eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.5هزار عکس
17.6هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‼️مستحبات آشامیدن آب 🔷چند چیز هنگام ، مستحب است‏: ✅ آب را به صورت بنوشد. ✅ در روز، . ✅ پيش از نوشیدن آب، «بسم اللَّه» و پس از آن، «الحمد للَّه» بگويد. ✅ به سه نفس آب را بياشامد. ✅ از روى ميل آب بياشامد. ✅ پس از آشاميدن آب، حضرت ابا عبداللَّه (عليه السلام) و اهل بيت ايشان را ياد و قاتلان آن حضرت را لعنت کند. @Emam_kh
🌴نسخه ی فوری ودائمی @Emam_kh
🔰 رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار رئیس فرهنگستان علوم پزشکی مطرح کردند؛ 👈 تشکر صمیمانه از زحمات پزشکان و پرستاران در مبارزه با کرونا 🔻 رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (پنج‌شنبه) در دیدار رئیس فرهنگستان علوم پزشکی با تشکر صمیمانه از وزارت بهداشت و همکاران وزیر، پزشکان، پرستاران و کادرهای درمانی و مجموعه دست اندرکاران پزشکی کشور در مواجهه و مبارزه با ویروس ، خاطرنشان کردند: این زحمات بسیار با ارزش، جایگاه جامعه پزشکی و پرستاری را در جامعه بالا می‌برد که برده است و اجر و ثواب الهی را به دنبال خواهد داشت. 🔸️ متن سخنان حضرت آیت الله خامنه‌ای به این شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم. بنده میخواهم صمیمانه تشکر کنم از پزشکان و پرستاران و مجموعه‌ی دست‌اندرکاران پزشکی در مواجهه و مبارزه‌ی با این بیماری‌ای که اخیراً در کشور به‌وجود آمده. همچنین تشکر کنم از وزارت بهداشت و درمان و مجموعه‌ی همکاران آقای وزیر بهداشت در این مجموعه به خاطر تلاشهایی که میکنند و زحمتی که میکشند. من برنامه‌ی امروز را فقط ترتیب دادم برای همین که این تشکر را بکنم در حضور آقای دکتر مرندی رئیس محترم فرهنگستان علوم پزشکی. دوست داشتم که این تشکر قلبی خودم را به همه‌ی برادران و خواهران محترم پزشک و پرستار و کادرهای درمانی عرض بکنم. ان‌شاءالله که موفق باشید. کارتان بسیار با ارزش است. هم ارزش جامعه‌ی پزشکی و پرستاری را در جامعه بالا میبرد که برده، هم مهمتر از این، ثواب الهی است که خدای متعال قطعاً به شما اجر خواهد داد و ثوب خواهد داد و امیدواریم که ان‌شاءالله این کار برجسته و سنگین خیلی هم طولانی نشود و ان‌شاءالله زودتر کلک این ویروس منحوس گرفته بشود ان‌شاءالله. ان‌شاءالله همه‌تان موفق باشید. والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته @Emam_kh
💢این روزها همه میپرسند از کی ما اینقدر بد شدیم؟ چرا بعضی از ما اینطوری شدیم؟ چرا انقدر و عجیب شده ایم؟ زمانی ما در ها خود را به دیگری میدادند، ایثار میکردند، خود آب نمی نوشیدند تا دیگری بنوشد. مان النگو و انگشترشان را برای جبهه میفرستادند و خود در خانه نان خالی میخوردند. حالا بخشی از ما منتظریم کالایی شود، به فروشگاهها هجوم ببریم، منتظریم کالایی شود، کنیم. 🔰جواب مشخصی دارد. از وقتی آمد. از وقتی و سریالهای همین ی خودمان، اصالت و و "فقط تو مهم است" و فردگرایی را برایمان تبلیغ کردند. از وقتی ها بر ما حاکم شدند ما شدیم. پول و منفعت شخصی و عیش فردی از همه چیز مهمتر شد، رفت، رفت، کمک به و تحقیر شد، حتی محکوم شد و هی در گوشمان خواندند بگوییم «چراغی که به خانه رواست..» .. تا دیگر کسی نخواند «بنی آدم اعضای یک پیکرند" کاش برگردیم به روزهای ایثار و انسانیت. کاش روزی با این لایف استایل کثیف لیبرال آمریکایی خداحافظی کنیم. و همه جهان لایف استایل زیبای اسلامی و را بشناسد. آن روز حتما امام زمان ما نزدیک است محمد_عبدالهی @Emam_kh
پنجشنبه بهمن ماه و ياد درگذشتگان😔 🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🌹 🙏التماس دعا 🙏 🔸چقدر سخته دلتنگ کسی باشی و کاری ازت ساخته نباشه😔 نتونی ببینیش ولی مدام جلوی چشمت باشه...😢 🔻پنجشنبه ها و دلتنگی برای عزیزان آسمانی... 🌸برای شادی روحشون صلوات و فاتحه‌ای بخوانیم🌸🍃 @Emam_kh
🔹اعمال لیله الرغائب و فضیلت شب آرزو‌ها 🔹اولین شب جمعه ماه پربرکت رجب را «لیلة الرّغائب» گویند. رسول خدا (ص) در روایتی که فضیلت ماه رجب را بیان می‌کرد، فرمودند: «از اولین شب جمعه ماه رجب غافل نشوید که فرشتگان آن را «لیلة الرغائب» نامیدند.» امشب لیله الرغائب است، شب قشنگ آرزوها... شبی که خدا بی‌حساب میبخشد براتون بهترین آرزوها رو دارم🙏🌹 @Emam_kh
💚 ارزش هر انسان به اندازه‌ی بزرگی و کوچکی آرزوهاشه 🌙 لیلةالرغائب 🌑 شب چیدن آرزوهاست ✨ شب انتخاب آرزوهای بزرگ برای رسیدن به بزرگترین آرزوی زندگیت ✅ با انتخاب آرزوهای بزرگ، ✨می‌تونی تا خود عرش پیاده بری 💫 و تا آسمون هفتم قد بکشی و بزرگ شی لیلة_الرغائب ⁉️ أین_الرجبیون؟ 😍 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت ۷ : دوکوهه حسینیه باصفایی داشت که اگر انجا سر به سجده میگذاشتی بوی عطر از زمینش به جانت مینشست سر روی مهر میگذارم و بوی خوش را با تمام وجود میبلعم... اگر اینجا هستم همه از لطف فاطمه گوشه ای دراز کشیده و چادرش را روی صورتش انداخته... _فاطمه؟...فاطمه؟....هووی! _هوی....لااله الا الله....اینجا اومدی ادم شی! _هر وخ تو شدی منم میشم! _خو حالا چته؟ _تشنمه. _واای تو چرا همش تشنته!کله پاچه خوردی؟! _واع بخیل!....یه اب میخوامااا _منم میخوام....برادرا جلو در باکس آب معدنی میدن....قربونت برو بگیر!اجرت با خدا... بلند میشوم و یک لگد آرام به پایش میزنم _خعلی پررویی از زیر چادر میخندد.... * سمت در حسینیه میروم و به بیرون سرک میکشم، چند قدم انطرفتر استاده ای و باکس های آب معدنی مقابلت چیده شده... مسئولی؟!! آب دهانم را قورت ‌میدهم و سمتت می آیم _ببخشید میشه لطفا آب بدید؟! یک باکس طرفم میگیری و میگویی: _علیکم السلام...بفرمایید خشک میشوم....سلام نکرده بودم! دستهایم میلرزد انگشتهایم باز نمیشود تا بتوانم بطری ها را از دستت بگیرم... یک لحظه شل میگیرم و از دستم رها میشود... چهره ات درهم میشود از جا میپری و پایت را میگیری... _آخ آخ روی پایت افتاده... محکم به پیشانی ام میزنم... _وای وای تو رو خدا ببخشید....چیزی شده؟ پشت به من میکنی میدانم میخواهی نگاهت را از من بدزدی... _نه خواهرم خوبم....بفرمایید داخل _ترو خدا ببخشید!الان خوبید؟....ببینم پاتونو! باز هم به پیشانی ام میکوبم... باخجالت سمت در حسینیه میدوم. صدایت را از پشت سر میشنوم: _خانوم علیزاده...؟ لب میگیرم و برمیگردم سمتت لنگان لنگان سمتم می آیی با بطری های آب.... _اینو جا گذاشتید... نزدیک تر که می آیی خم میشوی تا بگذاری جلوی پایم... که را بخوبی احساس میکنم همه وجدم میشود استشمام عطرت... چقدر آرام است.... به قلم:محیا سادات هاشمی 🍂اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفرج🍂
قسمت ۸: نزدیک غروب، وقت برای خودمان بود.... چشمانم دنبالت میگشت... میخواستم آخرای این سفر چند عکس از بگیرم.... گرچه فاطمه سادات خودش گفته بود که لحظاتی را ثبت کنم.... زمین پرفراز و نشیب فکه با پرچم های سرخ و سبزی که باد تکانشان میداد حالی غریب را القا میکرد.... تپه های خاکـے!.... و تو درست اینجایی!....لبه ی یکی از همین تپه ها و نگاهت به سرخی آسمان است. پشت به من هستی و زیرلب زمزمه میکنی: ...آنها_دیدند... آهسته نزدیکت میشوم،دلم نمیخواهد خلوتت را بهم بزنم.... اما..... _آقای هاشـمـــے!... توقع مرا نداشتی....آنهم در آن خلوت.... از جا میپری!می ایستی و زمانی که رو میگردانی سمت من، پشت پایت درست لبه ی تپه،خالی میشود و.... از سراشیبی اش پایین می افتی سرجایم خشک میشوم !!.... پاهایم تکان نمیخورد....بزور صدا رو از حنجره ام بیرون میکشم... _آ...آقا.....ها...ها...هاشمے....! یک لحظه به خودم مے آیم و میدوم.... میبینم پایین سراشیبی دوزانو نشسته ای و گریه میکنی.... تمام لباست خاکی است.... و با یک دست مچ دست دیگرت را گرفته ای.... فکر خنده داری میکنم !! اما....تو...حتما اشکهایت از سر بهانه نیست...علت دارد...علتی که بعدها آن را میفهمم.... سعی میکنم آهسته از تپه پایین بیایم که متوجه و بسرعت بلند میشوی... قصد رفتن که میکنی به پایت نگاه میکنم...... تمام جرئتم را جمع میکنم و بلند صدایت میکنم.... _آقای هاشـمـــے...آقا ...یک لحظه نرید....ترو خدا...باور کنید من!....نمیخواستم که دوباره....دستتون طوریش شد؟؟...آقای هاشـمــے باشمام!.... اما تو بدون توجه سعی کردی جای راه رفتن،بدوی!....تا زودتر از شر راحت شوی.... محکم به پیشانی میکوبم.... ؟؟؟ . آنقدر نگاهت میکنم که در چهارچوب نگاه من گم میشوی.... ... یانه........ ما آنقدر به غلطها عادت کردیم که.... در اصل چقدر من . ادامه_دارد.... به قلم:محیاسادات هاشمی 🍂اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🍂