فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 السَّلامُ عَلَیْك
🌼َ یا بَقِیَّةَ اللَّهِ فى اَرْضِهِ.
❤️ سلام مولای ما ، مهدی جان
برای دل های شکسته ی ما ،
قلب های خسته و مجروح ما ،
جان های غمین و مضطرب ما ،
چشم های خیس و منتظر ما ...
چه درمانی است جز دیدار روی ماهتان؟
زندگی دور از شما زجر است ...
درد است ... ناامیدی است ...
بیایید و حیاتمان دهید ای طبیب ما ...
🌼 أللَّهُمَ عـجِـلْ لِوَلیِکْ ألْفَرَج
🌼 #سهشنبههایمصاحبالزمانیاست
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸بارالها عنایتی کن
در آستانه لبخند بهار
هیچ پدری شرمنده
هیچ بیماری درد دیده
هیچ چشمی اشکبار
هیچ دستی محتاج
و هیچ دلی شکسته نباشد
الهی هر کجا که هستيد
بهترينهای خداوندى نصيبتون بشه
شبتـ🌙ـون نورانی🌸🍃
@Emam_kh
﷽🌸سلام_امام_زمانم🌸﷽
با آیه های مهربانی نگاهت
کافر مسلمان می شود وقتی بیایی
🌸اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم🌸
🌹اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
@Emam_kh
عنه عليه السلام
مِنَ الخُرقِ المُعاجَلَةُ قَبلَ الإمكانِ، و الأناةُ بَعدَ الفُرصَةِ .;
امام على عليه السلام
شتاب در كارى پيش از توانايى يافتن بر آن و سستى و درنگ بعدِ از دست دادن فرصت، نشانه نابخردى است.;
نهج البلاغة : الحكمة 363.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
خدایا!!!!
در دفتر حضور و غیاب امروز،
حاضری زدیم!
حضورمان را بپذیر و
جایگاهمان را در کلاس بندگی ات
در ردیف بهترین ها قرار ده.
سودای عشق تو،
آفتاب دل ماست.
با اشعه های زرین عشقت،
بارقه امید را
در روزنه های فرو بسته دلهامان بتابان !
سلااااام ای مهربانان
صبحتان پراز نشاط و شادکامی
روزتان شاد و در دست پرمهر الهی
@Emam_kh
┄┅═✾✾═┅┄┈
✨﷽✨✨ پندانـــــــهـــ
🔥 چوب حراج به آبروی هیچکس نزنید؛
برایتان گران تمام میشود!
🌹 خانم جان، آقا جان؛
آنجا که گوشتان را تیز میکنید و با چشمانتان، رفتار و اعمال انسانها را برای رو کردن دستشان دنبال میکنید؛
دقیقاً در جادهای قــرار گرفتهاید
که خطر سقوط تهدیدتان میکند؛
زیرا آبروی مؤمن، خط قرمز خداست
و شما با بازگو کردن آنچه که شنیده یا حتی دیدهاید، از این خط قرمز، رد شدهاید...
💢 آنچه بین او و خدا بود، با کنکاش شما، حالا برای همه برملا شده، و آب ریخته را هرگز نمیتوان جمع کرد...✗
🔸 و آبرویی که هر لحظه، با نقل به نقل شدن آنچه شما فاش کردید، ریخته میشود، نه تنها جمع شدنی نیست؛ بلکه آتشی شده و دامن شما را تا ابد خواهد گرفت...
[ انسانیّت بدون #ستاریت ممکن نیست ❗️
تمرین کنیم از همین امروز، بجای رونمایی از اشتباههای دیگران، پوششی برای خطاهایشان باشیم.]
👤 استاد محمد شجاعی
┄┅═✾✾═┅┄┈
⭕️ ذكري كه توفيقات سلب شده را باز ميگرداند 👇
🌈 استادفاطمي نيا:👇
ماه رجب ، ماه توبه است.
يكي از اذكاري كه اگر به معناي آن توجه كنيم بسيار موثر است ، ذكر " يا مُقيل العَثَرات" است.
(اي خدايي كه لغزش ها را اقاله ميكند و ناديده ميگيرد )
ما خدايي داريم كه بسيار مهربان است و گناهان ما را اقاله ميكند ، اقاله ي لغزش ها به اين معناست كه اگر پشيمان شويم و توبه كنيم ، خداوند با ما طوري معامله ميكند مثل اينكه گناهي مرتكب نشده ايم!
گاهي مواقع دراثر گناه ، بعضي توفيقات از انسان سلب ميشود ؛ اگر اين ذكر را با توجه و حضور قلب در قنوت يا سجده خود بگويد ، توفيقات بازميگردد.
🍃🌺🌺🍃🌺🌺🍃🌺🌺
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹رهبر معظم انقلاب:پولدارهاى نوکیسهى تازه به دوران رسیده برای پُز دادن دنبال برندهای خارجىاند. بنده از این کلمهى «برند» هم خیلى بدم مىآید.
@Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🌹 آیات 10 و 11 سوره آل عمران
🌸 إِنَّ الَّذينَ كَفَرُواْ لَنْ تُغْنِىَ عَنْهُمْ أَمْواَ لُهُمْ وَلَآ أَوْلاَدُهُمْ مِّنَ اللَّهِ شَيْئاً وَأُوْلئكََِ هُمْ وَقُودُ النَّار (10)ِ
🍀 ترجمه:همانا كسانى كه كفر ورزیدند، نه اموالشان و نه فرزندانشان در برابر خدا هرگز بی نیازشان نمی کند وآنان خود هیزم و سوخت آتشند.
🌸 کدأب ءال فرعون و الذين من قبلهم كذبوا بآياتنا فأخذهم الله بذنوبهم و الله شديد العقاب (11)
🍀 مانند طريق و روش فرعونیان و کسانی که قبل از آنها بودند ، آیات ما را تکذیب کردند ، پس خداوند آنها را به گناهانشان گرفت. و خداوند سخت کیفر است.
🌷 #الذین_کفروا: کسانی که کفر ورزیدند
🌷 #لن_تغنی_عنهم: هرگز آنها را بی نیاز نمی کند
🌷 #أموالهم: اموال و ثروت آنها
🌷 #أولادهم: فرزندانشان
🌷 #شيئا: چیزی
🌷 #أولئك: آنها
🌷 #وَقود: به معناى هيزم و مادّهى سوختنى است.
🌷 #كدأب: مانند طريق و روش
🌷 #ءال_فرعون: فرعونیان ، فرعون:عنوان پادشاهان مصر بود.
🌷 #کذبوا: تکذیب کردند
🌷 #بآیاتنا: به آیات ما
🌷 #فأخذهم: پس آنها را گرفت
🌷 #بذنوبهم: به گناهانشان - ذنوب جمع ذنب است. ذنب یعنی دنباله ، از آنجایی که گناه دنباله و عواقب دارد به آن ذنب می گویند.
🌷 #شدید_العقاب: سخت کیفر
🌺 اگر یک بیماری یا دردی به سراغ آدمی بیاید آنگاه حاضر است تمام ثروتش و مالش را بدهد تا از شر این درد خلاص شود تازه می فهمد که فقط خداوند هست که می تواند درد او را برطرف کند. ولی اگر این شخص کافر باشد و سراغ خدا نرود نه ثروت و نه مال و نه فرزند هیچ کدوم نمی توانند کاری کنند و هیچ کدام نمی توانند جای خدا را بگیرند. و اینها خودشان هستند که جهنم را برای خود جهنم می کنند. زیرا وسیلهى آتشزایى جهنم دو چیز است: سنگها و انسانها هیزم جهنم خود مردمی هستند که از خدا دور شدند و در کفر و گناهان غوطه ور شدند و سنگ ها می باشد. خصلتها و افكار و اعمال، هویّت انسان را دگرگون مىكند و انسان به سوخت آتش تبدیل و خود عامل سوختن خود مىشود.
🌺 غیر خداوند هیچ كس، نه در دنیا و نه در آخرت، نیازهاى واقعى انسان را تأمین نمىكند و انسان در هر حال به خدا نیازمند است. آیه 11 سوره آل عمران روش کافران را بیان می کند تا کافران بدانند راه چه کسانی می روند آنها روش فرعونیان را در پیش گرفتند. کافران آیات و نشانه های خدا را تکذیب می کنند. گناهان عواقبی به دنبال دارد باید دور آنها را خط کشید و از آن توبه کرد و گرنه عواقبی دارند که دامان آدمی را می گیرند.
🌺 پس خداوند آنها را به گناهانشان گرفت یعنی این گناهان است که آدمی را در بر می گیرد و دنیا و آخرت او را آتش می زنند. همانطور که خداوند بسیار مهربان و بسیار بخشنده است ولی سخت کیفر هم هست. این یک قانونی هست که اگر آدمی مسیر کفر و گناه را در پیش گیرد و از آن توبه نکرد و دوری نکرد دنباله و عواقب گناهان او را در بر می گیرند. خداوند مهربان با این آیات عواقب کفر و گناهان را برای انسان هشدار می دهد که اگر دست بر ندارد عواقب گناهان او را در بر می گیرند.
🔹پیام های آیات10و11سوره آل عمران
✅ به #مال و #فرزند مغرور نشویم. «لن تغنى عنهم اموالهم ولا اولادهم»
✅ #كفر، انسان را از مدار انسانیّت خارج و در حدّ اشیاى مادّى و طبیعى پایین مى آورد. «اولئك هم وقود النّار»
✅ تكیه بر قدرت مادّى، مال و اولاد، شیوهى فرعون است. «كدأب آل فرعون»
✅ #تاریخ و تجربه ى گذشتگان، بهترین درس است. «كدأب آل فرعون...»
فرعون و آل فرعون كه قهرمان قدرت و زور بودند، در برابر قهر خداوند نتوانستند لحظه اى مقاومت كنند، دیگرام به این مال و قدرت اندک خود ننازند.
✅ گاهى نقش اطرافیان طاغوت از خود طاغوت كمتر نیست. «كدأب آل فرعون»
✅ #گناه بد است، ولى بدتر از آن عادت به گناه و روحیّهى گناه است. «كدأب آلفرعون و...»
✅ خصلت ها، شیوهها و اعمال و گناهان مشابه، جزا و #پاداش مشابه دارد. «كدأب آل فرعون»
✅ عامل #هلاكت امّتها، گناهان آنان بوده است. «فأخذهم اللّه بذنوبهم»
✅ آنجا كه #گناه جزو روحیّه و عادت شد، عقوبت پروردگار سخت است. «كدأب... شدید العقاب»
تفسير_يک_دقیقه_ای_قرآن
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
📔 رفع درد زانو
☘ یک قاشق غذاخوری سرکه سیب و همان مقدار روغن زیتون را با هم مخلوط کنید و روزی دوبار زانو را ماساژ دهید، این کار را باید تا رفع درد تکرار کنید.
☘ 🍃☘🍃☘🍃☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 چرا در موزیک ویدیوی مبتذل ساسی مانکن از یک پورن استار استفاده شده بود؟!
❌ آیا زمان آن نرسیده است که وزیر محترم ارتباطات جای پرداختن به حواشی کمی هم به فکر کودکان و نوجوانان کشورمان باشد !؟
@Emam_kh
‼️نخواندن سوره پس از الحاق به نماز جماعت
🔷س 5297: اگر امام در رکعت سوم باشد و ما در رکعت دوم و یا اول باشیم و وقت برای خواندن سوره نباشد، چه وظیفه ای داریم؟ و اگر سوره بخوانیم و خود را در سجده به امام برسانیم، نماز به جماعت صحیح است؟
✅ج: اگر بدانید چنانچه سوره را بخوانید در رکوع به امام نمی رسید، باید سوره را نخوانید و اگر خواندید و به رکوع نرسیدید نماز فرادا می شود.
📕منبع: leader.ir
@Emam_kh
🔴 چه کنم شوهرم از من اطاعت کند؟
💠 خداوند در حدیث #قدسی میفرماید:
"اَنا مُطیعُ مَن اَطاعَنی" یعنی منِ خدا مطیع بندهای هستم که مرا اطاعت کند!
❓سوال: مگر نباید بنده مطیع خدا باشد پس چرا خدای متعال میفرماید من #مطیع بندهام میشوم.
❇️ جواب: معنای اطاعت خدا از بنده این است که چون بنده، خدا را اطاعت کرده و نسبت به واجبات و محرّمات، #رضایت خدا را در نظر گرفته است برای خدا شیرین و محبوب شده است لذا خدا نیز هوای این بندهی حرف گوش کن را دارد. و به نیازها و خواستههایش توجه بسیار #ویژه میکند.
💠 قانون بالا، #کلی است و عمومیت دارد. یعنی در روابط انسانها مخصوصاً در زندگی مشترک نیز وجود دارد. لذا #محبوب شدن زن و #درک ویژهی او توسط #شوهر تنها زمانی اتفاق میافتد که زن از دایرهی شرعیِ #اطاعت از شوهر خارج نشود. و رضایت شوهر را حفظ کند. و با اطاعت از شوهر، دل و قلب مردش را مدیریت کند.
💠 زنان اگر بدانند که مردان از لحاظ روانشناسی چقدر شیفتهی زنِ #مطیع هستند این #فرمول را ثانیهای رها نمیکردند. اقتدارِ مردان با اطاعت شدن حفظ میشود که البته ثمره و میوهی این اقتدار، محبوبیّت ویژهی زن است.
💠 #چشم_گفتن از زبانتان خارج میشود ولی شما را روی #چشم همسرتان قرار میدهد.
@Emam_kh
رمان به_تلخی_شیرین
قسمت 41
صدای خنده مان به خاطر تشبیه و حرکات نمایشی اش به هوا رفت.
بچه ها تمام مدت یا به رقص مشغول بودند یا به لودگی و خنده...
برای من که بد نبود، سرگرمی خوبی بودند و مراسم خیلی زود گذشت.
داشتیم به مسخره بازی های راحله می خندیدیم که فرهاد نزدیکمان شد.
راحله به مزاح آب از لب هایش آویزان کرد.
-پسرعمه ات خوشگله ها ولی عنقه. دو دفه خواستم بهش پیشنهاد رقص بدم ترسیدم.
لبخندی به شناخت دقیقش از فرهاد در برخورد با جنس ظریف زدم و نگاهم را به فرهاد دادم.
قبلا سلام و خوش آمد گفته بود. فقط با متانت معذرت خواهی ای کرد و رو به من با اشاره به بیرون از سالن گفت: عسل جان یه لحظه...
نگران شدم. نگاه به زور آرام شده ی فرهاد را بهتر از خودش می شناختم. بلند شدم. ببخشیدی برای بچه ها زیر لب زمزمه کردم و همراه فرهاد از بین جمعیت رقصنده از سالن خارج شدیم.
باغ نسبت به سالن خلوت تر بود.
گوشه ای توقف کرد.
-چیزی شده فرهاد.
-نه ...نه... فقط یه جوری همه رو بپیچون بمون با ماشین من بریم.
-یه چیزی شده نمیگی!
دستی به صورتش کشید
-می گم. بمون فقط.
با تکان سر در حالی که دلم مثل سیرو سرکه به جوش افتاده بود و به روی خود نمی آوردم، باشه ی تایید را دادم.
هیچ کس علاقه ای هم به همراهی من نداشت. خیلی راحت و بی درد سر از بابا اجازه گرفتم و سوار ماشین فرهاد شدم.
در شیشه ی ماشین عروس خم شده بود و با مجید صحبت می کرد. حدسم برنامه ریزی خیابان گردی بود. برای مریم دستی تکان دادم که با لبخند ملیحش جواب داد و نا محسوس بوسه ای فرستاد.
بعد از کمی صحبت با کیان امد و سوار شد.
دنده عقب گرفت و از پارکینگ خارج شد. به دنبال ما بقیه ی ماشین ها هم بوق زنان راه افتادند.
مجید جلو افتاد.
سرو صدا ها آزارم می داد. بیشتر راغب بودم تا بفهمم چه چیزی باعث رنجش و عصبانیت فرهاد شده!
مشغول فرمان دادن حین رانندگی به کیان بود. می خواستند سد معبر کنند و پای کوبی آخر را انجام دهند.
صدای کرکننده ی آهنگ شاد و بی معنا را کم کردم.
-فرهاد؟
سرش را داخل آورد.
-جان؟
-بسه دیگه، شیشه رو بده بالا.
ابروانش گره خورد و شیشه را بالا داد و پخش را کاملا قطع کرد.
متوجه کلافگی ام شد.
-بزار رقص خیابون رو هم برن بعد می پیچونمشون.
بی حوصله سری تکان دادم.
-اگه اصرارت نبود الان مجبور به تحمل این سروصداها نبودم و یک راست می رفتم خونه!
از زهر کلامم رنجید ولی حرفی نزد.
نگاهم روی رقص مردانه و زیبای فرهاد خیره بود.
چقدر مجید را دوست داشت که با این اعصاب داغان باز برایش سنگ تمام می گذاشت...
به نظرم آمد آن قدر ها هم کار بیهوده ای نیست! شاید روزی برای یادگیری اش اقدام می کردم. البته بعد از رسیدن به جواب های سوال های مبهم ذهنم...
آهی کشیدم و از صمیم دل آرزو کردم جواب ها دل و دماغی برایم بگذارند که بخواهم به این کارها برسم...
بالاخره مراسم عروس کشان تمام شد...
ماشین ها سمت خانه سر کج کردند ولی فرهاد با سرعت در یک پیچ همه را پیچاند.
فلش را بیرون کشید و روی داشبورد پرتاب کرد. کراواتش را کشید و کاملا باز کرد.
در حال انفجار بود. زیادی برای مجید مایه گذاشته بود و خودداری کرده بود!
مشتی روی فرمان کوبید.
به خود جراتی دادم.
-فرهاد چیزی شده؟
-تو به بردیا علاقه داری؟
از سوال ناگهانی و پر حرصش شوکه شدم.
-چی میگی تو؟ منظورت چیه؟
- جواب منو بده.
نویسنده : زهرا بیگدلی
ادامه دارد........
🍃🌸🍃
رمان به_تلخی_شیرین
قسمت 42
نفسم را فوت کردم. دلیلی نداشت که با لجبازی و پنهان کردن فرهاد را اذیت کنم.
- اونجور که تو ذهن تویه نه علاقه ندارم. فقط به عنوان یه فامیل و یه پزشک براش احترام...
حرفم را با پوزخندش برید.
- هه! پزشک...
خواستم آرامش کنم.
-فرهاد؟
نگاه سرخش را به چشم هایم دوخت.
انگار دل و دماغ رانندگی هم نداشت؛ با یک حرکت فرمان را چرخاند و کنار خیابان پارک کرد.
-دایی تو رو از بابات برای بردیا خواستگاری کرده.
مات نگاه ترسانش شدم... از چه می ترسید؟! من که گفتم دوستش ندارم!
تاب نگاهم را نیاورد برگشت و سه مشت پی در پی به فرمان بیچاره کوبید!
بی اختیار دستم را روی دستش گذاشتم.
-آروم باش فرهاد!
دستم را پس کشیدم و چشم از چشم های خیره و ناباورش گرفتم. اشاره به آن روز که بردیا برایم از علاقه اش گفت، گفتم: حرف من عوض نشده. یادته ازم پرسیدی دوسش داری؟ گفتم نه. هنوزم همون قدر محکم می گم نه.
بلافاصله پس از اتمام جمله ام درب ماشین را باز کرد و پایین رفت. دنبالش نرفتم. خودش آرام می شد و بر می گشت..
سرم را به پشتی صندلی تکیه دادم. پلک هایم را روی هم بستم.
با باز و بسته شدن درب چشم باز کردم و تکیه ام را از پشتی صندلی برداشتم.
آرام تر شده بود؛ عصبانی نبود فقط نگران و آشفته بود.
نگاهم نمی کرد. می دانستم که سنگینی نگاهم را حس کرده و به شدت در نبرد دل به نگاهم ندادن است.
-از بچگی آرزوم پزشک شدن بود، تلاشمم کردم، تو باید خوب یادت باشه...
خوب یادم بود! چه شب هایی که تا سحر بیدار می ماند و درس می خواند!
-... موفقم شدم، بهترین دانشگاه تهران با رتبه ی تک رقمی...
با مجید و بردیا مثل سه برادر بودیم. جونم رو تو برادری و رفاقت می دادم براشون... ولی بردیا نارو زد؛ به خاطر تو پشت پا زد به برادری و رفاقتمون. می دونست تا سرحد مرگ بهت دل سپردم و دیوونتم ولی دل به دلش داد و پنهونی با یه شاخه گل منو پیچوند و اومد پیش تو که میخ علاقه ش رو به دلت بکوبه... دیدم و سوختم. بد هم سوختم... یکم که فکر کردم و خودم رو جاش گذاشتم دیدم نه... من خودم رو می کشتم ولی نارو نمی زدم و عشق برادرم رو قاپ نمی زدم... هر چی بین من و بردیا بود تموم شد. نذاشتم بفهمه که فهمیدم ولی یه دعوای مسخره درست کردم و به کل باهاش تموم کردم. حتی دانشگاه رو، هدفی که سال ها براش از جونم مایه گذاشته بودم رو رها کردم...
کلافه سمتم چرخید و نگاه دردمندش را با جان کندنی به نگاه متحیر و ناباورم دوخت.
-اگه امشب خواستم باهات حرف بزنم به خاطر این بود که بهت بگم بردیا اگه دوست و برادر خوبی نیست پای عشقش ثابت قدمه. می دونم با خودخواهی هام چند ساله دارم آزارت می دم. دلم نمی خواد به خاطر ترس از من، جواب رد به بردیا بدی. فکرهات رو بکن و تصمیمت رو بگیر. حرف یه عمر زندگیه با قلدری و زور که نمیشه تحمیلش کرد!
خودش را می گفت!
فکر می کرد زور است برایم یک عمر زندگی در کنارش!
ولی زندگی در کنار فرهاد برای من موهبت بود نه تحمیل!
نویسنده : زهرا بیگدلی
ادامه دارد.....
🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️ صـــــــ📿ـــلوات خاصه ی حضرت علی بن موسی الرضا به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات.☀️
⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜
َ
✍ترجمه:
☀️خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا☀️ امام با تقوا و پاک ☀️و حجت تو بر هر که روی زمین است ☀️و هر که زیر خاک، ☀️رحمت بسیار و تمام با برکت ☀️و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان ☀️بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی☀️
💫زیــــ🕌ــــــارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان💫
الهـــــــــــــے آمیݧ
التمــــــــــاس دعــــــــــا
✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨
📿🕌📿🕌📿🕌📿🕌📿
@Emam_kh
🌿🌺﷽🌿🌺
استادمحمدشجاعی
عواملی که قلب را به سمت جهنم سوق میدهد (2)
🚨آدمهایی که سوءظن دارند و بدبین هستند و دائماً رفتارهای دیگران را تحلیلهای منفی میکنند، قلب شان در شُرُف حرکت به سمت جهنم است و فشار قبرشان خیلی زیاد است. به همین خاطر سفارش شده که اگر میدانی، طرف دارد دروغ هم میگوید، نایست تا به او ثابت کنی که اشتباه کرده و دارد دروغ میگوید. کسی که گناه کسی را ثابت میکند، صد تا گناه پای خودش مینویسند.
چون اسلام نمیخواهد گناه کسی به راحتی فاش شود. برای همین میگویند اگر کسی آمد و چیزی را فاش کرد، باید 4 نفر شهادت بدهند. چون اسلام نمیخواهد مچ کسی را بگیرد. نمیخواهد گناه را برملا کند. نمیخواهد گناه را شیوع بدهد. اسلام میخواهد که مردم آرامش و پاکی داشته باشند. اگر معصیتی هم هست، بین بنده و خدا مخفی باشد. کسی که گناه دیگران را فاش میکند یا کسی را به خاطر گناهش سرزنش میکند، معلوم است که این آدم جهنم دارد. پس آدمهایی که سختگیر هستند و عذر نمیپذیرند و بدبین هستند، مدام دنبال دلیل میگردند که از کسی ناراحت شوند.
❌- بعضیها به حدی بدبخت هستند که چیزهایی را که طرف مقابل هیچ نقشی در داشتنِ آن ندارد، به رخش میکشند؛ مثل زشتی، کچلی، مریضی. اینها به طرف مقابل خود می گویند: مادرت اینطوری و پدرت آن طوری است. اینها چه ربطی به این بنده خدا دارد؟ یا می گویند چرا جهیزیه ات اینطوری بود؟ جهیزیه دختر به دختر ربطی ندارد. جهیزیه دختر را یک کس دیگری تهیه میکند و خود دختر نقشی ندارد. یا می گویند برادرت معتاد است. یا سواد پایین او را به رخش میکشند.
😱 به خاطر این نیش و کنایهها مدتها و سالها باید شخص در جهنم بماند. پس در واقع هر چیزی که نفس را فشار میدهد، یا تو به وسیله آن، به نفس کس دیگری فشار میدهی، برای خودت تولید فشار قبر و عذاب قبر میکنی. اما در کنار مؤمن، همه راحت هستند و امنیت دارند. برای همین است که میگویند مؤمن مثل عسل شیرین است. چون کسی از او فشار نمیبیند. خودش هم نمیگذارد به خودش فشار وارد شود.
🍃🌸🍃