فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو نیستی که برایم انار دانه کنی
کجاست دانه ی تسبیح شاه مقصودم!...
دلتنگ مادر ❤️
@Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹 آیه ۱۲۱ سوره انعام
🌸 وَلَا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ ۗ وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَىٰٓ أَوْلِيَآئِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ ۖ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ
🍀 ترجمه: و از آنچه نام خدا را بر آن نبرده اند نخورید و قطعاً خوردن آن بدكاری و نافرمانی است و قطعاً شیاطین به دوستانشان القاء می كنند تا با شما گفتگوی بی منطق كنند، و اگر از آنان پیروی كنید، یقیناً شما هم مشركید.
🌸 این آیه همانند سایر آیات سوره انعام در مکه نازل شده است. در آيات گذشته روى جنبه مثبت مسأله، يعنى خوردن از گوشت هاى حلال تكيّه شده بود، ولى در اين آيه براى تأكيد هر چه بيشتر روى جنبه منفى و مفهوم آن تكيّه نموده و مى فرمايد: «وَ لا تَأْكُلُوا مِمّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَيْهِ: و از آنچه نام #خدا را بر آن نبرده اند نخورید» سپس با يك جمله كوتاه مجدّداً اين عمل را محكوم كرده مى فرمايد: «وَ إِنَّهُ لَفِسْقٌ: و این کار بدکاری و نافرمانی است» و براى اين كه بعضى از مسلمانان ساده دل تحت تأثير وسوسه هاى شيطانى آنها قرار نگيرند اضافه مى كند: «وَ إِنَّ الشَّياطِينَ لَيُوحُونَ إِلى أَوْلِيائِهِمْ لِيُجادِلُوكُمْ: و قطعا شیاطین به دوستانشان القاء می کنند تا با شما گفتگوی بی منطق کنند»
🌸 ولى به هوش باشيد «وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ: و اگر از آنان پیروی کنید، یقینا شما هم مشرکید» اين مجادله و وسوسه شايد اشاره به همان منطقى باشد كه مشركان به يكديگر القا مى كردند و بعضى گفته اند مشركان آن را از مجوسيان آموخته بودند كه اگر ما گوشت حيوان مرده را مى خوريم به خاطر آن است كه خدا آن را كشته؛ يعنى نخوردن مردار يک نوع بىاعتنايى به كار خداست! غافل از آن كه آنچه به مرگ طبيعى مى ميرد علاوه بر اين كه غالباً بيمار است، سر بريده نيست و خون هاى كثيف در لابلاى گوشت هاى آن مى ماند و فاسد مى شود و گوشت را هم آلوده و فاسد مى كند.
🔹 پيام های آیه ۱۲۱ سوره انعام 🔹
✅ مسلمان، حتّى در مسائل تغذيه بايد تعهّد دينى را مراعات كند.
✅ بردن نام خدا به هنگام ذبح، تشريفاتى نيست، بلكه حكمى لازم الاجراست و ترک آن، فسق است.
✅ هر كجا ناباورى بيشتر است، تأكيد نيز لازم است. چون پذيرفتن شرايط حلال بودن ذبح، براى مردم جاهل سنگين بود، خداوند با چند تأكيد مسئله را مطرح كرد.
✅ انسان، در اثر مصرف حرام، زمينه ى پذيرش القائات شيطانى را پيدا مى كند.
✅ شيطان ها، قدرت وسوسه و القا دارند.
✅ وسوسه هاى شياطين، تنها در اولياى آنان نافذ است، نه در اولياى خدا
✅ پشتوانه ى جدال هاى انسان، وسوسه ها و هوس هاست.
✅ جدال در احكام دينى، انسان را به شرک مى كشاند.
✅ خداپرستانى كه در عمل، مطيع غير خدا مى باشند، مشركند.
آیه 121🌹 ازسوره انعام🌹
وَ لا تَأْكُلُوا = ومخورید
مِمَّا=ازآنچه
لَمْ يُذْكَرِ =یاد نشده است
اسْمُ=نام
اللَّهِ =الله
عَلَيْهِ =برآن
وَ إِنَّهُ=وبه راستی آن [خوردن]
لَفِسْقٌ =نافرمانی [ازحکم الله]است
وَ إِنَّ =وهمانا
الشَّياطِينَ=شیطان ها
لَيُوحُونَ=القا می کنند
إِلى=به سوی
أَوْلِيائِهِمْ=[دل] دوستانشان
لِيُجادِلُوكُمْ=تا چون چرا کنند باشما
وَ إِنْ=واگر
أَطَعْتُمُوهُمْ=فرمان بریدآنان را
إِنَّكُمْ=همانا شما
لَمُشْرِكُونَ=مشرکان اید
🌹🍃🌹🍃🌹
12.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی حضار در بیت رهبری، بعد از سخنان رهبر انقلاب از شدت هیجان
به جای تکبیر، دست میزنند! 👏👏👏😃👆
رهبر انقلاب:
«ما اگر یک روزی بخواهیم اقدام [نظامی] بکنیم، احتیاج به نیروی نیابتی نداریم»
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 واکنش حسینی، نمایندۀ مجلس به گریۀ دولتیها
🔹سخنگوی دولت پشت تریبون گریه میکند؛ معاون اول تنها راه حل مشکلات محیطزیستی را گریه میدانند.
🔹رئیسجمهور هم در حضور مهمان های خارجی آنطور. نمیدانم نشان دادن عکسهای خانوادگی مسئولان در برنامۀ رسمی با حضور مهمانان بینالمللی چه معنایی دارد.
🔹پیام مسئولان باید همراه با اقتدار و عزت باشد؛ نه با ضعف و گریه.
🇮🇷 @Emam_kh
⭐️ رهبر انقلاب: عنصر صهیونی تظاهر میکند به پیروزی؛ مگر کشتار چهل و چند هزار زن و بچه با بمب پیروزی است؟ / جوانهای غیور شجاع سوری بلاشک شما را از اینجا بیرون خواهند کرد
🔹️رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار هزاران نفر از مداحان و شاعران اهلبیت علیهمالسلام:
✏️ عنصر صهیونی تظاهر میکند به پیروزی، چهره آدمهای پیروز را به خودش میگیرد، میآید حرف میزند. حرفهای گزاف، رجزخوانی میکند.
✏️ بدبخت شما کجا پیروز شدید؟ در غزه پیروز شدید؟ چهل و چند هزار نفر زن و بچه و کودک را با بمب آدم بکشد و نتواند مقاصدی را که اول اعلام کرده یک دانهاش را نتواند تحقق ببخشد این پیروز است؟ شما حماس را نابود کردید؟ شما اسرای خودتان را در غزه آزاد کردید؟
✏️ شما گفتید میخواهید حزباللّه را از بین ببرید شخصی مثل سید حسن نصراللّه با آن عظمت را شهید کردید، توانستید حزباللّه را از بین ببرید؟ حزباللّه زنده است، مقاومت فلسطین زنده است، حماس زنده است، جهاد زنده است، شما پیروز نیستید، شما شکست خوردید.
✏️ شما در سوریه جلویتان باز بود یک سرباز با یک تفنگ هم جلویتان نبود توانستید چند کیلومتر با تانک و ابزارهای نظامی بیایید جلو، این پیروزی نیست، این پیروزی نیست، مانعی در مقابل شما نبود این پیروزی نیست. البته جوانهای غیور شجاع سوری هم بلاشک شما را از اینجا بیرون خواهند کرد. ۱۴۰۳/۱۰/۲
@Emam_kh
#روز_مادر ❤️❤️
🔸علاقه من به مادرم و شاید هم علاقه متقابل مادر به من موجب می شود که من به جای دوسال، سه سال شیر بخورم...
🔸آرام آرام از بغل مادر به چادربسته شده به پشت او منتقل می شوم. بعضی وقت ها از صبح تا ظهر، روی پشت او، داخل چادر بسته شده قرار داشتم و او در تمام این حال، در حال کارکردن بود یا درو میکرد یا بافه جمع میکرد یا خانه را رفتوروب می کرد و یا گله را میدوشید یا غذا و نان می پخت. و من چه آرامشی در پشت او داشتم! همانجا میخوابیدم. به نظرم، مادرم هم از حرارت من آرامش داشت.
📚کتاب "از چیزی نمیترسیدم" زندگینامه خودنوشت شهید حاج قاسم سلیمانی صفحه۲۲
🌸 روز مادر و #میلاد_حضرت_زهرا بر تمام مادران شهدا و مادران عزیز میهن اسلامی مبارک باد.🌸
#حاج_قاسم
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
بسیاردیدنی؛
شور و شعف عالِم ملکوتی حضرت آیت الله بهاءالدینی هنگام شنیدن مدح حضرت زهرا سلام الله علیها از زبان حبیبالله چایچیان..
@Emam_kh
💠 بالا بردن دستها در قنوت
💬 به طور کلی اگر نمازگزار بخواهد قنوت بخواند به احتیاط واجب باید دستها را بلند کند و مستحب است دستها را تا مقابل صورت بلند نموده و کف دستها را رو به آسمان قرار دهد و به قصد رجاء، انگشتان دستها را به جز ابهام، به هم بچسباند و هر دو کف دستها را پهلوی هم متصل به هم قرار دهد و نگاهش هنگام قنوت به کف دستهایش باشد.
📚 پینوشت:
بخش استفتائات پایگاه اطلاعرسانی دفتر آیتالله خامنهای
@Emam_kh
✹﷽✹
نـاحــله
قسمتسیوهفتم
نوشتهفاطمهزهرادرزیوغزالهمیرزاپور
_بابا جون؟ امشب جایی تشریف میبرین؟
+ اره جایی کار دارم چطور؟
_اخه چیزه!
میخان شهید بیارن این جا
+خب به سلامتی من چیکار کنم؟
_گفتم اگه میشه باهم منو شما و
مامان بریم ببینیمشون.
لبشو کج کرد
+شهید؟بریم ببینیم؟سینماس مگه؟
_عه باباجون اذیت نکنین دیگه خواهش میکنم.
+ما میخوایم بریم خونه ی آدمِ زنده تو نمیای!!!
اونوخ میخوای بری مرده ها رو ببینی؟
_اینجوری نگین تو رو خدا.
_نمیدونم دیشب یه خواب عجیبی دیدم
+خلاصه من که نیستم!
مامانتم همینطور
پس در نهایت نمیتونی بری!
_مامان هم نیستتت؟ کجاست؟
+گفت امشب شیفتِ!
_اهههه لعنت ب این شانس.
شما ساعت چند میاین خونه؟
+من الان میرم شاید ۸ یا ۸ و نیم!
_اووفف!!!!باشه.
اینو گفتمو دوییدم سمت اتاقم.
حوصله ی هیچکیو نداشتم.
کتابامو با پام شوت کردم یه سمتِ اتاق و رو تختم دراز کشیدم و گوشیمو گرفتم دستم.
که بابا با چندتا ضربه به در اتاق وارد شد!
+حالا ساعت چند هس؟
_هفت!!!
+خب من سعی میکنم زودتر بیام . تو آماده باش که هر وقت اومدم سریع بریم!
پریدم پایین و با جیغ گفتم
_مرسییی بابایِ خوبم
در اتاق و بست و رفت .
مشغول چک کردن تلگرام و اینستاگرامم شدم که دیدم ریحانه از تشییع شهدا یه پست گذاشته!
با دقت نگاش کردم اما به خاطر کیفیت بدِ دوربین ریحانه خیلی فیلم داغونی بود و واضح نبود
چهره های آشنا میدیدم ولی دور وایستاده بودن .
همه دورِ تابوتُ گرفته بودن و راه میرفتن.
تو کپشنشم نوشته بود "شهید گمنام سلام. خوش اومدی مسافرِ من خسته نباشی پهلوون . خوش اومدی به شهرمون!"
پستش یِ حس و حالِ خاصی داشت.
۵ بار ۱۰ بار یا شایدم بیشتر از اول این فیلمِ یک دقیقه ایُ دیدم
حس خوبی بهم میداد!
یه حسّ پر از آرامش .
تو حال و هوای خودم بودم و مشغول دیدن فیلم که دیدم اشکام رو گونم سر خورد. دلیلِ اشکامو نمیفهمیدم ولی بیشتر از همیشه آروم بودم .
بالاخره هر جور که بود دل از فیلمِ کندم.
به ساعت نگاه کردم تقریبا نزدیکای ۶ بود . رفتم سمت کتابخونه که کتاب ریاضیمو بردارم و به فرمولش نگا بندازم و تست بزنم که کتابی که بابا از دادگاه اورده بود نظرمو جلب کرد .
دستمو دراز کردمو برش داشتم
به جلدش نگا کردم که نوشته بود"دخترِ شینا "!
بیخیالش شدم انداختمش رو تخت. برگشتم پایین تا یه چیزی بخورم .
در یخچالو باز کردم ولی چیزی پیدا نکردم.
کابینتارم گشتم ولی بازم چیزی نبود .
از تو یخچال پاکت شیرُ یه موز در اوردم و ریختمشون تو مخلوط کن و مثلا شیرموز درست کردم.
ریختم تو لیوان قشنگِ صورتیمُ با اشتیاق رفتم تو هال نشستم رو کاناپه و تلویزیونُ روشن کردم کانالا رو بالا پایین کردم میخواستم خاموشش کنم که یه دفعه رو کانال افق مکث کردم.
یه خانمی رو نشون میداد که گریه میکرد دقیق که شدم فهمیدم همسرِ شهیدِ!
دست نگه داشتمو تا اخرِ برنامه رو نگاه کردم با دقت. چقدر دلم براش میسوخت.زنِ بیچاره !
چه صورتِ ماهُ خوشگلیم داش.
اخه مگه دیوونن مردم که برا پول میرن خارج از کشور میجنگن میمیرن بی جنازه و هیچی اخه یعنی چی؟
معلوم نی فازشون چیه
چشونه؟
خدایی پول انقدر ارزش داره؟
تو دلم اینو گفتم که همون لحظه گریه خانومه شدت گرف!
دقت کردم ببینم چی میگه
حرفاش که تموم شد فیلمُ رو بچه ای که تو بغلش بود زوم کردن!
نمیدونم چرا یه دفعه دلم یه جوری شد!
به ساعت نگاه کردم.
فیلمِ تقریبا تموم شده بودُ تیتراژِ پایانی شروع شده بودُ اسما بالا میرف!
تلویزیونُ خاموش کردم و رفتم بالا سمت اتاقم. ساعت دیگه هفت شده بود .
دلشوره گرفته بودم.
کمدموُ وا کردم یه مانتویِ بلند سرمه ای که خیلی ساده بود با یه شلوار مشکی کتان برداشتم و پوشیدم .
از کمد شال و روسری هم یه روسری سرمه ای بلند برداشتم.
موهامو دم اسبی سفت بستمو روسریُ سرم کردم.
یه کیفِ اسپورت هم برداشتمو وسایلمو ریختم توش.
یه ادکلن خوشبو از رو میز آرایشم برداشتم و دوتا فِش به لباسم زدم.
این دفعه بدون هیچ آرایش.
نمیدونم چرا ولی وجدانم اجازه نمیداد ارایش کنم.
کیفمُ گرفتم و رفتم پایین .نشستم رو مبلُ منتظر بابا شدم .
عقربه دقیقه شمار نزدیک ۱۲ میشد و من بیشتر استرس میگرفتم
میترسیدم که نرسم.
تلفنُ برداشتمُ چندبار شماره بابا رو گرفتم. جواب نمیداد کلافه پوفی کشیدم و دوباره تی ویُ روشن کردم
کانالا رو جابه جا کردم و بی حوصله رو یه شبکه نگه داشتم که هشدار برای کبرا ۱۱ میداد.
از گرسنگی دل ضعفه گرفتم .تازه یادم افتاد که شیرموزم مونده رو میز رفتم برش داشتمُ همشُ با یه قورت فرستادم سمت معده ی عزیزم.
به تهِ خالیِ لیوان نگاه کردم
تازه فهمیدم بهش شکر نزده بودم .
به ساعت نگاه کردم. هشت و نیم بود .
_مثلا ....
ادامهدارد...
✹﷽✹
نـاحــله
قسمتسیوهشتم
نوشتهفاطمهزهرادرزیوغزالهمیرزاپور
_مثلا میخواست به خاطر من زودتر بیاد.
با شنیدن صدای بوق ماشین بابا چراغارو خاموش کردم و پریدم بیرون .
با عجله کفشمو پوشیدم و بندشو نبسته رفتم تو ماشین
ترجیح دادم غر نزنم که نظرش عوض نشه
با شناختی که ازش داشتم تا همین جاشَم لطف کرده بود بنده ی خدا رو قوانینش پا گذاشته بود.
با عجله سلام کردم و ادرس و بهش دادم
اونم با ارامش پاشو گذاشت رو گاز و حرکت کرد
که گفتم
_اینجور که شما میرونین شاید هیچ وقت نرسیم بابا جون
و یه لبخند مضخرف زدم
بدون اینکه به من نگاه کنه گف
+چه فرقی میکنه ما میریم یا میرسیم یا نمیرسیم دیگه
هم فالِ هم تماشا تا قسمتون چی باشه...
آروم گفتم
_قسمتُ خودمون میسازیم.
انگار که شنید پاشو گذاشت رو گاز و با تمام وجود گاز داد
یه لبخند پیروزمندانه نشست رو لبم
یه حسی بهم میگفت نمیرسم ولی به قول بابا هم فال بود هم تماشا!!
بعدِ یه ربع تا بیست دیقه رسیدیم دم هیئت.
خلوت بودنِ خیابون هیئت نشون از تموم شدن مراسم میداد.
با حالت اشکبار رو به بابا گفتم
_اه دیدینننن چرا اخه انقدر دیرررر
حالا دیگه ساعت نُهِ!!! نه !
+خب حالا برو ببین شاید کسی باشه.
_نه دیگه دست شما درد نکنه ممنون لطف کردین تا همینجاشم
برگردین خونه لطفا.
بابا سوییچِ ماشینو زد که دیدم یکی از در هیئت اومد بیرون
بلند گفتم
_عههههه نگه دارین یه دقیقه
این و گفتمو از ماشین پریدم بیرون
دلم یه جورِ خاصی شد .
هیچ وقت تو عمرم این حسُ نداشتم.
ناخودآگاه کشیده شدم سمت در ورودی.
به اونی که از هیئت اومد بیرون گفتم
_هستن هنوز ؟
سرشو تکون داد و گفت
+تو مردونه!!! ولی مراسم تموم شده.
کفشمو در اوردم و رفتم قسمت آقایون.
یه جای خیلی بزرگ بود .
انتهاش یه سری آدم جمع شده بودن .
بدون اینکه به دور و برم نگاه کنم اروم قدم بر میداشتم .
که یه دفعه همه بلند شدن
یه صدای آشنا گف
+آروم بچه هآ آروم بلندش کنید!!!
بسم الله
یه یاعلی گفتنو تابوتو بلند کردن و گذاشتن رو شونشون .
حس کردم قلبم داره میاد تو دهنم.
بی اختیار قدمامو تندتر کردم و رفتم سمتشون
اوناهم دیگه حرکت کردن
چند قدمِ اخرِ باقی مونده رو دوییدم
که همه نگاشون زومشد رو من
با هول و ولا دنبال آشنا میگشتم که دیدم محسن زیر تابوتُ گرفته...
با چشایِ پر اشک نگاهش کردم اونم نگاهم کرد .
دیگه اشکام سرازیر شد ملتمسانه گفتم
_آ...آقا محسن....!!
اطرافشو نگاه کرد
_با شمام. میشه خواهش کنم یه دیقه نرید؟
همه با چشایِ گرد زل زدن به من.
_خواهش میکنم یه دیقه شهیدُ بزارید زمین من به زور خودمو رسوندم اینجا .
دیگه وایستاده بودن .
مردد نگام کرد و نگاشو برگردوند یه سمت دیگه که صدای ریحانه رو شنیدم .
+عه اومدی ؟ چرا انقد دیر؟
_میگمبرات بعدا.
میشه به اینا بگی فقط یه دیقه اجازه بدن منم ببینم شهیدُ؟
ریحانه با چشاش یه سمتُ نگاه کرد برگشتم طرف زاویه دیدش.
که دیدم داره به یه پسری که لباس چریکی بسیجی تنشه نگاه میکنه .اول نشناختم بعد که بیشتر دقت کردم فهمیدم محمدِ!!!
به محسن نگاه کرد و سرشو تکون دادو خودش رفت ...
محسن اینام که زیر تابوتُ گرفته بودن اروم گذاشتنش زمین و رفتن کنار!!
به ریحانه گفتم
_میشه کنارش بشینم؟
وضو دارم به خدا!
+بشین عزیزم بشین.
فقط یه خورده سریع تر دیرشون شده!
_قول میدم.
یه لبخند به من زد و ازم دور شد
ادمایی هم که اطرافم بودن ازم فاصله گرفتن.
وایستادم کنارش.
بهش نگاه کردم .
همونی که تو خوابم دیدم .
تو یه تابوت که دورش پرچم ایران پیچیده بود از همونایی که تو تلویزیون نشون میدادنُ تو پیج محمدم دیده بودم
روش نوشته بود
"شهید گمنام"
(۱۸ ساله)
ناخوداگاه اشکام میریخت رو گونم .
شوری اشکمو رو لبم حس کردم.
نمیفهمیدم چرا گریم گرفته!!
از همه مهم تر نمیدونستم چرا به این شدت.
سعی کردم اشکامو پنهون کنم که کسی متوجه نشه .
به تابوت نگاه کردم .
اروم گفتم
_تو همونی که دستمو گرفتی؟
کمک کردی اره؟؟
تویی پسر حضرتِ زهرا؟
تو پستای این بچه ها خوندم تو بچه حضرت زهرایی!!
اره؟
درسته که میگن آرزوهارو براورده میکنی؟؟
اسمش چی بود اها همون"حاجت"
تو منو دعوت کردی مراسمت!!؟
منِ بی سروپا!!!؟
من لیاقت داشتم؟
سرمو گذاشتم به حالت سجده رو تابوتُ بوسیدمش.
دوباره نگاش کردمو دستمو اروم روش حرکت دادم
_پس حالا که گرفتی دستمو ول نکن!!
اینو گفتمو ازش فاصله گرفتم که دوباره اومدن سمت تابوتُ بلندش کردن.نشستم گوشه ی هیئت و به رفتنشون نگا کردم.
پاهامو تو بغلم جمع کردم و اشکامو پاک کردم. سرمو برگردوندم گوشه ی دیگه ی هیئت که محمد با ریحانه نشسته بود.
ریحانه با دیدن من خواست از جاش پاشه که محمد نزاشت.
گوشه چادرشُ گرفت و بوسید و از جاش پاشد و دنبال تابوت رفت.
بهش خیره شدم این لباس جذبشو بیشتر میکرد.
میترسیدم بفهمه دارم نگاش میکنم.
چقدر خوشگل تر و خوشتیپ تر از قبل.
انگار میدرخشید.
داشتم رفتنشو تماشا میکردم که ریحانه صدام کرد
+نگفتی دختر؟؟
چیشد اومدی؟
تو که گفتی نمیای ....
ادامهدارد...
⭐️ رهبر انقلاب: فردای منطقه از امروز منطقه بهتر خواهد بود / پیشبینی میکنم حادثه سوریه باعث سربرآوردن یک مجموعه شرافتمند قوی مثل حزبالله لبنان خواهد شد
🔹️رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار هزاران نفر از مداحان و شاعران اهلبیت علیهمالسلام:
✏️ حزباللّه لبنان یک مجموعهی شرافتمند قوی محکم فولادینی است که از دل اغتشاشات لبنان در دههی ۶۰، بروز کرد و سر برآورد. آنجا تمام منطقه را به هم ریخته بودند جنگهای داخلی، اغتشاشات، ناامنی در وسط ناامنی از دل تهدید فرصت حزباللّه بوجود آمد و سربرآورد.
✏️ از دل تهدیدها فرصتها سربرمیآورند اگر چنانچه ما متوجه باشیم احساس مسئولیت کنیم، دنبال کنیم، آنچه را که در دل ماست و بر زبان ماست در هنگام عمل آن را نشان بدهیم. و من پیشبینی میکنم این حادثه، سربرآوردن یک مجموعهی شرافتمند قوی در سوریه هم اتفاق خواهد افتاد.
✏️ جوان سوری چیزی برای از دست دادن ندارد؛ دانشگاهش ناامن است، مدرسهاش ناامن است، خانهاش ناامن است، خیابانش ناامن است، زندگیاش ناامن است چکار کند؟ بایستی با قوّت اراده در مقابل آن کسانی که این ناامنی را طراحی کردند و آن کسانی که اجرا کردند بایستد و انشاءاللّه بر آنها فائق خواهد آمد. فردای منطقه از امروز منطقه به لطف الهی بهتر خواهد بود. ۱۴۰۳/۱۰/۲
@Emam_kh
❌آقا فرمود: پاسخ دندان شکن بدهید!
دادند؟
فرمود: قدرت ایران را به دشمن بفهمانید!
فهماندند؟
فرمود: خطای محاسباتی رژیم غاصب را به هم بزنید!
زدند؟
حالا میپرسند کدام حرف رهبر روی زمین مانده؟
از مردمی که اجرای حرف برزمین مانده امامشان را مطالبه میکنند، طلبکار هم شدهاند؟!!
👤 علی تقوی
🇮🇷 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥انتقاد کنایهآمیز نماینده قم از وزرای دولت پزشکیان
«منان رئیسی» نماینده مردم قم:
🔹از وزیر نیرو بهخاطر قطعی عجیبوغریب برق در فصل پاییز و زمستان تشکر ویژه میکنم.
🔹از وزیر میراث بهخاطر اجرای بیسابقه کنسرت زن نیمهبرهنه آن هم در شهر مقدس قم تشکر میکنم.
🔹آقای وزیر میراث در بهارآزادی واقعاً جای شهدا خالی، شرمنده کردی ما را بااینهمه حسننیت و این همه تدبیر.
@Emam_kh
🔴 یدالله فوق اَیدیهم
🔹ارتش آمریکا اعلام کرد در جریان بمباران اخیر یمن یکی از هواپیماهای F18 خود را به طور اشتباهی رهگیری کرده است که منجر به سرنگونی جنگنده شده و دو خلبان مجبور به ترک هواپیما شده اند!!
🔺وقتی با تمام بضاعت وارد جهاد در راه خدا شوید حتی اگر پدافند هوایی هم نداشته باشید خداوند قادر هواپیمای اف۱۸ آمریکایی ها را به دست خودشان منهدم می کند
ما در تاریخ انقلاب اسلامی مواردی شبیه این را بسیار تجربه کرده ایم که مشهورترینش واقعه شکست مفتضحانه آمریکایی ها در صحرای طبس است ...
يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِن تَنصُرُواْ ٱللَّهَ يَنصُرۡكُمۡ وَيُثَبِّتۡ أَقۡدَامَكُمۡ
#عبرت
✍ "قاسم اکبری"
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ ای فاطمه؛ با خشنودی تو خدا خشنود میشود
📝 پیغمبر به فاطمه فرمود: یافاطِمةُ! اِنَّ اللّهَ لَیَغضَبُ لِغَضَبِکِ و یَرضی لِرِضاک؛ با خشنودی تو خدا خشنود میشود، با خشم تو خدا خشمگین میشود. خیلی چیز عجیبی است!این جور نیست که بگوییم این بنده ی بلند مرتبه هرجایی که خدا خشمگین است او هم خشمگین میشود؛ نه، عکس قضیه است؛ هر جا او خشمگین بشود، خدا خشمگین میشود. عظمت را ببینید!
📝 بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار اقشار مختلف بانوان، ۱۴۰۳/۰۹/۲۷
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 مرجعتقلید، به جنگ با وفاقیون و اصلاحطلبان رفت.
آیتالله مکارم شیرازی:
✔️ بیحجابی، جرم است.
✔️ حکومت باید جلوی بیحجابی را بگیرد.
✔️ تعبیر #حجاباجباری مغالطه است.
✔️ بیحجابی، مثل شرابخواری است
✍🏻 انتظار این است که دیگر علما نیز مجددا بر لزوم برخورد حکومت با بیحجابی تأکید کنند و جلوی مغالطه و سوءاستفادهی خنّاسان را بگیرند.
🇮🇷 @Emam_kh
🔴 بیژن #زنگنه بیش از ۲۰ سال در این مملکت وزیر نفت بوده. زنگنه از مخالفین جدی ساخت و توسعه پالایشگاههای تولید بنزین، گازوئیل و ... بوده و ممانعت ایجاد میکرده. خاصه در ۸ سال دولت روحانی!
🔹سال ۹۸ در پی انتقاد دکتر مسعود درخشان که گفته بود: «پنج سال پیش با استناد به مطالعات علمی گفتم افت تولید از پارس جنوبی از ۱۴۰۰ آغاز میشود»، روابط عمومی بیژن زنگنه در پاسخ اطلاعیهای صادر کرده که آقای درخشان، دنیا تغییر کرده! ایران تا ۱۰۰ سال دیگر هم گاز دارد و پارس جنوبی هم دچار مشکل یا افت فشار گاز نمیشود.
🔸 بیشک یکی از عوامل اصلی این وضعیت جناب زنگنه است. چرا نباید بابت کمکاریها در توسعه پالایشگاهها محاکمه شود؟!
🔹چرا این مدل مدیران هر غلطی میکنند کسی باهاشون برخوردی نمیکنه؟ چرا کمکاری، ترک فعل، کوتاهی در اجرای سیاستهای کلان و ممانعت از اجرای قانون توسط زنگنه و امثال زنگنه، در این مملکت هزینهای ندارد؟
🔸همین مماشات است که محاسبات مردم را بهم میریزد و برای کشور بحران ایجاد میکند.
✅ #داود_مدرسی_یان:
@Emam_kh
🔴 شاید شما نیز همچون برخی دوستانتان، از غرب صرفا ولنگاری و ابتذالش را قبول دارید⁉️
✍ محمد کرباسی
🔹وزیر علوم اخیرا در اظهاراتی بیان داشتهاند:
«پژوهشهای اصیل و غیرسفارشی و تحقیقات شاهد محور، پایان سیاست فیلترینگ را اعلام میکند»!
🔹جناب آقای وزیر! سیاست فیلترینگ که جنابعالی از پایان آن خبر میدهید - فارغ از مصادیق و نحوه اعمال آن که قابل بررسی است- از سه منظر قابل اثبات است:
1⃣ نخست، بر پایه مبانی دینی که البته علیالظاهر این مبانی برای دولتمردان کنونی اهمیت و جایگاهی ندارد و به ناچار از تبیین آن میگذرم!
2⃣ دوم از دریچه عقل که تا حدی امید میرود نزد حضرتعالی حجیت و اعتبار داشته باشد!
به راستی میتوان حکم عقل در مورد لزوم سالمسازی و پالایش محیط را انکار کرد؟! فعالیت بیضابطه و قانون سکوهای مجازی با وجود دهها تهدید و آسیب جبران ناپذیر اقتصادی، فرهنگی، امنیتی و اجتماعی (که همه بر اساس شواهد متقن علمی اثبات شدهاند) و حاکمیت ملی را در تمامی ابعاد مذکور نقض کرده و در این زمینه پاسخگو نیز نیستند، مصداق بارز مخالفت با عقل نیست؟!!
البته جناب وزیر! قطعاً عقلی که اسیر منافع اقتصادی و جناحی نشده باشد، چنین حکمی میدهد!
3⃣ سوم از دریچه سیره عقلا که یکی از بهترین مصادیق آن، عملکرد کشورهای پیشرو در حوزه سایبر است که قاعدتاً باید آن را قبول داشته باشید!
جناب آقای وزیر! فیلترینگ سیاست محوری آمریکا، مجموعه کشورهای غربی (اتحادیه اروپا) و کشورهای مزبور به صورت مستقل از اتحادیه اروپا یعنی فرانسه، انگلیس و... است.
اگر پژوهشها و مقالات متعدد علمی موجود در این زمینه را انکار میکنید، به جلسات استماع کنگره آمریکا با حضور نماینده تیک تاک بنگرید!
🔹آقای وزیر! عملکرد کشورهای فوق را مبتنی بر پژوهشهای اصیل و غیرسفارشی نمیدانید یا شاید شما نیز همچون برخی دوستانتان، از غرب صرفاً ولنگاری و ابتذالش را قبول دارید؟!
🔹تاسف آور است کسی که باید به عنوان پیشقراول کاروان علم، دارای ادبیات علمی، نگاه علمی و رویکرد علمی باشد، چنین واژگان سست و بی پایه که تهافتی آشکار با بدیهیات علمی دارد را بکار برده و تصور میکند استفاده از کلمات ثقیل که کمتر به ذهن مأنوس است، ابتذال سخن را لاپوشانی میکند!
🔹جناب وزیر علوم! متأسفم که جایگاه علمی خود را به پای جریان رادیکال و تندرویی قربانی میکنید که امنیت ملی، فرهنگ ایرانی و هنجارهای اجتماعی برای آن پشیزی ارزش ندارد!
🔹 و سخن آخر آنکه ایکاش به جای سیاسی کاری و ارائه آدرسهای غلط، به وظایف و تکالیف مربوط به حوزه کاری خود میپرداختید.
✅ حجتالاسلام محمد کرباسی
@Emam_kh