⚜⚜⚜⚜⚜⚜
#بصیرت_آقا_ابراهیم
................................
کانال ما ⬇
🔷sapp.ir/Ebrahim__hadi
eitaa.com/Ebrahimedelha_ir🔷
https://rubika.ir/Ebrahimedelha_ir🔹
┄═❁๑🍃๑🌷๑🍃๑❁═┄
#شهید_مدافع_حـرم_مسعود_عسگری 🕊
🔸خیلی کم حرف بود و معمولا کسی از کارهایش مطلع نمی شد و بسیار فعال بود با این که چتربازی، غواصی، پرواز با هواپیماهای سبک، صخره نوردی و خیلی کارهای دیگه می کرد ولی نزدیکانش هم از فعالیت هاش مطلع نمی شدن از بسیجیان فعال و پر کار بود.
🔹در فامیل هم خیلی آرام و بی ادعا بود و خیلی دوست داشتنی چند بار که سوریه رفته بود به مادرش گفته بود نباید کسی بفهمه اگر صدا و سیما اعلام کرد تو هم بگو فامیل تا شهادتش نمی دونستن این همه فعالیت داره حتی تمام عکسهاشون رو هم بعد شهادتش دوستانش منتشر کردند خودش به کسی عکس هاشو نشون نداده بود.
❁═══┅┄
💠 @Ebrahimedelha_ir💠
❁═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ᔢ🔻🔺ᔢ🔻🔺 ᔢ
نوکرتو دوست داری ...
................................
کانال ما ⬇
🔸sapp.ir/Ebrahim__hadi
eitaa.com/Ebrahimedelha_ir
https://rubika.ir/Ebrahimedelha_ir🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄✦🍀✦༻﷽༺✦🍀✦┄
🎥 #کلیپ_مهدوی
🎤استاد معاونیان
🔸بهترین رفیق...
🔹اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ
📌زمینه سازے ظـهور = قدمی برداریم
❁═══┅┄
💠 @Ebrahimedelha_ir💠
❁═══┅┄
࿐☀️○ 🌺 ○☀️࿐
🌱#نسیم_دعا
💌 امام هادى عليه السلام :
اى آن كه گِره هاى ناملايمات با نام هاى او باز مى شوند!
اى آن كه تيزى سختى ها با ياد او كُند مى شود!
و اى آن كه با خواندن نام هاى بزرگش از تنگنا به گشايش، راه بُرده مى شود!
📚مُهج الدعوات صفحه ۳۲۵
❁═══┅┄
💠 @Ebrahimedelha_ir💠
❁═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄═❁๑🍃๑💗๑🍃๑❁═┄
#گناه_نکنیم.
به چشم هایش قسم #ابراهیم تو را می بیند.
................................
کانال ما ⬇
🔷sapp.ir/Ebrahim__hadi
eitaa.com/Ebrahimedelha_ir🔷
https://rubika.ir/Ebrahimedelha_ir🔹
࿐🌷࿐🌷࿐
#شهید_مدافع_حرم_حسین_هریری
🍃حسین ۲۷ سال داشت و جمعاً ۲۵ بار کربلا رفت. اولین سفرش را در ۲۰ سالگی رفت. در مناسبتهای مختلف بهصورت مستقل [جدای از سازمان حج و زیارت] به کربلا میرفت. اغلب با ماشین دوستهایش میرفت. وقتی هم خانمش را عقد کرد، او را به کربلا برد. عاشق کربلا بود. حتی اگر چند روز مرخصی داشت، آن چند روز را به کربلا میرفت. یک بار، یک کربلای سه روزه رفت. میخواست شب جمعه را کربلا باشد. وقتی عراقیها گذرنامهاش را دیده بودند، به او گفته بودند: «أنتَ مجنون»!
🦋دفعه دومی که میخواست کربلا برود، به او گفتم: «حسین جان! ما کربلا نرفتیم. ما پدر و مادرت هستیم. ما را هم کربلا ببر». سال بعد، ما را هم کربلا برد. اصلاً اهل بازار رفتن و خرید کردن نبود.
🔸در نجف در راه که به زیارت میرفتیم به مغازهها و مردمی که خرید میکردند نگاه میکردم. گفت: «مامان! از این که مردم اینجا میآیند و کفن میخرند و تبرک میکنند یا آب فرات را بهعنوان تبرک میبرند، بدم میآید». گفتم: «مگر بد است»؟ گفت: «مگر امام حسین (ع) کفن داشت؟ این آب را باید روی آب ریخت. آب زمزم را باید برای تبرک برد». حالا فکر میکنم و میبینم چه میگفته و به چه چیزهایی فکر میکرده است. چقدر فکرش بالا بوده؛ یک روز این جریان را برای پدرش تعریف کردم، پدرش هم میگفت: «این چیزها به فکر من که پدرش هستم، نمیرسد».
❁═══┅┄
💠 @Ebrahimedelha_ir💠
❁═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«🌿💕»
براۍ من سعـادٺ..
یـ☝️🏼ـڬ دعـ🤲🏼ـاتہ:))♥️
「#سرداردلہـا💔」
「#محمدحسینپویانفر🎙」
...........................
کانال ما ⬇
🔸sapp.ir/Ebrahim__hadi
eitaa.com/Ebrahimedelha_ir
https://rubika.ir/Ebrahimedelha_ir🔸
┄✦🍀✦༻﷽༺✦🍀✦┄
#مولاجان
بیا که آینهی روزگار ، زنگاری است
بیا که زخم زبانهای دوستان کاری ست
به انتظار نشستن در این زمانهی یأس
برای منتظران چاره نیست ناچاری ست
🔹اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ
❁═══┅┄
💠 @Ebrahimedelha_ir💠
❁═══┅┄
࿐☀️○ 🌺 ○☀️࿐
🌱#نسیم_نهج_البلاغه
💌 امیرالمؤمنین عليه السلام:
هر چه را شنيدى براى مردم بازگو مكن،
كه همين براى دروغگويى (تو) كافى است.
📖نهج البلاغه، از نامه 69
❁═══┅┄
💠 @Ebrahimedelha_ir💠
❁═══┅┄
┄═❁๑🍃๑🌷๑🍃๑❁═┄
#آقا_ابراهیم
و بساط بازی های دوستانه
❁═══┅┄
💠 @Ebrahimedelha_ir💠
❁═══┅┄
سـلام بر ابراهیــم
ᔢ✯🌹✯ᔢ ᔢ✯🌹✯ᔢ
#شهید_مدافع_حرم_محمدتقی_سالخورده
🏴محرم سال ۱۳۹۴ محمدتقی سوریه بود سفر اولش بود که ۵۶ روز طول کشید. توی حسینیه محلمون هرشب یادی از محمدتقی می کردن و برای سلامتیش صلوات می فرستادن و برای سلامتی اون و همه ی مدافعان حرم دعا می کردن مخصوصا شبی که منسوب به حضرت علی اکبر بود ، جوونای شهابالدین مسئولیت میزبانی شام دادن به عزاداران حسینی رو به عهده گرفتن. اون شب همش حرف محمدتقی بود چقدر اون شب براش گریه کردیم.
📱یه شب ما سه تا خواهرا تو حسینیه کنار هم نشسته بودیم، گوشیم زنگ خورد ، شماره ی عجیبی بود پیش شمارش ۱۰۰۰بود ، برنداشتم بعدگوشی حمیده زنگ خورد ، یه شماره شبیه مال من اونم جواب نداد بعد هم گوشی محبوبه زنگ خورد هر سه تا شماره تقریباً شبیه هم بودن ، هیچ کدوم برنداشتیم وقتی خونه اومدم یهو به ذهنم اومد ، نکنه از سوریه بوده باشه!!!
💭به زنداش نرگس زنگ زدم و ماجرا رو گفتم. گفت: بله این شماره ها از سوریه هستن کلی خودمو سرزنش کردم که حد نداشت داداشم دلش هوای خواهراشو کرده بود، اما ما گوشی رو نگرفته بودیم وقتی باز به زن داداش نرگس زنگ زد، زن داداش بهش گفت که خواهرات خیلی ناراحت شدن که گوشی رو نگرفتن، و مدام خودشونو سرزنش می کنن، محمدتقی دوباره زنگ زد این بار گوشی رو گرفتم و تا تونستم قربون صدقه ش رفتم.
💦اون شب ها تا اسم محمدتقی میومد اشکمون بی اختیار جاری میشد، به همه می گفتیم تو رو خدا دعا کنین، صحیح و سالم برگرده و صحیح و سالم هم برگشت.
🌃اما شب های محرم بعد تا اسم محمدتقی میاد، باز اشک تو چشمامون حلقه میزنه چون خیلی دلمون براش تنگ شده اما این بار دیگه خیلی دوره ، اون قدر دور که صداشم نمی شنویم گرچه حضورش و حس می کنیم ولی...
................................
کانال ما ⬇
🔷sapp.ir/Ebrahim__hadi
eitaa.com/Ebrahimedelha_ir🔷
https://rubika.ir/Ebrahimedelha_ir🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•••❥🖤🥀
اولے¹ خون ما و پیــروۍ از ولایت فقیه!
دومے² دنیـ🌏ـا و هوای نفستان..!
#شهیدعارفڪایدخورده🌷
................................
کانال ما ⬇
🔸sapp.ir/Ebrahim__hadi
eitaa.com/Ebrahimedelha_ir
https://rubika.ir/Ebrahimedelha_ir🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄✦🍀✦༻﷽༺✦🍀✦┄
🎥 #نماهنگ_مهدوی
🔅«بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»
برترین "خیر" امام زمان عجل الله است.
🔹اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ
📌زمینه سازے ظـهور = قدمی برداریم
❁═══┅┄
💠 @Ebrahimedelha_ir💠
❁═══┅┄
࿐☀️○ 🌺 ○☀️࿐
🌱 #نسیم_حدیث
💌 امیرالمؤمنین عليه السلام:
اظهار توانگرى گونه اى شكر است.
فقير نشان دادن، فقر مى آورد !
📚ميزان الحكمه جلد ۸ صفحه ۵۳۳
❁═══┅┄
💠 @Ebrahimedelha_ir💠
❁═══┅┄
سـلام بر ابراهیــم
┄═๑๑🔻🔺🔻๑๑═┄
🔸صبح روز دوشنبه سي و يكم شهريور ۱۳۵۹ بود. ابراهيم و برادرش را ديدم. مشغول اثا ث كشی بودند. سلام كردم وگفتم: امروز عصر قاسم با يك ماشين تداركات مي ره كردستان ما هم همراهش هستيم. با تعجب پرسيد: خبريه؟! گفتم: ممكنه دوباره درگيري بشه. جواب داد: باشه اگر شد من هم ميام.
🔸ظهر همان روز با حمله هواپيماهاي عراق جنگ شروع شد. همه در خيابان به سمت آسمان نگاه مي كردند. ساعت ۴ عصر، سر خيابان بوديم. قاسم تشكري با يك جيپ آهو، پر از وسايل تداركاتي آمد. علي خرّمدل هم بود. من هم سوار شدم. موقع حركت ابراهيم هم رسيد و سوار شد. گفتم: داش ابرام مگه اثاث كشي نداشتيد؟! گفت: اثا ثها رو گذاشتيم خونه جديد و اومدم.
🔸روز دوم جنگ بود. قبل از ظهر با سختي بسيار و عبور از چندين جاده خاكي رسيديم سرپل ذهاب. هيچ كس نمي توانست آنچه را مي بيند باور كند. مردم دسته دسته از شهر فرار مي كردند. از داخل شهر صداي انفجار گلوله هاي توپ و خمپاره شنيده مي شد. مانده بوديم چه كنيم. در ورودي شهر از يك گردنه رد شديم.
🔸از دور بچه هاي سپاه را ديديم كه دست تكان مي دادند! گفتم: قاسم، بچه ها اشاره مي كنند كه سريع تر بياييد! يكدفعه ابراهيم گفت: اونجا رو! بعد سمت مقابل را نشان داد. از پشت تپه تانكهاي عراقي كاملاً پيدا بود. مرتب شليك مي كردند. چند گلوله به اطراف ماشين اصابت كرد. ولي خدا را شكر به خير گذشت.
🔸از گردنه رد شديم. يكي از بچه هاي سپاه جلو آمد و گفت: شما كي هستيد!؟ من مرتب اشاره مي كردم كه نياييد، اما شما گاز مي داديد! قاسم پرسيد: اينجا چه خبره؟ فرمانده كيه؟! آن رزمنده هم جواب داد: آقاي بروجردي تو شهر پيش بچه هاست. امروز صبح عراقي ها بيشتر شهر را گرفته بودند. اما با حمله بچه ها عقب رفتند.
🔸حركت كرديم و رفتيم داخل شهر، در يك جاي امن ماشين را پارک کردیم. بعد با هم رفتيم پيش محمد بروجردي، ايشان از قبل قاسم را مي شناخت. خيلي خوشحال شد. بعد از كمي صحبت، جائي را به ما نشان داد وگفت: دو گردان سرباز آن طرف رفتند و فرمانده ندارند. قاسم جان، برو ببين مي توني اونها رو بياري تو شهر.
🔸با هم رفتيم آنجا پر از سرباز بود. همه مسلح و آماده، ولي خيلي ترسيده بودند. اصلاً آمادگي چنين حمله اي را از طرف عراق نداشتند. قاسم و ابراهيم جلو رفتند و شروع به صحبت كردند. طوري با آنها حرف زدند كه خيلي از آنها غيرتي شدند. آخر صحبت ها هم گفتند: هر كي مَرده و غيرت داره و نمي خواد دست اين بعثي ها به ناموسش برسه با ما بياد.
🔸سخنان آنها باعث شد كه تقريباً همه سربازها حركت كردند. قاسم نيروها را آرايش داد و وارد شهر شديم. شروع كرديم به سنگربندي. چند نفر از سربازها گفتند: ما توپ ۱۰۶ هم داريم. قاسم هم منطقه خوبي را پيدا كرد و نشان داد. توپها را به آنجا انتقال دادند. و شروع به شليك کردند. با شليك چند گلوله توپ، تانكهاي عراقي عقب رفتند و پشت مواضع مستقر شدند بچه هاي ما خيلي روحيه گرفتند.
❁═══┅┄
💠 @Ebrahimedelha_ir💠
❁═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•.¸¸.•✫ 🦋🦋 ✫•.¸¸.•
🕊دوران دفاع مقدس تجربه موفقی است برای...
آغاز هفته دفاع مقدس گرامی باد🇮🇷
#شهید_سلیمانی🌷
................................
کانال ما ⬇
🔸sapp.ir/Ebrahim__hadi
eitaa.com/Ebrahimedelha_ir
https://rubika.ir/Ebrahimedelha_ir🔸
┄═❁๑🍃๑🌷๑🍃๑❁═┄
☘با #نورالله همبازی و پسر عمو بودیم.
بارِ اول نبود که این اتفاق میافتاد
اهلِ نماز اول وقت بود.
⚽️وقتی وسط بازی ، رها کرد که بره ،
می دونستم درخواستـم برای موندنش
بیفایده است. اما بهش گفتم: کجا؟
هنوز بازیمون تموم نشده ...
برگشـت و بهـم گفـت:
مگه صـدای #اذان رو نمیشنـوی؟
می رم نماز ...
🌹 #شهید_نورالله_اختری
📚منبع: فرهنگ نامه شهدای سمنان،
جلد ۱، صفحه ۲۵۱
❁═══┅┄
🕊 @Ebrahimedelha_ir🕊
❁═══┅┄
✧✧✧🍃🌹🍃✧✧✧
#شهیدانہ💕
❬چشماشمجروحشد و
منتقلش ڪردند تھران؛
محسنبعد از معاینہ از دڪتر پرسید:
آقا؎دڪترمجرا؎اشڪچشممسالمہ؟
می تونم دوباره با اینچشمگریہڪنم؟ッ
دڪترپرسید :
برا؎چۍاینسوالرو می پرسۍپسرجون
محسنگفت :
"چشمۍڪہبرا؎امامحسین
گریہنڪنہبہدردمننمیخوره! . . .シ ❭
📻⃟📞¦⇢ #شھیدمحسندرودی
................................
کانال ما ⬇
🔸sapp.ir/Ebrahim__hadi
eitaa.com/Ebrahimedelha_ir
https://rubika.ir/Ebrahimedelha_ir🔸
┄✦🍀✦༻﷽༺✦🍀✦┄
#مولایمن
در هــر دمــم هـزاران فریاد انتظار است
یک لحظه بیتو بودن، یک عمر احتضار است
بـی روی تـو زمانـه پاییز بی بهـار است
این زندگی تباهی، ایـن عمـر انتحار است
🔹اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْـ
❁═══┅┄
💠 @Ebrahimedelha_ir💠
❁═══┅┄