eitaa logo
دفاع مقدس
4هزار دنبال‌کننده
17.8هزار عکس
11.5هزار ویدیو
1هزار فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 ✅ مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس ⚪️روایت‌گر رویدادهای جنگ تحمیلی #کپی_آزاد 🌴اینجا سخن از من و ما نیست، سخن از مردانی‌ست که عاشورا را بازیافته، سراسر از ذکر ﴿یالیتناکنامعک﴾ لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
دفاع مقدس
🌷 چهارم خرداد ماه سال ۱۳۶۷ - سالروز شهادت سردار حمید رمضانی 💠 طراح، مبتکر و #اعجوبه_شناسایی در جنگ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 | تنی چند از رزمندگان در به سردار شهید حمید رمضانی اقتدا کرده اند 👆 ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ------------------------------------------- 📡 به کانال "دفاع مقدس" بپیوندید (ایتا، روبیکا،تلگرام، واتساپ) اینجا بیت شهداست☝️☝️
دفاع مقدس
🎞 #کلیپ | تنی چند از رزمندگان در #نماز_جماعت به سردار شهید حمید رمضانی اقتدا کرده اند 👆 ✅ ایتا
🌿 سردار شجاع 🌷شهید حاج حمید رمضانی 🔵 فرمانده گمنام اطلاعات و عملیات ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ حمید اعجوبه‌ی شناسایی بود نفوذ حمید به قلبِ دشمن و شناسایی‌ های مکرر او چنان غیر قابل تصور بود که گاه موجب شگفتی می‌ گردید. او روزهایی از قرارگاه ناپدید می‌شد و بعد از مدتی با اطلاعات ذی قیمتی از دل سپاه دشمن برمی گشت..! اولین‌بار او و احمد سوداگر در شناساییِ عملیاتِ والفجرمقدماتی تشخیص دادند که هور قابلیت عملیاتی دارد. به یقین موفقیت در عملیات خیبر به‌ عنوان اولین عملیات آبی در جنگ، پس‌ از نقش شهید علی هاشمی به‌عنوان فرمانده عالی قرارگاه نصرت، مرهونِ درایت ‌حمید بود... ------------------------------------------- ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
دفاع مقدس
🌿 سردار شجاع 🌷شهید حاج حمید رمضانی 🔵 فرمانده گمنام اطلاعات و عملیات ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️
سرداران شهید علی هاشمی و حمید رمضانی استوانه های قرارگاه سرّی نصرت در دوران جنگ
دفاع مقدس
سرداران شهید علی هاشمی و حمید رمضانی استوانه های قرارگاه سرّی نصرت در دوران جنگ
🔵 فقط یک بسیجی ساده بودم!! ⚪️ مدتی بود که از گردان ایثار به اطلاعات عملیات منتقل شده بودم. از حدود یک سال قبل از عملیات خیبر در هورمستقر شدیم تا منطقه را شناسائی کنیم و زمینه را برای انجام عملیاتی بزرگ در آنجا آماده کنیم ، من در منطقه هور الهویزه مستقر شدم و جزء نیروهای نعیم الهائی شدم. 🔸هنوز بسیجی ساده ای بودم و خیلی هم از کارهای اطلاعات و عملیات سر در نمی آوردم. هر روز با قایق برای شناسائی مي رفتيم ، در آب های عراق ، گاهی اوقات شب ها هم می ماندیم. فشار کار زیاد بود و من هنوز فرصت نکرده بودم بروم گردان و از آنجا پایانی بگیرم. یك روز که از شناسائی برگشتم دیدم ، که فرمانده کل اطلاعات عملیات قرار گاه نصرت بود، به مقر ما آمده است . 🔸با حمید از قبل , در مسجد جزایری آشنائی داشتم. اما ارتباطمان زیاد نبود. نزد او رفتم و بعد از سلام و احوال پرسی ، گفتم : حمید من هنوز از گردان ، پایانی نگرفته ام، یك روز باید ، بروم آنجا و پایانی بگیرم. گفت : گردان کجاست؟ گفتم : در منطقه رقابیه مستقرند، حدود دویست کیلومتر با اینجا فاصله دارد. گفت : کی می خواهی بروی؟ گفتم: یکشنبه هفته آینده وقت استراحتم است . سری تکان داد و رفت. پس از آن من آنقدر درگیر کار شدم ، که اصلاً موضوع را فراموش کردم . یك روز صبح اول وقت ، ماشینی در مقر بوق می زد و راننده اش دنبال من می گشت. نگران شدم ، خدای من چه اتفاقی افتاده است ! به سرعت خودم را به او رساندم و گفتم : عظیمی من هستم ، چه کار داری ؟ گفت : مگر نمی خواستی بروی گردان ؟حمید مرا فرستاده تو را ببرم و برگردانم. تازه یادم آمد، امروز یکشنبه است ! و من اصلاً فراموش کرده بودم . ولی حمید با آن همه فشار کاری و حساسیت کاری ، فراموش نکرده بود. آن هم ، من که فقط یک بسیجی ساده بودم. این رفتار او باعث شده بود که همه بچه ها عاشقش باشند . — (راوی : عباس علی عظیمی) ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ ▫️بعد از عملیات رمضان در حال پدافند پشت خاکریزها بودیم. چند روزی بود که کار مداوم و شب بیداریها همه رزمندگان را خسته کرده بود. بعد از نماز صبح چون بسیار خسته بودم به دوست همرزمم شهید حمید رمضانی گفتم: حمید من خیلی خسته ام اگر امکان داره چند لحظه ای بخوابم و استراحت کنم؟ ایشان گفتند که: سرت رو روی پای من بگذار و چند دقیقه استراحت کن. 🌷زمانی که با سوزش پاهام از گرمای نور خورشید بیدار شدم با صحنه ای مواجه شدم که هرگز فراموش نخواهم کرد. حمید قسمتی از چفیه ای که همراه داشت را روی سرش انداخته بود و با دو دست از دو طرف چفیه را باز کرده بود تا آفتاب روی صورتم نیوفتد و من بتوانم بخوابم. تا چند دقیقه منقلب بودم و حال عجیبی پیدا کردم که برای خودم بسیار زیبا بود. — (راوی: رزمنده جانباز فضل‌الله حیدری) ------------------------------------------ ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊
دفاع مقدس
📽 شهید حاج حمید رمضانی و شهید سعید جهانی ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
"گمنـــــــــــام" شهید سعید جهانی، فرمانده گروهان قدس چهره همیشه خندان و مهربانش در برخوردها و همنشینی با نیروهایش حکایتی داشت و قاطعیت اش در میدان نبرد حکایتی دیگر. او خوردن گوشت را بر خود حرام کرده بود تا از صفای نماز شب اش کاسته نشود. چهره نورانی و جذابش خبر از شب های پر تلاطمی داشت که دور از چشم های همرزمان با خدای خود خلوت می کرد و قرار و مدارش را محکم می نمود. آرامشش در سخت ترین شرایط، جمعی را آرام می کرد و حرکتش، همه را به حرکت وا می داشت. در سیل بند "بدر" کسی را جرات سر برآوردن نبود ولی بازیگر تمسخر دشمن در آن صحنه ها او بود که با موتوری راست، راست سیل بند را پشت سر می گذاشت تا کار جنگ را پیش ببرد و دیگران را به تحرک وا دارد.
🌷شهید سعید جهانی متولد اهواز - ۱۳۴۳ از همان کودکی با دیگران تفاوت‌هایی داشت. نام و پیشانی بلندش حکایت از سعادتمندی او داشت. خود شهید در این‌باره می‌گوید: «آنکه از کودکی نام سعید بر من گذاشت/ عشق و سعادت بر دلم بنیان نهاد/ از کودکی پاک بودن را دوست داشتم/ از دروغ و ظلم و جفا، عار داشتم/ من زاده مادری پاک طینتم/ از پدر صداقت را ارث داشتم». ۱۷ سال که وارد سپاه و جنگ شد. حضوری فعال در جلسات قرآن، مسجد و نماز جماعت داشت. ۱۷ ساله بود که وارد سپاه و جنگ شد. با تشکیل هسته‌های بسیج و گردان شناسایی قائم، وارد عملیات شده و فرمانده‌ گروهان می‌شود. در اکثر عملیات‌های شناسایی، از جمله عملیات خیبر و کربلای ۵ و والفجر ۸ نقش تعیین کننده‌ای ایفا می‌کند. او از نیروهای زبده اطلاعات بود. انس عجیبی با قرآن داشت. در مسجد فاطمیه امام جماعت بود. در گوشه‌ای خلوت کرده و قرآن می‌خواند و خیلی متواضع بود. به شدت از ریا پرهیز می‌کرد و روی این مسئله تأکید داشت. سعید مدتی که در جبهه مشغول خدمت بود، تا زمانی که مجرّد بود، یک ریال هم حقوق نمی‌گرفت و می‌گفت: «من که خرجی ندارم و زمانی که ازدواج کرد، اولین حقوقی که گرفت، خمس پول حقوقش را داد و جایی که خمس نمی‌دادند، غذا نمی‌خورد و زمانی که غذا می‌خورد به اندازه پول غذا خمس را پرداخت می‌کرد.» همیشه با وضو و اهل نماز شب بود؛ معمولاً دوشنبه‌ها و پنجشنبه‌ها روزه بود، با اینکه دکتر به سعید گفته بود که ماه مبارک رمضان نباید روزه بگیرید، اما سعید با حال ناخوشی که داشت، روزه‌اش را می‌گرفت و اعتقاد داشت تا زنده هستیم باید از روزه و نمازمان دفاع کنیم. او همرزم شهید صیادشیرازی بود. روزی شهید صیاد به وی می‌گوید: «برای سفر مکه، اسم شما از طرف ستاد کل درآمده است» سعید می‌گوید:«چون مادرم هنوز به مکه نرفته من هم فعلا نمی‌روم». او ۷ سال در جنگ حضور داشت. در هر عملیاتی شرکت می‌کرد. گاهی در لباس یک رزمنده، گاهی در پوشش یک غواص، گاهی در قالب یک نیروی اطلاعات عملیات و گاهی هم به عنوان یک فرمانده. 💠 شجاعتی مثال‌زدنی در شب عملیات بدر، شهید جهانی به عنوان فرمانده دسته غواصان در عملیات حضور داشت. رزمندگان پشت سیل‌بند عراقی‌ها سنگر گرفته بودند؛ تیربار عراقی‌ها به هیچ کس اجازه عرض اندام نمی‌داد. همه منتظر یک ناجی بودند که ناگهان سعید با شهامتی خاص خود را به بالای سیل‌بند می‌رساند و با نارنجکی، تیربارچی عراقی‌ها را به هلاکت رسانده و گشایش‌گر خط دشمن می‌شود. در همان عملیات نیز تیری گلوی او را می‌درد که با الطاف الهی زنده می‌ماند. ردپای جنگ بر پیکر سعید نقش بسته و یادگاری‌های آشکار و نهان جنگ اندامش را فرا گرفته بود. تیر و ترکش‌ها بر سر، گردن، کمر، شکم، دستان و پاهای او گویای حضور دائمش در جنگ بود.
🌱 چهارم خرداد ۱۳۳۱، - زادروز شهید ابراهیم حسامی - تهران 🕊🕊 شهادت: سال ۱۳۶۲، - جفیر، عملیات خیبر ✅ کسی که سال شصت در منطقه‌ی گیلان‌غرب مجروح و پای راستش قطع شد؛ طوری که حتی امکان استفاده از پای مصنوعی هم نداشت، ولی دوباره به جبهه برگشت. ♦️ کسی که ششم مرداد سال۶۲ نامزد کرد ولی هفت روز بعد، وقتی هنوز زندگی مشترک را شروع نکرده بود به جبهه رفت. ♦️ کسی که وقتی گروه فیلمبرداری قصد تصویر برداری از او را داشت، با عصا آنها را دور می‌کرد و می‌گفت: «بروید و از رزمندگان در خط فیلمبرداری کنید نه از پشت خط و منِ جانباز!» 🌷 کسی که وقتی شبِ‌عملیاتِ‌خیبر فرماندهان ازش خواستند به خط نرود، دلش شکست و گفت: «حالا ما شدیم نیروی اضافه گردان؟!» 🌷 فردا صبحش در حالی که تلاش می‌کرد خود را به خط برساند به بچه‌ها گفت: «ما هم خدایی داریم! اگر قسمت باشد من هم شهید می‌شوم». 💥 پنج دقیقه بعد هواپیمای دشمن محل گردان را بمب‌باران کرد و برادر جانباز ابراهیم حسامی نظر به وجه‌الله کرد. 🌷 مزار شهید: گلزار شهدای بهشت زهرای تهران) - قطعه 28 ردیف 16
خرمشهر گرامی باد سرداران شهید: سیدمحمدعلی جهان آرا، احمد متوسلیان، محسن وزوایی، حسین قجه ای، محمود شهبازی، حسین خرازی، مهدی باکری، احمد کاظمی، بهروز مرادی، علی صیاد شیرازی ... و همه بسیجیان دلاور دوستان شهید: رضا شکری، اسماعیل کیارستمی، مصطفی طاهری، رضا علی نواز، امیر محمدی، رحمان خلیق فرد، مرتضی عبدالعظیمی، سیدمحمود میرعلی اکبری، جهانشاه کریمیان، علی شفیعی و ... این تابلو، نمونه ای از فعالیتهای فرهنگی ام در دهه 60 است. حدود یک هفته وقت گذاشتم تا این تابلو را بر روی مقوا نقاشی کنم و خرداد 1363 به مناسبت سالگرد آزادی خرمشهر به دیوار مسجد بچسبانم. این تابلو امروز زینت بخش دفتر کارم است. حمید داودآبادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 ای شهر نخل های تا ابد جاوید ای شهر زلال آبی کارون ای دشت لاله های به خون نشسته سرزمین من ای شهر خرم من خرمشهر! 🌴 سوم خرداد سالروز حماسه عظیم 🎞 به همراه فیلم و تصاویری از شهید جهان آرا (فرمانده سپاه خرمشهر در روزهای مقاومت) . . . صحنه هایی از نبرد رزمندگان . . . . و شادی مردم از کسب این پیروزی بزرگ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
11.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 حماسه ماندگار فتح خرمشهر 🔺 انتقال سیل اسیران به عقبه جبهه خرداد 1361 ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
12.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 کلیپی زیبا از آزادسازی ------------------------------------------ 📡 به کانال "دفاع مقدس" بپیوندید (ایتا، روبیکا،تلگرام، واتساپ)