فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به همین سادگی جعبه ی کادو درست کنید و به عزیزانتون هدیه بدین🥰
این هدیه میتونه حتی یک نامه عاشقانه و پرشور برای همسری باشه😍😉
اندازه ی مکعب به سلیقه ی خودتونه🎁
#ترفند
#کدبانوی_هنرمند
❥❥❥@delbarkade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدر نام تو زیباست ابا عبدالله...🏴🖤
#اربعین
❥❥❥@delbarkade
زنان کرهای از آغاز زندگی مشترک عهد میبندند مقابل همسرانشان سکوت کرده و از دستورات آنها اطاعت و پیروی کنند. به همین دلیل عروسهای کرهای در نخستین روز زندگی مشترک باید سکوت اختیار کنند. آنها حتی حق صحبت با همسرانشان را هم ندارند و اگر از این رسم سرپیچی کنند داماد میتواند برای این کار عروس را روانه خانه پدرش کند!
در واقع دامادهای کرهای گربه رو دم حجله نمیکشند، بلکه گربه رو خفه میکنند که دیگه صداش در نیاد :)
بیچاره مردهای ایرانی
همه زن ذلیل...😄😄😄
#طنز
❥❥❥@delbarkade
❌مردان خشمگین🤬😥
گاهی اوقات آقای همسر، شروع میکنه به زورگویی همراه با ابراز خشم
خانمی جان!خیلی وقتا پیش اومده که
🤗 بدون هماهنگی همسرت کاری انجام دادی
☹️یا جلوی جمع اون رو توی عمل انجام شده ای قرار دادی که مایل به انجامش نبوده
⛔️یا مخفیانه به جایی رفتی که میدونستی همسرت راضی به رفتن نیست
و...
خب اینجا آقا فکر میکنه که من جز با زورگویی و داد و فریاد نمیتونم این خانم رو سر به راه کنم و در نتیجه رفتارش میشه همانچه خوشایند شما نیست❌😊
💟ادامه دارد...
❥❥❥@delbarkade
دلبرکده
. ⭕️بروز عواطف و احساسات در طبایع گرم و تر (دموی) چگونه است : افرادی که طبع گرم و تر دارند، معمولا
#ارسالی_مخاطبین
تجربیات شما از رفتار همسر دموی💥
🩺جمله ی آخرتون خیلی خوب بود👌
در صورت تعادل مزاج، همه ی طبایع ویژگی های مثبتشون رو بروز میدن☺️
#شناخت_طبایع
❥❥❥@delbarkade
دلبرکده
. ⭕️بروز عواطف و احساسات در طبایع گرم و تر (دموی) چگونه است : افرادی که طبع گرم و تر دارند، معمولا
#ارسالی_مخاطبین
شما نیاز دارید که حتما هم خودتون و هم همسرتون تعدیل مزاج کنید
و از طرفی نیاز ها و ویژگی های طبعی همدیگر رو بشناسید
تا با آگاهی و سازش بیشتری با هم رفتار کنید
برای این کار مشاوران کانال ستاره مبین میتونند کمکتون کنند😊👇
https://eitaa.com/Setare_mobin
#شناخت_طبایع
❥❥❥@delbarkade
یک نمونه از ده ها مدل چادرهای عجیب و غریبی که این روزها در فضای مجازی زیاد میبینیم🙄😶
❌چادر قرار بود از جلب توجه نامحرم جلوگیری کنه نه اینکه بیشتر باعث جلب توجه بشه!
کاسبا دارن چه بلایی سر حجاب میارن؟!...
#حجاب
❥❥❥@delbarkade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معذرت خواهی علنی از خانمش به خاطر ازدواج مجدد😃
#طنز
❥❥❥@delbarkade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چه کار کردیم که بی سرپرست ماندیم
⁉️ چرا امام زمان (ارواحنافداه) ظهور نمیکنند⁉️
🎙فرمایشاتی مهم و تاثیر گذار از حضرت آیت الله بهجت (رحمت الله علیه)
❥❥❥@delbarkade
🔴 چون حجاب داره کسی نمی پردازه...
اگه حجاب برداره و پناهنده بشه، همه روغنفکرها دوستش دارن و نظام رو متهم میکنن 😊😒
#حجاب
❥❥❥@delbarkade
دلبرکده
#چالش ⚠️یکی از دعواهای بین خود و همسر رو برامون بفرستید✍ پ.ن : البته که دعوا بَده👊❌ اما قطعا حین
#ارسالی_مخاطبین
⁉️همسرم اهل تفریح نیست...
💢برای حل این مشکل دوستمون چه پیشنهادی دارید؟
♨️اینجا بهمون بگید🙂👇
🌿@admin_delbarkade
#چالش
❥❥❥@delbarkade
فکر کنم زاد و ولد میکنن🤌🏻🙄
#طنز
❥❥❥@delbarkade
دلبرکده
#داستان #فیروزهی_خاکستری106 #تسلیم قبل از اینکه حرکتی کند، قفل را بالا کشیدم و بیرون رفتم. امید ع
#داستان
#فیروزه_خاکستری107
#آی_دزد!
از دفتر حاج آقا درستکار بیرون زد. تمام فکر و ذکرش سمت حرفهای او بود:
«حالا بریم سراغ طلسم و جادو و موکل.»
حاج آقا این را با کمی لبخند گفت و پرسید:
«شما فرمودین پدرتون مانع بزرگی سر راه مادرشوهرتون بوده و بعد از مرگش کار اون راحتتر شده...»
فیروزه با سر تأیید کرد.
«پدرتون چه ویژگیهای معنوی داشتن؟»
کمی فکر کرد:
«نمازهاش همیشه اول وقت بود. قرآن صبحگاهیش رو همیشه داشت. اصلاً ما همیشه با صدای قرآن خوندنش برا نماز پا میشدیم.»
از یادآوری آن روزها لبخند روی لب فیروزه نشست:
«بابا تن صداش بلند بود. خواهر کوچیکم گاهی باهاش بحث میکرد که با این روشی که داری بالاخره یه روز صبح زَهره ما رو میترکونی. اما بابا گوش نمیداد و باز هم بلند بلند قرآن میخوند.»
«خدا بیامرزتشون!»
«ممنونم. یه تسبیح عقیق داشت که یادگار پدرش بود و اهل ذکر بود.»
با یادآوری خصوصیات پدر به سؤال بعدی حاج آقا فکر کرد:
«چقدر از این خصوصیات معنوی در وجود شما نهادینه شده و حتی بعد از پدر براتون باقی مونده؟!»
جوابی را که به حاج آقا داده بود، با خود واقعیاش مقایسه کرد:
«خب... من... سعی کردم نمازهام رو بخونم... روزه میگیرم... گاهی قرآن میخونم...»
به سوال بعدی حاج آقا فکر کرد:
«چه تلاشی برا باطل کردن طلسم و دور کردن شیاطین کردین؟»
برای جواب این سؤال آماده بود:
«خب من پیش چند تا رمال و دعانویس خیلی معروف رفتم. یکیشون اسم مادرشوهرم رو که فهمید کلا پولم رو پس داد.»
حاج آقا لبخند زد و به ادامه حرف او گوش داد:
« بقیه هم پول زیادی ازم گرفتن و یه کارایی گفتن انجام دادم و بعضیا هم که بعد از کلی برو و بیا و پولی که خرج کردم، اصلاً گفتن از دست ما برنمیاد و طلسم خیلی قویه»
به حاج آقا نگاه کرد و منتظر جواب او ماند.
«تا حالا شنیدید که کسی یه نجاست رو با یه نجاست دیگه بتونه پاک کنه؟!»
ابروهایش را بالا برد و فقط به حاج آقا نگاه کرد. حاج آقا دستانش را از هم باز کرد:
«عذر میخوام! ولی کار شما مصداق همین بوده...»
فیروزه آب دهانش را به زور پایین داد.
«حکایت اون مردی رو فهمیدین که میره خونه میبینه دزد به خونهاش زده؛ میافته دنبالش تا میخواد بگیرتش، همدست دزده داد میزنه: آی دزد آی دزد... و مرد از ترس اینکه به خانوادهاش آسیب برسه، دزد اصلی رو رها میکنه؟ بعد میبینه اون مرده فقط یه رد پا بهش نشون میده و دزد اصلی از دستش فرار میکنه.»
فیروزه سرش را پایین انداخت. همانطور که در پیادهرو قدم برمیداشت به حرفهای حاج آقا درستکار فکر کرد. حکایت دزدان همدست مثنوی را از دبیر دینی دبیرستان شنیده بود. خانم تدین در جواب بچههایی که از پرسش درسی نمره نمیگرفتند، همیشه این بیت از این حکایت را میخواند:
«قسمت خود، خود بریدی تو ز جهل
قسمت خود را فـــــــــــــــزاید مـــرد اهل»
گوشی تلفنش زنگ خورد.
_کدوم گوری هسی؟
اخمهایش درهم رفت:
_بیرونم. کارت چیه؟
امید داد زد:
_گفتم کوجایی؟!
_خرید بودم دارم میرم خونه.
دلیل سؤالهای او را نفهمید. تلفن قطع شد. به ساعت گوشی نگاه کرد. مطمئن بود امید ساعت یازده به خانه برنمیگردد. دلش شور افتاد:
«نکنه سینا، ستیا رو تنها ول کرده رفته بیرون»
به کیف پولش نگاه کرد. کنار خیابان ایستاد. دست بلند کرد و یک تاکسی دربست گرفت.