دفاع مقدس
📢 صوت | اذان گردان حبیب ابن مظاهر - لشکر31 عاشورا 🌷لشکر آقا مهدی باکری 🆔 @revayate_fath ✔️JOIN
[In reply to روایت فتح]
[ Photo ]
💠 #غواصان_گردان_حبیب_ابن_مظاهر_لشکر_۳۱_عاشورا
🌴 دوران #دفاع_مقدس
🆔 @revayate_fath ✔️JOIN
✅ کانال "روایت فتح"
دفاع مقدس
[In reply to روایت فتح] [ Photo ] 💠 #غواصان_گردان_حبیب_ابن_مظاهر_لشکر_۳۱_عاشورا 🌴 دوران #دفاع_مقدس
[In reply to روایت فتح]
💠 خاطره ای از #غواصان_گردان_حبیب_ابن_مظاهر_لشکر_۳۱_عاشورا
🌷 #پر_پر_شدن_غريبانه_ى_برادر....!
🔹استقرار گروهان دوم گردان حبیب ابن مظاهر (لشکر ۳۱ عاشورا) به فرماندهی شهید علی پاشایی از نقطه هلالی خط شلمچه شروع و به سمت جنوب خط پدافندی امتداد یافته و با گروهان سوم الحاق کرده بود. در قسمت هلالی خط پدافندی، دسته یک به فرماندهی علیرضا ساریخانی مستقر بود. در قسمت ال شکلی خط، دسته دو به فرماندهی مهدی قنبری و در قسمت بعدی آن که تا گروهان سوم امتداد یافته بود، دسته سوم به فرماندهی سید محمد فقیه مستقر بود. سنگر فرماندهی گروهان نیز در قسمت دشوار خط پدافندی یعنی ابتدای هلالی بود.
🔸حمید غمسوار پیک حاج علی پاشایی بود و تا روزی که گردان حبیب به خط شلمچه بیاید علی پاشایی معاون نداشت ولی بعدها اسماعیل وکیل زاده و فرج قلی زاده به جمعشان پیوستند. این قسمت از هلالی شلمچه خیلی به خط دشمن نزدیک بود، بطوری که عراقی ها به راحتی با نارنجک تفنگی نیروها را زیر آتش می گرفتند. اکثر بچه ها بر اثر همین حملات به شهادت رسیدند؛ از جمله خود شهید علی پاشایی و بعدها شهید حاج رضا داروییان.…
▫️تبادل آتش بین دو خط بعضی شب ها آنچنان بالا می گرفت که گویی شب عملیات است و در این لحظه ها حاج علی پاشایی کنار بچه ها بود و توصیه های لازم را ارائه می کرد. علیرضا ساریخانی نیروهایش را در سه سنگر اجتماعی موجود در داخل هلالی سازمان داده بود و با ایجاد کانالی این قسمت را به بولدوزر منهدم شده بین دو خط ایران و عراق وصل کرده بود. نیروهایی از دسته اش شب تا صبح پشت این بولدوزر نگهبانی می دادند تا از نفوذ حضور عراقی ها به آنجا جلوگیری کنند.
▪️نگهداری خط شلمچه بسیار مشکل بود، ولی سختی های قسمت هلالی و اطراف آن قابل مقایسه با جاهای دیگر خط نبود. شدت آتش، تلفات زیاد و روزمره، فشار به اندک نیروهای موجود در خط را بیشتر می کرد. علیرضا ساریخانی در همین جا زخمی و به بیمارستان منتقل شد. فردای آن روز، سارخانی با همان حال مجروحش به خط برگشت تا کمبود نیرو و روحیه بر و بچه ها متعادل شود. نزدیک ظهر ۲۷ خرداد مهدی قنبری از سنگرهای عراقی واقع در خطوط پشتی که در کربلای پنج بدستمان افتاده بود مقداری مهمات عراقی پیدا کرده و بار تویوتا وانت کرده و در جلوی سنگر علی پاشایی تخلیه می کرد؛ ناگهان....
🔺....ناگهان عراقی ها آتششان شدت گرفت و با نارنجک تفنگی و خمپاره شصت منطقه را زیر آتش گرفتند. خمپاره ای وسط معرکه منفجر شد که دو نفر از نیروها از جمله مهدی قنبری مجروح شد. در این میان حمید غمسوار سراسیمه سر رسید و با دلهره گفت: حاج علی پاشایی داره شهید میشه!
⚪️ در سی متری آنجا، پیکر مطهر و خون آلود علی در آغوش اسماعیل وکیل زاده آرام گرفته بود. ترکشی گلوی مبارکش را بریده بود و خون از راه دهان و گوش و بینی اش بیرون می زد. ایوب پاشایی هم آنجا بود و غریبانه پرپر شدن برادرش را نظاره می کرد. اسماعیل وکیل زاده هم دستش را روی چهره علی می گرفت که ایوب بیش از این صورت خون آلود برادر را نبیند!
🆔 @revayate_fath ✔️JOIN
✅ به کانال "روایت فتح" بپیوندید
💠 خاطره ای از #غواصان_گردان_حبیب_ابن_مظاهر_لشکر_۳۱_عاشورا
🌷 #پر_پر_شدن_غريبانه_ى_برادر....!
🔹استقرار گروهان دوم گردان حبیب ابن مظاهر (لشکر ۳۱ عاشورا) به فرماندهی شهید علی پاشایی از نقطه هلالی خط شلمچه شروع و به سمت جنوب خط پدافندی امتداد یافته و با گروهان سوم الحاق کرده بود. در قسمت هلالی خط پدافندی، دسته یک به فرماندهی علیرضا ساریخانی مستقر بود. در قسمت ال شکلی خط، دسته دو به فرماندهی مهدی قنبری و در قسمت بعدی آن که تا گروهان سوم امتداد یافته بود، دسته سوم به فرماندهی سید محمد فقیه مستقر بود. سنگر فرماندهی گروهان نیز در قسمت دشوار خط پدافندی یعنی ابتدای هلالی بود.
🔸حمید غمسوار پیک حاج علی پاشایی بود و تا روزی که گردان حبیب به خط شلمچه بیاید علی پاشایی معاون نداشت ولی بعدها اسماعیل وکیل زاده و فرج قلی زاده به جمعشان پیوستند. این قسمت از هلالی شلمچه خیلی به خط دشمن نزدیک بود، بطوری که عراقی ها به راحتی با نارنجک تفنگی نیروها را زیر آتش می گرفتند. اکثر بچه ها بر اثر همین حملات به شهادت رسیدند؛ از جمله خود شهید علی پاشایی و بعدها شهید حاج رضا داروییان.…
▫️تبادل آتش بین دو خط بعضی شب ها آنچنان بالا می گرفت که گویی شب عملیات است و در این لحظه ها حاج علی پاشایی کنار بچه ها بود و توصیه های لازم را ارائه می کرد. علیرضا ساریخانی نیروهایش را در سه سنگر اجتماعی موجود در داخل هلالی سازمان داده بود و با ایجاد کانالی این قسمت را به بولدوزر منهدم شده بین دو خط ایران و عراق وصل کرده بود. نیروهایی از دسته اش شب تا صبح پشت این بولدوزر نگهبانی می دادند تا از نفوذ حضور عراقی ها به آنجا جلوگیری کنند.
▪️نگهداری خط شلمچه بسیار مشکل بود، ولی سختی های قسمت هلالی و اطراف آن قابل مقایسه با جاهای دیگر خط نبود. شدت آتش، تلفات زیاد و روزمره، فشار به اندک نیروهای موجود در خط را بیشتر می کرد. علیرضا ساریخانی در همین جا زخمی و به بیمارستان منتقل شد. فردای آن روز، سارخانی با همان حال مجروحش به خط برگشت تا کمبود نیرو و روحیه بر و بچه ها متعادل شود. نزدیک ظهر ۲۷ خرداد مهدی قنبری از سنگرهای عراقی واقع در خطوط پشتی که در کربلای پنج بدستمان افتاده بود مقداری مهمات عراقی پیدا کرده و بار تویوتا وانت کرده و در جلوی سنگر علی پاشایی تخلیه می کرد؛ ناگهان....
🔺....ناگهان عراقی ها آتششان شدت گرفت و با نارنجک تفنگی و خمپاره شصت منطقه را زیر آتش گرفتند. خمپاره ای وسط معرکه منفجر شد که دو نفر از نیروها از جمله مهدی قنبری مجروح شد. در این میان حمید غمسوار سراسیمه سر رسید و با دلهره گفت: حاج علی پاشایی داره شهید میشه!
⚪️ در سی متری آنجا، پیکر مطهر و خون آلود علی در آغوش اسماعیل وکیل زاده آرام گرفته بود. ترکشی گلوی مبارکش را بریده بود و خون از راه دهان و گوش و بینی اش بیرون می زد. ایوب پاشایی هم آنجا بود و غریبانه پرپر شدن برادرش را نظاره می کرد. اسماعیل وکیل زاده هم دستش را روی چهره علی می گرفت که ایوب بیش از این صورت خون آلود برادر را نبیند!
🆔 @DefaeMoqaddas