.
کسی که هر #شب_جمعه،
سوره #واقعه را بخواند:
● خداوند او را دوست می دارد.
● محبوب همه مردمانش می گرداند.
● و هرگز در دنیا گرفتار بدبختی، فقر، درماندگی و هیچ آفتی از آفات دنیا نخواهد شد.
● و از همراهان امیرالمومنین علیه السلام خواهد بود.
📚ثواب اعمال، ج۱، ص۱۱۷
📚بحارالانوار، ج۸۹، ص۳۰۷
@Delnevesht_MohebAli
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
___ _ _
بگو ننه
بگو
درد ِدل ما رو هم بگو ننه ؛😭
#شب_جمعه_است_هوایت_نکنم_میمیرم....
@Delnevesht_MohebAli
💠 قالیچهی سوخته چقدر بها دارد؟
تنها دارایی یه مرد ﺑﺪﻫﮑﺎﺭ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪای بود که، ﮔﻮﺷﻪش ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ. مجبور بود همون رو ببره بازار برای فروش. 😔
ﻫﺮ ﻣﻐﺎﺯﻩﺍﯼ كه میرﻓﺖ، میگفتن: ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮد ۵۰۰ تومن ﻣﯽﺍﺭﺯﯾﺪ، ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﺎ ۱۰۰ ﯾﺎ ۱۵۰ تومن ﺑﯿﺸﺘﺮ نمیخریم. 😓
داخل ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩﻫﺎ، حاج جواد فرشچی ﻣﻐﺎﺯﻩﺩﺍﺭ، از منصفهای بازار و از ارادتمندان اهلبیت علیهالسلام پرﺳﯿﺪ:
قالیِ خوبیه؛ چرا ﻗﺎﻟﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺑﯽ ﺭﻭ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﻧﮑﺮﺩﯾﺪ؟
ﮔﻔﺖ: ﻣﻨﺰلمون ﺭﻭﺿﻪ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ، ﻣﻨﻘﻞ ﭼﺎﯾﯽ ﺭﻭﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ، ﺫﻏﺎلها ﺭﯾﺨﺖ و ﻗﺎﻟﯽ ﺳﻮﺧﺖ.
حاججواد یک تکونی به خودش داد و پرسید:
ﺗﻮ ﺭﻭﺿﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ؟
گفت: بله...🏴
حاججواد گفت: ﺍﯾﻦ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮد ۵۰۰ تومن ﻣﯽﺍﺭﺯﯾﺪ ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺑﺮﺍی اﺭﺑﺎﺏ ﻣﻦ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﻦ یک ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺍﺯﺕ میخرﻡ. 😍
قالیچه رو خرید و روی میزش پهن کرد و تا آخر عمرش روی قسمت سوختهی قالیچه که به اندازهی کف دست بود گل محمدی پرپر میکرد و دوستان صمیمی و همکارانش همه به نیّت تبرک، یک پَر از گلها را برداشته، توی چاییشون میریختند. 🌹
.
دِل نوشت|محب علی
💠 قالیچهی سوخته چقدر بها دارد؟ تنها دارایی یه مرد ﺑﺪﻫﮑﺎﺭ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪای بود که، ﮔﻮﺷﻪش ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ.
.
آقاجان؛ یا اباعبدالله 💔
دل ما تو روضه شما سوخته؛ دل مارو میخری؟
#اربابِ_خوبم...
.
دِل نوشت|محب علی
___ _ _ بگو ننه بگو درد ِدل ما رو هم بگو ننه ؛😭 #شب_جمعه_است_هوایت_نکنم_میمیرم.... @Delnevesht_M
.
زنان عرب دلشان كه مي گيرد، چادر عربي به سر مي كشند، زير لب ذكر يا ابوالغِيْرَة مي گيرند و يكه و تنها دل به كوچه پس كوچه هاي باريك و بلند اطراف حرم مي زنند...در راه يكي يكي بغض ها را قورت مي دهند و گلايه ها را مرور مي كنند تا به حوالي حرم مي رسند...از باب علقمه وارد بين الحرمين مي شوند، از دور سلامي به ارباب مي دهند و از باب موسي الكاظم وارد حرم سقا مي شوند... پرده سبز اتاقك تفتيش را كه كنار مي زنند،بعد از سرازيري ورودي، دقيقا همان جايي كه اولين برق ضريح به چشمشان مي خورد، بغض شان مي تركد، زير لب زمزمه مي كنند: دخيلك يا ابوفاضل! و بعد سر روي ديوار حرم مي گذارند، چادر روي صورت مي كشند و تمام دلتنگي ها و خستگي هايشان را با صداي بلند مي بارند...
خوش به حالشان!
اصلا چه كسي محرم تر و مرهم تر از عباس (ع) براي درد دل هاي زنانه...همان كه براي خواهش دختري يك تنه دل به لشكر زد و از خجالت ادا نشدن قولش حتي بي جان هم برنگشت...همان كه محمل دار بانو زينب بود ..
زنان عرب هم خوب كه باريدند، آرام كه گرفتند...دل شان كه به وسعت صحن سقا گشوده شد، تشكر مي كنند، سرازيري را عقب عقب برمي گردند و دل به راه بين الحرمين مي سپارند و راهي حرم ارباب مي شوند...تمام طول راه چشم به گنبد مي دوزند و قربان صدقه جانان مي روند، از باب سدره يا باب السلام وارد حرم يار مي شوند...خوب كه از ديدار ضريح زيبايش سيراب شدند، با يك جرعه از آب حرم گلويي تازه مي كنند، يكي از همان زيارت نامه هاي زيباي حرم با جلد چرم قهوه اي را برمي دارند، يك گوشه دنج حرم را انتخاب مي كنند، مي نشينند و زير لب زيارت وارث زمزمه مي كنند... شايد هم عاشورا بخوانند...شايد هم يك روز دلشان بخواهد امين الله بخوانند... و اصلا يادشان هم نمي ماند كه دنيايي هست، غمي هست، دلتنگي هست... اين خاصيت مقام بهشت است: "لاخوف عليهم و لا هم يحزنون"
اما...ما...اينجا...در شهري كه نه حرمي دارد...نه امامي ... نه جايي براي پناه بردن ... و روزگاري كه هر روز غم بر سر غم آوار مي شود و زخم روي زخم سوار... كجا ببريم اين همه دلتنگي را؟
چه كسي مرهم بگذارد زخم هاي كاري دل ما را؟
براي چه كسي بگوييم غم هاي ناگفتني را؟
اينقدر بزرگ نيستيم كه حالمان اينجا هم شبيه حال حرم باشد!
حالا كه تا ديار تو ما را نمی برند
ما قلبمان شكست، حرم را بياوريد....😔
.