•📓🖤•
تا نینوا:
﴿ از مدینه بہ مکه ﴾
امام حسین؏ از بیعت با یزید خود داری کرد و در شب بیست و هشتم رجب سال ٦۰ هجری مدینه را به قصد مکه ترک گفت و در این سفر، فرزندان، برادران، خواهران، برادر زادگان، و بسیاری از خاندان و جمعی از یاران، ایشان را همراهی کردند. امام روز سوم شعبان وارد مکه شد و در دوره اقامت در این شهر، نامه های دعوت فراوانی از سوی بزرگان کوفه دریافت کرد و مسلم بن عقیل را برای سنجش اوضاع کوفه و اطمینان از ادعای آنان، به کوفه اعزام نمود. نامه مسلم و برآورد مثبت او از آمادگی کوفیان، مقصد امام حسین؏ را روشنکرد.
امام با آغاز یک نهضت الهی، هسته قیام بر ضد یزید را پی نهاد تا حکومتی بر مدار دولت پیامبرﷺ و امیرمؤمنان؏ پدید آورد. این خط مشی را میتوان در وصیت نامه حضرت که برای محمدحنیفه مرقوم شد، به خوبی نظاره کرد:
من از سر غرور و سرمستی، سرکشی، فسادطلبی و ستمگری قیام نکردم، تنها به انگیزه سامان بخشی در امت جدم برخاستم، میخواهم به نیکی ها فرمان دهم و از بدی ها بازدارم و روش جد خودﷺ و پدرم علیبنابیطالب؏ را دنبال کنم.
امام حسین؏ با تاکید بر شایستگی خاندان رسالت بر زعامت و رهبری، که با رحلت رسول خداﷺ این حق از ایشان ستانده شد، به مهم ترین آسیب جامعه اسلامی اشاره کرد، رهبری آل ابیسفیان را بزرگترین مصیبت برای اسلام و مردم شمرد.
#شھید_ڪࢪبلا
⊰@Deeliiye⊱
حࢪف دلیِ🖤
•📓🖤• تا نینوا: ﴿ از مدینه بہ مکه ﴾ امام حسین؏ از بیعت با یزید خود داری کرد و در شب بیست و هشتم رجب
•📓🖤•
تا نینوا:
﴿ سفر به عراق ﴾
امام حسین؏ در روز هشتم ذی الحجه سال شصت هجری، عازم سفر به عراق گردید چون امام خواست از مکه بیرون شود، برای سخنرانی بپا خاست و فرمود:
ستایش خدای راست و آنچه خدا بخواهد، می شود و نیرویی جز از خداوند نیست. درود خداوند بر پیغمبرش باد! مرگ بر فرزند آدم مسلّم است همچون گردن بند در گردن دختران جوان، چقدر مشتاقم به دیدار گذشتگانم، آنچنانکه یعقوب را به دیدار یوسف اشتیاق بود مرا شهادتگاهی مقرر است که باید آنجا برسم، گویی میبینم پیوندهای بدن مرا گرگان بیابانها از هم جدا میکنند؛ در سرزمینی میان نواویس و کربلا، تا روده های خالی و انبانهای گرسنه را از پاره های تن من پرکنند، آدمی از سرنوشت ناگزیر است. ما خاندان رسالت به رضای خداوند راضی و به بلایش شکیبا هستیم و خداوند بهترین پاداش شکیبایان را به ما عطا خواهد فرمود. هرگز پاره تن رسول خدا از او جدا نگردد و همگی در جایگاه قدس در کنار اویند تا دیده اش با آنان روشن شود و وعده الهی به آنان تحقق یابد. هر که خواهد تا خون دل خود را در راه ما نثار کند و آماده حرکت هست، همراه ما کوچ کند، که من به صبح گاه امشب کوچ خواهم نمود.
#شھید_ڪࢪبلا
⊰@Deeliiye⊱
حࢪف دلیِ🖤
•📓🖤• تا نینوا: ﴿ سفر به عراق ﴾ امام حسین؏ در روز هشتم ذی الحجه سال شصت هجری، عازم سفر به عراق گردی
•📓🖤•
تا نینوا:
﴿ منزلگاه های مسیر ﴾
امام حسین؏ چون مکه را به سمت عراق ترک گفت،منزلگاه های متعددی طی کرد تا به ذات العرق رسید. آنجا بشر بن غالب را دید که از عراق میآید از او درباره وضعیت اهل آن سامان پرسید. عرض کرد: من که آمدم، دلهاشان با شما بود؛ ولی شمشیرهایشان با بنی امیه.
امام فرمود: سخن به راست گفت. خداوند هر چه را مشیت اش تعلق بگیرد، انجام میدهد و هر چه را اراده فرماید، حکم میکند.
سپس حسین؏ از آن منزل روانه شد تا به منزل زباله رسید. در آنجا خبر شهادت مسلم بن عقیل که از سوی امام به کوفه اعزام شده بود، به حضرت رسید امام به عده ای که دنبال او بودند، خبر شهادت مسلم را داد. افرادی که به طمع دنیا بودند و یقینشان کامل نبود، پس از شنیدن خبر شهادت مسلم، از گرد آن حضرت پراکنده شدند و فقط خانواده او و برگزیدگان از یاران، با حضرت باقی ماندند. حسین؏ روانه شد تا به ذوحُسم رسید. حرّبنیزید را با هزار سوار دید.
حسین؏ به حرّ :فرمود به سود مایی یا به زیان ما؟ عرض کرد: بلکه به زیان شما يا أباعبدالله ! امام فرمود: لاحول ولاقوة إلا بالله العلى العظيم.
سپس سخنانی میانشان رد و بدل شد. تا آنجا که حسین؏ فرمود: اگر رأی شما اکنون با مضمون نامه های شما و پیام هایی که فرستادگان شما به من رسانده اند، مخالف است من به همان جایی که از آنجا آمده ام، بازمیگردم. حرّ و سربازانش از بازگشت آن حضرت جلوگیری کردند و حرّ عرض کرد: راهی را انتخاب فرما که تو را نه به کوفه برساند و نه به مدینه بازگردی، تا من نیز عذری نزد ابن زیاد داشته باشم.
#شھید_ڪࢪبلا
⊰@Deeliiye⊱
حࢪف دلیِ🖤
•📓🖤• تا نینوا: ﴿ منزلگاه های مسیر ﴾ امام حسین؏ چون مکه را به سمت عراق ترک گفت،منزلگاه های متعددی
•📓🖤•
تا نینوا:
﴿ سفر به عراق ﴾
امام حسین؏ در روز هشتم ذی الحجه سال شصت هجری، عازم سفر به عراق گردید چون امام خواست از مکه بیرون شود، برای سخنرانی بپا خاست و فرمود:
ستایش خدای راست و آنچه خدا بخواهد، می شود و نیرویی جز از خداوند نیست. درود خداوند بر پیغمبرش باد! مرگ بر فرزند آدم مسلّم است همچون گردن بند در گردن دختران جوان، چقدر مشتاقم به دیدار گذشتگانم، آنچنانکه یعقوب را به دیدار یوسف اشتیاق بود مرا شهادتگاهی مقرر است که باید آنجا برسم، گویی میبینم پیوندهای بدن مرا گرگان بیابانها از هم جدا میکنند؛ در سرزمینی میان نواویس و کربلا، تا روده های خالی و انبانهای گرسنه را از پاره های تن من پرکنند، آدمی از سرنوشت ناگزیر است. ما خاندان رسالت به رضای خداوند راضی و به بلایش شکیبا هستیم و خداوند بهترین پاداش شکیبایان را به ما عطا خواهد فرمود. هرگز پاره تن رسول خدا از او جدا نگردد و همگی در جایگاه قدس در کنار اویند تا دیده اش با آنان روشن شود و وعده الهی به آنان تحقق یابد. هر که خواهد تا خون دل خود را در راه ما نثار کند و آماده حرکت هست، همراه ما کوچ کند، که من به صبح گاه امشب کوچ خواهم نمود.
#شھید_ڪࢪبلا
⊰@Deeliiye⊱
حࢪف دلیِ🖤
•📓🖤• تا نینوا: ﴿ سفر به عراق ﴾ امام حسین؏ در روز هشتم ذی الحجه سال شصت هجری، عازم سفر به عراق گردی
•📓🖤•
تا نینوا:
﴿ منزلگاه های مسیر ﴾
امام حسین؏ چون مکه را به سمت عراق ترک گفت،منزلگاه های متعددی طی کرد تا به ذات العرق رسید. آنجا بشر بن غالب را دید که از عراق میآید از او درباره وضعیت اهل آن سامان پرسید. عرض کرد: من که آمدم، دلهاشان با شما بود؛ ولی شمشیرهایشان با بنی امیه.
امام فرمود: سخن به راست گفت. خداوند هر چه را مشیت اش تعلق بگیرد، انجام میدهد و هر چه را اراده فرماید، حکم میکند.
سپس حسین؏ از آن منزل روانه شد تا به منزل زباله رسید. در آنجا خبر شهادت مسلم بن عقیل که از سوی امام به کوفه اعزام شده بود، به حضرت رسید امام به عده ای که دنبال او بودند، خبر شهادت مسلم را داد. افرادی که به طمع دنیا بودند و یقینشان کامل نبود، پس از شنیدن خبر شهادت مسلم، از گرد آن حضرت پراکنده شدند و فقط خانواده او و برگزیدگان از یاران، با حضرت باقی ماندند. حسین؏ روانه شد تا به ذوحُسم رسید. حرّبنیزید را با هزار سوار دید.
حسین؏ به حرّ :فرمود به سود مایی یا به زیان ما؟ عرض کرد: بلکه به زیان شما يا أباعبدالله ! امام فرمود: لاحول ولاقوة إلا بالله العلى العظيم.
سپس سخنانی میانشان رد و بدل شد. تا آنجا که حسین؏ فرمود: اگر رأی شما اکنون با مضمون نامه های شما و پیام هایی که فرستادگان شما به من رسانده اند، مخالف است من به همان جایی که از آنجا آمده ام، بازمیگردم. حرّ و سربازانش از بازگشت آن حضرت جلوگیری کردند و حرّ عرض کرد: راهی را انتخاب فرما که تو را نه به کوفه برساند و نه به مدینه بازگردی، تا من نیز عذری نزد ابن زیاد داشته باشم.
#شھید_ڪࢪبلا
⊰@Deeliiye⊱
حࢪف دلیِ🖤
•📓🖤• تا نینوا: ﴿ منزلگاه های مسیر ﴾ امام حسین؏ چون مکه را به سمت عراق ترک گفت،منزلگاه های متعددی
•📓🖤•
تا نینوا:
﴿ در سرزمین حماسه ها ﴾
چون کاروان امام به نزدیکی نینوا رسید، پیکی از کوفه آمد و نامه ابن زیاد را به حرّ داد؛ نامه ای با این مضمون:《 بر حسین هنگامی که نامه ام به تو می رسد، سخت بگیر! او را در بیابانی که نه پناهی داشته باشد و نه آبی، فرود آر! فرستاده ام مأموریت دارد همراه تو باشد تا ببیند چگونه فرمان من انجام میشود》 حرّ از امام خواست در این منطقه فرود آید. امام تصمیم داشت همراهان را به سوی دو روستا نزدیک غاضریه ببرد که حرّ به سختی ممانعت کرد و سرانجام کاروان سالار شهیدان در کربلا فرود آمد.
امام حسین؏ ده روز پنج شنبه دوم محرم سال ۶۱ هجری وارد کربلا شد و به دستور او خیمه ها بر پا کردند. برادران و خویشاوندان هر یک خیمه زدند؛ چنانچه خیام اصحاب اطراف خیمه حسین؏ بود.
#شھید_ڪࢪبلا
⊰@Deeliiye⊱
حࢪف دلیِ🖤
•📓🖤• تا نینوا: ﴿ در سرزمین حماسه ها ﴾ چون کاروان امام به نزدیکی نینوا رسید، پیکی از کوفه آمد و نا
•📓🖤•
تا نینوا:
﴿ ورود ابن سعد ﴾
فردای آن روز، ابن سعد با چهار هزار نفر به کربلا آمد و حر با هزار سوار به ابن سعد پیوست. چون پیک ابن سعد نزد امام؏ آمد و از علت آمدن حضرت جویا شد! امام؏ در پاسخ، به نامه کوفیان اشاره فرمود. ابن سعد ماجرا را برای عبیدالله بن زیاد مرقوم کرد و ابن زیاد از وی خواست از امام برای یزید؛ بیعت بگیرد. به دنبال آن، نخستین دیدار امامحسین؏ و ابن سعد انجام شد و آن حضرت، نصایحی را به او فرمود که ابن سعد نپذیرفت. پس از این دیدار، ابن سعد نامهای به عبیدالله ارسال کرد. ابن زیاد به توصیه شمر، در پاسخ به ابن سعد دستور داد در صورت تسلیم نشدن امام《او را به قتل برسان》و《بر سینه و پشتش اسب بتازان》
نه بقا کرد ستمگرنه بجا ماند ستم
ظالم از دست شد و پایه مظلوم بجاست
زنده را زنده نخوانند که مرگ از پی اوست
بلکه زنده است شهیدی که حیاتش ز قفاست دولت آن یافت که در پای تو سرداد ولی
این قبا راست که بر قامت هر بی سروپاست
#شھید_ڪࢪبلا
⊰@Deeliiye⊱
حࢪف دلیِ🖤
•📓🖤• تا نینوا: ﴿ ورود ابن سعد ﴾ فردای آن روز، ابن سعد با چهار هزار نفر به کربلا آمد و حر با هزار
•📓🖤•
تا نینوا:
﴿ منع آب! ﴾
هر روز به نفرات سپاه دشمن اضافه میگشت و فشارها و محدودیت ها بر امام و همراهانش فزون میشد تا آنکه در روز هفتم نامه ای از ابن زیاد برای ابن سعد آمد که «بین حسین و یارانش و آب حائل شو، نگذار قطره ای از آن بچشند»، عمر سعد پنج هزار سوار و پیاده به عمربن حجاج داده، او را گفت که کنار آب را نگاه دارد و نگذارد که هیچ کس از اصحاب حسین؏ برکنار فرات آید و آنان مانع دست یابی خاندان پیامبرﷺ به آب شدند، هر چند که با دلاوریهای حضرت عباس؏ و برخی از یاران مقداری آب برای اهل بیت آورده شد. از این رهگذر تشنگی بر حسین؏ و اصحاب او اثر کرده، عطش برایشان غالب گشت.
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند دیو و دد همه سیراب و می مکید
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد
فرياد العطش ز بیابان کربلا
#شھید_ڪࢪبلا
⊰@Deeliiye⊱
حࢪف دلیِ🖤
•📓🖤• تا نینوا: ﴿ منع آب! ﴾ هر روز به نفرات سپاه دشمن اضافه میگشت و فشارها و محدودیت ها بر امام و
•📓🖤•
تا نینوا:
﴿ عصر تاسوعا ﴾
عصر تاسوعا در حالی که امام حسین؏ جلو خیمه خود زانوهایش را به بغل گرفته، با تکیه دادن به شمشیر، در خواب بود، سپاه ابن سعد فرمان حمله به خیمه های امام را سر داد. زینب کبریۜ نزد امام آمد و او را از حمله دشمن آگاه ساخت. حضرت فرمود:《رسولاللهﷺ را در خواب دیدم، به من فرمود: به سوی من می آیی!》
آنگاه از برادرش عباس؏ خواست با آنان دیدار کند و سبب را جویا شود. دشمن نیز فرمان عبیدالله را بهانه حمله خود ساخت. عباس؏ چون پیام دشمن را رساند، امام به او فرمود:
نزدشان برگرد و اگر می توانی، کارشان را تا صبح فردا به عقب بینداز و آنها را امشب از ما دور کن تا که شاید امشب به درگاه پروردگارمان نماز بگزاریم و او را بخوانیم و از او طلب مغفرت کنیم! خدا میداند که من نماز به درگاهش و تلاوت کتابش و دعا و استغفار فراوان را دوست میدارم.
ابن سعد پیشنهاد امام را پس از مشورت با سران سپاه پذیرفت.
#شھید_ڪࢪبلا
⊰@Deeliiye⊱
حࢪف دلیِ🖤
•📓🖤• تا نینوا: ﴿ عصر تاسوعا ﴾ عصر تاسوعا در حالی که امام حسین؏ جلو خیمه خود زانوهایش را به بغل گر
•📓🖤•
شب شهادت:
﴿ سخنی با یاران ﴾
به هنگام غروب، امام حسین؏ یارانش را جمع کرد؛ آنان که حضرت فرموده بود:《در روی زمین، بهتر و وفادارتر از شما نمیدانم》 و《در حق من تقصیر نکردید و نمیکنید.》 آنگاه به ایشان فرمود:
چون شب درآید، شما که اصحاب و اتباع و دوستان و یاران منید، برخیزید و هر یک، دست برادری و فرزندی از آنِ من بگیرید و بروید. مرا اینجا تنها بگذارید که مقصود این جماعت، منم و چون مرا یابند، بکشند و شما را هیچ تعرضی نرسانند. چون من کشته شوم، شما زنده بمانید.
چون امام حسین؏ این سخنان را فرمود، نخست عباس؏ لب به سخن گشود و فرمود:《چرا این کار را بکنیم؟ آیا برای اینکه پس از تو باقی بمانیم؟ خدا هرگز چنین روزی را نیاورد!》
سپس اصحاب دلاور نیز بر ایستادگی خود و دفاع از حضرت، پای فشردند و تجدید عهد کردند. به گفته ابن شهر آشوب، مسلم بن عوسجه در سخنان خود چنین گفت:
به خدا سوگند اگر هفتاد بار کشته شوم، سوزانده شوم و خاکسترم برباد رود، هرگز تو را رها نخواهم کرد، تا چه رسد به اینکه اکنون یک بار کشته شدن است، سپس کرامت ابدی است.
هنگامی که حضرت زینبۜ از برادرش حسین؏ درباره آزمودن یاران پرسید، حضرت در پاسخ، او را امیدواری داد و فرمود:《آنها را آزموده ام؛ انسانهایی سرافراز و بلند همت و مطمئن اند. شوق آنان به مرگ، کمتر از شوق کودک به شیر مادرش نیست.》
زنده جاوید کیست کشته شمشیر دوست
که آب حیات قلوب، در دم شمشیر اوست
گر بشکافی هنوز، خاک شهیدان عشق
آید از آن کشتگان زمزمه، دوست دوست
#شھید_ڪࢪبلا
⊰@Deeliiye⊱
•📓🖤•
روزی برای ابد:
﴿ پرهیز از آغاز جنگ ﴾
شمر نزدیک خیمه ها شد و ضمن تحریک احساسات یاران امام حسین؏، با گستاخی به امام جسارت کرد. مسلم بن عوسجه چون خواست تیری به سمت شمر رها کند، امامحسین؏ وی را برحذر داشت و فرمود: «فانی أكره أن أبدأهم؛ من دوست ندارم آغازگر جنگ باشم.»
#شھید_ڪࢪبلا
⊰@Deeliiye⊱