🌷 ۱۰ تیرماه ۱۳۶۵ - سالروز شهادت حاج حبیب الله داودآبادی - از مسئولین قرارگاه نجف سپاه (کرمانشاه، که در آن زمان باختران نامیده می شد)
🌱 متولد تهران، سال ۱۳۳۳، - دوره دبیرستان را در رشته ریاضی فیزیک طی کرد. در سال۱۳۵۷ ازدواج نمود و صاحب دو فرزند دختر شد.
🌴 این سردار جنگ در طی دفاع مقدس در مناطق عملیاتی غرب کشور فعالیت داشت و سرانجام در عملیات کرلای یک، در تیر ماه ۶۵ در جریان آزادسازی مهران به شهادت رسید🌷
💠 مزار شهید عزیز در بهشت زهرا (س) تهران: قطعه ۲۶ - ردیف ۸۰ - شماره ۵۱
📷 سمت راست تصویر👆، برادر اسدالله ناصح از فرماندهان یگان های جبهه غرب
ا🇮🇷 گروه واتساپ "دفاع مقدس"
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
ا🇮🇷 تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
ا🇮🇷 ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
📷 همراهی شهید داودآبادی با آیت الله موحدی کرمانی در بازدید ایشان از جبهه غرب
⚪️ احتمالاً زمانی که ایشان امام جمعه باختران و یا نماینده امام در سپاه پاسداران بوند
ا🇮🇷 گروه واتساپ "دفاع مقدس"
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
ا🇮🇷 تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
ا🇮🇷 ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
💠 نشد بگم: خیلی دوستت دارم!
عصر روز دوشنبه 9 تیر 1365 (۳۶ سال پیش)
خط مقدم مهران - عملیات کربلای یک
دو سه ساعت بعد، محسن (نفر وسط) دیگه نبود
🔹 حسرت به دلم مونده که یه نفر، یواشکی دهنم رو ببرم دم گوشش، صدای آرومم رو بشنوه، سریع بذارم در برم که مجبور نشم چشمام به چشمای متعجبش گره بخوره.
اونم چشمای محجوب و سرشار از خجالت اون!
کاش اون شب، که فرمانده گفت: یه آر.پی.جی زن شیر بفرستید ...
وقتی محسن پرید و آر.پی.جی به دست رفت طرف خاکریز، صدای منو توی گوشش می شنید!
اون وقت که دستش رو بوسیدم، از خجالت لرزید. بغلش کردم، لبام رو بردم دم گوشش، خواستم بگم، روم نشد. هی پرسید:
- برادر داودآبادی ... شما هی می خوای یه چیزی به من بگی ولی ...
نگفتم. اشکام ریخت روی صورتش.
محسن از خاکریز رد شد و رفت توی سینه دوشکایی که دشت رو از آتش پر کرده بود.
پنج دقیقه بعد که فرمانده داد زد:
- یه آر.پی.جی زن دیگه بفرستید ...
کمرم بدجوری درد گرفت!
شکست.
طلوع روز سه شنبه 10 تیر 65 که خط مقدم مهران شکست، تیغ تیز آفتاب افتاد روی صورت محسن صباغچی که از خون سرخ شده بود.
چی کشید مادرش وقتی فهمید دومین پسرش هم رفته!
یعنی میشه روز قیامت، منو از تهِ ته جهنم بیارن بالا، اجازه بدن برم دم دروازۀ بهشت، محسن بیاد جلو و بگه:
- اون شب چی میخواستی بگی؟
دهنم رو ببرم دم گوشش، نمی خوام هیچکس حتی خدا صدای منو بشنوه، آروم در گوشش بگم:
- محسن ... خیلی دوستت دارم!
—(حمید داودآبادی)
دفاع مقدس
💠 مهران آزاد شد 🔹 قلب امام شاد شد ... ▫️هرگز دهم تیرماه سال 1365 فراموش نمی شود ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دهم تیر ۱۳۶۵ دلاوران صحنه نبرد در عملیات "یا ابوالفضل العباس" با حمله ای قهرمانانه در جبهههای جنوب حماسه آفریدند و مهران را از اسارت آزاد کردند.
🌿 تأسیس یک تیپ رزمی در روز #عید_غدیر
دوران دفاع_مقدس
▫️در طول جنگ، تمامی اقشار جامعه و مردم از سراسر کشور در این وظیفه ملی و دینی شرکت داشتند. در این میان مردمان نجیب استان #یزد نیز دین خود را ادا نمودند.
یزدیها قبل از جنگ تحمیلی برای مقابله با ناامنی ها در غائله تجزیه طلبان در کردستان، سیستان و بلوچستان و ... حضور فعال داشتند. به عنوان نمونه سردار شهید محمد منتظرقائم (که در واقعه طبس بشهادت رسید) زمانی فرمانده سپاه سقز بود. با آغاز جنگ نیز، یزدیها در مناطق مختلف به نبرد با دشمن بعثی پرداختند، برای مثال، اردکانیها به فرماندهی شهید بوستانی در جبهه میانی (سرپل ذهاب) در برابر ماشین جنگی عراق ایستادگی می کردند.
شهید خلیل حسن بیگی: فرمانده دژبان منطقه غرب
برادران میبدی به فرماندهی شهید دلاک در شوش حضور داشتند
بافقیها در جبهه دارخوین
رزمندگان اغلب شهرستانهای دیگر هم به فرماندهی شهیدان رشیدی و عاصیزاده در سوسنگرد
... و. در سایر مناطق نیز یزدیها به صورت پراکنده و به اقتضای نیاز در خدمت جبهه بودند.
💠 تشکیل تیپ مستقل #الغدیر
با آغاز عملیاتهای دفاع مقدس، رزمندگان یزدی در تیپهای عاشورا، کربلا، نبی اکرم(ص)، ۱۷ علی ابن ابی طالب (ع)- قم و برخی یگان های دیگر حضور حضور داشتند. در عملیات بیتالمقدس یک گردان پیاده و یک گردان زرهی در تیپ عاشورا و نیز یک گردان و یک گروهان پیاده در تیپ ۱۷ قم جنگیدند. بعد از عملیات رمضان عمده نیروهای یزد به تیپ ۸ نجف اشرف ملحق شدند.
یزدیها در عملیات محرم با سه گردان و یک گروهان مستقل جزء نیروهای عمل کننده بودند. بعد از عملیات محرم، تیپهای سپاه پاسداران به لشکر ارتقا یافتند و از همان زمان پیگیریهایی برای اینکه یکی از تیپهای لشکر نجف به رزمندگان یزدی اختصاص داده شود، انجام شد ولی این درخواست یزدیها با مخالفت شهید «احمد کاظمی» فرمانده لشکر ۸ نجف اشرف روبهرو شد.
او معتقد بود در صورتی که نیروهای یزدی از لشکر جدا شوند، توان نیرویی و پشتیبانی بشدت پایین خواهد آمد. به همین دلیل حضور آنها ضروری بود. به هر تقدیر، قبل از عملیات والفجر چهار (در جبهه مریوان)، موافقت فرمانده کل سپاه با تشکیل تیپ مستقل برای استان یزد دریافت شد و تیپ الغدیر یزد در ۱۸ ذیالحجه مصادف با #عید_غدیر به همین نام ( #الغدیر ) نامگذاری شد و شهید «ذبیح الله عاصی زاده» بعنوان اولین فرمانده تیپ انتخاب شد. البته رزمندگان یزدی تیپ مستقل ۱۸ الغدیر در عملیات والفجر ۴ در لشکر ۸ نجف حضوری فعال داشته از خود جان فشانی ها نشان دادند بطوری که فرمانده آنها (شهید عاصی زاده) در آستانه عملیات والفجر چهار به شهادت رسید.
🔹 مرسوم بود یگانهای جدید تا یک سال در عملیات پدافندی شرکت میکردند، اما تیپ ۱۸ الغدیر یزد در اولین مأموریت مستقل خود بصورت آفندی در نبرد نفس گیر در#خیبر در منطقه طلاییه وارد عمل شدند. این یگانرزمی در طی جنگ تا مقطع قطعنامه در ۱۱ عملیات آفندی و ۲۰ عملیات پدافندی شرکت فعال داشت و کارنامه درخشانی از خود به یادگار گذاشت.
📷 عکس زیر، شهید والامقام اکبر آقابابایی را در کنار آیت الله خامنه ای نشان می دهد. او در مقطعی از جنگ، فرمانده تیپ مستقل #الغدیر بود.
👇👇👇
رسول گرامی اسلام ﷺ :
پیام #غدیر را تا روز رستاخیز
حاضران به غایبان و پدران
به فرزندان برسانند ...
#واحد_تبلیغات_جبهه
#مبلغ_غدیر_باشیم
#عید_سعید_غدیر_مبارک
"یاعلی" گفتیم و
راه عشق را پیمودهایم
در پناه بیرق آل علی آسودهایم ...
#نحن_ابناء_الحیدر
#عید_سعید_غدیر_مبارک
ا💐💐💐
------------------------------------------
📡 کانال "دفاع مقدس" 🕊🕊
آنچه در پیش رو دارید، عقد اخوت و شفاعت نامه ای
است میان بچه های لشکر پنج نصر خراسان
از ۱۵ نفری که پای این پیمان را امضا کردهاند
۱۰ نفر به شهادت رسیدهاند. خوش بهحال آن
۵ نفر ؛ عجب گنجی زیر سر دارند ...
روحمان با یادشان شاد
✍️ بسمه تعالی
به نام کسی که قلوب مسلمین را به همدیگر
نزدیک میکند با تو برادر شدم در راه خدا و
صفا کردم با تـو در راه خـدا و عهـد کـردم با
خدا و فرشتگانش و کتابهایش و رسولانش
و پیغمبرانش و امامان معصوم علیهم السلام
بر این که اگـر مـن از اهـل بهـشت و مشمـول
شفاعت بوده باشم و رخصت یافتم که داخل
بهشت و جنت شوم داخل آن نروم مگر اینکه
تو بامن باشی. ساقط کردم ازتو جمیع حقوقِ
برادری را غیر از شفاعت و دعا و زیارت ...
[شهید] محمدرضا عبدی– [شهید] خالقزاده
[شهید] سیدحسین دولتی– [شهید] حسین
محمدزاده– [شهید] محمدرضا پلنگی- [شهید]
علی بهبودی – [شهید] محمدعلی دوستی –
[آزاده] علی عسگری – [شهید] علیرضا نجفی
[جانباز] محمد صمدی – [جانباز] فکور -
[شهید] مجتبی مطیع – [شهید] جواد حلوایی
[جانباز] محمد یوسفی
#عقد_اخوت
#پیمان_برادری
#شفاعت_نامه
#دفاع_مقدس
دفاع مقدس
آنچه در پیش رو دارید، عقد اخوت و شفاعت نامه ای است میان بچه های لشکر پنج نصر خراسان از ۱۵ نفری که پ
عقد اخوت ؛
دوستی که برادر انسان باشد
حرف ندارد ...💕
#طنز_جبهه
#صیغه_برادری 💕
☀️ مجید با برادر صیغه ای خود رضا عهد کردند، در عملیاتها در هر شرایطی یاور هم بوده و چنانچه یکی از آنها مجروح یا شهید شد و بر زمین افتاد، او را رها نساخته و به پشت جبهه منتقل کند.
🌓 شب عملیات شد. مجید در همان ابتدای درگیری، با ترکشی سرکش بر زمین افتاد. خبر به برادر صیغه ای اش رضا رسید, طبق پیمان برادری که داشتند، مثل باز شکاری خود را بالای سر جسم نیمه جان دوستش رساند. او را بلند کرد و به سختی و هن هن کنان در شیارهای پر پیچ و خم، بر کول خود حمل کرد تا به عقب برساند.
مجید با همان حال زاری که داشت، غمگینانه زیر لب زمزمه می کرد و از ناراحتی می نالید، ولی از طرفی، از آن همه دلسوزی و علاقه ای که رضا به او نشان می داد، لذت می برد و همین تسکین آلام او بود. اینجا برای تسلای رضا، نفس خود را در سینه جمع کرد و گفت: نگران نباش، به خدا خوب می شم، چیزی نیست، زود بین شما باز برمی گردم.
رضا هم گفت: "بابا کی نگران توعه"!!!! به خاطر تو داشتم به خودم بد و بی راه می گفتم که این چه صیغه اشتباهی بود که با تو بستم!! حواسم به هیکل سنگینت نبود!!! یادم باشه قبل از بستن#عقد_اخوت با کسی، اول به هیکلش نگاه کنم!!
. . . . و تا مدت ها، جریان #صیغه_برادری مجید و رضا، نقل محافل رزمنده ها شده بود و بهانه ای برای خندیدن آنها😂😂
کانال دفاع مقدس
😊خاطرات #طنز_جبهه
🌴 روز #عید_غدیر بود.
▫️روحانی شوخ طبعی به گردان ما آمد.
در چادر نمازخانه که پشت پادگان کرخه بود، جشنی برپا شد و پس از پذیرایی از نیروها با شربت و شیرینی، حاج آقا در گوشه ای نشست و مرتب بچه ها می آمدند و او هم برایشان #صیغه_برادری می خواند.
شب، بعد از نماز مغرب و عشاء، طلبه طناز !! رو به بچه ها کرد و گفت: نمی دانم واقعاً اینجا چه خبره ؟!!
ما از صبح نشستم اینجا، هر کی دست یه نفر رو گرفته میاد میگه حاج آقا اینو برام صیغه کن 😢😂
.... و شلیک😂😂😂 خنده بچه ها بود که به هوا بلند می شد!
دوران #دفاع_مقدس
#مزاح
#شوخ_طبعی
ا┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
واتساپ
#عید_غدیر
🌴 عید ولایت امیرالمومنین علی (ع)
💐💐 #عید_سادات
ا▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️
📷 👆شهید والامقام، ابراهیم کسائیان، از #سادات لشگر
فرمانده گردان میثم تمار
لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
و جانشین محور لشگر ۱۰ سید الشهدا(ع)
دوران #دفاع_مقدس
دست ما باز بلند است
به گدایی سَر صبح
بستهام رشتهیِ دل را
به نخ شال علــــی ...
#عید_غدیر_مبارک
🌷 شهید سید ابراهیم کسائیان
💠 سرداری که امام خامنهای در سخنرانی خود در لشکر 10 سیدالشهدا (ع) از او به عنوان "فرماندهای بزرگ" یاد کردند.
🌱 متولد 1339
🕊 شهادت: 1365 - عملیات کربلای پنج
مردی بود که ضدانقلاب و تجزیه طلبان در کردستان برای سرش جایزه تعیین کرده بودند .... او با اتکا به ایمان و شجاعت خود؛ و به یاری خداوند توانسته بود از انواع کمینهای دشمن به سلامت بگریزد!
فضائل اخلاقی، توکل و یقین، قدرت مدیریت و توان نظامی او موجب شد تا مسئولیت طرح و عملیات لشکر 10 سیدالشهدا (ع) را به وی واگذار کنند.
💠 خاطره ای از شهید
🔹 نگرانی از لو رفتن اطلاعات، موجب گشت که سید بزرگوار (در موقعیت عراقیها) چندین روز بالای درخت بماند و از برگ درختان تغذیه کند!! اطلاعات ذی قیمت او، زمینهساز عملیات بزرگی علیه دشمن شد.
✍️ عملیات بزرگی در پیشرو بود و سیدابراهیم کسائیان (فرمانده محور عملیاتی لشکر 10 سیدالشهدا-ع) برای شناسایی شبانه تک و تنها به منطقهای از خاک عراق نفوذ کرد و شروع به شناسایی و جمعآوری اطلاعات نمود. این مأموریت تا نزدیکی های صبح ادامه داشت. در این زمان قصد ترک آنجا را داشت که بناگاه نیروهای دشمن را می بیند که به سمت او میآیند؛ لذا بمنظور مخفی ماندن از دید دشمن، در همان بالای درخت، خود را پنهان می کند. او تا پایان آن روز در بالای درخت می ماند تا بلکه فرجی حاصل شده و نیروهای دشمن آنجا را ترک کنند، ولی از قضا آنها آمده بودند در آنجا مستقر شوند.
حضور دشمن در پای درخت، امکان پایین آمدن را از او گرفته بود و باز مجبور شد تا چند روز دیگر در آن بالا بماند . . . و در این مدت برای زنده بودن از برگ درخت تغذیه می کرد.
بعد از چند شبانهروز، با توسل به ائمه معصومین (ع) یک شب از غفلت دشمن استفاده نمود، خود را آرام از درخت پایین کشید و با احتاط تمام و بی سر و صدا آنجا را ترک نمود و خود را به نیروهای خودی رساند. بدین صورت رزمنگان توانستند عملیات بزرگی را انجام دهند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاد رزمنده دلاور لشگر ۱۰
جانباز سرافراز شهید محمود جهان تیغ
📽 فیلم | اعزام رزمندگان لشگر10 برای عملیات نصر ۴
تیر ماه ۱۳۶۶
🌿 این عملیات در ۳۱ خرداد ۱۳۶۶ آغاز شد و به مدت ۱۴ روز ادامه داشت.
تکمیل کننده عملیات کربلای 10 بود و در نتیجه آن شهر مائووت عراق به تصرف رزمندگان درآمد.
تلفات دشمن، 3000 کشته و 560 اسیر بود.
🕊🕊۱۵ تیر ۶۶ — شهادت علی جابری،مسئول گروهان بعثت از گردان زهیر لشکر ۱۰ سید الشهدا(ع) — ماووت عراق – نصر ۴
🌱 متولد: ۱۴ آبان۱۳۴۶
✍️ پ.ن:
می خواهم بیشتر بشناسمت. می خواهم بیشتر با تو و امثال تو انس بگیرم. آری،اتاق ذهن من می خواهد پر شود از نجواهای شب عملیاتی، همان شبهایی که درخشش ملکوت اعلا را به وجد می آورد
به اسم رب شهدا، انگشت را به تایپ وامیدارم و نامت را در #گوگل سرچ می کنم:شهید علی جابری
🍃عجیب است! گوگل تنها تو را کشته شده ای همچون علی اصغر حسین (ع) می شناسد و تمام تو را اینگونه وصف میکند: چون علی اصغری تیر بر گلو نشسته... همین کفایت است برای عاشقی پر کشیده. از او که بگویی دلها را به سمت کربلا روانه سازد.گلوی بریده، عطش، عشق، شهادت🕊
🔹او مداحی هم میکرد
روضه های حضرت علی أصغرش (ع) عجیب بود.بار آخرهم توی حسینیه سنندج از حضرت علی أصغر میخواند:
سوختم از آتشت آه چه سوزان تبی.همچو لب خشک تو هیچ ندیدم لبی.گریه کنم های های در عوض لای لای ...