😊 خـاطـرات طنز جبهه
‼️حالگیری پدر
▫️ سال 62، توی خط پاسگاه زید مستقر بودیم، ماهها گذشته بود و از عملیات خبری نبود، بچهها هم مدت زیادی بود که به مرخصی نرفته بودند. زمزمه شروع عملیات دیگری هم بین واحدها پیچیده بود. خلاصه آنها بین دو راهی گیر کرده بودند؛ «آیا عملیاتی در راه هست یا نه؟ تکلیف مرخصیها چه میشود؟».
در همین اوضاع احوال بود که بچهها تصمیم گرفتند بروند پیش فرمانده گردان، صادق مکتبی و تکلیفشان را روشن کنند. در بین آنهایی که آن روز جمع شده و آمده بودند توی سنگر، پدر فرمانده گردان هم بود، نسبت فرزند و پدری این دو را خیلی از نیروها نمیدانستند جز چند نفر.
بچهها همه منتظر بودند، فرمانده گردان بیاید. چند دقیقهای گذشت، صادق با همان ابهت همیشگیاش وارد سنگر شد، همه به احترام فرمانده از جایشان بلند شدند، پدر صادق هم مثل بقیه بلند شد. او با تواضع از بچهها خواست که بنشینند، آنها سپس یکییکی شروع کردند به بیان مشکلاتشان. یکی می گفت: «من در روستا زمین کشاورزی دارم، باید بروم آنجا را آباد کنم». دیگری میگفت: «بچهام مریض شده، زودتر باید برای دوا درمانش بروم شهرستان» و ...
صادق هم خوب به حرفهاشان گوش کرده و جوابهایی که لازم میدانست به آنها می داد. نوبت به پیرمرد رسید، بدون اینکه از نسبت خودش با او چیزی بگوید، رو به فرمانده کرد و گفت: «حاج آقا! من دو تا از بچههام تو جبهه هستند، زن پیری هم دارم که چند وقتی است، کسالت دارد و باید تا دیر نشده ببرمش گرگان پیش دکتر، اگر اجازه بدهید بروم مرخصی!!».
شرایطی که تو منطقه بود و ملاحظات دیگری که هیچ کدام از نیروها نمیدانستند و فقط فرمانده از آن اطلاع داشت، همه و همه باعث شد که با بیشتر درخواستها موافقت نشود ... با خواست پیرمرد گردان هم مثل بقیه مخالفت شد.
بعضیها که از قبول نشدن خواستهشان پکر شده بودند، بعد از خداحافظی، از سنگر خارج شدند. پیرمرد منتظر ماند تا بچه ها همه آنجا را ترک کردند. در این هنگام، رفت سراغ فرمانده و گفت: «فلانفلان شده! حالا برای من فرماندهبازی در میآری؟ یعنی میخوای بگی، متوجه نشدی زنی که میگفتم مریض هست، مادرت هست؟ دو تا بچههایی که گفتم، تو جبهه هستند، یکیش خود تو هستی؟ حالا کارت به جایی رسیده که خودت رو به اون راه میزنی و میگویی با توجه به شرایطی که تو جبهه هست، نمیشود به مرخصی رفت، یالله!! کاغذ در بیار و تا کتکت نزدم برگه من رو امضا کن!!
. .. بعدش هم کلی لُغُز بار او کرد!!
فرمانده هم که در این هنگام عصبانیت همراه با شوخی پدرش را دید، بلند زد زیر خنده 😂
— (راوی: رحیم کابلی - رزمنده گردان حمزه سیدالشهدا (ع) - لشکر ویژه 25 کربلا)
-------------------------------------------
🔵 کانال دفاع مقدس
دفاع مقدس
😊 خـاطـرات طنز جبهه ‼️حالگیری پدر ▫️ سال 62، توی خط پاسگاه زید مستقر بودیم، ماهها گذشته بود و ا
خستہ ام بعد تـــــو از
این همہ شبــــ بیداری ...
دم بہ دم یادِ تــــــو و
درد و غــــم و بیداری ...
ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱
👆 بوسه پدر بر چهره فرمانده و فرزند شهیدش💕
🌷 سردار سرفراز شهید صادق مکتبی، فرمانده گردان حمزه سیدالشهدا (ع) -- لشگر ۲۵ کربلا
🌴 دوران دفاع مقدس
-------------------------------------------
🔵 کانال دفاع مقدس
(ایتا، تلگرام، روبیکا، واتساپ)
اینجا بیت شهداست☝️☝️
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
دفاع مقدس
خستہ ام بعد تـــــو از این همہ شبــــ بیداری ... دم بہ دم یادِ تــــــو و درد و غـ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 فایل صوتی | سخنان فرمانده شهید، صادق مکتبی در جمع نیروهای گردان
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
🔵 کانال دفاع مقدس
اینجا بیت شهداست☝️☝️
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
هدایت شده از mehr
🚩 شهیدی از گردان مالک اشتر در عملیات غدیر -- (آخرین عملیات زمان جنگ)
🌷 شهید محمود ابدی
🔸 گروهان روح الله
🌱 تولد ۲۹ مرداد ۱۳۴۸
🕊شهادت ۵ مرداد ۱۳۶۷
💠 مزار شهید: بهشت زهرا (س) ، قطعه ۲۷ ، ردیف ۱۴۳ ، ش ۱۰
#دردی_کشان_میخانه_عشق 💕
🌷 #شهیدان
⚪️همانان که با منش، و وصایاشان به زندگی و حیات ما ره گم کرده ها، معنی می بخشند
◽️ بدون یاد و ذکر خاطرات شهدا، همچون درختان خشک و بی بار و بریم
🌷 آنان به حیات طیبه و جاودانه دست یافته و عند ربهم یرزقون اند . . . . باشد که ما نیز با تمسک به راه و سلوک معنوی شان، رشحه ای از انوار قدسی آن عرشیان سفرکرده، بر زندگی و اعمالمان بتابد🤲
🌙 #ماه_پاره
🌷شهید عبدالحسین نوروزی نژاد
او در وصیت نامه اش نوشت: « خانواده عزیزم! اگر در جبهه شهید شدم، جسم مرا بدون غسل و کفن و با همان لباس هایم به خاک بسپارید» . . . و سپس با به اتفاق رفقایش از سپاه دزفول، راهی عملیات شد....
🌴🌴🌴 اردیبهشت ۶۱ _ عملیات بیت المقدس - نبرد برای بازپس گیری #خرمشهر 🌴🌴🌴
همرزم او می گوید:
قبل از آغاز عملیات، به خاطر گرمای هوا، همراه با تعدادی از بچه ها،کلاه های پارچه ای تهیه کردیم و هر کدام، اسم و مشخصات خود را روی لبه آنها نوشته و به شوخی گفتیم: اگر شهید شدیم و چیزی از بدنمان نماند، لااقل از روی کلاهمان شناسایی شویم!
⚪️ این شوخی، در مورد این شهید عزیز به واقعیت پیوست!!!
◽️در حین عملیات، پاتک عراق سنگین بود، بطوری که دشمن برای هر نفر یک گلولۀ تانک شلیک می کرد ...
در آن شرایط که بچه ها مجبور شدند به خاکریز عقب برگردند، «عبدالحسین» سعی می کرد با شلیک آر پی جی جلوی عراقی ها را بگیرد، که ناگهان 🔥🔥 . . . و شهید عزیز ما پرکشید🕊🕊
🌗 غروب شد، اما خبری از «عبدالحسین» نیامد. شب، بچه ها برای بازپسگیری مواضع قبلی و شناسایی و انتقال پیکر شهدا جلو رفتند، اما نشانی از او نیافتند، ... تنها نشانه ای که از عبدالحسین پیدا شد، فقط یک کلاه نیم سوخته بود که نامش روی آن نوشته شده بود!!
🌴 مادرش سه دهه انتظار کشید، ولی اثری از جسم پاک فرزندش بدستش نرسید .... و عاقبت او نیز دار فانی را وداع گفت.
🌷۲۹ مرداد ۶۸ - سالروز شهادت حسن شوکت پور
➖ سردار جانباز، تلاشگر خستگی ناپذیر جبهه ها
🔹فرمانده لجستیک لشکر۱۴ امامحسین (؏)
🔺معاونت لجستیک ستاد مشترک سپاه در دوران دفاع مقدس
ا🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱
▫️ذکر یاد و خاطزه شهید حسن شوکت پور از زبان رهبر انقلاب:👇
💠 اينها چيزهايى نيست كه از خاطره يك ملت برود: آن جوان دلاورى كه در جبهه جانباز مىشود؛ بعد از جانبازى، شركت و فعاليت او در جبهه آنچنان است كه او را گاهى روى دوش مىگيرند و براى شناسايى مىبرند؛ بارها جانباز مىشود. دو نفر از اين شهدا را ما داريم؛ همين #شهيد_محمود_اخلاقى كه اينجا عكسش هست؛ يكى هم #شهيد_شوكت_پور. اينها اول #جانباز شدند؛ در حال جانبازى به جبهه رفتند و بعد هم در نهايت، شهيد شدند.
ا💠◽️💠◽️💠◽️💠
#خاطرات_شهید
●براي او نيازهاي جسمي اش مهم نبود. آنچه برايش مهم بود تلاش و خدمت بود. برخوردش با همه طوري بود كه از دستش رنجيده نمي شدند. در سخت ترين شرايط اقتصادي تلاش مي كرد كه نيازهاي رزمندگان را برطرف سازد
●هر وقت پشتيباني عملياتي را بر عهده مي گرفت، رزمندگان با مشكلات مواجه نمي شدند، چون در كارهايش برنامه ريزي داشت. تمام مناطق غرب و جنوب و صحنههاي نبرد حسن را ميشناختند، چون تمام شب و روز او در جبهه ها ميگذشت
●اكثراً روزه بود، مخصوصاً روزهاي دوشنبه و پنج شنبه . در دماي 47 درجه اهواز جهت خودسازي روزه مي گرفت. با اين حال براي رزمنده هاصبحانه درست میکرد و میگفت :ثوابش بر اين است كه خودم صبحانه را درست کنم ، او با كمترين غذا افطار میكرد
●حسن اعتقاد به تجملات نداشت و دنياطلب نبود . هميشه منزل او مهمان بود. او به حلال و حرام توجه داشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷مرحوم رسول ملاقلی پور، کارگردان سینمای، در مورد شهید حسن شوکت پور میگوید:
در عملیات طریق القدس حسن آقا ٧٢ ساعت نخوابیده بود؛ یا پشت بی سیم بود یا پشت فرمان؛ هر کجا که کار بود، حسن شوکت پور هم بود؛ در عملیات والفجر ٨ قطع نخاع شد؛ با آن حال و روزش صبحها می آمد لجستیک سپاه کار می کرد و شبها هم به آسایشگاه برمی گشت....
🌷به او گفتم: حسن آقا، این همه سال جنگیدهای، بیابان ها و کوه ها رفته ای و آمده ای حالا استراحت کن. جواب داد: رسول، خیلی دلم می خواهد استراحت کنم؛ اما نمی شود. بدون اینکه بخواهم در زندگی برای عدهای تکیه گاه شده ام؛ می ترسم من بیفتم، آنها هم بیفتند؛ بعد هم رسول جان، خدا یک برگ مأموریت به ما داده است که تا نفس داریم باید به دنبال مأموریتمان باشیم، وقتی هم برگ مرخصی را داد، خب می رویم....
🌷با این حال یکی از خصلتهای شهید حسن شوکت پور حساسیت بر تخلف وعده است که خاطرات او گویای این مطلب است؛ در خاطره ای از او میخوانیم «داشت از ترافیک می گفت و مشکلات مسیر، که حسن با صدای بلند گفت: قابل قبول نیست یک رزمنده، یه بچه مسلمون یه بسیجی خوب خدا، مگه میشه از وعدهای که داده تخلف کنه.
🌷نگاهی به ساعتش کرد و گفت: چه تخلفی؟ فقط هفت دقیقه دیر اومدم. حسن که با این حرف بیشتر عصبانی شد زیر لب صلوات فرستاد و گفت: برادر من هفت دقیقه خیلی زیاده؛ توی میدون جنگ گاهی یه ثانیه سبب شکست و پیروزی میشه؛ اون موقع شما می گید فقط هفت دقیقه تأخیر کردم؟!
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
دفاع مقدس
🌷مرحوم رسول ملاقلی پور، کارگردان سینمای، در مورد شهید حسن شوکت پور میگوید: در عملیات طریق القدس حسن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 سردار گمنام جبهه ها، تلاشگر خستگی ناپذیر
🌷 شهید حسن شوکت پور
📹 نماهنگ #ویژه | جانبازی که تا آخر جبهه را رها نکرد
🌷 بیانات رهبر انقلاب درباره #شهید_شوکت_پور
➕بخش هایی از گفتگوی #رسول_ملاقلی_پور (کارگردان و فیلمساز جنگ) با برنامه #برداشت_دو درباره فیلم #سفر_به_چزابه و ذکر و یاد شهید والامقام حسن شوکت پور
دفاع مقدس
🌷مرحوم رسول ملاقلی پور، کارگردان سینمای، در مورد شهید حسن شوکت پور میگوید: در عملیات طریق القدس حسن
🔅 گفت بیا و مردانگی کن و برای چزابه فیلم بساز
📝 «#سفر_به_چزابه شخصیترین فیلم زندگی من است. اصلا به سینما و مخاطب فکر نمیکردم. دلم میخواست این فیلم را بسازم که پاسخی باشد به خواسته #حسن_شوکتپور از من وقتی هنوز شهید نشده بود و من فیلمساز شده بودم؛ بارها به من گفت که بیا و مردانگی کن و درباره تنگه چزابه فیلم بساز.»
✔️همین یکی دو جمله از مرحوم #رسول_ملاقلیپور درباره فیلم سفر به چزابه، علاوهبراینکه اصلیترین انگیزهی او برای ساختن این فیلم را نشان میدهد، تماشاگر فیلم را هم بیش از پیش متوجه شخصیت "حسن آقا" ی فرمانده -قهرمان فیلم- میکند و حکایت از تاثیرپذیریِ ملاقلیپور از شهید حسن شوکتپور دارد.
❓ شهید حسن شوکتپور کیست؟
🔻 شهید حسن شوکتپور به روایت رسول ملاقلیپور:
➖حسن آقا مسئول لجستیک لشکر ۱۴ امام حسین (علیهالسلام) بود. پاتوق من هم تو همین لشکر بود. هر وقت به جبهه می آمدم، جایم تو همین لشکر بود.
➖حسن شوکت پور را می توانستی در هر نقطه و در ساعت های مختلف ببینی؛ یک بار با موتور، یک بار با جیپ، یک بار با نفربر، یک بار در اتاق فرماندهی، یک بار در اتاق تدارکات. در حالی که او معاون لجستیک لشکر بود.
💠 شهید حسن شوکتپور در دوران بعد از جنگ بهعنوان فرمانده لجستیک شمال غرب نیروی زمینی سپاه منصوب شد و در سال ۱۳۷۷ از طرف فرماندهی کل قوا مفتخر به دریافت نشان درجه یک نصر گردید.
✅ معرفی فیلم سفربهچزابه:
🔹سفربهچزابه ساخته رسول ملاقلیپور (۱۳۷۴)، یکی از آثار شاخص سینمای دفاع مقدس و به اعتقاد برخی منتقدان یک اثر منحصربهفرد از نظر بازسازی صحنههای واقعی و برخورد جنگ است.
🔹این فیلم داستان همراهی یک کارگردان و آهنگساز است که در حال تولید یک فیلم جنگی هستند. در جریان تولید فیلم آهنگساز نمیتواند فضای حقیقی دفاع مقدس را درک کند و برای تولید موسیقی مناسب با چالشهایی مواجه میشود. در محل فیلمبرداری، کارگردان و آهنگساز به یکباره به دوران دفاع مقدس منتقل میشوند و حوادث آن دوران را تجربه میکنند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سکانسی از فیلم سینمایی: سفر به چزابه
فیلمی که بنا به پیشنهاد و درخواست شهید حسن شوکت پور توسط زنده یاد رسول ملاقلی پور ساخته شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #نماهنگ| فیلم سینمایی: سفر به چزابه
⌛️ ۲۹ مرداد ۱۳۶۷ - پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران
♦️ قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت یکی از قطعنامههای شورای امنیت است که در ٢۹ تیر ۱۳۶۶، برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق صادر شد.
♦️ این قطعنامه از نظر کمی و تعداد واژههای به کار گرفته شده مفصلترین و از نظر محتوا اساسیترین و از نظر ضمانت اجرایی قویترین قطعنامه شورای امنیت در مورد این جنگ بودهاست. این قطعنامه بلافاصله از سوی عراق پذیرفته شد، ولی دو روز مانده به سالروز صدور آن در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ از سوی ایران پذیرفته شد و امام خمینی(ره) در ۲۹ تیر ۱۳۶۷ پیامی دربارهٔ پذیرش قطعنامه منتشر کرد که به «نوشیدن جام زهر» معروف شد.
♦️ پذیرش این قطعنامه هرچند به معنای پذیرش آتشبس از سوی ایران بود، ولی عراق به حملات خود ادامه داد و مجدداً داخل خاک ایران شد تا نقاط مهمی از جمله خرمشهر را به دست بیاورد تا با وضع بهتری در مذاکرات حضور داشته باشد، اما موفقیتی بدست نیاورد و نهایتاً جنگ در ۲۹ مرداد ۱۳۶۷ پایان یافت.
ا⚪️◽️⚪️◽️⚪️◽️⚪️◽️⚪️◽️⚪️
💠 پیام حضرت امام در خصوص قعطنامه 598 درتاریخ 29 تیر 1367 :
و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتاً مسئله بسیار تلخ و ناگوارى براى همه و خصوصاً براى من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجراى آن میدیدم؛ ولى به واسطه حوادث و عواملى که از ذکر آن فعلًا خوددارى میکنم، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامى کارشناسان سیاسى و نظامى سطح بالاى کشور، که من به تعهد و دلسوزى و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم.
📗منبع : صحیفه امام؛ ج 21، ص 92-95
ا▫️▪️▫️▪️▫️
🔴 خاطره همسر امام خمینی از ختم جنگ:
🔹هنگامی که خبر پذیرش قطعنامه را شنیدم از آقا سؤال کردم چرا شما خودتان مسئولیت پذیرش قطعنامه را به عهده گرفتید؟ چرا پیشنهاد آقای هاشمی را که گفته بود اجازه بدهید من اعلام کنم و تبعات آن را بپذیرم، شما قبول نکردید؟
🔸آقا به من پاسخ داد: یعنی من قهرمان شوم و دیگری قربانی؟! خانم! از خدا بخواه این آخر عمری در چنین جهنمی نیفتم!
ا🔹🔸🔹🔸🔹
➖ تلخترین خاطره عمر امام به روایت مرحوم سید احمد خمینی:
«شما روحیه امام را در نظر بگیرید چه روحیه عزیزی است، وقتی در معادلات به این نتیجه رسیدند که باید (قطعنامه ) را قبول کنند گفتند: من جام زهر قطعنامه را می نوشم. من کنار امام بودم، امام مرتب مشتشان را می زدند روی پایشان،
برای اینکه تلویزیون ما داشت رزمندگان را نشان می داد، صحنه های جنگ را نشان می داد؛ اما امام با آن روحیه آمده بودند (قطعنامه ) را قبول کرده بودند.و در آن نامه ای که امام نوشته بودند فرمودند: خانواده شهدا، خانواده اسراء، من تا به حال جنگیدم و در جنگ عقیده ام این بود که به نفع شماست؛ امروز این عقیده را ندارم و قطعنامه 598 را قبول می کنم
ا💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠
🔴 بعد از پذیرش قطعنامه امام دیگر در جماران سخنرانی نکردند😔
🔷۲۹ تیر 67
امام خمینی در تاریخ 29 تیر 67 درباره پذیرش قطعنامه 598 جملاتی نوشتند که به «نوشیدن جام زهر» معروف شد :
✍️ ... خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانوادههای معظم شهدا !
و بدا به حال من که هنوز ماندهام
و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیدهام،
و در برابر عظمت و فداکاری این ملت بزرگ
احساس شرمساری میکنم ...
من باز مى گویم که
قبول قطعنامه از نوشیدن جام زهر برای من کشنده تر است ...
شما مى دانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم؛ اما تصمیم امروز فقط براى تشخیص مصلحت بود ...
صحیفه امام ، ج ۲۱ ، ص 74
ا▫️🔹▫️🔹▫️🔹
🔻بعد از پذیرش قطعنامه 598 چند روز امام نمی توانستند درست راه بروند! همه اش می گفتند: خدایا شکرت ما راضی هستیم به رضای تو.
🔻 7 آبان 67 و پنج ماه پس از قبول قطعنامه :
❗️تذکر به اعضای دفتر برای لغو دیدارها و سخنرانیها
«توجه داشته باشید که باید دور سخن گفتن مرا ولو یک جمله دعا خط بکشید مجاری تنفس من بیمار است، و حالا هم که جنگ در کار نیست، زحمت به من ندهید از اینکه مثلاً خانواده شهدا و امثال آن بیایند و من دستی تکان دهم، مضایقه ندارم»
صحیفه امام ، ج ۲۱ ، ص ۱۷۱
ا▫️⚪️▫️⚪️▫️
🔻بعد از قطعنامه دیگر خنده بر لب امام ندیدم
«حاج عیسی (خادم امام) میگفت که امام تا دو روز بعد از پذیرش قطعنامه چیزی نخوردند!
🔻مرحوم حجت الاسلام محمدرضا توسلی از مسئولان دفتر امام خمینی نیز در این رابطه میگوید: «بعد از آنکه امام(ره) قطعنامه را پذیرفتند و گفتند جام زهر را نوشیدم من دیگر خنده بر لب ایشان ندیدم.»
✳️ رهبر انقلاب:
قبول قطعنامه از طرف امام،
به خاطر فهرست مشکلاتی بود که
مسئولان مقابل او گذاشتند
(کتاب راز قطعنامه)
ادامه👇👇👇
🔷سید احمد خمینی:
تلخترین خاطره عمر امام (ره) پذیرش قطعنامه 598 بود. بعد از قطعنامه دیگر برای سخرانی به جماران نیامدند ،بعد از پذیرش قطعنامه 598 چند روز امام درست نمی توانستند راه بروند، دیگر برای سخنرانی به حسینیه جماران نیامدند، تا مریض شدند و به بیمارستان رفتند.
ا⚪️🔵⚪️🔵⚪️🔵⚪️🔵⚪️🔵
📮روایت حاج عیسی از شب غمبار پذیرش قطعنامه ۵۹۸
💢حاج عیسی جعفری خادم امام خمینی(ره) در کتاب خاطرات خود از حال و هوای بیت امام در شب پذیرش قطعنامه را اینگونه نقل میکند: « برخی نزدیکان امام در اواخر جنگ در پی قبولاندن قطعنامه پایان جنگ به امام بودند ، نهایتا متنی را آماده و به دفتر امام تحویل دادند. خیلیها میخواستند بروند و کاغذ را خدمت امام بدهند اما جرات نمیکردند.
🔺ساعت چهار بعد از ظهر بود که آقای موسوی به من زنگ زد و گفت این را ببر به امام بده و اصلا هم چیزی نگو...! چون کاغذ باز بود و متن کوتاه ، نگاهی به آن انداختم کلیت این بود که ما دیگر تجهیزات جنگی نداریم و نمیتوانیم با دشمن مقابله کنیم و از شما میخواهیم که این قطعنامه را قبول کنید. متن را گرفتم و به امام دادم. یادم نیست امضای چه کسی پای آن بود اما به یاد دارم چه کسی بیشتر پیگیر آن بود.
🔹همان شب دو بعد از نصف شب حاج احمد مرا خواست گفت: امام با ناراحتی قطعنامه را قبول کردهاند. وقتی که رفتم امام با درد دل حرفهایی زد از جمله مطالبی که یادم هست این بود که گفتند : «حاجی آنهایی که شهید شدند به لقاءالله پیوستند خوشا بحالشان. آنهایی هم که اسیر شدند انشاءالله آزاد میشوند به موطنشان برمیگردند. آنهایی هم که جانبازند خدا انشاءالله کمکشان کند و خدا شفایشان بدهد.» بعد از درد دل و بیان اینکه امام با چه ناراحتی قطعنامه را پذیرفتهاند، من با حاج احمد آقا نیمه شب چند ساعت تمام گریه کردیم. »
کانال #دفاع_مقدس
دفاع مقدس
🔷سید احمد خمینی: تلخترین خاطره عمر امام (ره) پذیرش قطعنامه 598 بود. بعد از قطعنامه دیگر برای سخران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیام حضرت امام خمینی (س) بعد از پذیرفتن قطعنامه 598
دفاع مقدس
🔷سید احمد خمینی: تلخترین خاطره عمر امام (ره) پذیرش قطعنامه 598 بود. بعد از قطعنامه دیگر برای سخران
پیام_بسیار_مهم_امام_خمینی_در_۲۹ (3).pdf
2.66M
۲۹ تیر ۱۳۶۷
سالروز صدور پیام بسیار مهم امام خمینی
در این پیام که بمناسبت اولین سالگرد کشتارخونین مکه حجاج در مکه صادر شده،امام به پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران نیز اشاره میکنند
آنچه اغلب دربررسی پیام از آن غفلت شده، اینست که غالبا آنرا منحصر به جنگ میکنند،درحالیکه این پیام اتفاقی بسیار مهم درتاریخ انقلاب است
ایشان در این پیام،پس از اعلام پذیرش قطعنامه،آغاز جنگ جدیدی رابرای فرزندان انقلابی خود اعلام میدارد:
🔸امروز جنگ حق و باطل،جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار...وجنگ پابرهنه ها ومرفهین بی درد شروع شده است ومن دست و بازوی همه عزیزانی که در سراسر جهان کوله بار مبارزه را بر دوش گرفته اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلای عزت مسلمین را نموده اند،میبوسم
در استراتژی مبارزاتی امام،نهضت ادامه دارد وحتی برای یک لحظه هم نباید متوقف بماند.در استراتژی امام، «تا شرک و کفر هست مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم».امام بخوبی میدانست که اگرپس از حصول اهداف اولیه،اهداف بالاتری برای جامعه انقلابی تعیین نشود،رکود حاصله،بهترین فرصت برای بازگشت بدوران پیشین را فراهم خواهدساخت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏳ ۲۹ مرداد ۱۳۶۲ - مصاحبه با شهید کاظم نجفی رستگار
📢 فایل صوتی | گفتگوی فرمانده شهید لشگر سیدالشهدا(ع)
🎤 بعد از عملیات والفجر ۲ در منطقه عملیاتی حاج عمران
ا🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱
▫️سردار سرفراز لشگر در اسفندماه ۶۳ در عملیات بدر در شرق دجله به شهادت رسید🕊🕊
🌷پیکر مطهر شهید در منطقه عملیاتی بر جای ماند و بعد از ۱۳ سال توسط گروه های تفحص کشف و بعد از تشییع گسترده در تهران در بهشت زهرا(س) در جوار مزار شهید چمران آرام گرفت.
کانال #دفاع_مقدس
دفاع مقدس
⏳ ۲۹ مرداد ۱۳۶۲ - مصاحبه با شهید کاظم نجفی رستگار 📢 فایل صوتی | گفتگوی فرمانده شهید لشگر سیدالش
🌷 سردار و فرمانده مظلوم، حاج کاظم نجفی رستگار، فرمانده لشگر ۱۰ سیدالشهدا (ع)
ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱
🔹خاطره ای از شهید کاظم نجفی رستگار:
● "وقت ناهار رفتم پشت یه تپه و با تعجب دیدم کاظم روی خاک نشسته و لبه های نان رو از روی زمین بر میداره، تمیز میکنه و می خوره.
●اونقدر ناراحت شدم که به جای سلام گفتم: داداش! تو فرمانده تیپ هستی. این کارها چیه؟ مگه غذا نیست؟ خودم دیدم دارن غذا پخش می کنند. کاظم گفت: اون غذا مال بسیجی هاست این نان ها رو مردم با زحمت از خرج زندگیشون زدند و فرستادند. درست نیست اسراف کنیم."
ا🔹▫️🔹▫️🔹▫️🔹
#شهید_حاج_کاظم_رستگار
#شهید_نجفی_رستگار
#فرمانده_لشگر۱۰_سیدالشهدا (ع)
🌷شهادت: عملیات بدر - ۲۵ اسفند ۶۳ - شرق دجله
دوران #دفاع_مقدس
#جنگ_تحمیلی
🍂کانال دفاع مقدس
دفاع مقدس
🌷 سردار و فرمانده مظلوم، حاج کاظم نجفی رستگار، فرمانده لشگر ۱۰ سیدالشهدا (ع) ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 🔹خاطره ای
⁉️ راز فرماندهی
💥نجفی رستگار، فرمانده لشگر ۱۰ سید الشهدا(ع) بود. خانواده اش از این سمت و مسئولیت وی هیچ اطلاعی نداشتند. یک روز، اخویِ او به منطقه آمد تا از او خبری بگیرد. آنها در جمع نیروها نشسته بودند و دونفری در حال گفنگو با یکدیگر. از قضا در آن زمان قرار بود او برای نیروها سخنرانی کند. بناگاه از جایگاه اعلام شد: 👇
🎤 «از فرمانده لشگر دعوت می کنیم برای سخنرانی تشریف بیاورند»
رستگار بلند شد و به سمت جایگاه حرکت کرد. برادرش از همه جا بی خبر، با دست اشاره می کرد که «چرا در میان جمعیت بلند شدی⁉️» حتما با خودش گفته بود: 😇 «برادرمان بی ملاحظه است و رعایت نظم و انضباط را نمی کند.»
🔹حاجی با اشاره جواب داد که الان می نشینم.
. . . خلاصه صحبت ایشان آغاز شد و تا آخر جلسه، برادر او متحیر مانده بود. . .
بعد از سخنرانی، حاج کاظم به برادرش سفارش کرد این قضیه هیچ جا درز نکنه‼️ فقط بین خودمان باشد...
... اگر چه بعد از مدتی، جریان مسئولیت و فرماندهی او لو رفت و خانواده و فک و فامیل همه از این موضوع آگاه شدند!
#شهید_حاج_کاظم_رستگار
#فرمانده_لشگر۱۰_سیدالشهدا (ع)
دفاع مقدس
⁉️ راز فرماندهی 💥نجفی رستگار، فرمانده لشگر ۱۰ سید الشهدا(ع) بود. خانواده اش از این سمت و مسئولیت وی
جلسه سپاه تهران-پائیز63.mp3
42.44M
🎧صوت جلسه مخالفین فرماندهی سپاه با محسن رضایی در آذرماه سال ۶۳
🔹در مقطع سال ۶۳ برخی فرماندهان سپاه تهران از تیپ سیدالشهدا همچون شهید کاظم نجفی رستگار، شهید حسن بهمنی، شهید حسین اسکندرلو و شهید احمد غلامی بر سر چگونگی ادامه جنگ با فرمانده کل سپاه اختلاف نظر داشتند
🔹در کشاکش اختلاف نظر برخی فرماندهان سپاه تهران با فرماندهی ارشد سپاه بر سر مسائل نظامی، برخی افراد وابسته به بیت حسینعلی منتظری و جناح چپ سازمان مجاهدین انقلاب بر روی این اختلافات موجسواری کردند
🔹 اکبر گنجی از جمله این افراد بود که تلاش میکرد محسن رضایی و واحد اطلاعات سپاه را به سیاسیکاری متهم کند
🔹برخی افراد نزدیک به بیت آیتالله منتظری که با فرماندهی محسن رضایی نیز مخالف بودند در این اختلافافکنی ورود داشتند
🔹 عمادالدین باقی از جمله افرادی بود که در این اختلافات از قم نقش داشت
🔹اکبر گنجی در جلسه مذکور تلاش میکند تا برخی اعضای -سابق- جناح راست (جناح فقاهتی) سازمان مجاهدین انقلاب مانند محسن رضایی، محمدباقر ذوالقدر و حسین نجات را به تلاش برای حذف آیتالله منتظری متهم کند
🌴 کانال دفاع مقدس
{{حال و هوای جنگ ( در دهه ۶۰ ) را در کانال #دفاع_مقدس تجربه کنید}}
بیانات رهبر فرزانه انقلاب.mp3
11.16M
📢 #صوت | بیانات رهبر فرزانه انقلاب
▫️ در دیدار با اعضای ستاد برگزاری کنگره ملی شهدای استان اردبیل - ۲۲ مردادماه ۱۴۰۲
ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
رهبر انقلاب:
واقعاً زبان ما قاصر است از اینکه بخواهیم دربارهی رتبه شهادت و مرتبهی شهیدان عرضی بکنیم.
شهید، جان خودش را داده است و رضای الهی را که بالاترین ارزشهای عالم وجود است را کسب کرده .... این بالاترین ارزش در عالم وجود است.
کانال #دفاع_مقدس
💠 ای دلیران وطن با «زنده باد ایران» به پیش
ش✍️ عری در وصف دلاوری های رزمندگان دوران دفاع مقدس که توسط شاعر نامدار کشورمان "مهدی اخوان ثالث" سروده شد و در بهمن ماه سال 1360 در روزنامه کیهان به چاپ رسید
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
⚪️ کانال دفاع مقدس
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #دلیران_آزاده
📽 فیلمی زیبا و خاطره برانگیز از تصاویر جبهه و حال و هوای رزمندگان اسلام در دوران دفاع مقدس
🎤همراه با نوای حماسی و شورآفرین مداح باصفای جبهه ها، #حاج_صادق_آهنگران
🎙 دلیران آزاده ، خبردار و آماده
که رهبر مرحبا گفت به این عزم و اراده...
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
⚪️ کانال دفاع مقدس
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
اینجا بیت شهداست☝️☝️
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
🌴 حال و هوای جنگ ( در دهه ۶۰ ) را در کانال #دفاع_مقدس تجربه کنید
تاریخ امانتدارِ فریادِ
"هَل مِنْ ناصر" حسین است
و فطرت گنجینه دار آن، و از آن پس
کدام دلی است که با یاد او نتپد؟!
مُردگان را رها کن ؛
سخن از زندگان عشق میگویم...
#شهید_مرتضی_آوینی