eitaa logo
•°شهید ابراهیم هادی🇵🇸°•
3هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.2هزار ویدیو
29 فایل
⁩•قرارگاه جهادی شهید ابراهیم هادی بافق⁦⁦• اے‌که‌مرا‌خوانده‌ای‌راہ‌نشانم‌بده🪐🌱 ارتباط با مدیر↓ @Sadat6201 شرایط(تبادل)↓ @conditions_channel لینک ناشناس: https://abzarek.ir/service-p/msg/1529948 شماره‌کارت: ۵۰۴۱_۷۲۱۱_۱۲۲۰_۳۰۰۶
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•°شهید ابراهیم هادی🇵🇸°•
این خانه را برای تو می‌سازم، هر وقت آماده شد دست تو را می‌گیرم و بالا می‌کشم." فردای آن شب خبر رسید
در آن ایام سپاه پاوه همچنان مشغول پاک ‌سازی روستاهای مرزی از لوث گروهک‌ها و عراقی‌ها بود و چون او نقش عمده‌ای در فرماندهی این عملیاتها داشت قرار شد پس از اتمام عملیات راهی اصفهان شود. همزمان با انتقال تعدادی از شهدا به اصفهان فرصتی فراهم شد و حاجی در آن سفر همراه با خانواده خود برای گفتگو با پدر و مادرم به خانه ما رفتند. از آن‌جا که شخصیت حاج همت احترام برانگیز بود و علاوه بر آن از قدرت کلام خوبی برخوردار بود و محبت دیگران را نسبت به خود جلب می‌کرد، در اولین برخورد با خانواده من توانسته بود جای خود را باز کند. به دنبال موافقت هر دو خانواده حاج همت از اصفهان با پاوه تماس گرفت. برادران مستقر در کانون، امکان سفر من به اصفهان را در اسرع وقت فراهم کردند. فردای همان روز که به اصفهان رسیدیم حاج همت به خانه آمد. خانواده ما قصد داشتند مراسم عقد و عروسی را به زمان خاصی بیندازند، اما ایشان با تبحری که در جا انداختن مطالب داشت گفت: ادامه دارد...
•°شهید ابراهیم هادی🇵🇸°•
رمضان ماه فرصت هاست...🌸 {شماره کارت جهت واریز کمک های نقدی} 5041_7211_1220_3006 @EBRAHIMHADI_BAFQ✨
این ضیافت به پایان رسید ضیافتی که میزبان اش هادی دلها بود و دستان پر محبت کسانی که نامشان خیر است در این ضیافت دخیل بود . ممنون از تمام خیرانی که در این ضیافت ما را همراهی کردند و باعث شدند باری دگر لبخند بر لبان افراد بنشیند☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شیر جمل احلی من العسل ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
• پایان فعالیت|♡❀ • شبتون‌شهدایی|♡❀ • عاقبتتون‌امام‌زمانی|♡❀ • غیرتتون عَلوی|♡❀ • عشقتون‌زهرایی|♡❀ • التماس‌دعا،، یاعلی|♡❀
44.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 ضیافت هادی 🔹 افطاری به همراه جشن ولادت با سعادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام قرارگاه جهادی شهید ابراهیم هادی استان یزد_بافق 𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ
سازمان ملل تجاوز به زنان فلسطینی در بیمارستان شفا را تایید کرد!💔 الجزیره دوباره پست‌های حذف شده بازنشر داده که گویا بخاطر ریپورت شدید این پست‌ها حذف شده بود . پ.ن:طرفدارای ازادی و مدافعان حقوق زنان لالمونی گرفتن؟😏 𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جالب بود 😂 دم اون ماشین گرم که اون دنیا میفهمه چقدر بابت هر ترمزش ثواب جمع کرده😁 𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•°شهید ابراهیم هادی🇵🇸°•
❓ #کجای_قصه‌ی_ظهوری؟! 9⃣ قسمت نهم 🧡 منظورش رو نمی‌فهمم. برای همین می‌پرسم: می‌شه یه جور بگی منم ب
؟! 🔟 قسمت دهم 🔸 مثل بچه‌ها دستمو گرفت و کشید بیرون سالن جلسه. مدام به عقب نگاه می‌کردم. نگاه مشتاق والدین و نگاه تحسین‌برانگیز همکارام، نشون می‌داد جلسه خوب گرفته. اگه حمید بگذاره، یه کم خاطره‌بازی کنم. ☀️ اومدیم توی حیاط دبیرستان، از لای پنجره نیمه‌باز صدام هنوز می‌اومد که داشتم یه رباعی می‌خوندم. یادمه شب قبل برای حفظ‌کردنش، کلی تمرین کرده بودم. - چطور بود؟ سرمو چرخوندم طرفش: با منی؟! لبشو ورچید و دوباره پرسید: چطور بود جلسه؟! به خودت چه نمره‌ای می‌دی؟! خواستم هیجانمو قورت بدم، یه کم شکسته‌نفسی کنم. برای همین گفتم: خودت که دیدی! حقیر این از دستم می‌اومد. خدا رو شکر احساس می‌کنم مجلس گرفت. یه مکث کردم تا تأثیر حرفمو توی صورتش ببینم. بعد ادامه دادم: امیدوارم مورد رضای امام زمان باشه. 📚 هنوز آمین نگفته بودم که اخمش باعث شد آمینم رو قورت بدم. کاش می‌دونستم کجای سخنرانی باب دلش نبوده. شایدم شعرمو دوست نداشته. گفت: شایدات تموم نشد؟! فکر کردی برای آقا سنگ تموم گذاشتی؟! با چند تا کتاب و چند جلسه حرف‌زدن، وظیفه‌تو انجام دادی؟! گفتم: آخه اخوی! حاجی! من همینا از دستم میاد، خب می‌گی چیکار کنم؟ همون چند تا کتابی که می‌گی، کلی زمان صرف خوندنش کردم. تازه سر همین سخنرانی برای آقا، هر‌جا می‌رم بهم تیکه می‌ندازن و فکر می‌کنن دنبال اسم و رسم و مقام هستم. اون از اونا، اینم از شما که واقعاً انتظار نداشتم اینا رو ندید بگیری! ⚰ لحنش مهربون شد: جان برادر، مشکل اینجاست که با چند تا از این جلسه و کارای ریز و درشت فکر کردی منتظر هستی! اصلاً به حرفایی که زدی اعتقاد داری؟! دیگه بهم بر‌خورد. برای همین محکم گفتم: آره... اگه کسی امام زمانش رو نشناسه، به مرگ جاهلیت از این دنیا می‌ره. گفت: ایول! اینو خوب اومدی! پس بیا به قول خودت یه کم خاطره‌بازی کنیم. آماده‌ای؟ 🗣 ادامه دارد... 📖
کجا هستند آن سلبریتی‌های مشهور دنیا که برای دروغ مهسا امینی گیس می‌بریدند؟! پس چرا از این جنایت کثیف خفه خون گرفتند؟! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آخرین ساعات ‎آخرالزمان دقیقا اون جاییه که همزمان با اون که صهیونهای خونخوار، مشغول سلاخی و تجاوز به نوامیس مسلمین هستند؛ عده‌ای در شیعه‌خانه امام زمان و در سرزمین وحی، آرمانشون آزادی فحشا و بی‌بند‌باری شده... 𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
• پایان فعالیت|♡❀ • شبتون‌شهدایی|♡❀ • عاقبتتون‌امام‌زمانی|♡❀ • غیرتتون عَلوی|♡❀ • عشقتون‌زهرایی|♡❀ • التماس‌دعا،، یاعلی|♡❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞 📖 السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مَهْدِيَّ اَلْأَرْضِ وَ عَيْنَ اَلْفَرْضِ... ▪️سلام بر تو ای مولایی که حقیقت دین از قلب نازنین تو می‌تراود... سلام بر تو و بر روزی که از جانب خدا به سوی اسرار زمین هدایت می‌شوی! 📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت صاحب‌الامر در سرداب مقدس، ص۶۱۰.  
تا میتوانید نفرت از اسرائیل را به فرزندانتان یاد دهید | 🔴 𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
آقا جان . . ! قرار ما یک روز در صحن حرمت 💚:) 𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•°شهید ابراهیم هادی🇵🇸°•
❓ #کجای_قصه‌ی_ظهوری؟! 🔟 قسمت دهم 🔸 مثل بچه‌ها دستمو گرفت و کشید بیرون سالن جلسه. مدام به عقب نگاه
؟! 1⃣1⃣ قسمت یازدهم 🏠 دمش گرم این آقا حمید، همسفر باحالیه، عجب جایی اومدیم، خونه خودم! داره به در و دیوار نگاه می‌کنه! می‌گه: خونهٔ جمع و جور و قشنگی داری! می‌گم: مبارک صاحبش باشه. حقیر اینجا مستأجرم. تعجب نمی‌کنه. می‌دونم از قبل همه رو می‌بینه. فکر کردم اگه بدونه مستأجرم و به فکر امام زمان، حتماً یه امتیاز حساب می‌شه. اما کم‌کم داره دستم میاد. متر و تراز اینا حسابی با ما فرق می‌کنه! 🎁 - برای تولدت پسرات چیکار کردی؟! امان از حمید، وسط خاطره یهو با یه سوال منو می‌کشه بیرون. نمی‌دونم تولد پسرم چه ربطی ممکنه به ظهور داشته باشه. با احتیاط می‌گم: خب یه جشن ساده با یه کادو و یه مهمونی! گفت: همین جشن ساده چند برات آب خورد؟! گفتم: یه میلیون! نگی زیاده که توی این دوره و زمونه، یه میلیون بیشتر به یه جوک می‌مونه تا هزینه تولد! 💸 تمام‌قد برگشت به طرفم و گفت: جناب منتظر، امسال برای تولد امام زمانت چقدر هزینه کردی؟! مگه توی جلسه نمی‌گفتی‌، امام رو از پدر و مادر و بچه‌هات بیشتر دوست داری؟! عرق نشست روی صورتم، واقعاً مونده بودم چی بگم. با شرمساری گفتم: یه پنجاه تومنی کمک کردم. اما حق با شماست! گفت: تو خوب حرف می‌زنی، اما یادت باشه میزان، نیت و اخلاصه! اگه راست بگی، خدا کمت رو زیاد حساب می‌کنه، به شرطی که صادق باشی. 🚘 اشاره به ماشینم کرد و گفت: ماشین خوبی داری! گفتم: قابل شما رو نداره. یه ۲۰۶ ساده‌است که انداختمش توی مسیر انقلاب و مهدویت. خنده‌اش گرفته بود. با تبسم گفت: ساده؟ چرا پارسال برچسب «سلام بر مهدی» رو کندی؟! ج یادم افتاد. سرمو خاروندم و گفتم: خب من از روزی که این ماشین رو گرفتم یه برچسب بزرگ گرفتم و چسبوندم عقب شیشه تا همه بدونن عاشق امام زمانم! اما... - اما چی؟! من‌من‌کنان گفتم: اما پارسال اوضاع یهویی قاطی شد… 🗣 ادامه دارد... 📖
•°شهید ابراهیم هادی🇵🇸°•
❓ #کجای_قصه‌ی_ظهوری؟! 1⃣1⃣ قسمت یازدهم 🏠 دمش گرم این آقا حمید، همسفر باحالیه، عجب جایی اومدیم، خ
؟! 2⃣1⃣ قسمت دوازدهم ✊ پارسال یادتونه دشمن سر بحث حجاب و اون جریانا و شعار زن، زندگی، آزادی، چه بر سر امنیت کشورمون آورد؟ اون شبا امنیت نداشتیم. سر چهارراه نزدیک خونه‌مون، یه عده اراذل و اوباش می‌ایستادند و به هر ماشینی شک‌می‌کردن که طرف حزب‌اللهی هست، حمله می‌کردن. منم ترسیدم. مجبور شدم برچسب «سلام بر مهدی» رو از پشت شیشهٔ ماشینم بکنم. اما نگران نباش! تو فکرش هستم یکی بزرگ‌ترش رو بخرم و بچسبونم سرجاش. 📝 نگاش روم سنگینی کرد. کاش حرف می‌زد، اما ترجیح داد سکوت کنه و منو با استدلال‌های خودم تنها بگذاره. مرور اون اتفاق به ظاهر ساده، برام یه نشونه بود. برای موندن پای امامی که خودم رو از منتظراش می‌دونستم! حالم بهم می‌خورد از این همه ادعا! منی که نتونسته بودم پای یه نوشته بمونم، حالا چطور مدعی بودم پای امام زمان می‌مونم؟! - اخوی! استاد! بریم واسه خاطره‌بازی؟ خواستم قهر کنم و بگم نه، اما حمید رفته بود و یه نیرویی منو دنبالش می‌کشید. نیرویی که می‌تونست به من بفهمونه کجای زندگی‌ام لنگ می‌زنه. 🌷 نسیم خنکی به موهام خورد. اون بالا، کنار مقبره شهدای گمنام، شهر دیدن داشت. پشتم به حمید بود. اونجا همه‌چیز کوچیک بود و مثل نقاط گنگ، راز‌گونه نشون می‌داد. از همهمه پشت سرم، کنجکاوانه برگشتم. حمید بود و پنج نفر که رو قبر شهدای گمنام، حلقه‌ای نشسته بودند و داشتن بحث می‌کردن. جلو رفتم و سلام کردم. جواب سلام‌ها پیچید توی فضای یادمان. حمید گفت: بیا بشین، جمع خودیه! توی جمعشون نشستم، همه‌شون جوون بودن. هجده یا نوزده، شایدم بیست… درست مثل مشخصات رو قبر شهید گمنام که نوشته بود: ۱۸، ۱۹، ۲۰… 🤲 گفتم: دمتون گرم که شهید شدین، حسرتش رو به دل ما گذاشتین. یکی که از همه جوون‌تر بود گفت: سیّد! حواسمون بهت هست که میای، گاهی دور، گاهی نزدیک، مدام برای شهادت دعا می‌کنی! خودت خوب می‌دونی گیرت کجاست! 🗣 ادامه دارد... 📖
😂خداحافظی پشت هم شبکه‌های معاند فارسی‌زبان سردبیر سابق اینترنشنال، طی متنی از تعطیلی دفتر واشنگتن این تلویزیون، پس از تعطیلی منوتو خبر داده است. رسول‌پور نوشته: روند قابل تاملی از تعطیلی، کاهش بودجه، و کوچک‌ترشدن بخشی از رسانه‌های فارسی زبان خارج از کشور در جریان است 𝐣𝐨𝐢𝐧→@EBRAHIMHADI_BAFQ🕊✨