🤲پروردگارا
تو رحیمی و رحمان
الهی
دل بندگانت را از
نا امیدی ها پاک کن
و روزنه ی روشن
به رویشان بگشا
الهی
هیچ کسی را
محتاج غیر خودت نکن
✨امروز و هر روزتان
منور به نور مهدی فاطمه س باشه
🌈☀️سلام صبحتون بخیر
@East_Az_tanhamasir
🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃
💫امام جعفر صادق عليه السلام
هر کس که خدا خیر خواه او باشد، محبت امام حسین علیه السلام و شوق زیارتش را در دل او می اندازد.
📙وسائل الشيعه، ج14، ص 496
@East_Az_tanhamasir
1_786232213.mp3
4.77M
#نماز_سکوی_پرواز 38
تمام رفیق های ناب خدا؛
سخت ترین لحظات زندگی شون رو،
با امداد نماز،
بسلامت و عافیت سپری کردند!
راستی ؛
چرا ما نمیتونيم،
از نماز توی لحظه های سخت کمک بگیریم؟
#استاد_شجاعی 🎤
@East_Az_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍حکایت جالب
✔️عباس چایی خور
🏴صلی الله علیک یا ابا عبدلله الحسین
@East_Az_tanhamasir
بسم الله الرحمن الرحیم 🌿
#کنترل_ذهن برای تقرب ۵۷
یکی از راه های کنترل ذهن 👈 #نماز بود. راه دیگه ای که امشب تقدیم میکنیم
👈 غفلت هست.!
- عهههه! حاج آقا غفلت که چیز بدیه!😳
- نه عزیزم صبر کن. همونطور که میدونید ما آدما زیاد از خدا غافل میشیم. پس بیاییم و از غفلت انتقام بگیریم.
👈بگیم: ای ذهن فلان فلان شده! چرا از خدا غافل میشی؟ حالا منم مجازاتت میکنم از دنیا غافلت میکنم!😊👌
🔵 همونطور که میدونید غفلت هم میتونه ارادی باشه و هم غیر ارادی
✅ انسان های پاک معمولا غیر ارادی از یاد خدا غافل میشن اما میتونن ارادی از دنیا و هوای نفس غافل بشن.
🌺 آیت الله بهجت راهکار خوبی ارائه کردن: میفرمودن چاره ی ریا، ریا هست!
یعنی به جای ریاکاری و نشون دادن خودمون به دیگران
👈👈👈 خودمون رو به خدا نشون بدیم و برای خدا ریا کنیم.
✅هوای نفس دوس داره پیش بقیه خودش رو عزیز کنه و برای همین ریا میکنه.
👌 خب چه بهتر که خودت رو پیش خدا عزیز کنی و کارای خوبت رو به خدا نشون بدی.
چاره غفلت چیه؟ غفلت!
✔️ هر موقع هوای نفس و افکار بی فایده دنیایی سراغت اومد بهش بی توجهی کن عمدا. دوباره اومد تو هم دوباره بی توجهی کن.
این یکی از بهترین راه های کنترل ذهن هست.
@East_Az_tanhamasir
❤️ بسم رب الشهدا ❤️
#داستان_عاشقانه_مذهبی
#قسمت_هیجدهم
#زینب_علی
#کارنامه_ات_رابیاور
🌸دیگه چشم هام رو باور نمی کردم.نغمه به سختی بغضش رو کنترل می کرد.
–حدود دو ساعت بعد از رفتنت، یهو پاشد نشست ،حالش خوب شده بود ...
💠دیگه قدرت نگه داشتنش رو نداشتم،
نشوندمش روی تخت...
- مامان ،هر چی میگم امروز بابا اومد اینجا ... هیچ کی باور نمی کنه ...
💫 بابا با یه لباس خیلی قشنگ که همه اش نور بود ،اومد بالای سرم.
من رو بوسید و روی سرم دست کشید ...
بعد هم بهم گفت به مادرت بگو :
چشم هانیه جان،اینکه شکایت نمی خواد، ما رو شرمنده فاطمه زهرا نکن.
مسئولیتش تا آخر با من ...
💝اما زینب فقط چهره اش شبیه منه،
اون مثل تو می مونه ،محکم و صبور ...
برای همینم من همیشه، اینقدر دوستش داشتم.
👌بابا ازم قول گرفت اگر دختر خوبی باشم و هر چی شما میگی گوش کنم، وقتش که بشه خودش میاد دنبالم.
🔶زینب با ذوق و خوشحالی از اومدن پدرش تعریف می کرد، دکتر و پرستارها توی در ایستاده بودن و گریه می کردن، اما من، دیگه صدایی رو نمی شنیدم.
🔸 حرف های علی توی سرم می پیچید ...
وجود خسته ام، کاملا سرد و بی حس شده بود ...
دیگه هیچی نفهمیدم ...
افتادم روی زمین...
🔹مادرم مدام بهم اصرار می کرد که خونه رو پس بدیم و بریم پیش اونها.
می گفت خونه شما برای شیش تا آدم کوچیکه.
🔹پسرها هم که بزرگ بشن، دست و پاتون تنگ تر میشه.
🔹اونجا که بریم، منم به شما میرسم و توی نگهداری بچه ها کمک می کنم.
مهمتر از همه دیگه لازم نبود اجاره بدیم.
همه دوره ام کرده بودن ...
اصلاحوصله و توان حرف زدن نداشتم.
🍃–چند ماه دیگه یازده سال میشه ،از اولین روزی که من، پام رو توی این خونه گذاشتم. بغضم ترکید.این خونه رو علی کرایه کرد.
علی دست من رو گرفت آورد توی این خونه،
✳هنوز دو ماه از شهادت علی نمی گذره،
گوشه گوشه اینجا بوی علی رو میده.
دیگه اشک، امان حرف زدن بهم نداد ...
من موندم و پنج تا یادگاری علی ...
اول فکر می کردن، یه مدت که بگذره از اون خونه دل می کنم اما اشتباه می کردن...
✔حتی بعد از گذشت یک سال هم، حضور علی رو توی اون خونه می شد حس کرد.
کار می کردم و از بچه ها مراقبت می کردم. همه خیلی حواسشون به ما بود، حتی صابخونه خیلی مراعات حال مون رو می کرد.
🌟آقا اسماعیل، خودش پدر شده بود اما بیشتر از همه برای بچه های من پدری می کرد ... حتی گاهی حس می کردم، توی خونه خودشون کمتر خرج می کردن تا برای بچه ها چیزی بخرن.
💟تمام این لطف ها، حتی یه ثانیه از جای خالی علی رو پر نمی کرد.روزگارم مثل زهر، تلخ تلخ بود. تنها دل خوشیم شده بود زینب ...
حرف های علی چنان توی روح این بچه 10 ساله نشسته بود که بی اذن من، آب هم نمی خورد.
درس می خوند ...
💞پا به پای من از بچه ها مراقبت می کرد... وقتی از سر کار برمی گشتم ،خیلی اوقات، تمام کارهای خونه رو هم کرده بود.
هر روز بیشتر شبیه علی می شد.
نگاهش که می کردیم انگار خود علی بود.
❤دلم که تنگ می شد، فقط به زینب نگاه می کردم. اونقدر علی شده بود که گاهی آقا اسماعیل، با صلوات، پیشونی زینب رو می بوسید...
🍃عین علی، هرگز از چیزی شکایت نمی کرد ... حتی از دلتنگی ها و غصه هاش ...
به جز اون روز ...
❌از مدرسه که اومد، رفتم جلوی دراستقبالش، چهره اش گرفته بود.
تا چشمش به من افتاد، بغضش شکست.
گریه کنان دوید توی اتاق و در رو بست....
🌠تا شب، فقط گریه کرد.کارنامه هاشون رو داده بودن ، با یه نامه برای پدرها...
بچه یه مارکسیست ، زینب رو مسخره کرده بود که پدرش شهید شده و پدر نداره.
💥–مگه شما مدام شعر نمی خونید:
شهیدان زنده اند الله اکبر.
خوب ببر کارنامه ات رو بده پدر زنده ات امضا کنه.اون روز زینب نهارنخورد.
شام هم نخورد و خوابید...
✔تا صبح خوابم نبرد.همه اش به اون فکر می کردم.خدایا حالا با دل کوچیک و شکسته این بچه چی کار کنم؟
🍃هر چند توی این یه سال ، مثل علی فقط خندید و به روی خودش نیاورد اما می دونم توی دلش غوغاست.
💫کنار اتاق، تکیه داده بودم به دیوار و به چهره زینب نگاه می کردم که صدای اذان بلند شد.
با اولین الله اکبر از جاش پرید و رفت وضو گرفت.
💠نماز صبح رو که خوند، دوباره ایستاد به نماز.خیلی خوشحال بود.
مات و مبهوت شده بودم.
نه به حال دیشبش، نه به حال صبحش ...
🔷دیگه دلم طاقت نیاورد.
سر سفره آخر به روش آوردم .
اول حاضر نبود چیزی بگه اما بالاخره مهر دهنش شکست ...
🌟- دیشب بابا اومد توی خوابم.کارنامه ام رو برداشت و کلی تشویقم کرد.
بعد هم بهم گفت:
💟زینب بابا ،کارنامه ات رو امضا کنم؟
یا برای کارنامه عملت از حضرت زهرا امضا بگیرم؟
💝منم با خودم فکر کردم دیدم این یکی رو که خودم بیست شده بودم ،منم اون رو انتخاب کردم ،بابا هم سرم رو بوسید و رفت.
👈ادامه دارد....
🌸🌱🌸🌱🌸
@East_Az_tanhamasir
💢 در محضر ایت الله بهجت قدس سره:
💫زیارتی که هر روز پس از نماز صبح مولای ما صاحبالزمان(عجل الله) به آن زیارت می شود و حضرت آیتالله بهجت قدسسره مقید بودند که هر روز آن را بخوانند.
﷽
💠اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلَايَ صَاحِبَ الزَّمَانِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ، عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ، فِي مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا وَ سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا، حَيِّهِمْ وَ مَيِّتِهِمْ، وَ عَنْ وَالِدَيَّ وَ وُلْدِي وَ عَنِّي، مِنَ الصَّلَوَاتِ وَ التَّحِيَّاتِ، زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ وَ مِدَادَ كَلِمَاتِهِ وَ مُنْتَهَى رِضَاهُ، وَ عَدَدَ مَا أَحْصَاهُ كِتَابُهُ، وَ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُهُ، اللَّهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي هَذَا الْيَوْمِ وَ فِي كُلِّ يَوْمٍ عَهْدًا وَ عَقْدًا وَ بَيْعَةً لَهُ فِي رَقَبَتِي، اللَّهُمَّ كَمَا شَرَّفْتَنِي بِهَذَا التَّشْرِيفِ وَ فَضَّلْتَنِي بِهَذِهِ الْفَضِيلَةِ وَ خَصَصْتَنِي بِهَذِهِ النِّعْمَةِ، فَصَلِّ عَلَى مَوْلَايَ وَ سَيِّدِي صَاحِبِ الزَّمَانِ، وَ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَشْيَاعِهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ، وَ اجْعَلْنِي مِنَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ، طَائِعًا غَيْرَ مُكْرَهٍ، فِي الصَّفِّ الَّذِي نَعَتَّ أَهْلَهُ فِي كِتَابِكَ، فَقُلْتَ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ، عَلَى طَاعَتِكَ وَ طَاعَةِ رَسُولِكَ وَ آلِهِ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ، اللَّهُمَّ هَذِهِ بَيْعَةٌ لَهُ فِي عُنُقِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.💠
#زیارت_امام_زمان_بعد_از_نماز_صبح
@East_Az_tanhamasir
❣#سلام_امام_زمانم❣
📖 السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمَنْصُورُ عَلَی مَنِ اعْتَدَی...
🌱سلام بر تو و آن هنگام که ظلمت هزاران ساله ی جور و ستم را تنها بارقه ای از خورشید نگاهت، صبح می کند.
🌱سلام بر تو و بر مطلع الفجرِ آمدنت که پایان تمامی ستمگری هاست...
📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس، ص610.
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
@East_Az_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀دست بر سینه بگذارید رو به کربلا
🖤 اَلسَّلٰامُ عَلَيْكَ يٰا اَبٰا عَبْدِ اللهِ ، وَعَلَى الْاَرْوٰاحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنٰائِكَ ، عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهٰارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيٰارَتِكُمْ
🏴اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
🏴وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
🏴 وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
🏴وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْن
🏴@East_Az_tanhamasir
4_5794282023312949311.mp3
5.27M
#نماز_سکوی_پرواز 39
عجب خدایی...
بی نیاز از ماست؛
اما هر ساعت از شب و روز؛ که دلم هواشو کرد؛
جوري آغوش بازمیکنه؛
که انگار هیچ بنده ديگه ای،جز من نداره!
این خدا رو باید،سجده کرد.
#استاد_شجاعی 🎤
🏴@East_Az_tanhamasir
🖤تنهامسیریهای آذربایجان شرقی🖤
🔸 هنوز توی سجده بودم که حضرت اومدن داخل اتاق و با اشاره فرمودن که بلند بشم. بعد دستم رو گرفتن و ف
سلام ... عصرتون بخیر 😊
در رابطه با این پیام سوال کردید یعنی ما شکرم نکنیم ؟ یعنی اینم درست نیست ؟
شکر کنید . چرا نکنید ؟؟ بابت توفیق ها شکر کنید.
اما اونچه کار رو خراب میکنه اینه که شکرمون حاوی این باشه که من پس بهترم من برترم که خدا چنین توفیقی بهم داده. !!!!
شکر کنیم بخاطر توفیقات نعمات داشته ها نداشته ها..
دیگه چکار داریم برتر از کیا!! هستیم ؟؟
دقت کردید ؟ امیدوارم جا افتاده باشه.
تفاوت شکر از سر خضوع یا شکر از سر خودبرتربینی
با دقت پایین خونده نشه هاااا😊