eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
26.1هزار عکس
17.2هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادری افتخار است 👆 بیانات اخیر رهبر انقلاب درباره ارزش معنوی «مادری» ✏️ مادری یک افتخار است؛ اینکه شما یک موجودِ انسانی را با زحمت زیاد، چه در درون خودتان، چه در بیرون، در اوایل زندگی‌اش پرورش بدهید، زحماتش را تحمّل کنید، او را به عنوان یک انسان پرورش بدهید، افتخار کوچکی است؟ این خیلی بااهمّیّت است، خیلی باارزش است. ✏️ از پیغمبر سؤال میشود «مَن اَبَرّ»؛ یک نفری آمده سؤال میکند: به چه کسی خوبی کنم، نیکی کنم، ترجیح دارد؟ فرمود «اُمَّک»؛ به مادرت. گفت «ثُمَّ»؛ بعدش به چه کسی؟ باز فرمود به مادرت. دفعه‌ی سوّم پرسید بعد به چه کسی؟ حضرت فرمود به مادرت. سه بار گفت به مادرت! گفت بعد به چه کسی؟ گفت بعد به پدرت؛ یعنی پدر مرتبه‌ی چهارم است. ... مسئله‌ی «مادری» این است. @Emam_kh
20.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📝زندگیم مادر ... 💐نماهنگ بسیار زیبای گروه سرود نجم الثاقب بمناسبت میلاد باسعادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و روز مادر 📎 📎 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴دیدار استاندار خراسان رضوی با مادر شهید رئیسی ♦️استاندار خراسان رضوی همزمان با شب ولادت حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) و روز مادر با حضور در منزل مادر شهید رئیسی از ایشان عیادت کرد و این شب خجسته را به ایشان تبریک و تهنیت عرض نمود @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌⭐️ رهبر انقلاب: یکی از عناصر آمریکایی میگوید «هر کسی در ایران اغتشاش کند، ما کمکش کنیم.» احمق‌ها بوی کباب شنیده‌اند! / هر کسی در این زمینه مزدوری آمریکا را قبول کند ملت ایران او را زیر گام‌های محکم خود لگدمال خواهد کرد 🔹️رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار هزاران نفر از مداحان و شاعران اهل بیت‌علیهم‌السلام: ✏️من حدود شاید ۲-۳هفته قبل در سخنرانی همین جا گفتم برنامه آمریکا برای تسلط بر کشورها یکی از این دو چیز است: یا ایجاد یک حکومت فردی استبدادی که بروند با آن بسازند، حرف بزنند، منافع کشور را تقسیم کنند بین هم؛ یا این، اگر این نشد، هرج‌ومرج، اغتشاش؛ در سوریه به اغتشاش منتهی شدند، هرج‌ومرج به وجود آوردند. ✏️حالا به خیال خودشان احساس پیروزی می‌کنند. آمریکایی‌ها، رژیم صهیونیستی و کسانی که با اینها همراهند، اینها احساس می‌کنند به پیروزی رسید‌ه‌اند و به گزافه‌گویی افتاده‌اند. خاصیت اهل شیطان هم همین است که وقتی احساس می‌کنند پیروز شدند، اختیار زبانشان از دستشان خارج می‌شود، گزافه می‌گویند، حرف مفت می‌زنند. ✏️اینها امروز به حرف مفت افتاده‌اند؛ یک عنصر آمریکایی از مسئولین آمریکایی، جزو گزافه‌گویی‌هایش یکی این است که-در لفافه بیان می‌کند اما کاملاً روشن است که این را دارد میگوید- میگوید: «هر کس که در ایران اغتشاش کند، ما کمکش کنیم» احمق‌ها بوی کباب شنیده‌اند. ✏️نکته اول این است که ملت ایران هر کسی را که مزدوری آمریکا را در این زمینه قبول کند، در زیر گام‌های محکم خود لگدمال خواهد کرد. ⭐️ رهبر انقلاب: حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها قله فضیلت است که باید به سمت آن قله حرکت کنیم 🔹️رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار هزاران نفر از مداحان و شاعران اهل‌بیت‌ علیهم‌السلام: ✏️ خداوند متعال دو زن را نمونه قرار داده برای همه‌ی آحاد بشر از زن و مرد. «وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ» بعدش «وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ» دو نفر زن هستند که خدای متعال این دو زن را نمونه و الگو برای همه‌ی بشریت قرار داده، نه فقط برای زنها، برای زنها و مردها. ✏️ روایتی از شیعه و سنی از طرق مختلف نقل شده که پیغمبر فرمودند که زهرای من از آن دو زن فضیلتش برتر و بالاتر است. اینی که گفته میشود که اینها نمونه هستند، فقط فضیلت نیست. این را توجه داشته باشید، الگو هم هستند، قله‌اند. به آن قله ممکن است من و شما نرسیم و حتماً هم نمیرسیم، اما به سمت آن قله باید حرکت کنیم. ۱۴۰۳/۱۰/۲ @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐️ سلام ای مادر سلام! ای نور خدا ای روح دعا ای سیده‌ی جلیله‌ی ارض و سما ای ذکر یقین ای حبل متین ای حضرت زهرای امیرالمومنین 👆لحظاتی از سرود جمعی مداحان و شاعران اهل بیت(ع) با اجرای آقای سید محمدرضا نوشه‌ور در دیدار امروز با رهبر انقلاب به مناسبت ولادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها. ۱۴۰۳/۱۰/۲ @Emam_kh
⭐️ رهبر انقلاب: مداحی اهل‌بیت، پیروی از حضرت زهرا در تبیین حقایق است / مداحی باید آگاهی‌بخش و امیدآفرین باشد 🔹️رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار هزاران نفر از مداحان و شاعران اهل‌بیت‌ علیهم‌السلام: ✏️ فاطمه‌ی زهرا (سلام‌اللّه‌علیها) به کسی محبّت پیدا میکند که همان خصوصیات را در زندگی الگو قرار بدهد که یکی از همان خصوصیات عبارت است از تبیین؛ حضرت زهرا (سلام‌اللّه‌علیها) از آن لحظه‌ی اول شروع به تبیین کرد حقایق را به رخ مستعمین و همه‌ی کسانی که نمیدانستند یا میدانستند، تغافل میکردند، یا میدانستند از یادشان رفته بود کشید. ✏️ تبیین مهمترین کار فاطمه‌ی زهرا (سلام‌اللّه‌علیها) است. مداحی پیروی از فاطمه‌ی زهراست در تبیین. من اینجا در حاشیه بگویم امروز برنامه‌هایی که این آقایان اجرا کردند تبیین بود. یعنی در کنار ابراز عاطفه و ابراز عشق و محبّت به اهل بیت (علیهم‌السلام) حقایق را تبیین کردند، حقایق روز را بیان کردند. ✏️ شما برادران مداح مخاطب این سخن هستید؛ جهاد با زبان. خب، ابزار این جهاد در اختیار شماست. شما یک هنر ترکیبی دارید. مداحی یک هنر ترکیبی است؛‌ هم قالب هم محتوا. ✏️ بنابراین مداحی یک رسانه‌ی تمام عیار است. چون یک رسانه است پس میتواند ابزار تبیین باشد. ✏️ اگر این حرکت مداحی شما آگاهی‌بخش باشد، اول آگاهی، بعد امیدآفرین باشد، مأیوس‌کننده نباشد، هم حرکت دهنده باشد. آن وقت یک کار اساسی و بزرگ را شما انجام دادید. ⭐️ رهبر انقلاب: دشمن به دنبال ترساندن و هراس‌افکندن و تبلیغ ضعف شماست / برای احیای جامعه با این کار دشمن مقابله کنید 🔹️رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار هزاران نفر از مداحان و شاعران اهل‌بیت‌ علیهم‌السلام: ✏️ یکی از کارهای مهم دشمن ترساندن و هراس‌افکندن است. شما میتوانید مقابله کنید با اختلاف‌افکنی دشمن. می‌توانید مقابله کنید با یأس‌آفرینی دشمن. ✏️ ببینید اینهایی که عرض میکنم هر کدام یک عنصر اساسی است، هر کدام از اینها برای احیای جامعه، برای همین که شما اینجا گفتید که ما از پا نمی‌نشینیم، ما پرچم اسلام را روی جولان به حرکت در می‌آوریم؛ ما از مرقد مطهر پاک شام، دفاع میکنیم و از این قبیل متوقف به اینهاست. یعنی بایستی با هراس‌افکنی دشمن مبارزه کرد با اختلاف‌افکنی دشمن مبارزه کرد، با یأس‌آفرینی دشمن باید مقابله کرد. ✏️ ابزار عمده‌ی دشمن ترساندن و هراس‌افکندن است. شما قوی هستید او تبلیغ می‌کند ضعف شما را برای اینکه شما را بترساند. دست شما پر است، او تبلیغ میکند که دست شما خالیست برای اینکه شما را مأیوس کند. ۱۴۰۳/۱۰/۲ @Emam_kh
| رهبر انقلاب: حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها، پیشگام در تبیین حقایق روز است ✏️ تبیین مسائل روز یک وظیفه بسیار مهم است ✏️ مداحی، پیروی از فاطمه زهرا(س) در تبیین حقیقت است. ۱۴۰۳/۱۰/۲ 🖼 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ 🍃🌹 صلوات خاصه حضرت زهرا (سلام الله علیها)🌹🍃 ☀️بسمِ اللَّهِ الرَّحمَنِ الرَّحِيم☀️ 🌹 اللَّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌الصِّدِّيقَةِ فَاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ 🌼 حبِيبَةِحَبِيبِكَ وَ نَبِيِّكَ‏ 🌹 و أُمِّ أَحِبَّائِكَ وَ أَصفِيَائِكَ 🌼 الَّتِي انتَجَبتَهَا وَ فَضَّلتَهَا 🌹 و اختَرتَهَا عَلَى نِسَاءِ العَالَمِينَ‏ 🌼 اللَّهُمَّ كُنِ الطَّالِبَ لَهَا مِمَّن ظَلَمَهَا 🌹 و استَخَفَّ بِحَقِّهَا 🌼 و كُنِ الثَّائِرَ اللَّهُمَّ بِدَمِ أَولاَدِهَا 🌹 اللَّهُمَّ وَ كَمَا جَعَلتَهَا أُمَّ أَئِمَّةِ الهُدَى 🌼 و حَلِيلَةَ صَاحِبِ اللِّوَاءِ 🌹 و الكَرِيمَةَ عِندَ المَلَإِ الأَعلَى‏ 🌼 فصَلِّ عَلَيهَا وَ عَلَى أُمِّهَا 🌹 صلاَةً تُكرِمُ بِهَا وَجهَ أَبِيهَا 🌼 محَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ‏ و تُقِرُّ بِهَا أَعيُنَ ذُرِّيَّتِهَا 🌹 و أَبلِغهُم عَنِّي فِي هَذِهِ السَّاعَةِ 🕊 أفضَلَ التَّحِيَّةِ وَ السَّلاَمِ‏ ‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌ 🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌻🍃🌸🍃🌻🍃 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو نیستی که برایم انار دانه کنی کجاست دانه ی تسبیح شاه مقصودم!... دلتنگ مادر ❤️ @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 آیه ۱۲۱ سوره انعام 🌸 وَلَا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ ۗ وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَىٰٓ أَوْلِيَآئِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ ۖ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ 🍀 ترجمه: و از آنچه نام خدا را بر آن نبرده ‌اند نخورید و قطعاً خوردن آن بدكاری و نافرمانی است و قطعاً شیاطین به دوستانشان القاء می‌ كنند تا با شما گفتگوی بی ‌منطق كنند، و اگر از آنان پیروی كنید، یقیناً شما هم مشركید. 🌸 این آیه همانند سایر آیات سوره انعام در مکه نازل شده است. در آيات گذشته روى جنبه مثبت مسأله، يعنى خوردن از گوشت هاى حلال تكيّه شده بود، ولى در اين آيه براى تأكيد هر چه بيشتر روى جنبه منفى و مفهوم آن تكيّه نموده و مى‌ فرمايد: «وَ لا تَأْكُلُوا مِمّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَيْهِ: و از آنچه نام را بر آن نبرده اند نخورید» سپس با يك جمله كوتاه مجدّداً اين عمل را محكوم كرده مى ‌فرمايد: «وَ إِنَّهُ لَفِسْقٌ: و این کار بدکاری و نافرمانی است» و براى اين كه بعضى از مسلمانان ساده دل تحت تأثير وسوسه‌ هاى شيطانى آنها قرار نگيرند اضافه مى ‌كند: «وَ إِنَّ الشَّياطِينَ لَيُوحُونَ إِلى أَوْلِيائِهِمْ لِيُجادِلُوكُمْ: و قطعا شیاطین به دوستانشان القاء می کنند تا با شما گفتگوی بی منطق کنند» 🌸 ولى به هوش باشيد «وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ: و اگر از آنان پیروی کنید، یقینا شما هم مشرکید» اين مجادله و وسوسه شايد اشاره به همان منطقى باشد كه مشركان به يكديگر القا مى ‌كردند و بعضى گفته ‌اند مشركان آن را از مجوسيان آموخته بودند كه اگر ما گوشت حيوان مرده را مى ‌خوريم به خاطر آن است كه خدا آن را كشته؛ يعنى نخوردن مردار يک نوع بى‌اعتنايى به كار خداست! غافل از آن كه آنچه به مرگ طبيعى مى ‌ميرد علاوه بر اين كه غالباً بيمار است، سر بريده نيست و خون هاى كثيف در لابلاى گوشت هاى آن مى‌ ماند و فاسد مى ‌شود و گوشت را هم آلوده و فاسد مى‌ كند. 🔹 پيام‏ های آیه ۱۲۱ سوره انعام 🔹 ✅ مسلمان، حتّى در مسائل تغذيه بايد تعهّد دينى را مراعات كند. ✅ بردن نام خدا به هنگام ذبح، تشريفاتى نيست، بلكه حكمى لازم الاجراست و ترک آن، فسق است. ✅ هر كجا ناباورى بيشتر است، تأكيد نيز لازم است. چون پذيرفتن شرايط حلال بودن ذبح، براى مردم جاهل سنگين بود، خداوند با چند تأكيد مسئله را مطرح كرد. ✅ انسان، در اثر مصرف حرام، زمينه‏ ى پذيرش القائات شيطانى را پيدا مى‏ كند. ✅ شيطان‏ ها، قدرت وسوسه و القا دارند. ✅ وسوسه‏ هاى شياطين، تنها در اولياى آنان نافذ است، نه در اولياى خدا ✅ پشتوانه‏ ى جدال‏ هاى انسان، وسوسه‏ ها و هوس‏ هاست. ✅ جدال در احكام دينى، انسان را به شرک مى‏ كشاند. ✅ خداپرستانى كه در عمل، مطيع غير خدا مى‏ باشند، مشركند. آیه 121🌹 ازسوره انعام🌹 وَ لا تَأْكُلُوا = ومخورید مِمَّا=ازآنچه لَمْ يُذْكَرِ =یاد نشده است اسْمُ=نام اللَّهِ =الله عَلَيْهِ =برآن وَ إِنَّهُ=وبه راستی آن [خوردن] لَفِسْقٌ =نافرمانی [ازحکم الله]است وَ إِنَّ =وهمانا الشَّياطِينَ=شیطان ها لَيُوحُونَ=القا می کنند إِلى‌=به سوی أَوْلِيائِهِمْ=[دل] دوستانشان لِيُجادِلُوكُمْ=تا چون چرا کنند باشما وَ إِنْ=واگر أَطَعْتُمُوهُمْ=فرمان بریدآنان را إِنَّكُمْ=همانا شما لَمُشْرِكُونَ=مشرکان اید 🌹🍃🌹🍃🌹
121.mp3
6.45M
آیه ۱۲۱ از سوره انعام 🌹استاد قرائتی @Emam_kh
12.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی حضار در بیت رهبری، بعد از سخنان رهبر انقلاب از شدت هیجان به جای تکبیر، دست میزنند! 👏👏👏😃👆 رهبر انقلاب: «ما اگر یک روزی بخواهیم اقدام [نظامی] بکنیم، احتیاج به نیروی نیابتی نداریم» @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 واکنش حسینی، نمایندۀ مجلس به گریۀ دولتی‌ها 🔹سخنگوی دولت پشت تریبون گریه می‌کند؛ معاون اول تنها راه حل مشکلات محیط‌زیستی را گریه می‌دانند. 🔹رئیس‌جمهور هم در حضور مهمان های خارجی آن‌طور. نمی‌دانم نشان دادن عکس‌های خانوادگی مسئولان در برنامۀ رسمی با حضور مهمانان بین‌المللی چه معنایی دارد. 🔹پیام مسئولان باید همراه با اقتدار و عزت باشد؛ نه با ضعف و گریه. 🇮🇷 @Emam_kh
⭐️ رهبر انقلاب: عنصر صهیونی تظاهر می‌کند به پیروزی؛ مگر کشتار چهل و چند هزار زن و بچه با بمب پیروزی است؟ / جوانهای غیور شجاع سوری بلاشک شما را از اینجا بیرون خواهند کرد 🔹️رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار هزاران نفر از مداحان و شاعران اهل‌بیت‌ علیهم‌السلام: ✏️ عنصر صهیونی تظاهر میکند به پیروزی، چهره آدمهای پیروز را به خودش میگیرد، می‌آید حرف میزند. حرفهای گزاف، رجزخوانی میکند. ✏️ بدبخت شما کجا پیروز شدید؟ در غزه پیروز شدید؟ چهل و چند هزار نفر زن و بچه و کودک را با بمب آدم بکشد و نتواند مقاصدی را که اول اعلام کرده یک دانه‌اش را نتواند تحقق ببخشد این پیروز است؟ شما حماس را نابود کردید؟ شما اسرای خودتان را در غزه آزاد کردید؟ ✏️ شما گفتید میخواهید حزب‌اللّه را از بین ببرید شخصی مثل سید حسن نصراللّه با آن عظمت را شهید کردید، توانستید حزب‌اللّه را از بین ببرید؟ حزب‌اللّه زنده است، مقاومت فلسطین زنده است، حماس زنده است، جهاد زنده است، شما پیروز نیستید، شما شکست خوردید. ✏️ شما در سوریه جلویتان باز بود یک سرباز با یک تفنگ هم جلویتان نبود توانستید چند کیلومتر با تانک و ابزارهای نظامی بیایید جلو، این پیروزی نیست، این پیروزی نیست، مانعی در مقابل شما نبود این پیروزی نیست. البته جوانهای غیور شجاع سوری هم بلاشک شما را از اینجا بیرون خواهند کرد. ۱۴۰۳/۱۰/۲ @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️❤️ 🔸علاقه من به مادرم و شاید هم علاقه متقابل مادر به من موجب می شود که من به جای دوسال، سه سال شیر بخورم... 🔸آرام آرام از بغل مادر به چادربسته شده به پشت او منتقل می شوم. بعضی وقت ها از صبح تا ظهر، روی پشت او، داخل چادر بسته شده قرار داشتم و او در تمام این حال، در حال کارکردن بود یا درو می‌کرد یا بافه جمع می‌کرد یا خانه را رفت‌و‌روب می کرد و یا گله را می‌دوشید یا غذا و نان می پخت. و من چه آرامشی در پشت او داشتم! همان‌جا می‌خوابیدم. به نظرم، مادرم هم از حرارت من آرامش داشت. 📚کتاب "از چیزی نمی‌ترسیدم" زندگی‌نامه خودنوشت شهید حاج قاسم سلیمانی صفحه۲۲ 🌸 روز مادر و بر تمام مادران شهدا و مادران عزیز میهن اسلامی مبارک باد.🌸 ‌‌ @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. بسیاردیدنی؛ شور و شعف عالِم ملکوتی حضرت آیت الله بهاءالدینی هنگام شنیدن مدح حضرت زهرا سلام الله علیها از زبان حبیب‌الله چایچیان.. @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 بالا بردن دست‌ها در قنوت 💬 به طور کلی اگر نمازگزار بخواهد قنوت بخواند به احتیاط واجب باید دست‌ها را بلند کند و مستحب است دست‌ها را تا مقابل صورت بلند نموده و کف دست‌ها را رو به آسمان قرار دهد و به قصد رجاء، انگشتان دست‌ها را به جز ابهام، به هم بچسباند و هر دو کف دست‌ها را پهلوی هم متصل به هم قرار دهد و نگاهش هنگام قنوت به کف دست‌هایش باشد. 📚 پی‌نوشت: بخش استفتائات پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت‌الله خامنه‌ای @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ‌ ✹﷽✹ نـاحــله قسمت‌‌سی‌و‌هفتم نوشته‌فاطمه‌زهرادرزی‌وغزاله‌میرزاپور _بابا جون؟ امشب جایی تشریف میبرین؟ + اره جایی کار دارم چطور؟ _اخه چیزه! میخان شهید بیارن این جا +خب به سلامتی من چیکار کنم؟ _گفتم اگه میشه باهم منو شما و مامان بریم ببینیمشون. لبشو کج کرد +شهید؟بریم ببینیم؟سینماس مگه؟ _عه باباجون اذیت نکنین دیگه خواهش میکنم. +ما میخوایم بریم خونه ی آدمِ زنده تو نمیای!!! اونوخ میخوای بری مرده ها رو ببینی؟ _اینجوری نگین تو رو خدا. _نمیدونم دیشب یه خواب عجیبی دیدم +خلاصه من که نیستم! مامانتم همینطور پس در نهایت نمیتونی بری! _مامان هم نیستتت؟ کجاست؟ +گفت امشب شیفتِ! _اهههه لعنت ب این شانس. شما ساعت چند میاین خونه؟ +من الان میرم شاید ۸ یا ۸ و نیم! _اووفف!!!!باشه. اینو گفتمو دوییدم سمت اتاقم. حوصله ی هیچکیو نداشتم. کتابامو با پام شوت کردم یه سمتِ اتاق و رو تختم دراز کشیدم و گوشیمو گرفتم دستم. که بابا با چندتا ضربه به در اتاق وارد شد! +حالا ساعت چند هس؟ _هفت!!! +خب من سعی میکنم زودتر بیام . تو آماده باش که هر وقت اومدم سریع بریم! پریدم پایین و با جیغ گفتم _مرسییی بابایِ خوبم در اتاق و بست و رفت . مشغول چک کردن تلگرام و اینستاگرامم شدم که دیدم ریحانه از تشییع شهدا یه پست گذاشته! با دقت نگاش کردم اما به خاطر کیفیت بدِ دوربین ریحانه خیلی فیلم داغونی بود ‌و واضح نبود چهره های آشنا میدیدم ولی دور وایستاده بودن . همه دورِ تابوتُ گرفته بودن و راه میرفتن. تو کپشنشم نوشته بود "شهید گمنام سلام. خوش اومدی مسافرِ من خسته نباشی پهلوون . خوش اومدی به شهرمون!" پستش یِ حس و حالِ خاصی داشت. ۵ بار ۱۰ بار یا شایدم بیشتر از اول این فیلمِ یک دقیقه ایُ دیدم حس خوبی بهم میداد! یه حسّ پر از آرامش . تو حال و هوای خودم بودم و مشغول دیدن فیلم که دیدم اشکام رو گونم سر خورد. دلیلِ اشکامو نمیفهمیدم ولی بیشتر از همیشه آروم بودم . بالاخره هر جور که بود دل از فیلمِ کندم. به ساعت نگاه کردم تقریبا نزدیکای ۶ بود . رفتم سمت کتابخونه که کتاب ریاضیمو بردارم و به فرمولش نگا بندازم و تست بزنم که کتابی که بابا از دادگاه اورده بود نظرمو جلب کرد . دستمو دراز کردمو برش داشتم به جلدش نگا کردم که نوشته بود"دخترِ شینا "! بیخیالش شدم انداختمش رو تخت. برگشتم پایین تا یه چیزی بخورم . در یخچالو باز کردم ولی چیزی پیدا نکردم. کابینتارم گشتم ولی بازم چیزی نبود . از تو یخچال پاکت شیرُ یه موز در اوردم و ریختمشون تو مخلوط کن و مثلا شیرموز درست کردم. ریختم تو لیوان قشنگِ صورتیمُ با اشتیاق رفتم تو هال نشستم رو کاناپه و تلویزیونُ روشن کردم کانالا رو بالا پایین کردم میخواستم خاموشش کنم که یه دفعه رو کانال افق مکث کردم. یه خانمی رو نشون میداد که گریه میکرد دقیق که شدم فهمیدم همسرِ شهیدِ! دست نگه داشتمو تا اخرِ برنامه رو نگاه کردم با دقت. چقدر دلم براش میسوخت.زنِ بیچاره ! چه صورتِ ماهُ خوشگلیم داش. اخه مگه دیوونن مردم که برا پول میرن خارج از کشور میجنگن میمیرن بی جنازه و هیچی اخه یعنی چی؟ معلوم نی فازشون چیه چشونه؟ خدایی پول انقدر ارزش داره؟ تو دلم اینو گفتم که همون لحظه گریه خانومه شدت گرف! دقت کردم ببینم چی میگه حرفاش که تموم شد فیلمُ رو بچه ای که تو بغلش بود زوم کردن! نمیدونم چرا یه دفعه دلم یه جوری شد! به ساعت نگاه کردم. فیلمِ تقریبا تموم شده بودُ تیتراژِ پایانی شروع شده بودُ اسما بالا میرف! تلویزیونُ خاموش کردم و رفتم بالا سمت اتاقم. ساعت دیگه هفت شده بود . دلشوره گرفته بودم. کمدموُ وا کردم یه مانتویِ بلند سرمه ای که خیلی ساده بود با یه شلوار مشکی کتان برداشتم و پوشیدم . از کمد شال و روسری هم یه روسری سرمه ای بلند برداشتم. موهامو دم اسبی سفت بستمو روسریُ سرم کردم. یه کیفِ اسپورت هم برداشتمو وسایلمو ریختم توش. یه ادکلن خوشبو از رو میز آرایشم برداشتم و دوتا فِش به لباسم زدم. این دفعه بدون هیچ آرایش. نمیدونم چرا ولی وجدانم‌ اجازه نمیداد ارایش کنم. کیفمُ گرفتم و رفتم پایین .نشستم رو مبلُ منتظر بابا شدم‌ . عقربه دقیقه شمار نزدیک ۱۲ میشد و من بیشتر استرس میگرفتم میترسیدم که نرسم. تلفنُ برداشتمُ چندبار شماره بابا رو گرفتم. جواب نمیداد‌ کلافه پوفی کشیدم و دوباره تی ویُ روشن کردم ‌ کانالا رو جابه جا کردم و بی حوصله رو یه شبکه نگه داشتم که هشدار برای کبرا ۱۱ میداد. از گرسنگی دل ضعفه گرفتم .‌تازه یادم افتاد که شیرموزم مونده رو میز رفتم برش داشتمُ همشُ با یه قورت فرستادم سمت معده ی عزیزم. به تهِ خالیِ لیوان نگاه کردم تازه فهمیدم بهش شکر نزده بودم . به ساعت نگاه کردم. هشت و نیم بود . _مثلا .... ادامه‌دارد...
‍ ‍ ‌ ✹﷽✹ نـاحــله قسمت‌‌سی‌وهشتم نوشته‌فاطمه‌زهرادرزی‌وغزاله‌میرزاپور _مثلا میخواست به خاطر من زودتر بیاد. با شنیدن صدای بوق ماشین بابا چراغارو خاموش کردم و پریدم بیرون . با عجله کفشمو پوشیدم و بندشو نبسته رفتم تو ماشین ترجیح دادم غر نزنم که نظرش عوض نشه با شناختی که ازش داشتم تا همین جاشَم لطف کرده بود بنده ی خدا رو قوانینش پا گذاشته بود. با عجله سلام کردم و ادرس و بهش دادم اونم با ارامش پاشو گذاشت رو گاز و حرکت کرد که گفتم _اینجور که شما میرونین شاید هیچ وقت نرسیم بابا جون و یه لبخند مضخرف زدم بدون اینکه به من نگاه کنه گف +چه فرقی میکنه ما میریم یا میرسیم یا نمیرسیم دیگه هم فالِ هم تماشا تا قسمتون چی باشه... آروم گفتم _قسمتُ خودمون میسازیم. انگار که شنید پاشو گذاشت رو گاز و با تمام وجود گاز داد‌ یه لبخند پیروزمندانه نشست رو لبم یه حسی بهم میگفت نمیرسم ولی به قول بابا هم فال بود هم تماشا!! بعدِ یه ربع تا بیست دیقه رسیدیم دم هیئت. خلوت بودنِ خیابون هیئت نشون از تموم شدن مراسم میداد. با حالت اشکبار رو به بابا گفتم _اه دیدینننن چرا اخه انقدر دیرررر حالا دیگه ساعت نُهِ!!! نه ! +خب حالا برو ببین شاید کسی باشه. _نه دیگه دست شما درد نکنه ممنون لطف کردین تا همینجاشم برگردین خونه لطفا. بابا سوییچِ ماشینو زد که دیدم یکی از در هیئت اومد بیرون بلند گفتم _عههههه نگه دارین یه دقیقه این و گفتمو از ماشین پریدم بیرون دلم یه جورِ خاصی شد . هیچ وقت تو عمرم این حسُ نداشتم. ناخودآگاه کشیده شدم سمت در ورودی. به اونی که از هیئت اومد بیرون گفتم _هستن هنوز ؟ سرشو تکون داد و گفت +تو مردونه!!! ولی مراسم تموم شده. کفشمو در اوردم و رفتم قسمت آقایون. یه جای خیلی بزرگ بود . انتهاش یه سری آدم جمع شده بودن . بدون اینکه به دور و برم نگاه کنم اروم قدم بر میداشتم . که یه دفعه همه بلند شدن یه صدای آشنا گف +آروم بچه هآ آروم بلندش کنید!!! بسم الله یه یاعلی گفتنو تابوتو بلند کردن و گذاشتن رو شونشون ‌. حس کردم قلبم داره میاد تو دهنم. بی اختیار قدمامو تندتر کردم و رفتم سمتشون ‌ اوناهم دیگه حرکت کردن‌ چند قدمِ اخرِ باقی مونده رو دوییدم که همه نگاشون زوم‌شد رو من با هول و ولا دنبال آشنا میگشتم که دیدم محسن زیر تابوتُ گرفته... با چشایِ پر اشک نگاهش کردم اونم نگاهم کرد . دیگه اشکام سرازیر شد ملتمسانه گفتم _آ...آقا محسن....!! اطرافشو نگاه کرد _با شمام. میشه خواهش کنم یه دیقه نرید؟ همه با چشایِ گرد زل زدن به من. _خواهش میکنم یه دیقه شهیدُ بزارید زمین من به زور خودمو رسوندم اینجا . دیگه وایستاده بودن . مردد نگام کرد و نگاشو برگردوند یه سمت دیگه که صدای ریحانه رو شنیدم . +عه اومدی ؟ چرا انقد دیر؟ _میگم‌برات بعدا. میشه به اینا بگی فقط یه دیقه اجازه بدن منم ببینم شهیدُ؟ ریحانه با چشاش یه سمتُ نگاه کرد برگشتم طرف زاویه دیدش. که دیدم داره به یه پسری که لباس چریکی بسیجی تنشه نگاه میکنه .اول نشناختم بعد که بیشتر دقت کردم فهمیدم محمدِ!!! به محسن نگاه کرد و سرشو تکون دادو خودش رفت ... محسن اینام که زیر تابوتُ گرفته بودن اروم گذاشتنش زمین و رفتن کنار!! به ریحانه گفتم _میشه کنارش بشینم؟ وضو دارم به خدا! +بشین عزیزم بشین. فقط یه خورده سریع تر دیرشون شده! _قول میدم. یه لبخند به من زد و ازم دور شد ‌ ادمایی هم که اطرافم بودن ازم فاصله گرفتن. وایستادم کنارش. بهش نگاه کردم . همونی که تو خوابم دیدم . تو یه تابوت که دورش پرچم ایران پیچیده بود از همونایی که تو تلویزیون نشون میدادنُ تو پیج محمدم دیده بودم روش نوشته بود "شهید گمنام" (۱۸ ساله) ناخوداگاه اشکام میریخت رو گونم . شوری اشکمو رو لبم حس کردم. نمیفهمیدم چرا گریم گرفته!! از همه مهم تر نمیدونستم چرا به این شدت. سعی کردم اشکامو پنهون کنم که کسی متوجه نشه . به تابوت نگاه کردم . اروم گفتم _تو همونی که دستمو گرفتی؟ کمک کردی اره؟؟ تویی پسر حضرتِ زهرا؟ تو پستای این بچه ها خوندم تو بچه حضرت زهرایی!! اره؟ درسته که میگن آرزوهارو براورده میکنی؟؟ اسمش چی بود اها همون"حاجت" تو منو دعوت کردی مراسمت!!؟ منِ بی سروپا!!!؟ من لیاقت داشتم؟ سرمو گذاشتم به حالت سجده رو تابوتُ بوسیدمش. دوباره نگاش کردمو دستمو اروم روش حرکت دادم _پس حالا که گرفتی دستمو ول نکن!! اینو گفتمو ازش فاصله گرفتم که دوباره اومدن سمت تابوتُ بلندش کردن.نشستم گوشه ی هیئت و به رفتنشون نگا کردم. پاهامو تو بغلم جمع کردم و اشکامو پاک کردم. سرمو برگردوندم گوشه ی دیگه ی هیئت که محمد با ریحانه نشسته بود. ریحانه با دیدن من خواست از جاش پاشه که محمد نزاشت. گوشه چادرشُ گرفت و بوسید و از جاش پاشد و دنبال تابوت رفت. بهش خیره شدم این لباس جذبشو بیشتر میکرد. میترسیدم بفهمه دارم نگاش میکنم. چقدر خوشگل تر و خوشتیپ تر از قبل.
انگار میدرخشید. داشتم رفتنشو تماشا میکردم که ریحانه صدام کرد +نگفتی دختر؟؟ چیشد اومدی؟ تو که گفتی نمیای .... ادامه‌دارد...