هدایت شده از انجمن کلام اسلامی حوزه
#كرسي_آزاد_اندیشی
🔰 انجمن کلام اسلامی حوزه علمیه با همکاری کمیته مرکزی کرسیهای آزاداندیشی حوزههای علمیه برگزار میکند:
✅عنوان کرسی:
اعتبارسنجی اعتقادات تقلیدی
✍️ ارائه دهنده:
🎙جناب آقای دکتر مهدی نصرتیان اهور
عضو پیوسته انجمن کلام اسلامی حوزه و دانشیار دانشگاه قرآن و حدیث
✍️ ناقد:
🎙 حجتالاسلام و المسلمین دکتر محمد رکعی
عضو پیوسته انجمن کلام اسلامی حوزه و استادیار پژوهشگاه قرآن و حدیث
✍️داور و دبیر علمی:
🎙حجت الاسلام دکتر شعبان نصرتی
عضو پیوسته انجمن کلام اسلامی حوزه و استادیار پژوهشگاه قرآن و حدیث
📆 زمان: سه شنبه 1403/11/30
⏱ ساعت: 16 الی 18 عصر
✅ مکان: بلوار جمهوری، کوچه 2، فرعی سمت چپ، ساختمان انجمنهای علمی حوزه، سالن همایش
💢به شرکت کنندگان گواهی حضور برای #سامانهپژوهش ارائه میشود💢
🆔 کانال اطلاعرسانی کمیته مرکزی کرسیهای آزاداندیشی حوزههای علمیه
@korsi_azadandishi_hozavi
🆔 کانال اطلاعرسانی انجمن کلام اسلامی حوزه
@Islamic_theology
➖➖➖➖
بسم الله الوکیل الکفیل
"مناجات شعبانی من"
میشنوی محبوبم؟ میبینی معشوقم؟ لطفا بشنو وقتی صدایت میزنم و ببین وقتی که به مسکنت افتادهام.
شعبانم از نیمه گذشت و بوی رمضان میآید، اما کو مشام قدرتمندی که بوی عطر شعبان را از لابلای بوی نامطبوع انواع رذایلی چون دروغ، غیبت، افترا، تهمت، حسادت، تعصب، کجفهمی و فحشای درون بشنود و طعم مناجات و همکلامی با حضرت معشوق را بچشد.
آه دلبر سمنبو و سمن مو و بت شیرین حرکات من! معبودا! بگذار آنقدر در حرارت و گرمای نزدیکیات بسوزم که اثری از من نماند، جز خاکستری!
سراپا عطش و طلب شدهام برای گذاشتن لبهایت بر رگهای گردنم و فانی شدن من! آنچنان که در آتش محبت بوسهات شعلهور شوم و اوج بگیرم..
دلدار و دلآارام من! مگر خودت نفرمودی که "اقرب الی من حبل الورید" تو که جان منی و تک تک سلولهایم پر از تو شدهاند، پر از جلوهی صفات زیبا و اسامی نورانیات..
پر از حیات تو که جانم به جانت بند است، پر از مهربانی تو زمانی که دانه دانه مژههایم را با آب و تاب، بالای چشمانم قرار دادی تا با هر پلک زدنی فقط تو را ببینم و پر از بوی عطر محبت و رحمتت شوم؛
رحمتی که همهجا را فرا گرفته و هیچ گوشهای از این هستی، خالی از مهر تو نیست مهربانا! چنان که
با صد هزار جلوه برون آمدی که من! با صد هزار دیده تماشا کنم تو را!
به هر طرفی که رو میکنم رنگ و بوی تو پیچیده، جهان خالی از تو نیست و قلب من با هر تپشی جز فریاد لا اله الا الله از آن شنیده نمیشود!
چنان در نقش کلامی خودم فرو رفتهام که هر موجود ریز و درشتی را نشانی از زیبایی و عظمت تو میبینم! چقدر سنگ تمام گذاشتهای دلبر زیبای من!
نماز و راز و نیاز و آه و تمنای حقیقیام! بتاب بر سردی قلب و تاریکی سینهام، بتاب بر چشمان بیفروغ و وجود یخزده و بیجانم!
گرمم کن خدایا! با مهر و روشنی اسامی زیبا و حسنایت! مرا در نامهای نورانی جوشنت غرق کن، بگذار از رحمانیتت، مهربانی و شفقت بر دیگران، از رحیمیتت عطوفت و نزدیکی نسبت به مومنان، از غفاریتت بخشش و گذشت نسبت به خطاهایشان، و از ستاریتت، پردهپوشی را وام بگیرم. به چشمانم بیاموز دنبال سیاهیها و پلیدیهای دیگران نگردد و خوبیها و زیباییهای خلقتت را بزرگ و باشکوه ببیند.
یا سمیع! به گوشهایم بیاموز در آفرینشت، دنبال صداهای زیبا و روحنوازی چون نغمههای هدایتبخش قرآنت باشد تا آنها را از صداهای مخرب روح و روان، از آنچه که تو از آن نهی کردهای از غیبت و تهمت و دروغ و هر صدای ناهنجاری که از زبانهای شیطانی بیرون میآید پاک و مطهر نگاه داری.
یا مالک یوم الدین! لحظه به لحظه به یادم بیاور که این مرده را تو دم به دم زنده میکنی و تدبیر و عنان زندگیام در دستان توست، تا یادم باشد که برای لحظهای که دیگر نفسم بالا نیاید و در سراشیبی قبر فرشتگان مامورت به بالینم میآیند، در پاسخ به سوالی که میگویند عمرت را در چه راهی صرف کردی، جوابی برای گفتن داشته باشم! سرم را با افتخار بالا بگیرم و با تمام وجود شهادت دهم که تمام عمرم خرج راه تو و از تو گفتن و زیبا جلوه دادنت شد، آنقدر زیبا که بندگان دورافتاده از درگاهت و آشفتگان فکری و روحی، یک پناه امن، یک آغوش گرم و بیمنت و یک نقطهی امید در زندگیشان پیدا کنند..
الهی! تو بر آنچه میگویم شاهد و گواهی! تک تک کلمات نانوشته و نوشتهی من، پیدا و پنهان و آشکار و نهان مرا میدانی! از تلاش و دویدنهای فکری و عملی برای پیدا کردن راهی برای آشتی دادن فرزندان غریب و سالکان راه گم کرده، با معارف و تعالیم راه نورانیات آگاهی! چه شبها که به حال این دردانههای مظلوم نگریستهام و شاهدی که چه نالهها برای هدایتشان به مسیری که انتهایش تو باشی، نزدهام..
الهی این سعی ناچیز و ران ملخم را در این ماه شعبان، ماه جاری شدن شعبههای رحمتت بر کل عالم، تقدیم خوان سلیمانیات میکنم تا بر من ترحم کنی و به برکت این آشتیکنان، دل مرا با خود ببری و به انوار ملکوت و لاهوتت متصل نمایی، الهی ادخلنی فی لجة بحر احدیتک و طمطام یمّ وحدانیتک..
"الهی قلبی به من عطا فرما که اشتیاقش، او را به تو نزدیک کند و زبانی که راستگوییاش او را به سمت تو بالا ببرد و نگاهی که درستی و حقانیتش او را مقرب درگاه تو گرداند؛ به راستی کسی که به تو شناخته شود، ناشناس نخواهد ماند و کسی که به تو درآویزد، خوار و ذلیل نخواهد شد!"
همهی عزت و سربلندی دست تو، و همهی خذلان و خواری به قدرت توست، کسی را که بخواهی، عزیز میکنی و هر کس را عزیز نخواهی، خوار خواهی کرد! با همان توصیف که به بندگانت این کرامت و اختیار را عطا نمودی تا خود عزت و ذلت را انتخاب کنند! عزت در شباهت به صفات و اسامی نورانی تو و ذلت در فاصله و دوری از ویژگیها و نامهای متبرک تو در جوشن و مجیر و سایر مناجاتهای زیبای اهلبیت علیهم السلام...
(ادامه دارد 👇👇)
از تو میخواهم به سوزی که دلم را آتش زده، اشکم را جاری و دستانم را به دامانت دراز کرده و مرا به اضطرار و تنگی سینه و فشار انداخته، تا تاریکیهای ظلمات شیطانی، کینههای انسی و جنی و ترکشهای افترا و بدخواهی را با سپر محافظ مهر و ربوبیتت از من دور کنی و نااهلان را به خودشان، وابستگان و اهل خودشان مشغول کنی، بین من و کینهورزانم بُعد و فاصله قرار بده و چشم آنها را با جلال، بزرگی، عزت و پاکیات، از دیدنم کور و نابینا گردان.
"الهی انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الی معدن العظمة و تصیر ارواحنا معلقة بعز قدسک.."
خدایا مرا از آنانی قرار ده که نهانی با او راز گفتهای و او برایت دویده، تلاش کرده و در راهت جان داده است،
الهی مرا از آنانی قرار ده که سرمایهی دنیایشان، اتصال به جانب و حقیقت تو و توکل به قدرت و وکالت توست و توشهی آخرتشان اعتماد و امید به محبت و رحمت تو و قلبهایی باشد که آنها را به جانبت متذکر و دلهایی که آنها را از مهرت لبریز نموده باشد.
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیمه شبی دفع صد بلا بکند
عِتابِ یارِ پریچهره، عاشقانه بکَش
که یک کرشمه، تلافیِّ صد جفا بکُند
تو با خدایِ خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مُدَّعی، خدا بکُند
✍زهرا دلاوری پاریزی
#بداههنویسی
#دلدادگی
#شاعرانگی
1403\11\29
١٤٤٦/٠٨/١٨
8f2ea684c74e798b14b63cca7f281428.mpga
4.49M
🌱
بسم الله الرحمن الرحیم
مهندسی فکر
استاد شجاعی
#صوت_سی_وشش
#مهندسی_فکر
#عاشقانه_های_کلامی_اعتقادی
☺️🦋🌺
https://eitaa.com/Dr_zdp53_Theology
هدایت شده از کنگره علامه میرحامدحسین (ره)
5.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#رونمایی
#عبقاتالانوار
🔰آیین رونمایی احیای کتاب گرانسنگ «عبقات الأنوار»
👈 بعد از سالها انتظار به همت بنیاد بینالمللی امامت، موسوعه «عبقاتالأنوار فی إمامة الأئمّة الأَطهار» برای نخستین بار با تحقیقی شایسته در دسترس علاقهمندان قرار میگیرد.
🔸شما را به این رویداد بزرگ و ماندگار دعوت میکنیم.
🗓 پنجشنبه،۲ اسفندماه ۱۴۰۳، ساعت ۱۰
🏢 قم، بلوار بسیج، جنب کوچه۳۹، بنیاد بینالمللی امامت
🏷 همراه با #بن_تخفیف ۵۰% تا سقف ۵ میلیون تومان ویژه آثار کنگره
🖇برای کسب اطلاعات بیشتر، کلیک کنید
🆔@mirhamedhosein
29d20de8b2c003174a6e5fd04720f826.mpga
8.39M
🌱
بسم الله الرحمن الرحیم
مهندسی فکر
استاد شجاعی
#صوت_سی_وهفت
#مهندسی_فکر
#عاشقانه_های_کلامی_اعتقادی
☺️🦋🌺
https://eitaa.com/Dr_zdp53_Theology
#پایان_صوت_های_مهندسی_فکر
هدایت شده از سنگر تبیین
9.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙#پیام_صوتی سید حسن نصرالله به تمام دنیا:
ما به تمام دنیا می گوییم
امام ما، رهبر ما،آقای ما و عزیز ما
در این زمان، آيتاللهالعظمی
امام سید علی خامنه ای است.
🇱🇧 | #لبنان
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
#سنگر_تبیین
🆔 @Sangar_Tabien
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
بسم الله الرفیق الاعلی
ما بدان قامت و بالا نگرانیم هنوز
در غمت خون دل از دیده روانیم هنوز
جز تو یاری نگرفتیم و نخواهیم گرفت
بر همان عهد که بودیم ، بر آنیم هنوز
به امید تو شب خویش به پایان آریم
آن جفادیده که بودیم ، همانیم هنوز
ای دریغا که پس از آن همه جانبازی ها
بر سر کوی تو بی نام و نشانیم هنوز
دیگران وادی عشق تو به پایان بردند
ما به یاد تو درین دشت ، روانیم هنوز
آرمیدند همه در حرم حرمت و ما
ساکن کوی خرابات و مغانیم هنوز
نوبهار آمد و بگذشت ولیکن من و دل
همچنان در تف آسیب خزانیم هنوز
بس شگفت است که با اینهمه تابش چو نخست
در پس پرده ی پندار ، نهانیم هنوز
ما ازین چرخ کهن ، گرچه بسی پیرتریم
همچنان از مدد عشق ، جوانیم هنوز
اوستاد همه فن بوده و هستیم (ادیب)
با همان نام و همان شوکت و شانیم هنوز
"عبدالجواد ادیب نیشابوری"
https://eitaa.com/Dr_zdp53_Theology
۱۴۰۳/۱۲/۲
به یاد حضرت دوست
"گروهبان ایتا"
نوشتهها طعم دارند، عطر و بو دارند؛ گاهی پشت ظاهر اتوکشیدهشان بوی عفونت نیت را میتوانی خوب استشمام کنی، گاهی هم پشت یک پیام ساده دنیایی پر از زلالی و شیرینی و بوی خوش احساس میکنی.
گروههای رنگارنگ، سیاه، زرد، صورتی و خاکستری؛ هر از چندی گروهتکانی لازم است، گروههای فورواردی، که اعضایش به توهم کنشگری مجازی، دائم پیامها را از این گروه به آن گروه فوروارد میکنند، بدون هیچ تولید یا بازتولیدی. صاحبان این نوع پیامها معمولا متحجر و بدون تحلیل هستند و امکان گفتگو با آنها نیست؛ یعنی خود متوجه نیستند که ظاهرگرایی و اخباریگری خوی دوم آنها شده و هیچ تحلیلی را برنمیتایند، این دسته حتی موقعیت صحنه را خوب نمیتوانند شناسایی کنند.
اخبارگراها یا فورواردیون اگر توهم انقلابیگری هم داشته باشند، معمولا برای حفظ ظاهر موجه، تکه کلامشان بیانات حضرت آقاست، بدون اینکه جانمایهی سخنان این حکیم فرزانه، کنشگری مشفقانهی این ولیّ رشید حضرت صاحب الزمان روحی فداه را ببینند، بفهمند و هضم کنند.
عطر و بوی کلمات دلسوزانهی این فقیه فرید کجا و نوشتهجات سیاهنمای معمولا دارای رویکرد جناحی سیاسی این فورواردیون کجا..
بگذریم!
گروههای دیگری هم هستند که هیچ بخاری از آنان بلند نمیشود، با خود میاندیشی آیا موجود زندهای در اینجا نفس میکشد؟ آیا میخواهند، که ماندهاند؟ یا حتی قدرت یا حال نوشتن یک کلمه و رفتن را هم ندارند؟ این گروهها را باید بعد از مدتی ترک کرد، چون بود و نبودت نه چیزی به تو میافزاید و نه کم میکند، ماندن و رفتنت علی السویه است، بخصوص که گروه به هدف خاصی ایجاد شده باشد و آن هدف هم محقق نشود.
در گروهبان ایتا، گروههایی هم هست که افراد بدون اظهار نظرات خود، یا به خاطر ترس از قضاوتهای نادرست، یا عدم تحمل نقد، یا تخریبهای دیگران، همیشه از بزرگان مایه میگذارند و کلام بزرگان را میآورند، این افراد شاید جناحی نیاندیشند، اما پشت کلمات بزرگان و تحسین دیگران پنهان میشوند، با سخنان بزرگان سیاسی، علمی، فرهنگی و اجتماعی برای خود اعتبار میخرند و گاهی هم چنان در نقش خود فرو میروند که گویا صاحب آنهمه بیانات شخص خود ایشان است؛ لذا توقع وقع نهادن به پیامهایش را دارد، به عبارتی من آنم که رستم بود پهلوان. اما یکی نیست که به او بفهماند، گیرم پدر تو بود فاضل، از فضل پدر تو را چه حاصل؟
از دید مخاطب من، نوشتههای خودم نیز طعم دارند، گاهی شیرین چون عسل، گاهی تلخ چون دارو، گاهی بودار برای صاحبان ناسزا که وقتی فحش را میاندازی، میآید و آن را برمیدارد که بعدها برایت با آن محاجه کند. اما بعضی از متنها هم ملس هستند، حتی با روح و روان خودم هم بازی میکند و هرچه میخوانمشان، سیر نمیشوم؛ درست مثل یک کاسه آش دوغ توی زمستان، بالای گردنهی گدوک، یا یک لیوان شربت آبلیموی خنک وسط تابستان، یا حتی چند دانه پفک نمکی توی مسیر شمال کنار خانواده، با صدای گرم محمد اصفهانی، یا سید مجید بنی فاطمه، که باید حتما تا انتهای پاکت را تمام کنی و انگشتان نارنجیات را بلیسی.
اما گاهی نوشتههایم پر از تیر و ترکش و تیغاند، برای آنها که دنبال عافیتطلبی و زیر سایه بودن هستند و همیشه راحتترین راه را برای کنشگری انتخاب میکنند و به افراد میدان و صحنه ایراد میگیرند، بالای گود ایستادهاند و میگویند لنگش کن!! این افراد همان افراد عصاقورت دادهی غیرقابل انعطاف و از خود متشکر هستند که زاویه نگاهشان کلا از بالا به پایین است. در صحنه نبودهاند، درک صحیحی از میدان ندارند، کل میدان حضور بدون تحلیلشان ایتا و افراد تا حدودی مذهبی یا انقلابی هستند، که باز هم در دایرهی تنگ معیارهای این دسته جای نمیگیرند.
این نوشته هم هدفی دارد، طعم تقریبا گسی دارد، مثل خرمالوی نارس که دهانت را به هم میکشد و به مذاق تعداد زیادی خوش نمیآید.
کلا حرف حق از قدیم و ندیم گفتهاند تلخ است، اگر خودشیفته و حق به جانب باشی،
اما اگر اهل تعصب نباشی، دنبال اصلاح و تغییر رویهی غلط قبلی باشی، چندان هم تلخ نیست، اتفاقا آن را هدیهای میدانی از جانب کسی که تو را مخاطب خاص خودش قرار داده و در دل این نیمه شب سرانگشتانش را آزرده است، تا تو بهتر بتوانی با آن همزاد پنداری کنی.
اما لابلای همهی این عطر و طعمهای ناخوشایند، گاهی نوشتههایی هستند پر از تحلیل، شیوا، روان که بوی عطر کلماتش مثل بوی کباب و برنج ایرانی با عطر روغن حیوانی تو را به وجد میآورد، گرسنهات میکند، خوراک فکری و روحی به تو میدهد، تو محظوظ میشوی و آکنده، سیراب میشوی و سرشار از طعمی چون قهوهی عربی در مشایه ..
(ادامه دارد)👇👇
@Dr_zdp53
آه که چقدر طعم بعضی جملات و کلمات شیرین و دلچسب است، بنظرم طعم و عطر فضای قلب نویسنده را دارند، محبوب، خواستنی و قیمتی!
نویسنده از ابتدا میداند چه چیزی را قرار است بر دل تاریخ حک کند، لذا تک تک حروفش برخاسته از تک تک سلولهایش هستند، یعنی وجود نویسنده را در متنش در آغوش میکشی و حرف به حرف صرف میکنی..
خوشا نویسندهای که پندار و گفتار، نیت و کلمات، و سخن و عملش یکی باشد، سایه توحید را بر نوشتهاش حاکم ببینی، جانش کف دستش و خونش جاری در قلمش باشد؛
نویسندهای که متونش ابتدا به نظر حضرت دلبر، سپس به چشم مولا و صاحبش بیاید و تحسین بگیرد و بفرماید "مداد العلما افضل من دماء الشهدا" یعنی خون قلم تو رنگینتر از خون شهیدان است.
نزدیک طلوع صبح صادق است و باز هم مینویسم، مینویسم از امیدبانی و روزهای قشنگ آینده، از تلخیها و نواقص و مشکلات سر راه پیشرفت، از تبلیغات زودهنگام ریاستجمهوری، از بالارفتن از گرده و شانههای دیگران، از شادی و خندههای از ته دل، از بغضهای شکسته در گلو؛
آری مینویسم از افرادی با توهم کنشگری، دوربودنشان از افق ولی جامعه، از هیچ شباهتی نداشتن به نایب امام زمان علیه السلام در عمل، از فراری دادن مشتاقان با رفتارهای تند و سرد و از دلسوزانی که میخواهند این دسته از افراد را متنبه کنند، ظرفیتشان را برای ارتقاء جامعه استفاده کنند، اما از خود میرانندشان!
آری من نویسندهام، حال خودم را روایت میکنم، گاهی دلتنگ، گاهی مشتاق، گاهی شاد، گاهی غمگین، من روایتگر تلاطم و تپشهای قلبم هستم در فراق دوست، من حکایتکنندهی رنج جدایی و حدیث غیبت و دوری از محبوبم..
آنقدر مینویسم تا راهی به کویش باز شود، تا صدای تیشهی قلمم بر بیستون اندیشه، دل شیرین را به رحم آورد و نوازشی کند، تقریظ و تاییدی روی روحم حک کند که جاودانه و ماندگار شود.
مینویسم از تک تک سلولهایم..نوشتههایم طعم و عطر دارند، گاهی شیرین و ملس و دلچسب، گاهی تند و تیز و تلخ..
من مینویسم، خواندن یا نخواندنش با تو! من کلمات را به رشتهی تحریر میکشم، هضم کردن یا اجتناب کردنش با تو! تو مخاطب خاص و دوستداشتنی من!
✍#زهرادلاوریپاریزی
#بداههنویسی
#شهودشبانه
#خون_قلم
۱۴۰۳/۱۲/۳
https://eitaa.com/Dr_zdp53_Theology