•°شهید ابراهیم هادی🇵🇸°•
❓ #کجای_قصهی_ظهوری؟! 8⃣ قسمت هشتم 🌍 ته دلم لرزید، اما گفتم: شک نکن، آره! روشو کرد طرف پنجره، ان
❓ #کجای_قصهی_ظهوری؟!
9⃣ قسمت نهم
🧡 منظورش رو نمیفهمم. برای همین میپرسم: میشه یه جور بگی منم بفهمم؟!
نفسش رو بیرون میده و میگه: من و شهدا، این صدای مظلومیت رو شنیدیم. صدایی که خواب و خوراک رو ازمون گرفت. مگه میشه امامزمانت ازت کمک بخواد و تو راحت بچسبی به دغدغههای خودت؟! باید انتخابمون رو میکردیم: کمک به امام زمان یا عشق به زندگی و زن و بچه! اگه عاشق باشی، میفهمی لبیکگفتن به صدای یاری امام، بهت نیرویی میده که تموم وجودت میشه عشق به امام و همهچیز مثل خواب، خوراک و زندگیت، حول محور امام میچرخه. سر بزنگاهها مردد نمیشی، به چهکنم، چهکنم نمیافتی! ببین، مظلومیت بالاتر از اینکه امام از ماها انتظار یاری داره؟ هی روزگار...
❓ خواستم چیزی بپرسم که میگه: میخوای ببرمت یه چرخی تو گذشتهات بزنیم؟
هاج و واج میگم: مگه میشه؟
چشاشو کوچیک میکنه و میگه: به امتحانش میارزه!
سالن پر از جمعیت بود. سمت راست سالن، مادرا نشسته بودن و سمت چپ، دانشآموزای دختر. شناختم کجاست! دبیرستان دخترانه «بقیة الله» که اون سال برای نیمهشعبان دعوتم کرده بودن که سخنرانی کنم.
خودمو که دیدم خندهام گرفت. اون موقع لاغرتر از الان بودم.
حمید انگشتش رو گذاشت رو لبش و اشاره کرد ساکت بمونم و فقط گوش بدم. چنان با شور و هیجان از وظایف منتظران میگفتم که خودم برای سخنرانی خودم، دلم غنج میزنه. باورم نمیشد، تموم حرفای اون روزم کلمه به کلمهشو بشنوم!
☀️ یه قسمت از حرفام این بود: انتظار یه حال نیست. انتظار یعنی آمادهباش، یعنی کارکردن برای ظهور مولات. باید برای اومدن امامت، سنگ تموم بگذاری. مگه بهمون یاد ندادن اهل بیت رو از پدر و مادر و بچههامون بیشتر دوست داشته باشیم، پس باید توی عمل نشون بدیم. چقدر حاضریم برای ظهور مهدی فاطمه پای کار باشیم؟! مگه پیامبر صلی الله نفرمود: «افضل الاعمال امتی انتظار الفرج...» بالاترین عمل، انتظار هست. اینجا در مورد اعمال داره حرف میزنه، یعنی سبک زندگیمون باید امام زمانی باشه، نه فقط به صرف چند دعا و گریه و صدقه... باید کل زندگیمون رنگ امام زمان به خودش بگیره...
📿 یه قسمت از حرفام رو دوست دارم. اونجا که گفتم: خیلیا هستن اهل مسجد و نماز جماعتن، اما دریغ از پرداخت خمس مالشون، انگار نه انگار سهم امامزمانشون رو بالا کشیدن، دلشون خوشه اسمشون مسلمونه!
با لبخندی غرورآمیز، زدم رو شونه حمید و گفتم: دمت گرم رفیق، نه اخوی! خوب خواستی شگفتزدهام کنی! خدا رو شاکرم توفیق داشتم این حرفا رو اون روزا بزنم، امیدوارم ازم بپذیرن!
یه نگاه بهم کرد که بدجور منو بهم ریخت...
🗣 ادامه دارد...
📖 #داستان_کوتاه
•°شهید ابراهیم هادی🇵🇸°•
این خانه را برای تو میسازم، هر وقت آماده شد دست تو را میگیرم و بالا میکشم." فردای آن شب خبر رسید
در آن ایام سپاه پاوه همچنان مشغول پاک سازی روستاهای مرزی از لوث گروهکها و عراقیها بود و چون او نقش عمدهای در فرماندهی این عملیاتها داشت قرار شد پس از اتمام عملیات راهی اصفهان شود.
همزمان با انتقال تعدادی از شهدا به اصفهان فرصتی فراهم شد و حاجی در آن سفر همراه با خانواده خود برای گفتگو با پدر و مادرم به خانه ما رفتند. از آنجا که شخصیت حاج همت احترام برانگیز بود و علاوه بر آن از قدرت کلام خوبی برخوردار بود و محبت دیگران را نسبت به خود جلب میکرد، در اولین برخورد با خانواده من توانسته بود جای خود را باز کند.
به دنبال موافقت هر دو خانواده حاج همت از اصفهان با پاوه تماس گرفت. برادران مستقر در کانون، امکان سفر من به اصفهان را در اسرع وقت فراهم کردند. فردای همان روز که به اصفهان رسیدیم حاج همت به خانه آمد. خانواده ما قصد داشتند مراسم عقد و عروسی را به زمان خاصی بیندازند، اما ایشان با تبحری که در جا انداختن مطالب داشت گفت:
ادامه دارد...
•°شهید ابراهیم هادی🇵🇸°•
رمضان ماه فرصت هاست...🌸 {شماره کارت جهت واریز کمک های نقدی} 5041_7211_1220_3006 @EBRAHIMHADI_BAFQ✨
این ضیافت به پایان رسید
ضیافتی که میزبان اش هادی دلها بود و دستان پر محبت کسانی که نامشان خیر است در این ضیافت دخیل بود .
ممنون از تمام خیرانی که در این ضیافت ما را همراهی کردند و باعث شدند باری دگر لبخند بر لبان افراد بنشیند☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شیر جمل احلی من العسل
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#میلاد_امام_حسن #امام_حسن #ماه_رمضان
• پایان فعالیت|♡❀
• شبتونشهدایی|♡❀
• عاقبتتونامامزمانی|♡❀
• غیرتتون عَلوی|♡❀
• عشقتونزهرایی|♡❀
• التماسدعا،، یاعلی|♡❀
44.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 ضیافت هادی 🔹
افطاری به همراه جشن ولادت با سعادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام
قرارگاه جهادی شهید ابراهیم هادی استان یزد_بافق
𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ✨
سازمان ملل تجاوز به زنان فلسطینی در بیمارستان شفا را تایید کرد!💔
الجزیره دوباره پستهای حذف شده بازنشر داده که گویا بخاطر ریپورت شدید این پستها حذف شده بود
.
پ.ن:طرفدارای ازادی و مدافعان حقوق زنان لالمونی گرفتن؟😏
#غزه
#فلسطین
#فاجعه_بیمارستان_شف
𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جالب بود 😂
دم اون ماشین گرم که اون دنیا میفهمه چقدر بابت هر ترمزش ثواب جمع کرده😁
𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
•°شهید ابراهیم هادی🇵🇸°•
❓ #کجای_قصهی_ظهوری؟! 9⃣ قسمت نهم 🧡 منظورش رو نمیفهمم. برای همین میپرسم: میشه یه جور بگی منم ب
❓ #کجای_قصهی_ظهوری؟!
🔟 قسمت دهم
🔸 مثل بچهها دستمو گرفت و کشید بیرون سالن جلسه. مدام به عقب نگاه میکردم. نگاه مشتاق والدین و نگاه تحسینبرانگیز همکارام، نشون میداد جلسه خوب گرفته. اگه حمید بگذاره، یه کم خاطرهبازی کنم.
☀️ اومدیم توی حیاط دبیرستان، از لای پنجره نیمهباز صدام هنوز میاومد که داشتم یه رباعی میخوندم. یادمه شب قبل برای حفظکردنش، کلی تمرین کرده بودم.
- چطور بود؟
سرمو چرخوندم طرفش: با منی؟!
لبشو ورچید و دوباره پرسید: چطور بود جلسه؟! به خودت چه نمرهای میدی؟!
خواستم هیجانمو قورت بدم، یه کم شکستهنفسی کنم. برای همین گفتم: خودت که دیدی! حقیر این از دستم میاومد. خدا رو شکر احساس میکنم مجلس گرفت. یه مکث کردم تا تأثیر حرفمو توی صورتش ببینم. بعد ادامه دادم: امیدوارم مورد رضای امام زمان باشه.
📚 هنوز آمین نگفته بودم که اخمش باعث شد آمینم رو قورت بدم. کاش میدونستم کجای سخنرانی باب دلش نبوده. شایدم شعرمو دوست نداشته.
گفت: شایدات تموم نشد؟! فکر کردی برای آقا سنگ تموم گذاشتی؟! با چند تا کتاب و چند جلسه حرفزدن، وظیفهتو انجام دادی؟!
گفتم: آخه اخوی! حاجی! من همینا از دستم میاد، خب میگی چیکار کنم؟ همون چند تا کتابی که میگی، کلی زمان صرف خوندنش کردم. تازه سر همین سخنرانی برای آقا، هرجا میرم بهم تیکه میندازن و فکر میکنن دنبال اسم و رسم و مقام هستم. اون از اونا، اینم از شما که واقعاً انتظار نداشتم اینا رو ندید بگیری!
⚰ لحنش مهربون شد: جان برادر، مشکل اینجاست که با چند تا از این جلسه و کارای ریز و درشت فکر کردی منتظر هستی! اصلاً به حرفایی که زدی اعتقاد داری؟!
دیگه بهم برخورد. برای همین محکم گفتم: آره... اگه کسی امام زمانش رو نشناسه، به مرگ جاهلیت از این دنیا میره.
گفت: ایول! اینو خوب اومدی! پس بیا به قول خودت یه کم خاطرهبازی کنیم. آمادهای؟
🗣 ادامه دارد...
📖 #داستان_کوتاه
کجا هستند آن سلبریتیهای مشهور دنیا که برای دروغ مهسا امینی گیس میبریدند؟! پس چرا از این جنایت کثیف خفه خون گرفتند؟!
#کالانعام_بل_هم_اضل
#سلبریتی_بیشرف
#دیاثت_اجتماعی
#جهاد_تبیین
𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
آخرین ساعات آخرالزمان دقیقا اون جاییه که همزمان با اون که صهیونهای خونخوار، مشغول سلاخی و تجاوز به نوامیس مسلمین هستند؛
عدهای در شیعهخانه امام زمان و در سرزمین وحی، آرمانشون آزادی فحشا و بیبندباری شده...
#امام_زمان
#مرگ_بر_برعنداز
#لیبرال_بیشرف
#جهان_تبیین
𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
• پایان فعالیت|♡❀
• شبتونشهدایی|♡❀
• عاقبتتونامامزمانی|♡❀
• غیرتتون عَلوی|♡❀
• عشقتونزهرایی|♡❀
• التماسدعا،، یاعلی|♡❀
#سلام_امام_زمانم 💞
📖 السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مَهْدِيَّ اَلْأَرْضِ وَ عَيْنَ اَلْفَرْضِ...
▪️سلام بر تو ای مولایی که حقیقت دین از قلب نازنین تو میتراود...
سلام بر تو و بر روزی که از جانب خدا به سوی اسرار زمین هدایت میشوی!
📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت صاحبالامر در سرداب مقدس، ص۶۱۰.
#السلام_علیک_یا_بقیه_الله
تا میتوانید نفرت از اسرائیل را به فرزندانتان یاد دهید | 🔴
#نجس_زاده_های_حرومی
𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهترین دعا در این ایام، آرزوی نابودی اسرائیل است
ویژه برنامه افطاری #همسفره
#مرگ_بر_اسرائیل
#فلسطین
#امام_زمان
#جهادتبیین
𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
آقا جان . . !
قرار ما یک روز در صحن حرمت 💚:)
𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
•°شهید ابراهیم هادی🇵🇸°•
❓ #کجای_قصهی_ظهوری؟! 🔟 قسمت دهم 🔸 مثل بچهها دستمو گرفت و کشید بیرون سالن جلسه. مدام به عقب نگاه
❓ #کجای_قصهی_ظهوری؟!
1⃣1⃣ قسمت یازدهم
🏠 دمش گرم این آقا حمید، همسفر باحالیه، عجب جایی اومدیم، خونه خودم! داره به در و دیوار نگاه میکنه! میگه: خونهٔ جمع و جور و قشنگی داری! میگم: مبارک صاحبش باشه. حقیر اینجا مستأجرم. تعجب نمیکنه. میدونم از قبل همه رو میبینه. فکر کردم اگه بدونه مستأجرم و به فکر امام زمان، حتماً یه امتیاز حساب میشه. اما کمکم داره دستم میاد. متر و تراز اینا حسابی با ما فرق میکنه!
🎁 - برای تولدت پسرات چیکار کردی؟!
امان از حمید، وسط خاطره یهو با یه سوال منو میکشه بیرون. نمیدونم تولد پسرم چه ربطی ممکنه به ظهور داشته باشه. با احتیاط میگم: خب یه جشن ساده با یه کادو و یه مهمونی!
گفت: همین جشن ساده چند برات آب خورد؟! گفتم: یه میلیون! نگی زیاده که توی این دوره و زمونه، یه میلیون بیشتر به یه جوک میمونه تا هزینه تولد!
💸 تمامقد برگشت به طرفم و گفت: جناب منتظر، امسال برای تولد امام زمانت چقدر هزینه کردی؟! مگه توی جلسه نمیگفتی، امام رو از پدر و مادر و بچههات بیشتر دوست داری؟!
عرق نشست روی صورتم، واقعاً مونده بودم چی بگم. با شرمساری گفتم: یه پنجاه تومنی کمک کردم. اما حق با شماست!
گفت: تو خوب حرف میزنی، اما یادت باشه میزان، نیت و اخلاصه! اگه راست بگی، خدا کمت رو زیاد حساب میکنه، به شرطی که صادق باشی.
🚘 اشاره به ماشینم کرد و گفت: ماشین خوبی داری!
گفتم: قابل شما رو نداره. یه ۲۰۶ سادهاست که انداختمش توی مسیر انقلاب و مهدویت.
خندهاش گرفته بود. با تبسم گفت: ساده؟ چرا پارسال برچسب «سلام بر مهدی» رو کندی؟! ج
یادم افتاد. سرمو خاروندم و گفتم: خب من از روزی که این ماشین رو گرفتم یه برچسب بزرگ گرفتم و چسبوندم عقب شیشه تا همه بدونن عاشق امام زمانم! اما...
- اما چی؟!
منمنکنان گفتم: اما پارسال اوضاع یهویی قاطی شد…
🗣 ادامه دارد...
📖 #داستان_کوتاه