eitaa logo
دلبرکده
14.2هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
2هزار ویدیو
16 فایل
🏡💞دلبرکده یک کلبه مهربانی ست آموزش صفر تا صد برای هر چه که یک بانو، نیاز دارد💎 🌺روش های دلبری کردن ملکه از پادشاهِ خود برای داشتن یک زندگیِ سراسر عاشقانه💑 آیدی ارتباط: @admin_delbarkade لینک کانال: http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640
مشاهده در ایتا
دانلود
🌀عطرِ تو دارَد این هَــوا 🌀سَر بِه هَواتَرین مَنَـــم... http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640 ೋ💘ೋ💘ೋ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎉🪄🎉🪄🎉 🌸بندگی کن تا که سلطانت کنند 🍃تن رها کن تا همه جانت کنند 🌸سر بنه در کف، برو در کوی دوست 🍃تا چو اسماعیل، قربانت کنند 🌸بگذر از فرزند و مال و جان خویش 🍃تا خلیل‌الله دورانت کنند 🎊عید سعید قربان و آغاز دهه امامت و ولایت بر همه‌ی شما عزیزان مبارک باد💐 http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640 ೋ💘ೋ💘ೋ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🌺 به‌جای دوستت‌دارم و همیشه باهات می‌مونم، بهش بگین: 🍃مطمئن‌‌باش‌‌که‌ مهرت‌ نرود از دل‌من مگر آن‌روز که‌در خاك‌شود منزل‌من:) http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640 ೋ💘ೋ💘ೋ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلبرکده
#داستان #فیروزه‌ی_خاکستری14 #مازوبُن خورشید از لابلای درختان صنوبر کنار جاده در حال پایین رفتن بود
با لبخندی ملایم و چشمانی گشاد سلام کردم. _چیه ترسیدی دخترخاله؟! پیراهن آستین بلندی روی زیرپوش سفید پوشیده بود. دکمه‌های بالایی پیراهن آبی را درحال احوالپرسی با من بست. _انتظار دیدن ببری، پلنگی، چیزی داشتم. سفیدی دندان‌هایش معلوم شد. چمدانم را از ته صندوق، جلو کشید. _فکر نمیکردی گربه ببینی نتوانستم جلوی خنده‌ام را بگیرم. برای اینکه بحث را عوض کنم، پرسیدم: _خاله هم هست؟! _آره یا علی گفت و چمدان را بلند کرد. _انگار سنگ توش گذاشتن؟ به طرف چمدان رفتم و گفتم: _نمی‌خواد زحمت بکشی خودم می‌آوردم. چشمانش باز شد و نگاهم کرد. _مال شماس؟! سعی کردم دسته‌ی چمدان را بگیرم اما اجازه نداد. چند ساک و وسیله باقی مانده را بیرون آورد و گفت: _امتحانا چطور بود؟ قبول که میشی؟ چپ نگاهش کردم. ترجیح دادم جواب شوخی بی‌مزه‌اش را ندهم. راهم را گرفتم و به طرف ساختمان شیروانی و دو طبقه رفتم. _حالا چرا قهر می‌کنی؟ اشتباه لُپی بود. صدای کشیده شدن چرخ چمدان روی خرده سنگ‌های زمین آمد. بدون اینکه برگردم به سمت پله‌های چوبی رفتم. امیر صدایش را کمی بلند کرد و با خنده گفت: _خواستم بگم معدلت بیست میشه، اشتباه گفتم. صدای خنده و سرو صدا از بالا می‌آمد. بالای پله‌های چوبی یک ایوان بزرگ بود که محل دورهمی‌های خانوادگی بود. با وجود شروع شدن تابستان، هوا برای نشستن در ایوان کمی سرد بود. درِ دو لنگه‌ی فیروزه‌ای اتاق ننه جان باز بود. ننه جان اولین کسی بود که من را دید. چشمانش برق زد. دستانش را باز کرد و تند تند به گویش مازنی قربان صدقه‌ام رفت. بدون نگاه به اطراف خودم را در بغلش انداختم. صدای خاله سودابه در گوشم پیچید. بعد از اینکه از بغل خاله بیرون آمدم، امیر چمدان بغل دم در رسید. چمدان را زمین گذاشت. _ به همه خوش میگذره؟ کسی کم و کسری نداره؟ قهوه می‌خورین یا چای؟ خاله سودابه و عمو و زنعمو با هم گفتند: _قهوه با اینکه نگاهش به عمو جمال بود، من خجالت کشیدم. عمو بلند بلند خندید و به طرف امیر رفت. خواست چمدان من را بگیرد که امیر نگذاشت. _ خسته میشی عمو برو از تو ماشین وسیله بیار. عمو قاه قاه کنان بیرون رفت. امیر به ننه نگاه کرد. _اینو کجا بذارم؟! خاله زودتر جواب داد: _دستت درد نکنه بذار اتاق عمو بدون اینکه به من نگاه کند گفت: _مال دختر خان عموئه. صورتم داغ شد. همانطور که به کوزه‌های روی فرش نگاه می‌کردم گفتم: _ممنون راضی به زحمت نبودم گفتم خودم میارمش. خاله آرام به پهلویم زد. نگاهش کردم. _فکر کردی با یه چمدون خسته میشه؟ چشمکی زد و ادامه داد: _آقا مربی کوهنوردی شده. امیر خودش را به نشنیدن زد. چمدان را بغل کرد و گفت: _با تأسف و تألم فراوان، رو سنگ ریزه‌ها یه چرخش شکست. نگاهم کرد. _حالا گریه نکن خودم درستش می‌کنم. بدون اینکه صورتم تغییر کند گفتم: _درستم نشد اشکال نداره چمدون بابامه. چشمان امیر درشت شد و با فریاد یاابالفضل از اتاق بیرون رفت. همه با هم خندیدیم. http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640 ೋ💘ೋ💘ೋ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐 🌸 یه عروس باسیاست چنین ویژگی هایی داره:👇 ❌ رازهای شخصی و خصوصیشو به خواهرشوهرش نمیگه😉 ❌ هزینه های کوچیکش مثل ( خرید مانتو، ... ) رو در کنار خانواده شوهرش اعلام نمیکنه🙃 ❌ هر رفتاری رو که داره ، از همون اول ثابت نگه میداره، یهو مهربون و یهو نامهربون نمیشه😉 ❌ خاطرات سفر با شوهرشو، با آب و تاب جلو مادرشوهرش، تعریف نمیکنه که مثلا دل مادرشوهرش بسوزه🤭 ❌ تو بحثای بین خانواده شوهرش نه دخالت میکنه، نه نظر میده🤫 ❌ وقتی شوهرش خونه نیست، به مادرشوهرش زنگ میزنه و حالشو میپرسه😏 ❌ تو کارای خونه به مادرشوهرش کمک میکنه، اما زیاده روی نمیکنه، چون میدونه ناخواسته تبدیل به وظیفه میشه..! ❌ تو جمع از خواهرشوهر و مادرشوهرش، تعریف میکنه و جوری به همه نشون میده که اونا رو خیلی دوست داره😜 ❌ جلو خانواده شوهرش، حسابی به شوهرش میرسه🤗 ❌ وقتی ازش راجع به خواستگار خواهرشوهرش میپرسن میگه: " هرچی خودتون صلاح میدونید".☺️ ❌ به هیچ وجه مشکلات خانواده خودشو، پیش خانواده شوهرش نمیگه🙂 http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640 ೋ💘ೋ💘ೋ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. باورت میشه اینا ماکت باشن؟😍 چه حس و حال خوبی دارن ماکت های نوستالژی مینیاتوری😍😇 http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640 ೋ💘ೋ💘ೋ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸🍃 ❤️مکانی خلوت در زمانی بی سرو صدا، با دلی آرام؛ شرایط مناسبی برای هم بستری است. اگر آمیزش و انعقاد نطفه با دلی آرام و خالی از اضطراب صورت پذیرد، خون به صورت طبیعی در رگها جریان می‌‌یابد، انتقال ژنها طبیعی‌‌تر انجام می‌‌گیرد و در نتیجه فرزند، به پدر و مادرش بیش‌‌تر شبیه خواهد شد. 🏷منبع: بحار الانوار، ج۶، ص۳۵۹ http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640 ೋ💘ೋ💘ೋ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ೋ👩‍⚖ ೋ💞 ೋ🤵‍♂ೋ 📚 مى‌گويند شترى خوابيده بود، روباهى مى‌گذشت، به شتر روى آورد و با دم شتر بازى آغاز كرد تا آنكه دمش را با دم شتر گره زد. شتر برخاست. دم كوتاه اين دو به هم گره خورده بود. روباه معلق مانده بود و به دنبال شتر تاب مى‌خورد. گربه‌اى اين صحنه را ديد. از روباه پرسيد چه بر سرت آمده‌؟ روباه گفت: هيچ! با بزرگان وصلت كرده‌ايم! 🔹راستى كه ضعف‌ها و تعلق‌ها آدمى را به ذلت مى‌كشاند و وصلت‌هاى ذليل كار جوانمردان نيست. و اگر غفلتى آن را فراهم كرد و وسوسه‌اى آن را پخت، ادامه نمى‌يابد و با رنج همراه مى‌شود و با درگيرى بريده مى‌شود. مرد زندگى با كسى همراه مى‌شود كه به اين افتخار كند، نه آنكه وثاق و پيوندى را به گردن بگيرد كه او را به دنبال بكشاند و در ذلت بنشاند. كسى كه مى‌خواهد در كلاس ازدواج بياموزد، با كسى كه مى‌خواهد از توشه‌ى ازدواج نواله بخورد و افتخار جمع كند، برابر نيستند.☝️ بيشتر آنچه كه بدى و مشكل ازدواج قلمداد مى‌شود، مثل سختى‌ها و برخوردها و توقع‌ها و انتظارها و درگيرى‌ها و گرفتارى‌ها، در واقع همين بدى‌ها، خوبى و ميوه‌ى خوب ازدواج هستند. ✍ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640 ೋ💘ೋ💘ೋ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚💫ســـلام آقـــا 🕊💫جــمــعــه اســت و 💚💫مــرغ دل پــر مـی کــشــد 🕊💫سوی آستان شما یابن الحسن 💚💫بـــا نــگــاه مــهــربــانــت 🕊💫لـــحـــظـــه ای 💚💫درد ما درمان نما یابن الحسن 🕊💫آخر این طعم نگاهت واقعا 💚💫می دهد بوی شفا یابن الحسن 🕊💫کــــی مـــی افـــتـــد 💚💫روی رخــســار شــمـــا 🕊💫این نگاه گرم ما یابن الحسن 💚💫أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج🤲 http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640 ೋ💘ೋ💘ೋ
دلبرکده
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ ♨️ چالش . جناب عمّار سلام الله علیه شهیدِ غدیر است ...! ⭕️ چالش این هفته ی ما راجع
🤍 ⭕️ ارسالی اعضای محترم و دوست داشتنی در رابطه با چالش غدیر 💚 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از طبیبِ جان
. 👈به رسم سنت هر ساله کانال ، امسال هم توفیق داریم که هزینه جمع کنیم و اطعام بدیم هزینه اطعام برای هر نفر ۶۰ هزار تومان در نظر گرفتیم و قرار هست گوسفند قربانی کنیم و برنج و خورشت درست کنیم. هر کسی هر چقدر در توانش هست بسم الله🌷 هر چقدر که میتونید شریک بشید و این فرصت طلایی رو از دست ندید. یا علی ➕شماره کارت جهت واریز:👇 💳
6037998112786404
🔅وقتی واریز کردید فیش واریزی رو به آیدی زیر بفرستید: @Rahnama_javaher .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا