eitaa logo
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
1.2هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
2.8هزار ویدیو
96 فایل
🕊بنام‌اللہ🕊 🌸شہید محمدرضا دهقان امیرے🌸 🌤طلوع:1374/1/26 🕊شہادت:1394/8/21 💌پیامے‌ازجانب🌼 #نعم_الرفیق 🌼: ✾اگردلتان‌گرفت‌یادعاشوراڪنید ✾ومطمئن‌باشیدڪہ‌تنہابایادخداست‌ڪہ‌دلہاآرام‌مے‌گیرد. خادم ڪانال: @shahid_dehghan_amiri ادمین تبادل: @ashegh_1377
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🕊 قسمت هایی از مصاحبه ی کانال «شهــدا شرمنــده ایم» با یکی از دوستان که از سال 90 به خاطر همکلاسی بودن در دبیرستان علوم معارف امام صادق علیه السلام با ایشان آشنا شدند... 🌈✨چطور شد تصمیم گرفتند به سوریه بروند؟ به نظرم جواب این سوال به عمق انگیزه و درون شهید برمیگرده البته که محمد از اوایل جنگ سوریه بسیار پیگیر اخبار اونجا بود و اطلاعات زیادی در این رابطه داشت و جزء دغدغه های اصلیش بود... 🌈✨چطور به دوستانشون گفتن میخوان برن سوریه و برخورد شما و دوستانتون با این قضیه چی بود؟ محمد تقریبا از اکثر دوستانش بحث اعزامش رو پنهان میکرد و غیر از چند نفر محدود کسی نمیدونست البته اواخر به خاطر غیبت های کلاس هاش و کم پیدا بودنش دیگران هم فهمیدند ولی برای خودش خیلی مهم بود که کسی ندونه تقریبا سه ماه قبل اعزامش به من گفت که مدتیه فعالیت نظامی جدی در بسیج میکنه و دنبال بحث اعزامش هست البته اون زمان برامون یک مقدار غیر قابل باور بود چون هنوز اعزام های این چنینی به اون صورت وجود نداشت... ... 👉 💌🌸|• @dehghan_amiri20
💕✨سفرِ عشق، در ۲۰ سالگی... 🌷🌿محمدرضا که رفت... ولی وقتی محمدرضا رفت من به سجده افتادم و شاید نزدیک به یک ربع فقط گریه کردم و ضجّه زدم. چون می‌دانستم پاره‌ی تنم رفته و احتمال برگشتش شاید صفر باشد. واقعا هم همین بود. از همان روزهای اولی که محمدرضا رفت، من می‌دانستم که دیگر برنمی‌گردد. با روحیاتی که از او سراغ داشتم، می‌دانستم فرزندم واقعا لایقِ شهادت است. یعنی لحظه‌ی خداحافظی یادِ خداحافظی‌هایی افتادم که با اخوی‌های شهیدم کرده بودم. آن‌ها این حس را در وجودِ من به وجود آورده بودند که این خداحافظیِ آخر با بقیه خیلی فرق دارد. یک حس معنوی خاصّی توی وجودم بود و مطمئن بودم که دیگر برنمی‌گردد... ⛅️ 🌈 ... 👉 🌹🍃|• @dehghan_amiri20