‼️مستحبات آشامیدن آب
🔷چند چیز هنگام #آشاميدن_آب، مستحب است:
✅ آب را به صورت #مكیدن بنوشد.
✅ در روز، #ايستاده_آب_بنوشد.
✅ پيش از نوشیدن آب، «بسم اللَّه» و پس از آن، «الحمد للَّه» بگويد.
✅ به سه نفس آب را بياشامد.
✅ از روى ميل آب بياشامد.
✅ پس از آشاميدن آب، حضرت ابا عبداللَّه (عليه السلام) و اهل بيت ايشان را ياد و قاتلان آن حضرت را لعنت کند.
@Emam_kh
🔰 رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار رئیس فرهنگستان علوم پزشکی مطرح کردند؛
👈 تشکر صمیمانه از زحمات پزشکان و پرستاران در مبارزه با کرونا
🔻 رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (پنجشنبه) در دیدار رئیس فرهنگستان علوم پزشکی با تشکر صمیمانه از وزارت بهداشت و همکاران وزیر، پزشکان، پرستاران و کادرهای درمانی و مجموعه دست اندرکاران پزشکی کشور در مواجهه و مبارزه با ویروس #کرونا، خاطرنشان کردند: این زحمات بسیار با ارزش، جایگاه جامعه پزشکی و پرستاری را در جامعه بالا میبرد که برده است و اجر و ثواب الهی را به دنبال خواهد داشت.
🔸️ متن سخنان حضرت آیت الله خامنهای به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم. بنده میخواهم صمیمانه تشکر کنم از پزشکان و پرستاران و مجموعهی دستاندرکاران پزشکی در مواجهه و مبارزهی با این بیماریای که اخیراً در کشور بهوجود آمده. همچنین تشکر کنم از وزارت بهداشت و درمان و مجموعهی همکاران آقای وزیر بهداشت در این مجموعه به خاطر تلاشهایی که میکنند و زحمتی که میکشند. من برنامهی امروز را فقط ترتیب دادم برای همین که این تشکر را بکنم در حضور آقای دکتر مرندی رئیس محترم فرهنگستان علوم پزشکی. دوست داشتم که این تشکر قلبی خودم را به همهی برادران و خواهران محترم پزشک و پرستار و کادرهای درمانی عرض بکنم. انشاءالله که موفق باشید. کارتان بسیار با ارزش است. هم ارزش جامعهی پزشکی و پرستاری را در جامعه بالا میبرد که برده، هم مهمتر از این، ثواب الهی است که خدای متعال قطعاً به شما اجر خواهد داد و ثوب خواهد داد و امیدواریم که انشاءالله این کار برجسته و سنگین خیلی هم طولانی نشود و انشاءالله زودتر کلک این ویروس منحوس گرفته بشود انشاءالله. انشاءالله همهتان موفق باشید.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته
@Emam_kh
💢این روزها همه میپرسند از کی ما #مردم_ایران اینقدر بد شدیم؟ چرا بعضی از ما اینطوری شدیم؟ چرا انقدر #خودپرست و عجیب شده ایم؟ زمانی #رزمندگان ما در #جبهه ها #ماسک خود را به دیگری میدادند، ایثار میکردند، خود آب نمی نوشیدند تا دیگری بنوشد. #زنان مان النگو و انگشترشان را برای جبهه میفرستادند و خود در خانه نان خالی میخوردند. حالا بخشی از ما منتظریم کالایی #گران شود، به فروشگاهها هجوم ببریم، منتظریم کالایی #کمیاب شود، #احتکار کنیم.
🔰جواب مشخصی دارد. از وقتی #فرهنگ_آمریکایی آمد. از وقتی #ماهواره و سریالهای همین #صداوسیما ی خودمان، #فرهنگ اصالت #سود و #لذت و "فقط #شادی تو مهم است" و فردگرایی را برایمان تبلیغ کردند. از وقتی #لیبرال ها بر ما حاکم شدند ما #خودخواه شدیم. پول و منفعت شخصی و عیش فردی از همه چیز مهمتر شد، #اخلاق رفت، #انسانیت رفت، کمک به #فلسطینی و #یمنی تحقیر شد، حتی محکوم شد و هی در گوشمان خواندند بگوییم «چراغی که به خانه رواست..» ..
تا دیگر کسی نخواند «بنی آدم اعضای یک پیکرند"
کاش برگردیم به روزهای ایثار و انسانیت. کاش روزی با این لایف استایل کثیف لیبرال آمریکایی خداحافظی کنیم. و همه جهان لایف استایل زیبای اسلامی و #اربعینی را بشناسد.
آن روز حتما #ظهور امام زمان ما نزدیک است
محمد_عبدالهی
@Emam_kh
پنجشنبه بهمن ماه و ياد درگذشتگان😔
🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🌹
🙏التماس دعا 🙏
🔸چقدر سخته دلتنگ کسی باشی
و کاری ازت ساخته نباشه😔
نتونی ببینیش ولی مدام جلوی چشمت باشه...😢
🔻پنجشنبه ها و دلتنگی برای عزیزان آسمانی...
🌸برای شادی روحشون صلوات و فاتحهای بخوانیم🌸🍃
@Emam_kh
🔹اعمال لیله الرغائب و فضیلت شب آرزوها
🔹اولین شب جمعه ماه پربرکت رجب را «لیلة الرّغائب» گویند. رسول خدا (ص) در روایتی که فضیلت ماه رجب را بیان میکرد، فرمودند: «از اولین شب جمعه ماه رجب غافل نشوید که فرشتگان آن را «لیلة الرغائب» نامیدند.»
امشب لیله الرغائب است، شب قشنگ آرزوها...
شبی که خدا بیحساب میبخشد
براتون بهترین آرزوها رو دارم🙏🌹
@Emam_kh
💚 ارزش هر انسان به اندازهی بزرگی و کوچکی آرزوهاشه
🌙 لیلةالرغائب
🌑 شب چیدن آرزوهاست
✨ شب انتخاب آرزوهای بزرگ برای رسیدن به بزرگترین آرزوی زندگیت
✅ با انتخاب آرزوهای بزرگ،
✨میتونی تا خود عرش پیاده بری
💫 و تا آسمون هفتم قد بکشی و بزرگ شی
لیلة_الرغائب
⁉️ أین_الرجبیون؟ 😍
@Emam_kh
#رمان_مدافع_عشق
قسمت ۷ :
دوکوهه حسینیه باصفایی داشت که اگر انجا سر به سجده میگذاشتی بوی عطر از زمینش به جانت مینشست
سر روی مهر میگذارم و بوی خوش را با تمام وجود میبلعم...
اگر اینجا هستم همه از لطف #خداست
#الهی_شکرت
فاطمه گوشه ای دراز کشیده و چادرش را روی صورتش انداخته...
_فاطمه؟...فاطمه؟....هووی!
_هوی....لااله الا الله....اینجا اومدی ادم شی!
_هر وخ تو شدی منم میشم!
_خو حالا چته؟
_تشنمه.
_واای تو چرا همش تشنته!کله پاچه خوردی؟!
_واع بخیل!....یه اب میخوامااا
_منم میخوام....برادرا جلو در باکس آب معدنی میدن....قربونت برو بگیر!اجرت با خدا...
بلند میشوم و یک لگد آرام به پایش میزنم
_خعلی پررویی
از زیر چادر میخندد....
*
سمت در حسینیه میروم و به بیرون سرک میکشم، چند قدم انطرفتر استاده ای و باکس های آب معدنی مقابلت چیده شده...
#تو مسئولی؟!!
آب دهانم را قورت میدهم و سمتت می آیم
_ببخشید میشه لطفا آب بدید؟!
یک باکس طرفم میگیری و میگویی:
_علیکم السلام...بفرمایید
خشک میشوم....سلام نکرده بودم!
#چقدرخنگم
دستهایم میلرزد انگشتهایم باز نمیشود تا بتوانم بطری ها را از دستت بگیرم...
یک لحظه شل میگیرم و از دستم رها میشود...
چهره ات درهم میشود از جا میپری و پایت را میگیری...
_آخ آخ
روی پایت افتاده...
محکم به پیشانی ام میزنم...
_وای وای تو رو خدا ببخشید....چیزی شده؟
پشت به من میکنی میدانم میخواهی نگاهت را از من بدزدی...
_نه خواهرم خوبم....بفرمایید داخل
_ترو خدا ببخشید!الان خوبید؟....ببینم پاتونو!
باز هم به پیشانی ام میکوبم...#چرا_چرت_میگی_عاخه
باخجالت سمت در حسینیه میدوم.
صدایت را از پشت سر میشنوم:
_خانوم علیزاده...؟
لب میگیرم و برمیگردم سمتت
لنگان لنگان سمتم می آیی با بطری های آب....
_اینو جا گذاشتید...
نزدیک تر که می آیی خم میشوی تا بگذاری جلوی پایم...
که #عــطـــرت را بخوبی احساس میکنم
#بوی_یاس_میدهی
همه وجدم میشود استشمام عطرت...
چقدر آرام است.... #یاس_نگاهت
به قلم:محیا سادات هاشمی
🍂اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفرج🍂
#رمان_مدافع_عشق
قسمت ۸:
نزدیک غروب، وقت برای خودمان بود....
چشمانم دنبالت میگشت...
میخواستم آخرای این سفر چند عکس از #تو بگیرم....
گرچه فاطمه سادات خودش گفته بود که لحظاتی را ثبت کنم....
زمین پرفراز و نشیب فکه با پرچم های سرخ و سبزی که باد تکانشان میداد حالی غریب را القا میکرد....
تپه های خاکـے!....
و تو درست اینجایی!....لبه ی یکی از همین تپه ها و نگاهت به سرخی آسمان است.
پشت به من هستی و زیرلب زمزمه میکنی:
#از_هر_چه_که_دم_زدیم...آنها_دیدند...
آهسته نزدیکت میشوم،دلم نمیخواهد خلوتت را بهم بزنم....
اما.....
_آقای هاشـمـــے!...
توقع مرا نداشتی....آنهم در آن خلوت....
از جا میپری!می ایستی و زمانی که رو میگردانی سمت من، پشت پایت درست لبه ی تپه،خالی میشود و....
از سراشیبی اش پایین می افتی
سرجایم خشک میشوم #افتاد!!....
پاهایم تکان نمیخورد....بزور صدا رو از حنجره ام بیرون میکشم...
_آ...آقا.....ها...ها...هاشمے....!
یک لحظه به خودم مے آیم و میدوم....
میبینم پایین سراشیبی دوزانو نشسته ای و گریه میکنی....
تمام لباست خاکی است....
و با یک دست مچ دست دیگرت را گرفته ای....
فکر خنده داری میکنم #یعنی_از_درد_گریه_میکنه!!
اما....تو...حتما اشکهایت از سر بهانه نیست...علت دارد...علتی که بعدها آن را میفهمم....
سعی میکنم آهسته از تپه پایین بیایم که متوجه و بسرعت بلند میشوی...
قصد رفتن که میکنی به پایت نگاه میکنم...#هنوز_کمی_میلنگد...
تمام جرئتم را جمع میکنم و بلند صدایت میکنم....
_آقای هاشـمـــے...آقا #سید ...یک لحظه نرید....ترو خدا...باور کنید من!....نمیخواستم که دوباره....دستتون طوریش شد؟؟...آقای هاشـمــے باشمام!....
اما تو بدون توجه سعی کردی جای راه رفتن،بدوی!....تا زودتر از شر #صدای_من راحت شوی....
محکم به پیشانی میکوبم....
#یعنیا_خرابکارتر_از_تو_هست_عاخه؟؟؟
#چقدر_عاخه_بی_عرضههههه.
آنقدر نگاهت میکنم که در چهارچوب نگاه من گم میشوی....
#چقدر_عــجــیــبــے...
یانه....#تو_درستی....
ما آنقدر به غلطها عادت کردیم که....
در اصل چقدر من #عـجــیــبـــم.
ادامه_دارد....
به قلم:محیاسادات هاشمی
🍂اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🍂