.
#برشی_از_کتاب [ ۳ ]
📌 بروید و مطمئن باشید؛
❁ روز دوم بهمن ماه سال ۱۳۶۴، چند روز قبل از عملیات والفجر ۸ به اتفاق چند تن از فرماندهان خدمت حضرت امام رسیدیم. با توجه به سوابقی که در عدم موفقیت رزمندگان در عبور از رودخانههای دجله و فرات در عملیات بدر و خیبر داشتیم و با توجه به طغیان و سرکش بودن اروند رود، نگران بودیم که مثلاً اگر ما چند هزار نفر نیرو را از این رودخانه عبور بدهیم چه خواهد شد؟ از طرفی برای تثبیت مواضع تصرف شده، در مقابل خود، دشمن و در پشت سر رودخانه را داشتیم.
❁ مجموعه این عوامل، باعث نگرانی ما شده بود. اما بعد از آنکه خدمت حضرت امام رسیدیم، آن بزرگوار با آن حال و سن زیاد، حدود نیم ساعت از روی نقشه به دقت توضیحات ما درباره عملیات را گوش دادند و نگرانی ما را هم متوجه شدند. سپس فرمودند: «شما به خداوند اعتماد داشته باشید، اصلاً فرمانده کل قوا خداست. همان خدایی که به شما مأموریت داده که نماز بخوانید، همان خدایی که به شما امر کرده دفاع کنید. بروید و مطمئن باشید که پیروزید.»
❁ ما فرامین و توصیههای امام را سرلوحه کار قرار دادیم و به فضل الهی توانستیم در عملیات والفجر ۸ از اروند رود عبور کرده و فاو را به تصرف خود در آوریم.
👤 راوی سید رحیم صفوی.
📚 کتاب یاد امام و شهدا صفحه ۴۷.
🌷 اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس خراسان رضوی / دانشنامه و مرکز اسناد:
📱 @Doc_d_moghadas
.
.
📚 کتاب امام (ره) و دفاع مقدس؛ خاطراتی از رزمندگان و فرماندهان سپاه اسلام.
👤 پدید آور:
🔹 موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره
📝 معرفی:
❁ کتاب حاضر مجموعه خاطراتی از امام خمینی (ره) و بیانات ایشان در مورد دفاع مقدس میباشد، که از یازده نفر نقل شده است. از جمله شخصیتهایی که نقل خاطره شده عبارتند از: صادق آهنگران، علی صیاد شیرازی، محمد کوثری و ... .
📡 اطلاعات:
موسسه چاپ و نشر عروج | چاپ اول سال ۱۳۷۷ | صفحه شمار ۱۵۰ صفحه.
🌷 اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس خراسان رضوی / دانشنامه و مرکز اسناد:
📱 @Doc_d_moghadas
#معرفی_کتاب #امام_خمینی #اسناد
.
.
☫ بسمه تعالی
● به: وزارت سپــــاه - ستاد فوريتها
● از: فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء(ص) ـ سپاه
● موضوع: شناور جهت استقرار توپخانه
● تاریخ: ۱۳۶۳/۱۱/۱
📝 سلام علیکم
❁ با توجه به مذاکرات شفاهی مسئولین توپخانه با شرکت ایمیکو جهت ساختن شناور مسئولین شرکت امکان ساخت را اعلام کرد است. لذا مقتضی است اقدامات لازم را برای عقد قرار داد با شرکت مذبور جهت ساخت يک نمونه از شناور را انجام داده تا بعد از آزمایش تکثیر شود.
❁ در ضمن برادر بهمن نقاش چیره دست بهمراه اکیپی از برادران توپخانه جهت پیگیری معرفی میشوند.
| فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) - محسن رضائی
📄 رونوشت: واحد طرح و عملیات توپخانه.
📁 فایل با کیفیت:
https://eitaa.com/Doc_d_moghadas/547
🌷 اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس خراسان رضوی / دانشنامه و مرکز اسناد:
📱 @Doc_d_moghadas
#توپخانه #اختصاصی #اسناد
.
.
#برشی_از_کتاب [ ۴ ]
📌 آغوش پدرانهی امام؛
❁ فصل زمستان بود و ملاقاتها تعطیل. ما در محضر امام بودیم. فرزند یکی از مفقودالاثرهای جنگ را برای ملاقات آورده بودند. بچه چون تنها توی حیاط ایستاده بود، احساس غربت میکرد و صدای گریهاش بلند بود. امام سرشان را بلند کردند و نگاهی داخل حیاط انداختند و با لحنی خشن و ناراحت فرمودند: «دیدید یک بچهای دارد گریه میکند، چرا این بچه اینجاست؟ چرا گریه میکند؟»
❁ داستان بچه خدمت امام عرض شد. فرمودند: «همین الآن بیاوریدش داخل.» کارها را نیمه کاره رها کرده و بچه را آوردیم. آثار ناراحتی در چهره امام از دیدن این دختر بچه کاملا مشهود بود. آقا دو دستشان را دراز کرده و بچه را در آغوش گرفته و به سینه چسباندند. بعد او را روی دو زانو نشاندند و صورت خود را به او چسباندند و شروع به صحبت کردند. طوری با این بچه صحبت کردند که، ما که یک متر بیشتر با امام فاصله نداشتیم، نمیتوانستیم بفهمیم به او چه میگویند. پس از لحظاتی، دیدیم آن بچه در آغوش امام متبسم شد.
❁ چند روز پیش از این، یک خانم ایتالیایی نامهای به این مضمون به امام نوشته بود: «من عیسی مسیح را در وجود شما متجلی دیدم و شما را واقعا روح خدا یافتم. به دلیل علاقهای که به حضرت مسیح دارم، گرانبهاترین و نفیسترین یادگار ازدواجم را به شما هدیه میکنم تا در هر راهی که صلاح میدانید، مصرف کنید.» و همراه نامه، گردنبندی طلا ارسال کرده بود.
❁ وقتی تبسم بر لبان آن دختر بچه نقش بست، امام آن گردنبند را در گردن او انداختند و بچه در کمال خوشحالی اتاق امام را ترک کرد.
👤 راوی محمد حسن رحیمیان.
📚 کتاب یاد امام و شهدا صفحه ۵۷.
📷 پوستر:
https://eitaa.com/Doc_d_moghadas/549
🌷 اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس خراسان رضوی / دانشنامه و مرکز اسناد:
📱 @Doc_d_moghadas
.
.
📌 عملیات نصر ۲ ؛
❁ عملیات نصر ۲ با رمز مبارک یا حسین مظلوم (ع) در نیمه شب ۶۶/۳/۱۳ و با هدف آزاد سازی ارتفاعات مشرف بر خطوط مواصلاتی دشمن در منطقه عملیاتی میمک آغاز میشود. نیروهای ارتش جمهوری اسلامی ایران با هجوم به گردانهای ۱ و ۲ از تیپ ۴ لشکر ۲۲ و نیروهای کماندویی و زرهی دشمن در ارتفاعات میمک آنها را در هم میکوبند و بر یال شمالی ارتفاعات مهم ستیز تسلط می یابند.
❁ رزمندگان اسلام با رسیدن به یک کیلومتری پاسگاه خزر، آن را بشدت زیر آتش میگیرند و در هم میکوبند. در این میان دو گردان توپخانه بعث نیز مورد هجوم قرار گرفته و منهدم میشوند.
❁ دشمن بعثی با احساس خطر از استقرار رزمندگان ارتش در مواضع و ارتفاعات جدید و نیز زیر دید و تیر قرار گرفتن شهرهای مندلی، زرباطیه و بدره اقدام به چند پاتک میکند که با مقاومت ارتشیان سلحشور مواجه میشود و با از دست دادن ده دستگاه تانک، دهها قبضه سلاح سبک و نیمه سنگین و تعدادی اسیر مجبور به عقب نشینی میشود.
🏅 نتایج عمليات
🔄 مناطق آزاد شده:
● ارتفاعات ۴۰۴، ۴۰۰، ۳۹۶.
● منطقهی خزر و هلاله.
🔥 تجهیزات منهدم شده دشمن:
● صدها قبضه سلاح سبک تیربار و خمپاره انداز.
● چندین دستگان تانک.
👥 یگانهای منهدم شده دشمن:
● گردانهای ۱ و ۲ از تیپ ۴ لشکر ۲۲.
● یک گردان کماندویی.
● یک گروهان تانک.
● گردانهای ۳۶۱ و ۶۶۳ توپخانه.
📝 غنایم:
● مقداری سلاح سبک و نیمه سنگین و مهمات.
⚠️ تعداد کشته و زخمی دشمن:
● بیش از ۸۰۰ نفر.
👤 تعداد اسرا:
● دهها نفر.
📚 منبع: کتاب کارنامه توصیفی عملیاتهای ۸ سال دفاع مقدس ص ۳۳۶؛ علی سمیعی | نمایندگی ولی فقیه در نیروی زمینی سپاه ۱۳۷۶.
🌷 اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس خراسان رضوی / دانشنامه و مرکز اسناد:
📱 @Doc_d_moghadas
#عملیات_نصر۲ #ارتش #اسناد
.
.
#برشی_از_کتاب [ ۵ ]
📌 دلم برای چمران تنگ شده؛
❁ حاج احمد آقا از دفتر امام به ستاد جنگهای نامنظم در اهواز تلفن کردند و گفتند: «امام میفرمایند که دلم برای دکتر چمران تنگ شده است، بگویید به تهران بیاید.»
❁ دکتر که در آن روزها از ناحیه پا مجروح شده بود، با شنیدن این پیام راهی تهران شد و به حضور حضرت امام شرفیاب گردید.
❁ دکتر از ناحیه پا ناراحتی داشت و نمیتوانست پایش را جمع کند و دو زانو بنشیند، اما به احترام امام که به او عشق میورزید، در مقابل ایشان دو زانو نشست و در حالی که فشار زیادی را متحمل میشد، شروع به توضیح و توجیه نقشهها کرد. امام که متوجه ناراحتی دکتر شدند، فرمودند: «آقای دکتر! پایتان را دراز کنید و راحت باشید.» دکتر گفت: «راحت هستم.» امام فرمودند: «میگویم پایتان را دراز کنید.» دکتر که احترام امام را داشت، گفت: «دردی احساس نمیکنم.» دوباره امام با لحن خاصی فرمودند: «میگویم پایتان را دراز کنید و راحت بنشینید.» که دکتر به ناچار پذیرفت.
❁ بعد از اینکه دیدار تمام شد، امام که آماده رفتن به حسینیه جماران برای دیدار با مردم بودند، حاج احمد آقا را که وسط حیاط ایستاده بودند، صدا زدند و به او گفتند: «این میزها را که گذاشتهاید، آقای چمران با پای زخمی که نمیتواند از روی آنها رد شود. اینها را بردارید و راه را باز کنید.» میزها را برداشتند و راه را برای دکتر باز کردند.
👤 راوی مهدی چمران.
📚 کتاب یاد امام و شهدا صفحه ۵۹.
🌷 اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس خراسان رضوی / دانشنامه و مرکز اسناد:
📱 @Doc_d_moghadas
.