13.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 مادر سردار هور، شهید علی هاشمی امروز به فرزندش پیوست.
◇ عروج این بانو و مادر فداکار و پرهیزگار را به بیت معظم، شهید هاشمی تسلیت عرض مینماییم.
ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
📹☝️ اولین دیدار جانسوز مادر سردار هور،
شهید علی هاشمی با پیکر فرزند شهیدش بعد از ۲۲ سال
🩸 ″ شهید که باشی
یک بار شهید میشوی
مادر شهید که باشی هر روز ...
چه دلی دارند مادران شهدا
غیر قابل وصف....″
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
⚪️ کانال دفاع مقدس
دفاع مقدس
🔹 مادر سردار هور، شهید علی هاشمی امروز به فرزندش پیوست. ◇ عروج این بانو و مادر فداکار و پرهیزگار را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فرازی از سخنرانی سردار شهید علی هاشمی فرمانده دلاور قرارگاه فوق سری نصرت مستقر در منطقه عملیاتی جزیره مجنون
در جمع رزمنده ها و فرماندهان یگان ها
🌴 دوران جنگ تحمیلی
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
⚪️ کانال دفاع مقدس
دفاع مقدس
🎥 فرازی از سخنرانی سردار شهید علی هاشمی فرمانده دلاور قرارگاه فوق سری نصرت مستقر در منطقه عملیاتی ج
5.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 یک فیلم کمتر دیده شده از سردار آشنای هور
🔹 در این فیلم سردار شهید علی هاشمی به همراه سردار مهدی کیانی و سردار احمد غلامپور دیده میشوند.
🔹 بخشی از وصیت نامه شهید علی هاشمی " فرمانده ی سرّی ترین قرارگاه اطلاعات جنگ، قرارگاه نصرت ":
مرگ میآید، ولی چه بهتر که خودمان به سراغ مرگ برویم در خون بغلتیم، نه اینکه مرگ به سراغ ما بیاید و در رختخواب ذلت بمیریم.
🔹 سردار هور وقتی به فرماندهی سپاهششم منصوب شد، کلید فرماندهی را به رئیس ستادش داد،
نمیخواست پشت میز فرماندهی بنشیند! میگفت هرکس میخواهد مرا ببیند بیاید در جزیره مجنون ...
#سردار_هور
#شهید_بیشاهد
#راز_نگهدار_جنگ
#بنبست_شکن_جنگ
#علمدار_اطلاعات_و_عملیات
#شهید_سرلشکر_علی_هاشمی
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
⚪️ به کانال دفاع مقدس بپیوندید
چه می جویی؟عشق!این جاست....mp3
4.09M
🌴 ما وارث انبیا هستیم
و غایات الهی آفرینش انسان در وجود ماست كه معنا ميیابد.
ما از مرگ نميترسیم، كه مرگ ما شهادت است و شهادت، حیات عندالرب . . . .
عقلهای محجوب به آیینههای قیراندود فطرت بشر غربی چگونه خواهند توانست که معنای حیات عندالرب را دریابند؟
حیات عندالرب، نقطهی پایانی معراج بشریت است که به آن جز با شهادت دست نمیتوان یافت.
ای وجدانهای نیمخفته، چشم بیداری بگشایید و ای بیداران، گوش فرا دهید: ماییم که بار تاریخ را بر دوش گرفتهایم تا جهان را به سرنوشت محتوم خویش برسانیم. خون سرخ ما فلقی است که پیش از طلوع خورشید عدالت بر آسمان تقدیر نشسته است. یا فالق الاصباح، ما را در راهی که اینچنین عاشقانه در پیش گرفتهایم یاری فرما.
☝️صوت ملکوتی شهید آوینی را به گوش جان #بشنویم
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
#نشر_مطالب_صدقه_جاریه_است
🌴 کانال #دفاع_مقدس:
روایتگر رویدادهای جنگ
و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
5.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴 سرزمین نینوا یادش بخیر
کربلای جبهه یادش بخیر
🎙با نوای حاج صادق آهنگران
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس
روایتگر حال و هوای جنگ در دهه ۶۰
😊 خـاطـرات طنز جبهه
‼️حالگیری پدر
▫️ سال 62، توی خط پاسگاه زید مستقر بودیم، ماهها گذشته بود و از عملیات خبری نبود، بچهها هم مدت زیادی بود که به مرخصی نرفته بودند. زمزمه شروع عملیات دیگری هم بین واحدها پیچیده بود. خلاصه آنها بین دو راهی گیر کرده بودند؛ «آیا عملیاتی در راه هست یا نه؟ تکلیف مرخصیها چه میشود؟».
در همین اوضاع احوال بود که بچهها تصمیم گرفتند بروند پیش فرمانده گردان، صادق مکتبی و تکلیفشان را روشن کنند. در بین آنهایی که آن روز جمع شده و آمده بودند توی سنگر، پدر فرمانده گردان هم بود، نسبت فرزند و پدری این دو را خیلی از نیروها نمیدانستند جز چند نفر.
بچهها همه منتظر بودند، فرمانده گردان بیاید. چند دقیقهای گذشت، صادق با همان ابهت همیشگیاش وارد سنگر شد، همه به احترام فرمانده از جایشان بلند شدند، پدر صادق هم مثل بقیه بلند شد. او با تواضع از بچهها خواست که بنشینند، آنها سپس یکییکی شروع کردند به بیان مشکلاتشان. یکی می گفت: «من در روستا زمین کشاورزی دارم، باید بروم آنجا را آباد کنم». دیگری میگفت: «بچهام مریض شده، زودتر باید برای دوا درمانش بروم شهرستان» و ...
صادق هم خوب به حرفهاشان گوش کرده و جوابهایی که لازم میدانست به آنها می داد. نوبت به پیرمرد رسید، بدون اینکه از نسبت خودش با او چیزی بگوید، رو به فرمانده کرد و گفت: «حاج آقا! من دو تا از بچههام تو جبهه هستند، زن پیری هم دارم که چند وقتی است، کسالت دارد و باید تا دیر نشده ببرمش گرگان پیش دکتر، اگر اجازه بدهید بروم مرخصی!!».
شرایطی که تو منطقه بود و ملاحظات دیگری که هیچ کدام از نیروها نمیدانستند و فقط فرمانده از آن اطلاع داشت، همه و همه باعث شد که با بیشتر درخواستها موافقت نشود ... با خواست پیرمرد گردان هم مثل بقیه مخالفت شد.
بعضیها که از قبول نشدن خواستهشان پکر شده بودند، بعد از خداحافظی، از سنگر خارج شدند. پیرمرد منتظر ماند تا بچه ها همه آنجا را ترک کردند. در این هنگام، رفت سراغ فرمانده و گفت: «فلانفلان شده! حالا برای من فرماندهبازی در میآری؟ یعنی میخوای بگی، متوجه نشدی زنی که میگفتم مریض هست، مادرت هست؟ دو تا بچههایی که گفتم، تو جبهه هستند، یکیش خود تو هستی؟ حالا کارت به جایی رسیده که خودت رو به اون راه میزنی و میگویی با توجه به شرایطی که تو جبهه هست، نمیشود به مرخصی رفت، یالله!! کاغذ در بیار و تا کتکت نزدم برگه من رو امضا کن!!
. .. بعدش هم کلی لُغُز بار او کرد!!
فرمانده هم که در این هنگام عصبانیت همراه با شوخی پدرش را دید، بلند زد زیر خنده 😂
— (راوی: رحیم کابلی - رزمنده گردان حمزه سیدالشهدا (ع) - لشکر ویژه 25 کربلا)
-------------------------------------------
🔵 کانال دفاع مقدس
دفاع مقدس
😊 خـاطـرات طنز جبهه ‼️حالگیری پدر ▫️ سال 62، توی خط پاسگاه زید مستقر بودیم، ماهها گذشته بود و ا
خستہ ام بعد تـــــو از
این همہ شبــــ بیداری ...
دم بہ دم یادِ تــــــو و
درد و غــــم و بیداری ...
ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱
👆 بوسه پدر بر چهره فرمانده و فرزند شهیدش💕
🌷 سردار سرفراز شهید صادق مکتبی، فرمانده گردان حمزه سیدالشهدا (ع) -- لشگر ۲۵ کربلا
🌴 دوران دفاع مقدس
-------------------------------------------
🔵 کانال دفاع مقدس
(ایتا، تلگرام، روبیکا، واتساپ)
اینجا بیت شهداست☝️☝️
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
دفاع مقدس
خستہ ام بعد تـــــو از این همہ شبــــ بیداری ... دم بہ دم یادِ تــــــو و درد و غـ
7.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙 فایل صوتی | سخنان فرمانده شهید، صادق مکتبی در جمع نیروهای گردان
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
🔵 کانال دفاع مقدس
اینجا بیت شهداست☝️☝️
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
هدایت شده از mehr
🚩 شهیدی از گردان مالک اشتر در عملیات غدیر -- (آخرین عملیات زمان جنگ)
🌷 شهید محمود ابدی
🔸 گروهان روح الله
🌱 تولد ۲۹ مرداد ۱۳۴۸
🕊شهادت ۵ مرداد ۱۳۶۷
💠 مزار شهید: بهشت زهرا (س) ، قطعه ۲۷ ، ردیف ۱۴۳ ، ش ۱۰
#دردی_کشان_میخانه_عشق 💕
🌷 #شهیدان
⚪️همانان که با منش، و وصایاشان به زندگی و حیات ما ره گم کرده ها، معنی می بخشند
◽️ بدون یاد و ذکر خاطرات شهدا، همچون درختان خشک و بی بار و بریم
🌷 آنان به حیات طیبه و جاودانه دست یافته و عند ربهم یرزقون اند . . . . باشد که ما نیز با تمسک به راه و سلوک معنوی شان، رشحه ای از انوار قدسی آن عرشیان سفرکرده، بر زندگی و اعمالمان بتابد🤲
🌙 #ماه_پاره
🌷شهید عبدالحسین نوروزی نژاد
او در وصیت نامه اش نوشت: « خانواده عزیزم! اگر در جبهه شهید شدم، جسم مرا بدون غسل و کفن و با همان لباس هایم به خاک بسپارید» . . . و سپس با به اتفاق رفقایش از سپاه دزفول، راهی عملیات شد....
🌴🌴🌴 اردیبهشت ۶۱ _ عملیات بیت المقدس - نبرد برای بازپس گیری #خرمشهر 🌴🌴🌴
همرزم او می گوید:
قبل از آغاز عملیات، به خاطر گرمای هوا، همراه با تعدادی از بچه ها،کلاه های پارچه ای تهیه کردیم و هر کدام، اسم و مشخصات خود را روی لبه آنها نوشته و به شوخی گفتیم: اگر شهید شدیم و چیزی از بدنمان نماند، لااقل از روی کلاهمان شناسایی شویم!
⚪️ این شوخی، در مورد این شهید عزیز به واقعیت پیوست!!!
◽️در حین عملیات، پاتک عراق سنگین بود، بطوری که دشمن برای هر نفر یک گلولۀ تانک شلیک می کرد ...
در آن شرایط که بچه ها مجبور شدند به خاکریز عقب برگردند، «عبدالحسین» سعی می کرد با شلیک آر پی جی جلوی عراقی ها را بگیرد، که ناگهان 🔥🔥 . . . و شهید عزیز ما پرکشید🕊🕊
🌗 غروب شد، اما خبری از «عبدالحسین» نیامد. شب، بچه ها برای بازپسگیری مواضع قبلی و شناسایی و انتقال پیکر شهدا جلو رفتند، اما نشانی از او نیافتند، ... تنها نشانه ای که از عبدالحسین پیدا شد، فقط یک کلاه نیم سوخته بود که نامش روی آن نوشته شده بود!!
🌴 مادرش سه دهه انتظار کشید، ولی اثری از جسم پاک فرزندش بدستش نرسید .... و عاقبت او نیز دار فانی را وداع گفت.