من_به_زمین_کربلا_حسین_معلم_شهادتم_من.mp3
8.25M
یادمان دفاع مقدس
من به زمین کربلا
بهر فدا آمده ام
حسین تشنه لب منم
شب اول محرم ۱۳۶۵
مصلی اهواز
بانوای حاج صادق آهنگران
شعر: مرحوم حاج حبیب الله معلمی
دفاع مقدس
هر سر که پیمان بلا دارد بیاید هر کس هوای کربلا دارد بیاید
عاشق فرزند زهرا مسلمم.mp3
16.74M
روضه ی حضرت مسلم بن عقیل (ع)
عاشق فرزند زهرا مسلمم
جان نثار راه مولا مسلمم
کوفه شد صحنه ی عید قربان من
یا حسین یا حسین یا حسین یا حسین
8.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ابالفضل با وفا
علمدار لشکرم
با نوای حاج صادق آهنگران
شعر مرحوم #حاج_حبیب_الله_معلمی
عاشورای سال ۱۳۶۰
اهواز
🌴 دوران #دفاع_مقدس
@DefaeMoqaddas
هدایت شده از دفاع مقدس
صادق آهنگران-محرم آمد و عاشورا.mp3
4.99M
⏳دوران #دفاع_مقدس
📢صوت| نوحهخوانی حاج صادق آهنگران
🌴محرم آمد و عاشورا، حسینت کشته شد یا زهرا
@DefaeMoqaddas
17.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 مکالمات شهید مصطفی ردانی پور و شهید احمد کاظمی؛
حرکت پروفسور سمیعی در مقابل جانباز نابینا
بعضی خاطرات را صدبار هم بخوانیم و بگوییم، باز هم کم است. از جمله این:
"مجید حدادی" از بچه محل های ما، سال 67 اواخر جنگ، درحالی که خدمت سربازی را در ارتش میگذراند، چشمانش مورداصابت ترکش قرار گرفتند و نابینا شد. ده بیست سالی است که ازدواج کرده. خدا همسر و فرزندش رو براش نگه داره.
چندسال پیش، خانمش دچار درد و مشکل عجیبی شد. وقتی به بیمارستان مراجعه کرد، جواب معاینات و آزمایش پزشکان خیلی بد بود. یک تومور بدخیم در سر همسر او جا خوش کرده بود.
به پیشنهاد یکی از دکترها، مدارک رو برای پروفسور "مجید سمیعی" که خارج از ایران بود، ایمیل کردند. در کنار مدارک، توضیحی هم از وضعیت خانوادگی بیمار و این که شوهرش جانباز نابیناست، نوشتند.
پروفسور سمیعی که ظاهر درطول سال فقط چند روز به ایران می آید و به لطف خدا و همت والایش، بیماران بسیاری را درمان میکند، پذیرفت که همسر مجید را عمل کند.
مدتی بعد، پروفسور سمیعی به تهران آمد و همسر مجید را خدمت ایشان بردند. پس از معاینات اولیه، برای عمل و برداشتن تومور وقت تعیین کرد.
قرار شد اولین عمل در نوع خود در ایران روی سر آن خانم صورت بگیرد.
آن طور که می گفتند، احتمال داشت عمل موفق نباشد و همسر مجید حدادی ...
روز عمل، مجید که تحمل چنین مسئله ای نداشت، همراه خانمش به بیمارستان نرفت. کادر پزشکی و اتاق عمل آماده شدند.
بیمار را که به اتاق عمل آوردند، پروفسور سمیعی مکثی کرد. از کادر پزشکی سراغ همسر بیمار یعنی آقا مجید را گرفت که به ایشان توضیح دادند به دلیل اینکه احتمال خطر برای همسرش هست، تحمل نداشته و نیامده است.
پروفسور سمیعی، در اقدامی عجیب گفت:
"تا همسر ایشان نیاید، من عمل را شروع نمی کنم."
بالاجبار با مجید تماس گرفتند که با آژانس خودش را به بیمارستان رساند.
مجید که وارد بیمارستان شد، پروفسور سمیعی جلو رفت و دولا شد و بر سینه مجید که روی صندلی بود بوسه زد و گفت:
"من فقط خواستم تو را ببینم تا بهت بگم:
"من مدیون فداکاری امثال شما هستم. کاری که تو و امثال تو برای کشور انجام دادید، از کارهای من خیلی باارزش تر و بزرگتره."
و همسر مجید را بدون اخذ ریالی، عمل کرد. پروفسور سمیعی شب قبل وارد ایران شده بود و پس از ساعت ها که صرف عمل کرد، مجددا به آلمان بازگشت.
انگاری ماموریت الهی داشت که فقط بیاید ایران و همسر مجید را عمل کند و برود.
به لطف خدا و معجزه علم و عمل پروفسور سمیعی، خوب شد و همچنان درکنار خانواده خوش میگذراند.
حمید داودآبادی