بر چوبِ حراجش
زدهایم منطقمان را
آنگاه که پایِ دل مان
لنگ به عشق است ...
#نوجوانان
#مجروحین
#دفاع_مقدس
🌱 ۲۸ مرداد ۱۳۴۴ - زادروز رزمنده خطه شمال، شهید سیدقاسم پورصادق
🌷 شهادت : دی ماه ۶۶ — شلمچه
مزار: گلزار شهدای معتمدی - شهرستان بابل
📄 دستنوشته شهید:
✍️ خدایا! من در این دنیای پوچ چیزی ندیدم که خوشایند باشد، خدایا بنده ام بلی بنده تو نه بنده دیگران اما بنده ای که از مولایش فرمان نمی برد بنده بودم اما با هوای نفسم مبارزه نمی کردم خدایا! بنده تو بودم اما از تو فرمانبری نداشتم. خدایا! الان پشیمانم آمدم تا یکبار هم شده برای تو و به راه تو باشم چون درخت اسلام احتیاج به آبیاری دارد، خدایا! آمدم که این جان ناقابلم را هدیه کنم مرا بپذیر ای خدای من.
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
⚪️ کانال دفاع مقدس
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📆ا 28 مرداد ماه #سال_1367
🎥 فیلم | قرائت بخشی از زيارت عاشورا توسط آیتالله خامنهای
🌸 🍀 در جمع رزمندگان لشکر ۳۱ عاشورا
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
⚪️ کانال دفاع مقدس
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 مادر سردار هور، شهید علی هاشمی امروز به فرزندش پیوست.
◇ عروج این بانو و مادر فداکار و پرهیزگار را به بیت معظم، شهید هاشمی تسلیت عرض مینماییم.
ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
📹☝️ اولین دیدار جانسوز مادر سردار هور،
شهید علی هاشمی با پیکر فرزند شهیدش بعد از ۲۲ سال
🩸 ″ شهید که باشی
یک بار شهید میشوی
مادر شهید که باشی هر روز ...
چه دلی دارند مادران شهدا
غیر قابل وصف....″
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
⚪️ کانال دفاع مقدس
دفاع مقدس
🔹 مادر سردار هور، شهید علی هاشمی امروز به فرزندش پیوست. ◇ عروج این بانو و مادر فداکار و پرهیزگار را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فرازی از سخنرانی سردار شهید علی هاشمی فرمانده دلاور قرارگاه فوق سری نصرت مستقر در منطقه عملیاتی جزیره مجنون
در جمع رزمنده ها و فرماندهان یگان ها
🌴 دوران جنگ تحمیلی
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
⚪️ کانال دفاع مقدس
دفاع مقدس
🎥 فرازی از سخنرانی سردار شهید علی هاشمی فرمانده دلاور قرارگاه فوق سری نصرت مستقر در منطقه عملیاتی ج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 یک فیلم کمتر دیده شده از سردار آشنای هور
🔹 در این فیلم سردار شهید علی هاشمی به همراه سردار مهدی کیانی و سردار احمد غلامپور دیده میشوند.
🔹 بخشی از وصیت نامه شهید علی هاشمی " فرمانده ی سرّی ترین قرارگاه اطلاعات جنگ، قرارگاه نصرت ":
مرگ میآید، ولی چه بهتر که خودمان به سراغ مرگ برویم در خون بغلتیم، نه اینکه مرگ به سراغ ما بیاید و در رختخواب ذلت بمیریم.
🔹 سردار هور وقتی به فرماندهی سپاهششم منصوب شد، کلید فرماندهی را به رئیس ستادش داد،
نمیخواست پشت میز فرماندهی بنشیند! میگفت هرکس میخواهد مرا ببیند بیاید در جزیره مجنون ...
#سردار_هور
#شهید_بیشاهد
#راز_نگهدار_جنگ
#بنبست_شکن_جنگ
#علمدار_اطلاعات_و_عملیات
#شهید_سرلشکر_علی_هاشمی
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
⚪️ به کانال دفاع مقدس بپیوندید
چه می جویی؟عشق!این جاست....mp3
4.09M
🌴 ما وارث انبیا هستیم
و غایات الهی آفرینش انسان در وجود ماست كه معنا ميیابد.
ما از مرگ نميترسیم، كه مرگ ما شهادت است و شهادت، حیات عندالرب . . . .
عقلهای محجوب به آیینههای قیراندود فطرت بشر غربی چگونه خواهند توانست که معنای حیات عندالرب را دریابند؟
حیات عندالرب، نقطهی پایانی معراج بشریت است که به آن جز با شهادت دست نمیتوان یافت.
ای وجدانهای نیمخفته، چشم بیداری بگشایید و ای بیداران، گوش فرا دهید: ماییم که بار تاریخ را بر دوش گرفتهایم تا جهان را به سرنوشت محتوم خویش برسانیم. خون سرخ ما فلقی است که پیش از طلوع خورشید عدالت بر آسمان تقدیر نشسته است. یا فالق الاصباح، ما را در راهی که اینچنین عاشقانه در پیش گرفتهایم یاری فرما.
☝️صوت ملکوتی شهید آوینی را به گوش جان #بشنویم
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
#نشر_مطالب_صدقه_جاریه_است
🌴 کانال #دفاع_مقدس:
روایتگر رویدادهای جنگ
و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 سرزمین نینوا یادش بخیر
کربلای جبهه یادش بخیر
🎙با نوای حاج صادق آهنگران
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
🌴 کانال #دفاع_مقدس ؛ روایتگر حال و هوای جنگ در دهه ۶۰
😊 خـاطـرات طنز جبهه
‼️حالگیری پدر
▫️ سال 62، توی خط پاسگاه زید مستقر بودیم، ماهها گذشته بود و از عملیات خبری نبود، بچهها هم مدت زیادی بود که به مرخصی نرفته بودند. زمزمه شروع عملیات دیگری هم بین واحدها پیچیده بود. خلاصه آنها بین دو راهی گیر کرده بودند؛ «آیا عملیاتی در راه هست یا نه؟ تکلیف مرخصیها چه میشود؟».
در همین اوضاع احوال بود که بچهها تصمیم گرفتند بروند پیش فرمانده گردان، صادق مکتبی و تکلیفشان را روشن کنند. در بین آنهایی که آن روز جمع شده و آمده بودند توی سنگر، پدر فرمانده گردان هم بود، نسبت فرزند و پدری این دو را خیلی از نیروها نمیدانستند جز چند نفر.
بچهها همه منتظر بودند، فرمانده گردان بیاید. چند دقیقهای گذشت، صادق با همان ابهت همیشگیاش وارد سنگر شد، همه به احترام فرمانده از جایشان بلند شدند، پدر صادق هم مثل بقیه بلند شد. او با تواضع از بچهها خواست که بنشینند، آنها سپس یکییکی شروع کردند به بیان مشکلاتشان. یکی می گفت: «من در روستا زمین کشاورزی دارم، باید بروم آنجا را آباد کنم». دیگری میگفت: «بچهام مریض شده، زودتر باید برای دوا درمانش بروم شهرستان» و ...
صادق هم خوب به حرفهاشان گوش کرده و جوابهایی که لازم میدانست به آنها می داد. نوبت به پیرمرد رسید، بدون اینکه از نسبت خودش با او چیزی بگوید، رو به فرمانده کرد و گفت: «حاج آقا! من دو تا از بچههام تو جبهه هستند، زن پیری هم دارم که چند وقتی است، کسالت دارد و باید تا دیر نشده ببرمش گرگان پیش دکتر، اگر اجازه بدهید بروم مرخصی!!».
شرایطی که تو منطقه بود و ملاحظات دیگری که هیچ کدام از نیروها نمیدانستند و فقط فرمانده از آن اطلاع داشت، همه و همه باعث شد که با بیشتر درخواستها موافقت نشود ... با خواست پیرمرد گردان هم مثل بقیه مخالفت شد.
بعضیها که از قبول نشدن خواستهشان پکر شده بودند، بعد از خداحافظی، از سنگر خارج شدند. پیرمرد منتظر ماند تا بچه ها همه آنجا را ترک کردند. در این هنگام، رفت سراغ فرمانده و گفت: «فلانفلان شده! حالا برای من فرماندهبازی در میآری؟ یعنی میخوای بگی، متوجه نشدی زنی که میگفتم مریض هست، مادرت هست؟ دو تا بچههایی که گفتم، تو جبهه هستند، یکیش خود تو هستی؟ حالا کارت به جایی رسیده که خودت رو به اون راه میزنی و میگویی با توجه به شرایطی که تو جبهه هست، نمیشود به مرخصی رفت، یالله!! کاغذ در بیار و تا کتکت نزدم برگه من رو امضا کن!!
. .. بعدش هم کلی لُغُز بار او کرد!!
فرمانده هم که در این هنگام عصبانیت همراه با شوخی پدرش را دید، بلند زد زیر خنده 😂
— (راوی: رحیم کابلی - رزمنده گردان حمزه سیدالشهدا (ع) - لشکر ویژه 25 کربلا)
-------------------------------------------
🔵 کانال دفاع مقدس
دفاع مقدس
😊 خـاطـرات طنز جبهه ‼️حالگیری پدر ▫️ سال 62، توی خط پاسگاه زید مستقر بودیم، ماهها گذشته بود و ا
خستہ ام بعد تـــــو از
این همہ شبــــ بیداری ...
دم بہ دم یادِ تــــــو و
درد و غــــم و بیداری ...
ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱
👆 بوسه پدر بر چهره فرمانده و فرزند شهیدش💕
🌷 سردار سرفراز شهید صادق مکتبی، فرمانده گردان حمزه سیدالشهدا (ع) -- لشگر ۲۵ کربلا
🌴 دوران دفاع مقدس
-------------------------------------------
🔵 کانال دفاع مقدس
(ایتا، تلگرام، روبیکا، واتساپ)
اینجا بیت شهداست☝️☝️
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
دفاع مقدس
خستہ ام بعد تـــــو از این همہ شبــــ بیداری ... دم بہ دم یادِ تــــــو و درد و غـ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 فایل صوتی | سخنان فرمانده شهید، صادق مکتبی در جمع نیروهای گردان
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
🔵 کانال دفاع مقدس
اینجا بیت شهداست☝️☝️
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
هدایت شده از mehr
🚩 شهیدی از گردان مالک اشتر در عملیات غدیر -- (آخرین عملیات زمان جنگ)
🌷 شهید محمود ابدی
🔸 گروهان روح الله
🌱 تولد ۲۹ مرداد ۱۳۴۸
🕊شهادت ۵ مرداد ۱۳۶۷
💠 مزار شهید: بهشت زهرا (س) ، قطعه ۲۷ ، ردیف ۱۴۳ ، ش ۱۰
#دردی_کشان_میخانه_عشق 💕
🌷 #شهیدان
⚪️همانان که با منش، و وصایاشان به زندگی و حیات ما ره گم کرده ها، معنی می بخشند
◽️ بدون یاد و ذکر خاطرات شهدا، همچون درختان خشک و بی بار و بریم
🌷 آنان به حیات طیبه و جاودانه دست یافته و عند ربهم یرزقون اند . . . . باشد که ما نیز با تمسک به راه و سلوک معنوی شان، رشحه ای از انوار قدسی آن عرشیان سفرکرده، بر زندگی و اعمالمان بتابد🤲
🌙 #ماه_پاره
🌷شهید عبدالحسین نوروزی نژاد
او در وصیت نامه اش نوشت: « خانواده عزیزم! اگر در جبهه شهید شدم، جسم مرا بدون غسل و کفن و با همان لباس هایم به خاک بسپارید» . . . و سپس با به اتفاق رفقایش از سپاه دزفول، راهی عملیات شد....
🌴🌴🌴 اردیبهشت ۶۱ _ عملیات بیت المقدس - نبرد برای بازپس گیری #خرمشهر 🌴🌴🌴
همرزم او می گوید:
قبل از آغاز عملیات، به خاطر گرمای هوا، همراه با تعدادی از بچه ها،کلاه های پارچه ای تهیه کردیم و هر کدام، اسم و مشخصات خود را روی لبه آنها نوشته و به شوخی گفتیم: اگر شهید شدیم و چیزی از بدنمان نماند، لااقل از روی کلاهمان شناسایی شویم!
⚪️ این شوخی، در مورد این شهید عزیز به واقعیت پیوست!!!
◽️در حین عملیات، پاتک عراق سنگین بود، بطوری که دشمن برای هر نفر یک گلولۀ تانک شلیک می کرد ...
در آن شرایط که بچه ها مجبور شدند به خاکریز عقب برگردند، «عبدالحسین» سعی می کرد با شلیک آر پی جی جلوی عراقی ها را بگیرد، که ناگهان 🔥🔥 . . . و شهید عزیز ما پرکشید🕊🕊
🌗 غروب شد، اما خبری از «عبدالحسین» نیامد. شب، بچه ها برای بازپسگیری مواضع قبلی و شناسایی و انتقال پیکر شهدا جلو رفتند، اما نشانی از او نیافتند، ... تنها نشانه ای که از عبدالحسین پیدا شد، فقط یک کلاه نیم سوخته بود که نامش روی آن نوشته شده بود!!
🌴 مادرش سه دهه انتظار کشید، ولی اثری از جسم پاک فرزندش بدستش نرسید .... و عاقبت او نیز دار فانی را وداع گفت.
🌷۲۹ مرداد ۶۸ - سالروز شهادت حسن شوکت پور
➖ سردار جانباز، تلاشگر خستگی ناپذیر جبهه ها
🔹فرمانده لجستیک لشکر۱۴ امامحسین (؏)
🔺معاونت لجستیک ستاد مشترک سپاه در دوران دفاع مقدس
ا🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱
▫️ذکر یاد و خاطزه شهید حسن شوکت پور از زبان رهبر انقلاب:👇
💠 اينها چيزهايى نيست كه از خاطره يك ملت برود: آن جوان دلاورى كه در جبهه جانباز مىشود؛ بعد از جانبازى، شركت و فعاليت او در جبهه آنچنان است كه او را گاهى روى دوش مىگيرند و براى شناسايى مىبرند؛ بارها جانباز مىشود. دو نفر از اين شهدا را ما داريم؛ همين #شهيد_محمود_اخلاقى كه اينجا عكسش هست؛ يكى هم #شهيد_شوكت_پور. اينها اول #جانباز شدند؛ در حال جانبازى به جبهه رفتند و بعد هم در نهايت، شهيد شدند.
ا💠◽️💠◽️💠◽️💠
#خاطرات_شهید
●براي او نيازهاي جسمي اش مهم نبود. آنچه برايش مهم بود تلاش و خدمت بود. برخوردش با همه طوري بود كه از دستش رنجيده نمي شدند. در سخت ترين شرايط اقتصادي تلاش مي كرد كه نيازهاي رزمندگان را برطرف سازد
●هر وقت پشتيباني عملياتي را بر عهده مي گرفت، رزمندگان با مشكلات مواجه نمي شدند، چون در كارهايش برنامه ريزي داشت. تمام مناطق غرب و جنوب و صحنههاي نبرد حسن را ميشناختند، چون تمام شب و روز او در جبهه ها ميگذشت
●اكثراً روزه بود، مخصوصاً روزهاي دوشنبه و پنج شنبه . در دماي 47 درجه اهواز جهت خودسازي روزه مي گرفت. با اين حال براي رزمنده هاصبحانه درست میکرد و میگفت :ثوابش بر اين است كه خودم صبحانه را درست کنم ، او با كمترين غذا افطار میكرد
●حسن اعتقاد به تجملات نداشت و دنياطلب نبود . هميشه منزل او مهمان بود. او به حلال و حرام توجه داشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷مرحوم رسول ملاقلی پور، کارگردان سینمای، در مورد شهید حسن شوکت پور میگوید:
در عملیات طریق القدس حسن آقا ٧٢ ساعت نخوابیده بود؛ یا پشت بی سیم بود یا پشت فرمان؛ هر کجا که کار بود، حسن شوکت پور هم بود؛ در عملیات والفجر ٨ قطع نخاع شد؛ با آن حال و روزش صبحها می آمد لجستیک سپاه کار می کرد و شبها هم به آسایشگاه برمی گشت....
🌷به او گفتم: حسن آقا، این همه سال جنگیدهای، بیابان ها و کوه ها رفته ای و آمده ای حالا استراحت کن. جواب داد: رسول، خیلی دلم می خواهد استراحت کنم؛ اما نمی شود. بدون اینکه بخواهم در زندگی برای عدهای تکیه گاه شده ام؛ می ترسم من بیفتم، آنها هم بیفتند؛ بعد هم رسول جان، خدا یک برگ مأموریت به ما داده است که تا نفس داریم باید به دنبال مأموریتمان باشیم، وقتی هم برگ مرخصی را داد، خب می رویم....
🌷با این حال یکی از خصلتهای شهید حسن شوکت پور حساسیت بر تخلف وعده است که خاطرات او گویای این مطلب است؛ در خاطره ای از او میخوانیم «داشت از ترافیک می گفت و مشکلات مسیر، که حسن با صدای بلند گفت: قابل قبول نیست یک رزمنده، یه بچه مسلمون یه بسیجی خوب خدا، مگه میشه از وعدهای که داده تخلف کنه.
🌷نگاهی به ساعتش کرد و گفت: چه تخلفی؟ فقط هفت دقیقه دیر اومدم. حسن که با این حرف بیشتر عصبانی شد زیر لب صلوات فرستاد و گفت: برادر من هفت دقیقه خیلی زیاده؛ توی میدون جنگ گاهی یه ثانیه سبب شکست و پیروزی میشه؛ اون موقع شما می گید فقط هفت دقیقه تأخیر کردم؟!
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
دفاع مقدس
🌷مرحوم رسول ملاقلی پور، کارگردان سینمای، در مورد شهید حسن شوکت پور میگوید: در عملیات طریق القدس حسن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 سردار گمنام جبهه ها، تلاشگر خستگی ناپذیر
🌷 شهید حسن شوکت پور
📹 نماهنگ #ویژه | جانبازی که تا آخر جبهه را رها نکرد
🌷 بیانات رهبر انقلاب درباره #شهید_شوکت_پور
➕بخش هایی از گفتگوی #رسول_ملاقلی_پور (کارگردان و فیلمساز جنگ) با برنامه #برداشت_دو درباره فیلم #سفر_به_چزابه و ذکر و یاد شهید والامقام حسن شوکت پور
دفاع مقدس
🌷مرحوم رسول ملاقلی پور، کارگردان سینمای، در مورد شهید حسن شوکت پور میگوید: در عملیات طریق القدس حسن
🔅 گفت بیا و مردانگی کن و برای چزابه فیلم بساز
📝 «#سفر_به_چزابه شخصیترین فیلم زندگی من است. اصلا به سینما و مخاطب فکر نمیکردم. دلم میخواست این فیلم را بسازم که پاسخی باشد به خواسته #حسن_شوکتپور از من وقتی هنوز شهید نشده بود و من فیلمساز شده بودم؛ بارها به من گفت که بیا و مردانگی کن و درباره تنگه چزابه فیلم بساز.»
✔️همین یکی دو جمله از مرحوم #رسول_ملاقلیپور درباره فیلم سفر به چزابه، علاوهبراینکه اصلیترین انگیزهی او برای ساختن این فیلم را نشان میدهد، تماشاگر فیلم را هم بیش از پیش متوجه شخصیت "حسن آقا" ی فرمانده -قهرمان فیلم- میکند و حکایت از تاثیرپذیریِ ملاقلیپور از شهید حسن شوکتپور دارد.
❓ شهید حسن شوکتپور کیست؟
🔻 شهید حسن شوکتپور به روایت رسول ملاقلیپور:
➖حسن آقا مسئول لجستیک لشکر ۱۴ امام حسین (علیهالسلام) بود. پاتوق من هم تو همین لشکر بود. هر وقت به جبهه می آمدم، جایم تو همین لشکر بود.
➖حسن شوکت پور را می توانستی در هر نقطه و در ساعت های مختلف ببینی؛ یک بار با موتور، یک بار با جیپ، یک بار با نفربر، یک بار در اتاق فرماندهی، یک بار در اتاق تدارکات. در حالی که او معاون لجستیک لشکر بود.
💠 شهید حسن شوکتپور در دوران بعد از جنگ بهعنوان فرمانده لجستیک شمال غرب نیروی زمینی سپاه منصوب شد و در سال ۱۳۷۷ از طرف فرماندهی کل قوا مفتخر به دریافت نشان درجه یک نصر گردید.
✅ معرفی فیلم سفربهچزابه:
🔹سفربهچزابه ساخته رسول ملاقلیپور (۱۳۷۴)، یکی از آثار شاخص سینمای دفاع مقدس و به اعتقاد برخی منتقدان یک اثر منحصربهفرد از نظر بازسازی صحنههای واقعی و برخورد جنگ است.
🔹این فیلم داستان همراهی یک کارگردان و آهنگساز است که در حال تولید یک فیلم جنگی هستند. در جریان تولید فیلم آهنگساز نمیتواند فضای حقیقی دفاع مقدس را درک کند و برای تولید موسیقی مناسب با چالشهایی مواجه میشود. در محل فیلمبرداری، کارگردان و آهنگساز به یکباره به دوران دفاع مقدس منتقل میشوند و حوادث آن دوران را تجربه میکنند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سکانسی از فیلم سینمایی: سفر به چزابه
فیلمی که بنا به پیشنهاد و درخواست شهید حسن شوکت پور توسط زنده یاد رسول ملاقلی پور ساخته شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #نماهنگ| فیلم سینمایی: سفر به چزابه
⌛️ ۲۹ مرداد ۱۳۶۷ - پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران
♦️ قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت یکی از قطعنامههای شورای امنیت است که در ٢۹ تیر ۱۳۶۶، برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق صادر شد.
♦️ این قطعنامه از نظر کمی و تعداد واژههای به کار گرفته شده مفصلترین و از نظر محتوا اساسیترین و از نظر ضمانت اجرایی قویترین قطعنامه شورای امنیت در مورد این جنگ بودهاست. این قطعنامه بلافاصله از سوی عراق پذیرفته شد، ولی دو روز مانده به سالروز صدور آن در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ از سوی ایران پذیرفته شد و امام خمینی(ره) در ۲۹ تیر ۱۳۶۷ پیامی دربارهٔ پذیرش قطعنامه منتشر کرد که به «نوشیدن جام زهر» معروف شد.
♦️ پذیرش این قطعنامه هرچند به معنای پذیرش آتشبس از سوی ایران بود، ولی عراق به حملات خود ادامه داد و مجدداً داخل خاک ایران شد تا نقاط مهمی از جمله خرمشهر را به دست بیاورد تا با وضع بهتری در مذاکرات حضور داشته باشد، اما موفقیتی بدست نیاورد و نهایتاً جنگ در ۲۹ مرداد ۱۳۶۷ پایان یافت.
ا⚪️◽️⚪️◽️⚪️◽️⚪️◽️⚪️◽️⚪️
💠 پیام حضرت امام در خصوص قعطنامه 598 درتاریخ 29 تیر 1367 :
و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتاً مسئله بسیار تلخ و ناگوارى براى همه و خصوصاً براى من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجراى آن میدیدم؛ ولى به واسطه حوادث و عواملى که از ذکر آن فعلًا خوددارى میکنم، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامى کارشناسان سیاسى و نظامى سطح بالاى کشور، که من به تعهد و دلسوزى و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم.
📗منبع : صحیفه امام؛ ج 21، ص 92-95
ا▫️▪️▫️▪️▫️
🔴 خاطره همسر امام خمینی از ختم جنگ:
🔹هنگامی که خبر پذیرش قطعنامه را شنیدم از آقا سؤال کردم چرا شما خودتان مسئولیت پذیرش قطعنامه را به عهده گرفتید؟ چرا پیشنهاد آقای هاشمی را که گفته بود اجازه بدهید من اعلام کنم و تبعات آن را بپذیرم، شما قبول نکردید؟
🔸آقا به من پاسخ داد: یعنی من قهرمان شوم و دیگری قربانی؟! خانم! از خدا بخواه این آخر عمری در چنین جهنمی نیفتم!
ا🔹🔸🔹🔸🔹
➖ تلخترین خاطره عمر امام به روایت مرحوم سید احمد خمینی:
«شما روحیه امام را در نظر بگیرید چه روحیه عزیزی است، وقتی در معادلات به این نتیجه رسیدند که باید (قطعنامه ) را قبول کنند گفتند: من جام زهر قطعنامه را می نوشم. من کنار امام بودم، امام مرتب مشتشان را می زدند روی پایشان،
برای اینکه تلویزیون ما داشت رزمندگان را نشان می داد، صحنه های جنگ را نشان می داد؛ اما امام با آن روحیه آمده بودند (قطعنامه ) را قبول کرده بودند.و در آن نامه ای که امام نوشته بودند فرمودند: خانواده شهدا، خانواده اسراء، من تا به حال جنگیدم و در جنگ عقیده ام این بود که به نفع شماست؛ امروز این عقیده را ندارم و قطعنامه 598 را قبول می کنم
ا💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠
🔴 بعد از پذیرش قطعنامه امام دیگر در جماران سخنرانی نکردند😔
🔷۲۹ تیر 67
امام خمینی در تاریخ 29 تیر 67 درباره پذیرش قطعنامه 598 جملاتی نوشتند که به «نوشیدن جام زهر» معروف شد :
✍️ ... خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانوادههای معظم شهدا !
و بدا به حال من که هنوز ماندهام
و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیدهام،
و در برابر عظمت و فداکاری این ملت بزرگ
احساس شرمساری میکنم ...
من باز مى گویم که
قبول قطعنامه از نوشیدن جام زهر برای من کشنده تر است ...
شما مى دانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم؛ اما تصمیم امروز فقط براى تشخیص مصلحت بود ...
صحیفه امام ، ج ۲۱ ، ص 74
ا▫️🔹▫️🔹▫️🔹
🔻بعد از پذیرش قطعنامه 598 چند روز امام نمی توانستند درست راه بروند! همه اش می گفتند: خدایا شکرت ما راضی هستیم به رضای تو.
🔻 7 آبان 67 و پنج ماه پس از قبول قطعنامه :
❗️تذکر به اعضای دفتر برای لغو دیدارها و سخنرانیها
«توجه داشته باشید که باید دور سخن گفتن مرا ولو یک جمله دعا خط بکشید مجاری تنفس من بیمار است، و حالا هم که جنگ در کار نیست، زحمت به من ندهید از اینکه مثلاً خانواده شهدا و امثال آن بیایند و من دستی تکان دهم، مضایقه ندارم»
صحیفه امام ، ج ۲۱ ، ص ۱۷۱
ا▫️⚪️▫️⚪️▫️
🔻بعد از قطعنامه دیگر خنده بر لب امام ندیدم
«حاج عیسی (خادم امام) میگفت که امام تا دو روز بعد از پذیرش قطعنامه چیزی نخوردند!
🔻مرحوم حجت الاسلام محمدرضا توسلی از مسئولان دفتر امام خمینی نیز در این رابطه میگوید: «بعد از آنکه امام(ره) قطعنامه را پذیرفتند و گفتند جام زهر را نوشیدم من دیگر خنده بر لب ایشان ندیدم.»
✳️ رهبر انقلاب:
قبول قطعنامه از طرف امام،
به خاطر فهرست مشکلاتی بود که
مسئولان مقابل او گذاشتند
(کتاب راز قطعنامه)
ادامه👇👇👇
🔷سید احمد خمینی:
تلخترین خاطره عمر امام (ره) پذیرش قطعنامه 598 بود. بعد از قطعنامه دیگر برای سخرانی به جماران نیامدند ،بعد از پذیرش قطعنامه 598 چند روز امام درست نمی توانستند راه بروند، دیگر برای سخنرانی به حسینیه جماران نیامدند، تا مریض شدند و به بیمارستان رفتند.
ا⚪️🔵⚪️🔵⚪️🔵⚪️🔵⚪️🔵
📮روایت حاج عیسی از شب غمبار پذیرش قطعنامه ۵۹۸
💢حاج عیسی جعفری خادم امام خمینی(ره) در کتاب خاطرات خود از حال و هوای بیت امام در شب پذیرش قطعنامه را اینگونه نقل میکند: « برخی نزدیکان امام در اواخر جنگ در پی قبولاندن قطعنامه پایان جنگ به امام بودند ، نهایتا متنی را آماده و به دفتر امام تحویل دادند. خیلیها میخواستند بروند و کاغذ را خدمت امام بدهند اما جرات نمیکردند.
🔺ساعت چهار بعد از ظهر بود که آقای موسوی به من زنگ زد و گفت این را ببر به امام بده و اصلا هم چیزی نگو...! چون کاغذ باز بود و متن کوتاه ، نگاهی به آن انداختم کلیت این بود که ما دیگر تجهیزات جنگی نداریم و نمیتوانیم با دشمن مقابله کنیم و از شما میخواهیم که این قطعنامه را قبول کنید. متن را گرفتم و به امام دادم. یادم نیست امضای چه کسی پای آن بود اما به یاد دارم چه کسی بیشتر پیگیر آن بود.
🔹همان شب دو بعد از نصف شب حاج احمد مرا خواست گفت: امام با ناراحتی قطعنامه را قبول کردهاند. وقتی که رفتم امام با درد دل حرفهایی زد از جمله مطالبی که یادم هست این بود که گفتند : «حاجی آنهایی که شهید شدند به لقاءالله پیوستند خوشا بحالشان. آنهایی هم که اسیر شدند انشاءالله آزاد میشوند به موطنشان برمیگردند. آنهایی هم که جانبازند خدا انشاءالله کمکشان کند و خدا شفایشان بدهد.» بعد از درد دل و بیان اینکه امام با چه ناراحتی قطعنامه را پذیرفتهاند، من با حاج احمد آقا نیمه شب چند ساعت تمام گریه کردیم. »
کانال #دفاع_مقدس