eitaa logo
دهڪده ‌مثبت
2.5هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
13 فایل
یه دهڪده مثبت، تا توے اون یه زندگی آروم‌ و بدور از افڪار منفی رو تجربه ڪنی♥️ پیشنهادات وارسالی‌هاے زیباتون رو اینجا می‌خونم🌱 @Goolnarjes313 https://harfeto.timefriend.net/16851976543119 لطفامعرفی‌مون کن @Dehkade_mosbat
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸فرهمندپورخواست دست ضحی را بگیرد که نرود اما چادرمشکی ضحی، حفظ حریم را به یادش آورد. مثل ثانیه های آخر جلسه کنکور، اضطراب به سراغش آمد و گفت: - خانم سهندی، اجازه بدید. می دونم اینجا جای مناسبی برای طرح این مسئله نیست. اگر اجازه بدید یک وقتی بنشینیم با هم صحبت کنیم. بالاخره از هر دوی ما سنی گذشته. اگرم صلاح می دونین منزل مزاحمتون بشم. 🔺ضحی بدون اینکه بی احترامی در رفتارش نسبت به فرهمندپور داشته باشد، قفل ماشین را زد. دستگیره در را گرفت. رو به فرهمندپور کرد و گفت: - عذرخواهی می کنم. به فرانک خانم سلام بنده رو برسونید. 🔸سوار ماشین شد. سعی کرد عصبی شدنش را در رفتار، نشان ندهد. کمربند را که بست، دنده عقب گرفت و به این بهانه، سرش را به عقب چرخاند تا فرهمندپور را نبیند. همه طول کوچه را دنده عقب رفت و داخل خیابان اصلی پیچید. نگاهی به فرهمندپور که به سمت ماشینش می رفت انداخت. قبلا هم این طور غافلگیر شده بود. دوران دانش آموختگی و اینترنی اش، چند نفر از هم دوره ای هایش همین طور از او خواستگاری کرده بودند. پدر گفته بود هر بار این اتفاق برایش افتاد، شماره او را بدهد و به کارش بپردازد؛ اما این بار، شماره پدر را نداد چون حتی یک درصد هم تمایلی به طرح این مسئله نداشت. شناختی روی فرهمندپور نداشت. حتی سرنوشت نامعلومی که برای آن کودک، در ذهنش حک شده بود، مانع از فکر کردن به پیشنهاد فرهمندپور می شد. 🔹 پشت چراغ قرمز ایستاد. فکر کرد اگر باز هم این پیشنهاد را مطرح کرد، حتما از آن بچه خواهم پرسید. مسیر چاپخانه تا خیریه مردم نهاد مهربانی را به این فکر کرد که فرهمندپور را قبل از خانه فرانک، کجا دیده است. مطمئن بود او را جایی دیده اما هر چه فکر کرد، به نتیجه ای نرسید. گوشی را در آورد و شماره کوچه ای که خیریه در آن قرار داشت را خواند. دو کوچه دیگر را رد کرد. داخل کوچه، کمی جلوتر از در خیریه، ماشین را پارک کرد. از صندوق عقب، کیف لوازم دمِ دستی پزشکی اش را برداشت و برای ویزیت کردن بیماران، داخل خیریه شد. 🔹🔸🔹🔸🔹 ☘️صدای تلاوت، در گوشش می پیچید و صدای او در اتاق. هر روز صبح زود، صفحه قبلی را که حفظ کرده بود مرور می کرد و نگاهی به آیات جدید می انداخت. ترجمه آیات را مرور می کرد و اگر وقت اجازه می داد، تفسیر آیات بعدی را هم می خواند. بعد از حدود یک ساعت بین الطلوعین که مشغول کار حفظش بود، قرآن را می بوسید و تازه، مشغول تلاوت جزء روزانه اش می شد. دفتر یادداشت سبز رنگش را در می آورد و با امام زمان حرف می زد و برایشان می نوشت. از نکاتی که در آیات به ذهنش خورده بود؛ گاهی سوالی ذهنش را درگیر می کرد؛ آن را هم می نوشت و عجیب بود که حین نوشتن، پاسخ به ذهنش می آمد. پاسخی که به ذهنش خورده بود را هم می نوشت. حتی دعایی که در دلش می گذشت را هم می نوشت و صلواتی که از پدر یاد گرفته بود، آخر همه دعاهایش بفرستد؛ آن را هم می نوشت. دفتر را می بست و به نور کم جان خورشید که سعی می کرد به اتاق، گرما بدهد، نگاه می کرد. 🔸رو به قبله می ایستاد. هر دو دستش را کشیده، بالای سرش می برد و آرام آرام، پشت و کمرش را خم می کرد و دستانش را به زمین می رساند. نفسی می کشید و آرام آرام کمر و پشتش را صاف می کرد. دستانش را که دو طرف سرش گرفته بود بالا می آورد و نفسش را کامل بیرون می داد. مجدد نفس می کشید و این کار را چند بار تکرار می کرد. تا ده دقیقه بعدش، نرمش می کرد. بدنش که سرحال می شد، سر میز می نشست و به مطالعه درس هایش می پرداخت. آن روز هم مشغول همین کارها بود که پیامک سحر، برنامه اش را به هم ریخت. - امروز بیا بیمارستان. پرهام کارت داره. 🔹جوابی نداد اما فکرش درگیر شد و دیگر نتوانست مطالعه کند. گوشی را بیصدا کرد و روی میز گذاشت. یاد پارتی کذایی آن شب افتاد. چهره پرهام که پر غضب، دسته سیگار برگ را گرفته بود و به او نگاه می کرد، خاطرش را مکدر کرد. یادآوری صدای ساز و رقص نور و آدم ها، ذهنش را خراش داد. فکر کرد "مهم ترین کار دنیا را هم داشته باشد، مرا با او کاری نیست." و از اتاق خارج شد. 📣کانال در ایتا، سروش، بله @salamfereshte 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
✨السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا بَابَ اللَّهِ وَ دَیَّانَ دِینِهِ‏✨ ◾️آقاجان تسلیت می گم رحلت جانسوز جده تان حضرت خدیجه کبری(سلام الله علیها) ◾️تاریخ به یاد می آورد که حضرت خدیجه کبری(سلام الله علیها) در زمانی که همه، پیامبر را تنها گذاشته و تکذیب می کردند به او ایمان آورد. تمام دارایی هایش را در راه دین خدا خرج کرد. ◾️همین رفتار را ما شیعیان در دوران غیبت و ظهور، باید الگوی خود قرار دهیم، یعنی زمانی که اوج تکذیب ها نسبت به امام زمانمان وجود دارد، ایمان خود را حفظ کنیم و یاور او باشیم. آقاجان خودتان یاری مان کن. 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
✍️آخرین مال 🔘اموال حضرت خدیجه علیهاالسلام به عنوان ابزاری مناسب از همان ابتدا در خدمت اسلام و پیشرفت آن قرار گرفت. جالب این كه آخرین بخش از دارایی خدیجه توسط امیر مؤمنان در سفر هجرت به مدینه صرف شد. ◾️پیامبراكرم صلی الله علیه و آله سه شبانه روز در غار ثور ماند، امیر مؤمنان نیز شبانه خود را به غار رساند و آذوقه و لوازم سفر را آورد. در آن جا حضرت به علی علیه السلام فرمود: «امانت‌های زیادی نزد من است، ... امانت‌های مردم را آشكارا تحویل بده.‌ای علی! تو را سرپرست دخترم فاطمه قرار دادم و خدا را مراقب شما. از آخرین باقی مانده اموال خدیجه برای خود و فاطمه و هر كس از بنی هاشم كه قصد همراهی با شما را دارد، شتر و زاد و توشه بخر و بعد از رد امانت‌ها، دیگر درنگ نكن....» ◾️ابوعبیده (نوه عمار یاسر) می‌گوید: «فرزند ابی رافع این مطالب را به نقل از پدرش گفت. من پرسیدم: مگر رسول خدا مال و ثروتی قابل توجه داشت كه دو شتر برای سفر خودش خرید و به امیر مؤمنان هم سفارش كرد زاد و توشه دیگر مهاجران را تهیه كند؟ ابی رافع پاسخ داد: پدرم گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: هیچ مال و ثروتی برای من سودمندتر از اموال خدیجه نبود. از آخرین موارد مصرف اموال خدیجه خرید زاد و توشه برای مسلمانان مستضعف بود كه قصد داشتند به مدینه هجرت كنند. سفر اكثر مسلمانان با اموال خدیجه ممكن شد. آخرین آن‌ها هم قافله‌ای بود كه امیر المؤمنین آن را سرپرستی كرد.» 📚بحار، ج 19، ص 63. 🏴 فرا رسیدن دهم ماه رمضان وفات_حضرت_خدیجه(سلام الله علیها) . 🕯🥀🏴 علیهاالسلام 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
✨ 🔘متن سوال: شخصی عقیده‌اش این است که روزه برای او ضرر ندارد، اگر روزه بگیرد و بعد از مغرب بفهمد روزه برایش ضرر داشته، تکلیف او چیست؟ نظرات مراجع عظام تقلید🔰🔰 📝 پاسخ ❇️( (رحمة الله علیه)) روزه صحيح نيست و بايد قضاي آن را به جا آورد. 📚توضيح المسائل، ص248، م1745 ∞═┄༻•✾✿❤️✿✾•༺┄═∞ ❇️(آیت الله (دام ظله العالی)) اگر فعلاً روزه برايش ضرر ندارد، بايد قضاي آنرا بجا آورد. ∞═┄༻•✾✿❤️✿✾•༺┄═∞ ❇️(آیت الله (دام ظله العالی)) بنابر احتياط واجب بايد قضاي آنرا بجا آورد. 📚توضيح المسائل، ص292، م1754 هدايةالعباد، ج1، ص228،م 1353 ∞═┄༻•✾✿❤️✿✾•༺┄═∞ ❇️(آیت الله (دام ظله العالی)) احتياط (واجب) آن است كه قضاي آن را بجا آورد. 📚توضيح المسائل، ص272، م1466 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
💯از شیوه‌های تبلیغاتی صحیح استفاده نماید ❇️رفتار داوطلبان در ریخت ‌و پاش و خرج و تبلیغاتِ زیاد از اندازه‌ى لازم، می تواند ماها و آحاد مردم را نسبت به آنچه که بعداً پیش خواهد آمد، آگاه و هشیار و بیدار کند. آن کسى که یا از بیت‌المال هزینه می کند، یا از پول مشتبه به حرامِ بعضى‌ها استفاده می کند، نمی تواند اطمینان مردم را جلب کند؛ به این چیزها خیلى باید توجه کرد. 🔰بیانات رهبری در دانشگاه امام حسین علیه‌السلام ۱۳۹۲/۰۳/۰۶ 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
✍️حاکمیت دین در سراسر گیتی ⛅️مسأله‏ى حضرت مهدى عليه السلام و قيام جهانى او، در روايات بسيارى از طريق شيعه و اهل‏سنّت آمده و در اغلب كتب حديثى عامّه نيز مطرح شده و از مسلّمات اعتقادى مسلمانان است. هرچند برخى از جمله وهابيّت به دروغ اين عقيده را مخصوص شيعه دانسته‏اند. (1) 🌏در مورد حاكميّت دين در سراسر گيتى، احاديث بسيارى است؛ از جمله از حضرت على عليه السلام روايت شده است كه در زمان ظهور امام زمان عليه السلام، هيچ خانه‏اى و هيچ قريه‏اى نخواهد بود، مگر آنكه اسلام وارد آن خواهد شد، چه بخواهند، چه نخواهند. و صداى اذان هر صبح و شام در هر قريه‏اى شنيده خواهد شد. (2) ☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️ 📚1. منتخب الأثر. 📚2. تفسير صافى. 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
🔹ضحی به آشپزخانه رفت. لیوان آبی برداشت و تا نصفه، پر کرد. به سمت گلدانهای گوشه پذیرایی رفت. لیوان را کمی کج کرد و مقداری آب، در مشتش ریخت. بالا سر گلدان ها، وضو گرفت تا آب وضویش، روی گلها بریزد. این کار را از مادربزرگ یاد گرفته بود. باقی مانده آب لیوان را پای گلدان ریخت. 🔸به آشپزخانه برگشت. لیوان را زیر آب گرفت و در جاظرفی گذاشت. مادر را که به آشپزخانه آمده بود؛ در آغوش فشرد. او را بوسید و سراغ سیستم حسنا رفت. کسی در اتاق نبود. طهورا درگیر پروژه نهایی اش بود و حسنا هم کلاس های کنکور و تست زنی، تمام وقتش را گرفته بود. سیستم را روشن کرد. وارد سایت بیمارستان بهار شد و صفحه شخصی اش را باز کرد. داخل جدول مطالعاتی اش، عدد هفتاد را نوشت. حساب کرد اگر همین طور پیش برود، دو هفته دیگر می تواند فایل دست نوشته هایی که از استاد موسوی دانلود کرده بود را تمام کند. باید تعداد صفحات بیشتری را مطالعه می کرد. روی عبارت نوشته جدید کلیک کرد و صفحه سفیدی جلویش باز شد. دفتر یادداشتش را در آورد و نوشت: "آب آوردن ریه" اینتر را زد و تجربه اش را از بیمار مسنّی که ریه هایش آب آورده بود نوشت: 📌"بیمار علائم ناراحتی گوارشی و سوزش معده را داشت. تشخیص ناراحتی معده داده شده بود. با توجه به از دست دادن فرزندش، قرص اعصاب هم تجویز شده بود. بدن ضعیف بود و با شکایت از اینکه میل به غذا خوردن ندارند؛ به درمانگاه بیمارستان مراجعه کرده بودند. درخواست سِرُم تقویتی داشتند. معاینه بالینی انجام شد. مشکل خاصی دیده نشد. صدای تنفس، ضربان قلب و فشار خون عادی بود. رنگ صورت کمی پریده بود. ویزیت را طولانی تر کردم تا بیشتر توضیح بدهد. موقع حرف زدن، کمی به نفس نفس افتاد و تک سرفه ای کرد. به صدای سرفه مشکوک شدم. قبل از سِرُم، آزمایش اکسیژن خون و اکو قلب و عکس ریه نوشتم به صورت اورژانسی. یک ساعت بعد با جواب آزمایش برگشتند. مشخص شد ریه ها آب آورده. با توجه به عکس، نیاز به تخلیه آب ریه بود. جهت بستری و درمان، کارهای لازم انجام شد و شکر خدا بعد از چند روز، بهبودی نسبی ایجاد شد. عجیب بود که حتی فشار خون و اکسیژن خون، در محدوده طبیعی بود." 🔹نوشته را مرور کرد و دکمه تایید را زد. چند کلیدواژه برایش نوشت. روی کادر ارسال، کلیک کرد. سیستم را به حالت خواب گذاشت. به تخت طهورا نگاه کرد. کتاب روی تخت، توجهش را جلب کرد. از پشت میز بلند شد و کتاب را برداشت. طرح جلد نارنجی رنگ شادابی داشت. روی جلد را دید و لای کتاب را باز کرد: 🌱" سوال: شوهر من مدت پنج سال است که در دادگستری مشغول به کار است. به جاهای مختلف برای کار مراجعه کرده اما بی فایده بوده است. از شما راهنمایی می خواستم. جواب: برای زیاد شدن روزی، چند کار بکنید. هم شما و هم شوهرتان، روزها یک سوره یس بخوانید و هر شب، یک سوره واقعه. اگر بتوانید بین الطلوعین را بیدار باشید و ذکر و دعا و تعقیبات نماز را انجام بدهید. صدقه زیاد دهید یعنی به تعداد زیاد و مقدارش مهم نیست. استغفار با توجه زیاد بکنید. استغفار برای حل همه مشکلات کارساز است." 🔸از راه حل و صمیمیت لحن پاسخ، خوشش آمد. روی تخت طهورا دراز کشید و از اول کتاب، مشغول خواندن شد. 🔹با دیدن مادر، انگشت لای کتاب گذاشت و مودب تر نشست. مادر عباس دوباره بحث خواستگاری را پیش کشید و از رفتارهایی که از آن دختر دیده بود؛ تعریف کرد.: - هر وقت یک خانمی وارد مجلس می شد، سرش رو از رو قرآن بالا می آورد. لبخند می زد. نیم خیز می شد و برای خانم تازه وارد، جا باز می کرد. اونهام اشاره می کردن که یعنی نمی خاد راحت باشین و یک گوشه ای می نشستند. - حالا اصلا چی شد که رفتین جلسه قرآن و با این خانواده با کمالات آشنا شدین؟ - قسمت مادر. همون روزی که رفتم عیادت دوستم؛ همون که اومدی شوفاژشون رو هوا گیری کردی. خانم ابوالقاسمی.. - آهان. خب؟ - دفعه اول، همون جا اون دختر رو دیدم. فکر نمی کردم مجرد باشه. از طریق خانم ابوالقالسی فهمیدم جلسه قرآن دارن و مادر اون دختر هم جلسه رو می یاد. 🔸مادر تازه چانه اش گرم شده بود و به پشتی، کنار عباس تکیه داد. عباس به نرمی، گوشه کتاب را تای کوچکی زد و انگشتش را از لای کتاب در آورد و گفت: - عجب. خب؟ - بقیه اش مشخصه دیگه. رفتم جلسه. با مادرش بیشتر آشنا شدم. خودشم چند باری با مادرش که اومد؛ بیشتر دیدمش. شماره اش رو گرفتم. زنگ بزنم بریم خواستگاری؟ - گفتین پزشکه؟ به این فکر کردین کودوم پزشکی می یاد با یک آتش نشان ازدواج بکنه! 📣کانال در ایتا، سروش، بله @salamfereshte 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
✨سلام 🌺ای گل گلزار بتول! کاش می دانستم در کدام سرزمین مبارک، قرآن و مناجات ماه رمضان را می خوانی؟ 🍀خوش به سعادتت ای زمین که به یمن قدم های نازنین مولای عزیز برکت یافته ای. 🌸آقاجان کاش به قلب ما نیز پا گذاری تا به یمن قدهایتان ما نیز پاک و آسمانی شویم. دلم را با آب توبه و استغفار، آب و جارو می کنم تا شاید لیاقت حضورتان را بیابم. آمین یا رب العامین 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
🌼زیباترین نغمه هستی 🌸چه زیباست غروب آفتاب و چه زیباست غروب غم و اندوه 🌺همانگونه که به دنبال غروب آفتاب، طلوع صبحی دیگر است، به دنبال غروب غم ها، طلوع شادی هاست. نگاه کن و ببین دنیای بی او پر از غم است! 🍀ای زیباترین گل هستی طلوع کن، ای زیباترین نغمه هستی ظهور کن. 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
دهڪده ‌مثبت
#قسمت_اول #معیار_انتخاب_اصلح 💯از شیوه‌های تبلیغاتی صحیح استفاده نماید ❇️رفتار داوطلبان در ریخت ‌و
💯از شیوه‌های تبلیغاتی صحیح استفاده نماید 🌺در تبلیغات انتخاباتى، در شعارهاى انتخاباتى، آنچه که اهمیت دارد، این است که مواضع عزت‌آفرین و صحیح و عاقلانه و حکیمانه‌ى انقلاب و نظام تثبیت شود. مبادا در شعارهایمان، ما به زید و عمرو در خارج از این مرزها یا آدمهائى در داخل مرزها، چراغ سبز نشان دهیم. 🌸خب، دشمن کار خودش را دارد میکند؛ علیه کسى، علیه کسانى، و بیشتر از همه علیه خود انقلاب و نظام و انتخابات لجن‌پراکنى میکند. البته حنجره‌هاى بى‌تقوائى هم در داخل وجود دارد. در داخل، متأسفانه زبانهاى بى‌تقوا، قلمهاى بى‌تقوا و حنجره‌هاى بى‌تقوائى هستند که همان حرفهاى دشمن را که به قصد نومید کردن و افسرده کردن مردم گفته میشود، تکرار میکنند؛ آحاد مردم به اینها نباید اعتنائى کنند. بیانات در دانشگاه امام حسین علیه‌السلام ۱۳۹۲/۰۳/۰۶ 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
📚📏📚📏📚 💢قصد انجام مبطل بدون انجام آن (قصد مفطر) ✅پرسش: اگر روزه دار نیت کند کاری که روزه راباطل می کند انجام دهد ولی انجام ندهد تکلیف روزه اش چیست؟ 🌺پاسخ: آیات عظام امام،فاضل،مظاهری: روزه باطل نمی شود. 🌸آیت الله زنجانی: بنابراحتياط واجب باید در بقيه روز نيّت روزه كندو قضاي آن را نيز بجا آورد ، ولي اگر بعد ازظهر باشد لازم نيست نيّت روزه كند، اگر چه واجب است از مبطلات روزه اجتناب نمايد و روزه را نیز بعداً قضا كند.اما اگرقصد جدی برای افطار نداشته روزه اش صحیح است ☘️آیات عظام سيستاني ،خامنه ای: بنابر احتیاط واجب روزه را تمام کند وبعدهم قضا نماید. 🌼بقیه مراجع: روزه اش باطل است . 📚عروه الوثقی،جلد 2 ،کتاب الصوم ،النیه ،مسأله22- توضیح المسائل 16 مرجع، مسأله 1570- زنجانی ،رساله، مسأله 1576،1579 واستفتائات روزه سوال6- سیستانی ،رساله دوجلدی ،ج 1، مسأله 1943- بهجت،رساله، مسأله 1328- خامنه ای،اجوبه ،سوال 758. 📞 پاسخگویی تلفنی با شماره 096400 💻 ارسال سوالات از طریق "وب پاسخگو" User.pasokhgoo.ir 📱 ارسال سوالات از طریق "اپلیکیشن پاسخگو " cafebazaar.ir/app/ir.pasokhgoo.app 🌎 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی 🔹 @pasokhgoo👈
✍️اهمیت انتظار 🍀در زمینه انتظار خوب است کمی تأمل کنیم تا بهتر با مقوله انتظار آشنا شویم. همواره فکر کردن در امری، ما را به شناخت بهتر در آن مورد می رساند. البتّه این تفکر به شیوه های صحیح و با مراجعه به سخنان اهل بیت(علیهم السلام) باید باشد. انتظار نیز از این قاعده مستثنی نیست، با مراجعه به دریای عمیق احادیث اهل بیت(علیهم السلام) می فهمیم، انتظار فرج یک انتظار شیرین و با اهمیت است. انتظاری پویا و کارآمد، انتظاری که فرج و گشایش در آن است. 🌸بیائید امروز از زاویه ای دیگر به انتظار نگاه کنیم، از شما سؤال می کنم دوست داشتید همانند کسی بودید که در رکاب پیامبر خدا(صلی الله و علیه و آله و سلم) می بودید و با شمشیر از جان شیرین او دفاع می کردید؟ دوست داشتید همانند حضرت علی (علیه السلام) محافظ جان حبیب و دوست خدا می بودید؟ دوست داشتید سلمان وابوذر و مقداد رسول الله می بودید؟ 🌺کسی که در انتظار امام عصر(ارواحناله الفداء) به سر می برد و انتظار را سرلوحه زندگی خود قرار می دهد؛ همانند چنین شخصی خواهد بود که در رکاب حضرت رسول اکرم(صلی الله و علیه و آله و سلم) بوده است که توصیف آن بیان شد. (1) ☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️ 🔹(1) قال الصادق (علیه السلام): الْمُنْتَظِرُ لِلثَّانِي‏ عَشَرَ كَالشَّاهِرِ سَيْفَهُ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله يَذُبُّ عَنْه. 🌼امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند:کسی که در انتظار امام دوازدهمین خود به سر می برد همانند کسی است که در رکاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) شمشیر کشیده و از آن حضرت دفاع می نماید. 📚بحار الأنوار، ج‏52، ص 129 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114