایمان 10 درجه دارد مثل نردبان که باید از آن پله پله یکى پس از دیگرى بالا رفت. نباید کسى که داراى دو درجه از ایمان است به آنکه داراى یک درجه از ایمان است بگوید: تو داراى منزلت و مقامى از ایمان نیستی! و همینطور درجه به درجه تا برسد به درجه دهم. و نباید تو ساقط کنى و از ارزش بیندازى آن کس را که پائینتر از توست؛ که در این صورت ساقط میکند و از ارزش مىاندازد تو را آن کس که بالاتر از توست!
و چون نگریستى کسى را که پائینتر از توست، باید وى را با رفق و ملایمت به سوى خود بالا برى؛ و بر او تحمیل ننمائى گفتارى و مطلبى را که طاقت آن را نداشته باشد که در این صورت او را خواهى شکست! و کسى که مؤمنى را بشکند، بر عهده اوست زخمبندى و التیام شکستگى استخوانهایش.»
۳۰/۴/۱۴۰۱
@Deebaj
#دیباج_هفتم
✅حجاب عفت یا حجاب زینت
وقتی فلسفه حجاب را واکاوی می کنیم درمی یابیم که پاسداشت پاکدامنی زن و به تبع آن، عفت جامعه مهمترین فلسفه تشریع حجاب است.
و حجابی دستاوردش پاکدامنی، امنیت و حفظ کرامت زن است که از هر گونه جلوه گری و تبرج عاری باشد و گرنه به ضد خود بدل می گردد.
سالیانی است که برخی از متدینان که دغدغه حجاب و التزام به احکام شرعی را دارند و از طرفی، با تنشهای ایجاد شده در جامعه در خصوص حجاب مواجه شده اند، خواسته اند به نحوی بین پوشش اسلامی با جلوه گری جمع نمایند غافل از آنکه جلوه گری (تبرج) نقطه مقابل حجاب شرعی است.
البته نگارنده تاکنون به مدلی معین برای حجاب دست نیافته و البته به ضرورت توجه به مقتضیات زمان و مکان در خصوص حکم حجاب نیز واقف است، اما آشکارترین خصیصه حجاب عده ای از بانوان که به (حجاب استایل ها) شهره اند، جلوه گری است که در تضاد کامل با فلسفه حجاب شرعی قرار دارد.
تبرج و جلوه گری زنان، چه عاری از پوشش معمول و چه همراه با آن، هر دو نتیجه ای یکسان دارند. از این رو باید برای درک و انتقال فلسفه حجاب تلاش کرد و فطرتهای سالم را اقناع نمود.
پدیده حجاب استایلها تبعات زیانباری را رقم می زنند که از جمله آنها می توان به کاستن از قدر و منزلت حجاب عفیفانه، ترویج مصرف گرایی و... اشاره کرد.
پ.ن: تبیین ساده فلسفه احکام توسط آشنایان با احکام دینی و آراسته به اخلاق و هنر ارشاد و راهبری، تنها ابزار درخور برای ترویج نه تنها حجاب که تمام احکام شرعی است.
#حجاب
#حجاب_استایل
#احکام_شرعی
#فلسفه_احکام
#حجاب_زینت
#حجاب_عفت
#تبرج
#جلوه_گری
#ارشاد
۱/۵/۱۴۰۱
@Deebaj
#دیباج_هشتم
«مباهله»؛ حقیقتی ایستاده بر ستیغ تاریخ
🖊علیرضا مکتبدار
📌در طول تاریخِ ادیان، حق مدعیان فراوانی داشته و هیچ گروه و یا فردی خود را در جبهه باطل نمیانگاشته است. پیروان هر دین که همواره داعیه حقمداری داشتهاند، برای اثبات حقانیت خود از دستیازیدن به هیچ وسیلهای دریغ ننمودهاند. گاه از برهان قاطع بهره برده و گاه از شمشیر آخته، گاه با گفتگو بر مدار منطق، خصم را مُجاب و گاه با سوزش شمشیر مشکل را علاج ساختهاند. و البته گاه که نه زبان منطق کارگر است و نه حوالتکردن به تیزی شمشیر به مصلحت، نه اژدرشدن عصای موسی چارهساز است و نه غرقهشدن فرعون در اعماق آبها، طرفین از رهگذر «مباهله» به اثبات حقانیت خود پرداختهاند.
📌مباهله نفرین طرفینی است؛ دو طرفی که هر یک خود را بر حق و دیگری را بر مدار باطل میشمارد. هر یک از دو طرف دیگری را به عذاب خداوند حوالت میدهد تا حقانیت خود را اثبات نماید.
📌رویداد مهم مباهله پیش از واقعه سِتُرگ غدیر، در سال نهم هجری رقم خورد. پیامبر گرامی اسلام (ص) پس از تثبیت پایههای حکومت نوپای خود، با سران حکومتهای معاصر خویش نامهنگاری کرد و آنان را به پذیرش دعوتش فراخواند. نامهای نیز خطاب به اسقف نجران املا فرمود و از مسیحیان نجران خواست که به اسلام بگروند. آنان چون خود را بر حق می دانستند، حاضر به پذیرش دعوت پیامبر نشدند اما تصمیم گرفتند گروهی از بزرگان خود را نزد پیامبر فرستاده تا با ایشان سخن نموده، درباره حقانیت ادعای او کنکاش نمایند.
📌هیات ده نفره نجرانیان در مسجد مدینه با پیامبر گفتگو کردند اما چون دو طرف بر حقانیت خویش اصرار داشتند، بنا را بر مباهله گذاردند و قرار شد فردای آن روز در محلی معین برای مباهله با یکدیگر ملاقات نمایند.
📌روز موعود فرا رسید. پیامبر اکرم (ص) چون خورشیدی درخشان که ماهِ روی علی علیه السلام از پرتوش نور میگرفت و فاطمه سلام الله علیها و حسنین علیهماالسلام همچون ستارههایی درخشان آن دو را همراهی میکردند، در میعادگاه حضور یافتند.
📌 زمین زیر گامهای استوار این پنج تن بیتابی می کرد و بر خود میبالید. فرشتگان بالهای خود را بر سر آنان افکنده بودند. در آسمان غوغایی بر پا بود. گویی نفس فرشتگان در سینه بند آمده بود!
📌پیامبر به حالت زانو بر زمین نشست و خود را برای مباهله آماده ساخت.
چون چشم مسیحیان نجران از دور به سیمای درخشان و معصوم آنان افتاد یکی از آن میان پرسید:
اینان کیانند که با محمد همراهند؟ و پاسخ شنید: آن که پیش روی اوست، پسر عموی او و شوهر دخترش و محبوبترین خلق نزد اوست؛ آن دو طفل، فرزندان اویند از دخترش؛ و آن زن، فاطمه دختر اوست که عزیزترینِ خلق، نزد اوست.
📌آن مسیحی تا این پاسخ را شنید گفت:
به خدا سوگند چنان نشسته است که پیغمبران برای مباهله مینشستند، و سپس برگشت.
یکی از او پرسید: کجا میروی؟ گفت: اگر محمد بر حق نبود با عزیزترین افرادش نمیآمد و اگر با ما مباهله کند پیش از آنکه سال بر ما بگذرد، یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند.
📌و در نقلی دیگر آمده است که وی گفت:
من صورتهایی را میبینم که اگر از خدا درخواست کنند کوهی را از جای خود بركَنَد، هر آینه کنده خواهد شد. پس مباهله مکنید که هلاک میشوید و یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند.
📌و بدین سان مسیحیان نجران سپرهای دفاعی خود را فرونهادند و در مقابل عظمت شخصیت الهی و ملکوتی اهل بیت علیهم السلام سر تعظیم فرود آوردند. و اینگونه بود که مباهله بر ستیغ تاریخ جاودانه شد.
📌 مباهله سندی است محکم بر حقانیت ولایت علی علیه السلام که در سال دهم هجرت در واقعه غدیر خم، پیامبر گرامی اسلام بر آن تأکیدی چندباره داشت.
#علی_علیه_السلام
#اهل_بیت_علیهم_السلام
#مباهله
#غدیر
#مسیحیان_نجران
@Deebaj
#دیباج_نهم
تندیس مبارزه با استعمار
به مناسبت 12 شهریور، سالروز شهادت رئیسعلی دلواری
استعمار واژه ای قرآنی و حقیقتی ارزشمند است اما سالیانی است که معنایی واژگونه یافته است. آبادانی سرزمینها برای رشد و تعالی انسانها که قرآن کریم از آن با عنوان «استعمار» یاد میکند امروزه به اشغال یک سرزمین توسط بیگانگان زوزمند چپاولگر با هدف غارت میراثهای ارزشمند ساکنان بومی آن سرزمین قلب معنا یافته است. و این واژگونی واژه استعمار تاریخی چند صد ساله دارد.
در طول تاریخ، نشتر استعمار قلب سرزمینهای زیادی را دریده و از دورن آن گوهرهای گرانبهایی به رایگان برده است. ایران اما هیچگاه به صورت کامل تن به ذلت و خواری استعمار نداده و با تمام توان خویش در برابر تهدیدها و تطمیعهای آن استوار ایستاده است. هر چند تن دلیرمردانش زخم برداشته و خون پاکشان بر زمین گرم وطن جاری گشته است، اما همین خونها نهال درخت ایران را بارورتر و استوارتر ساخته است.
فرزندان ایران با تمام وجود از مام وطن همچون جان خویش نگاهبانی کرده و دستان ناپاک استعمارگران و چشمان دریده بیگانگان را از مادر وطن دور داشته اند. چه رادمردانی که با اخلاص و پاکی هر آنچه داشته اند برای بریدن دست نامحرمان از ناموس وطن تقدیم کرده اند و نام خود را برای همیشه در تاریخ جاودانه ساخته اند.
مردی جوان از دیار دلوار، با ایمانی استوار به مبانی دینی و فهمی ژرف از واقعیتهای پیرامون، علم مبارزه علیه استعمار پیر انگلیس را در خطه گرم جنوب برافراشت و پس از کسب اجازه جهاد، با تمام توان در مقابل سپاه تا بن دندان مسلح بریتانیا ایستادگی کرد. رئیسعلی دلواری، رادمردی که نماد مبارزه با استعمار شد الگویی همیشه جاوید برای جوانانی است که عزتمندانه زیستن و زندگی همراه با کرامت و آزادگی را بر زیستن در زیر سایه شوم استعمارگران برمی گزینند و سختیهای شرافتمندانه زیستن را بر خواری و حقارت زندگی در جامعه ای که ثروتهایش به تاراج می رود و عزت ساکنانش پایمال هوسهای استعمارگران می گردد، برتری می دهند.
در بحبوحه جنگ جهانی اول که دولت مرکزی ایران به شدت دچار ضعف شده بود، تن رنجور وطن رگ آزمندی آزمندان استعمارگر را جنباند و آنان را در اندیشه اشغال سرزمین دلیرمردان فرو برد. غافل از آنکه هنوز چشمانی تیزبین و خردهایی رها از هوس در گوشه ای از این ملک اهورایی بیدارند و مرزهای آن را پاس می دارند. رئیسعلی دلواری آن چشم بیدار بود که بر پهنه خلیج همیشه فارس دوخته بود و مترصد فرصتی بود تا استعمارگران بریتانیایی را برای همیشه از پای نهادن بر خاک پاک وطن پشیمان سازد. نبردهای دلیرانه او با قوای استعمارگر هفت سال به طول می انجامد و او با شبیخون زدن به اشغالگران بارها موفق به شکست آنان می گردد و اما سرانجام این خنجر نفوذ است که از پشت، تندیس رشادت و مردانگی را بر خاک وطن می افکند و خون پاک او همچون خون دیگر فرزندان این وطن در طول تاریخ، از دستیازی بیگانگان به ناموس وطن مانع می¬گردد.
رئیسعلی دلواری در دوازدهم شهریور 1294 شمسی در سن 33 سالگی شهد شهادت نوشید و سرانجام در جوار رادمرد بزرگ تاریخ علی علیه السلام، در قبرستان وادی السلام آرمید.
انقلاب اسلامی ایران که ثمره رشادتهای شیرمردانی چون رئیسعلی دلواری، میرزا کوچک خان جنگلی و دلیری دلیرمردانی است که خواری زیستن در سایه لایحه ننگین کاپیتولاسیون را بر نتابیدند، امروزه پرچم مبارزه با استعمار و استعمارگران را افراشته و ملتهای رنجور از ستم چپاولگران را به ایستادگی فرا میخواند تا دست آزمندان بین المللی را از دامن ثروتهایشان کوتاه سازند و با تمسک به آموزه های قرآنی، معنای حقیقی استعمار از نگاه قرآن را که همانا آبادانی زمین و ایجاد رفاه و آسایش برای ساکنان آن است را تحقق بخشند.
#استعمار
#رئیسعلی_دلواری
#دلوار
#انگلیس
#بریتانیا
#مقاومت
#ایران
۱۲/۶/۱۴۰۱
@Deebaj
#دیباج_دهم
حسین علیه السلام، نقطه پرگار
امروزه اربعین دیگر یک روز عادی و معمولی نیست، بلکه نقطه عطفی در تاریخ نه تنها ملتهای مسلمان که تمام مستضعفان و ستمدیدگان جهان است. اربعین به پرگاری می ماند که بر محور سید و سرور آزادگان می چرخد و تمام دوستداران امام حسین علیه السلام درون این دایره که روز به روز شعاعش بیشتر و بیشتر می شود تنها بر گرد محور آن طواف می کنند.
با گسترش شعاع این دایره، انسانهای بیشتری در آن وارد شده و مجذوب مغناطیس موجود در مرکز دائره می شوند. ستم و بی عدالتی ناپایدار است و آنچه ماندنی است عدالت و انسانیت است. از آنجا که ستمکاران هیچ سنخیتی با نقطه مرکزی این دایره ندارند، نمیتوانند به این دایره پا نهند اما آنان که همچون حسین علیه السلام، جز خداوند یار و یاوری ندارند، با این نقطه سنخیت داشته و درون این دایره پا می گذارند و آنگاه که در این حصن حصین وارد شدند، برای همیشه رستگار خواهند شد.
کافی است ذره ای ایمان در وجود یک فرد باشد تا مغناطیس این محور او را به خود جذب کند و سایه مهر و محبت خود را بر سر او افکند. گویا همان ذره ایمان همچون براده آهنی است که با آهن ربا سنخیت یافته و به سمت آن کشیده می شود. حال خواه این ذره در قلب یک شیعه باشد، خواه در قلب یک سنی، یا در جان یک مسیحی و یا یهودی، و یا در دل یک هندو یا زرتشتی. این مغناطیس آن قدر قوی است که خردترین ذره ها را نیز به سمت خود می کشاند و طرفه آن که به هر ذره ای نیز خاصیت خود را عطا می کند تا آنکه آن ذره: به آسمان رود و کار آفتاب کند.
انقلاب اسلامی ایران که بر اساس آموزه های اهل بیت علیهم السلام و با الهام از مکتب پایداری و عزتمندی امام حسین علیه السلام و یاران باوفایش شکل گرفت و به پیروزی بر گروه ستمکاران و سلطه گران انجامید، دلهای بسیاری را به خود امیدوار ساخته است. روز به روز- علی رغم تلاشهای دشمنان انسانیت- جانهای بیشتری مشتاق سرچشمه این پیروزی و ظفر می گردد. چراغی را که امام حسین علیه السلام با نثار خون خود و اصحاب وفادارش افروخت، راه را برای بشریت در امتداد تاریخ روشن ساخته است. هر انسان حق طلبی، از هر آیین و مسلکی، امروزه حقیقت را در وجود حسین علیه السلام و نهضت رهایی بخش او می بیند و بر گرد وجودش طواف می کند.
#حسین_(ع)
#اربعین
#پرگار
#محور
#مستضعف
#یهودی
#مسیحی
#مغناطیس
#آهن_ربا
#ذره
@Deebaj
#دیباج_یازدهم
دیدن عیب خویش در آینه عیب دیگران
دیدن عیب دیگران عادت بسیاری از مردمان است که چه بسا نگارنده نیز از آن پیراسته نباشد. اما گویا انسان تنها عیبی را در دیگران می بیند که خود آن عیب را در وجود خویش دارد اما از آن غافل است. و البته این خصیصه لطفی است از جانب خداوندگار تا بنده مؤمن بدان عیب انتباه یابد، چرا که (مؤمن آینه مؤمن است) و خرده گیری بر دیگری او را به خرده گیری و شناخت عیوب خویش راهبر می شود تا در پیراستن خویش از آنها بکوشد.
مولوی در کتاب ارزشمند «فیه ما فیه» این حقیقت را این گونه بیان کرده است:
اگر در برادر خود عیب می بینی، آن عیب در توست که در او می بینی، عالم همچون آئینه است، نقش خودرا درو می بینی که اَلْمُوْمِنُ مِرآة الْمُوْمِنِ (مؤمن آیینه مؤمن است) – آن عیب را از خود جدا کن، زیرا آنچه از او میرنجی از خود میرنجی.
گفت: پیلی را آوردند بر سر چشمه ای که آب خورد. خودرا در آب می دید و می رمید. او می پنداشت که از دیگری می رمد. نمی دانست که از خود می رمد.
همه اخلاق بد – از ظلم و کین و حسد و حرص و بیرحمی و کبر چون در توست، نمی رنجی، چون آن را در دیگری می بینی، می رمی و می رنجی.
آدمی را از گر و دنبل (دمل) خود فرخجی (زشتی) نیابد، دست مجروج در آش می کند و به انگشت خود می لیسد و هیچ از آن دلش بر هم نمی رود، چون بر دیگری اندکی دنبلی یا نیم ریشی ببیند آن آش او را نفارد (نخورد) و نگوارد. همچنین اخلاق چون گرهاست و دنبل هاست، چون در اوست از آن نمی رنجد و بر دیگری چون اندکی از آن ببیند برنجد و نفرت گیرد. همچنانکه تو از او می رمی او را نیز معذور می دار، اگر از تو برمد و به رنجد. رنجش تو عذر اوست، زیرا رنج تو از دیدن آنست و او نیز همان می بیند که: اَلمُؤمِنُ مِرآِّةُ المُؤمِنِ (مؤمن آیینه مؤمن است)، نگفت، اَلکَافِرُ مِرآةُ الکَافِرِ (کافر آیینه کافر است)، زیرا که کافر را نه آنست، که مرآة نیست؛ الا از مرآة خود خبر ندارد.
#خداوند
#عیب
#مولوی
#مؤمن
#فیه_ما_فیه
#رنجش
@Deebaj