۱۲ دلیل فرانک نایت برای بیکفایتی سیاست لسهفر (بگذار بشود/ بازار آزاد رقابتی) در تفسیر یا تطابق با واقع:
۱. واحد تحلیل در واقعیت #فرد نیست بلکه #خانواده است.
۲. #فرد_آزاد خودش محصول نظام اقتصادی است و این نظام اقتصادی جزئی بنیادین از #محیط_فرهنگی است که تمایلات و نیازهای او را شکل داده است.
۳. فرض #سیالیت به معنای تقسیمپذیری کامل و جابجایی تمام کالاها و خدمات آنقدر سادهسازی شده است که نتایج حاصل از نظریه را مخدوش میسازد.
۴. فرض #آگاهی_کامل افراد از فرصتهای مبادلاتی پیش رو که از مفروضات مهم رقابت کامل است، در بسیاری از بازارها وجود ندارد.
۵. در عالم واقع افراد از ویژگیها و نیروهای کالاها و خدمات عرضهشده برای تامین خواستههای خود آگاهی دقیق ندارند.
۶. نتایج اعمال آگاهانه افراد همان #اهدافی است که برای آنها اقدام کردهاند. بنابراین تنها در صورتی که خود این اهداف مطلوب باشند میتوان آن اعمال را خوب دانست نه صرفا به این خاطر که فرد نوعی توانسته است به بهترین نحو ممکن به اهداف خود برسد! بنابراین بدون قضاوت دربارۀ اهداف افراد، نمیتوان اعمال آنها را قضاوت کرد.
۷. انسانها به بازارهای ناکامل موجود، #دسترسی کامل ندارند. آزادی را نباید با رقابت آزاد خلط کرد. اعضای گروههای اقتصادی ازطریق ترکیب و ادغام، منافع بیشتری به دست میآورند تا ازطریق رقابت. عملکرد #رقابت بهطور فرایندهای #انحصار را به افراد میآموزاند!
۸. اثر ارضای خواستههای فرد بر #دیگران و برعکس، لحاظ نشده است. منشأ برخی از خواسته یا ناخواستهها دیگران هستند.
۹. یک نظام مبادلاتی نمیتواند مطابق «نظریه» عمل کند مگر آنکه واحد علمی برای #اندازهگیری_ارزش داشته باشد. جامعه باید بر هر فعالیتی که با ابزار مبادله (پول) سروکار دارد، سیطره یا نظارت دقیق داشته باشد. کنترل اعتبارات و نظام بانکی مستلزم سطح نظارت بسیار بالا بر تمام کسبوکارهاست چرا که بانکداری واقعاً #آزاد بهزودی تمام روابط مبادلاتی را به #هرج_و_مرج میکشاند.
۱۰. فردگرایی نمیتواند در انتخاب بین خواستههای فعلی فرد و نیازهای آیندۀ جامعه، با واقعیت تطابق پیدا کند. براساس فردگرایی، لزوما نیازهای فردی فعلی که مشخص و معین هستند بر نیازهای آتی جامعه که مبهم و اجتماعی هستند ترجیح دارند و اینجاست که #دخالت_جامعه ضرورت پیدا میکند وگرنه پیشرفت جامعه در آینده مختل خواهد شد.
۱۱. عموما رفتار انسانها در مواجهه با ریسک و احتمال، #غیرعقلانی است و جامعه باید آزادی فردی را در این زمینه محدود کند. نهتنها قمار باید ممنوع شود بلکه شروطی باید وضع شود تا کنترل منابع و هدایت تولید ثروت در دست کسانی قرار گیرد که به طور معقول و شایستهای مسئولیت بپذیرند.
۱۲. نکتۀ آخر دربارۀ #اخلاق_توزیع است. توزیع در نظام رقابتی متاثر از فرایند بازار، ارزشگذاری خدمات مولد و البته مقید به تمام محدودیتهای بازاریابی به طور کلی است. مهمتر اینکه فرض سهمبری براساس میزان مشارکت در تولید، به لحاظ اخلاقی کماهمیت یا بیاهمیت است.
Frank Knight, Ethics of Competition, pp: 49-54
🆔 @DrSaeedi