فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 سلام
طاعات و عبادات قبول
روز سه شنبه تون معطر
به ذکر عطر خوش صلوات
بر حضرت محمد (صلوات الله)
و خاندان پاک و مطهرش
🌹 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
🌹وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
در پناه لطف حق تعالی و
عنایت اهل بیت علیهم السلام
عاقبت بخیر باشید ان شالله
🌸 سه شنبه تون پر خیر و برکت
@Emam_kh
💠یکی از راهها تحصیل حسنات💠
🔵اصرار بر عمل خیر ⬅️ یعنی تکرار عمل خیر و ایستادگی بر آن
🔺اصرار یعنی من چیزی را جایی حک کردم، خوب حک نشد. دوباره میزنم تا حک شود. نشد، دوباره میزنم تا بهتر حک شود. کم کم خوب حکاکی میشود. به ادبیات دیگر، ملکه جان میشود.
🔴ملکه شد یعنی حسنات خوش نشستهاند ⬅️ هرگاه حسنات خوش بنشیند، سیئات را میبرند.
✅چون سیئات با حسنات جمع نمیشود.
❓شریعت چه دستوراتی در زمینه حک شدن حسنات دارد:
1⃣چله گرفتن
2⃣توجه به ماه رجب، شعبان و رمضان؛
🔵بعضی متوجه هستند و سه ماه را به هم متصل میکنند، خاصیتش همین حک شدن است.
🔴اینکه برخی میگویند از رجب شروع کنید و به رمضان برسانید چون رجب ماه خدا است، شعبان ماه رسول و رمضان ماه بندگان خدا (یعنی ماه حصول نتیجه)
🔵یا اینکه میگویند:
ماه رجب، ماه ولایت
ماه شعبان، ماه رسالت
ماه رمضان، شهر الله
⬅️ به این معنا است که عملا سه ماه، انسان درگیر میشود برای این که حسنات خوب در او حک شود.
3⃣حتی خود #ماه_رمضان به تنهایی که روزهاش، تشریع واجب دارد و غیر از دو ماه قبل است، یکی از فلسفه های آن، همین استمرار است.
✅رمضان، موجب صاف شدن قلب میشود. ماه غفران است و...
4⃣ #نماز هم یکی از فلسفههایش همین تکرار است. نماز برای پاک شدن گناهان است.
✅این خاصیت نماز مستمر است. و شریعت هم آن را تشریع کرده.
5⃣ در روایات داریم هر عملی را انجام میدهید حداقل یک سال ادامه دهید.
❓چرا:
🔴چون اصرار بر حسنه، حکاکیای است که انسان بر دل میکند و آهسته آهسته اثر میکند.
✅ اثرش این است که نوری در دل میتابد که این نور، راهبر ماست و نمیگذارد ظلمتها در دل مستقر شود.
🔵یواش یواش ظلمت ها کم میشود.
مثلا حالا دیگر از کارهایی که کرده، بدش میآید.
🔴امام صادق علیهالسلام میفرماید: عمل اندکی هم که داری تا پایان عمر ادامه بده.
تصمیمت این باشد. حالا گاهی از دستت برنیامد، چیز دیگری است.
🔵چنین حسناتی:
🔸راحت استقرار پیدا میکند.
🔹شستشوی گذشته میشود.
🔸اصلا کل گذشته بد را میگیرد.
🔹حتی میل به بدیها را نیز میگیرد.
✅برنامه داشتنی که عرفا توصیه میکنند، به همین دلیل است.
🔴این برنامهها « ان الحسنات یذهبن السیئات» است.
استاد_یزدان_پناه
🍁🍃🍁🍃🍁
🌹شهید نورالله اخترے🌹
گفتـــم:
ببیــــنمتوےدنــیاچهآرزویےداری؟»
قدرےفڪرڪردوگفت:
«هیچی»
گفتم:
یعنےچۍ؟مثلاًدلتنمیخوادیهڪارهاےبشۍ،ادامه
تحصیلبدےیاازاینحرفهادیگہ؟!
گفت:
«یهآرزودارم.ازخداخواستمتاسنمڪمه
وگناهم ازاینبیـشترنشده،شهیدبشم.»
@Emam_kh
#همسرانه
💑 داخل دعواهـا حرمت ها رو نشکنــید!
🔸دعوا و اختلاف در همهی خانواده ها پیش میاد مخصوصا توی خانواده هایی با سن زیر 5 سال. ولی چیزی که خیلی مهمه اینه که باید توی دعــوا حرمت ها نگــه داشتــه بشـــه.
🔸به هیــچ وجــه توی دعــوا اسمی از طلاق گرفتن، ازت متنفرم و یا ازدواج با تو بزرگترین اشتبـــاه زندگیـــم بود و یا حرف هـــای زشت نزنیــد.
🔸حرف های زشت توی دعـــوا مثل میخی میمونن که توی دیوار می زنین بعد از آشتی میخ کنده میشــه ولی جای میخ توی دیوار میمونـــه.
🔸درستــه که توی دعـوا نقــل و نبات پخش نمی کنن ولی نباید حرمت ها شکسته بشه و اگر توی یه زندگی حرمت ها شکسته بشه و روابط و حرف زدن ها بدون مرز بشن فاتحه اون زندگی رو باید خوند!
@Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🌹 آیه 73 سوره آل عمران
🌸 وَلَا تُؤْمِنُوا إِلَّا لِمَنْ تَبِعَ دِينَكُمْ قُلْ إِنَّ الْهُدَى هُدَى اللَّهِ أَنْ يُؤْتَى أَحَدٌ مِّثْلَ مَآ أُوتِيتُمْ أَوْ يُحَآجُّوكُمْ عِنْدَ رَبِّكُمْ قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَآءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ
🍀 ترجمه: (بزرگان یهود،مى گفتند:) جز به كسى كه دین شما را پیروى كند، ایمان نیاورید. (اى پیامبر! به آنان) بگو: قطعا هدایت ، هدایت خداست. سپس گفتند: گمان نکنید آنچه به شما داده شده به کسی داده می شود، یا اینکه می توانند در پیشگاه پروردگارتان با شما بحث و گفتگو کنند ( اى پیامبر! به آنان) بگو: قطعا فضل و موهبت به دست خداست، او به هر كه بخواهد عطا مى كند وخداوند بسیار عطا کننده و داناست.
🌷 #لا_تؤمنوا: ايمان نياوريد
🌷 #تبع: پیروی کند
🌷 #هدی: هدایت
🌷 #يؤتى: عطا می دهد
🌷 #يحآجوكم: بحث و گفتگو می کنند
🌷 #ید: دست
🌷 #يشآء: بخواهد
🌷 #واسع: بسيار عطا کننده ، رحمت خدا بسیار وسیع است
🌷 #علیم: دانا
🔴 موضوع این آیه در ادامه آیه قبلی می باشد در آیه قبل خواندیم گروهی از #یهود گفتند: به آنچه بر مؤمنان نازل شده است، در آغاز روز ایمان آورید و در پایان روز کافر شوید. شاید با این حیله مسلمانان از اسلام بازگردند.
🌸 بزرگان #یهود برای اینکه پیروان خود را از دست ندهند تأكيد كردند كه ايمان شما باید تنها جنبه صوری داشته و کاملا محرمانه باشد. و لا تؤمنوا إلا لمن تبع دينكم:جز به كسى که دین شما را پیروی کند، ایمان نیاورید. سپس #خداوند به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: قل إن الهدى هدى الله: بگو: قطعا هدایت، هدایت خداست. بار دیگر این آیه به ادامه سخنان یهود باز می گردد و می فرماید: بزرگان یهود گفتند: أن يؤتى أحد مثل مآ أوتيتم أو يحآجوكم عند ربكم: گمان نکنید آنچه به شما داده شده (کتاب آسمانی) به کسی داده می شود، یا اینکه می توانند در پیشگاه پروردگارتان با شما بحث و گفتگو کنند.
🌸 به این ترتیب روشن می شود که آنها گرفتار خود برتربینی عجیبی بودند خود را بهترین نژادهای جهان می پنداشتند و همیشه در این فکر بودند که برای خود مزیتی بر دیگران قائل شوند. در پایان آیه #خداوند جواب محکمی به آنها می دهد و به پبامبر می فرماید: قل إن الفضل بيد الله يؤتيه من يشآء و الله واسع عليم: بگو قطعا فضل و موهبت بدست خداست، او به هر که بخواهد عطا می کند و خداوند بسیار عطا کننده و داناست. یعنی مواهب الهی اعم از مقام پیامبری و همچنین موهبت عقل و منطق و افتخارات دیگر همه از جانب خداست و اوست که به افراد شایسته می بخشد.
🔹 پیام های آیه73سوره آل عمران 🔹
✅ دشمنان #اسلام، در توطئه هاى خود سفارش به پنهان كارى مى كنند.
✅ #هدایت_الهى، یک جریان مستمر در طول تاریخ بوده است و اختصاص به قوم خاصّى ندارد.
✅ #تعصّب و خودبرتربینى، یكى از آفت هاى دیندارى است.
✅ الطاف پروردگار، در انحصار گروه خاصّى نیست. #نبوّت و #هدایت، فضل الهى است كه خداوند به هركسی بخواهد مى دهد.
✅ گزینش پیامبران از سوى #خداوند، بر اساس علم اوست. «واسع علیم»
📗 یكى از معانى #ایمان، اعتماد و اطمینان است.
تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
🔴 عضو هیئت رئیسه مجلس: روحانی باید به دادگاه احضار شود
سیدناصر موسوی لارگانی عضو هیئت رئیسه مجلس در توییتی نوشت :
🔹اگر روحانی به موقع تادیب شده بود ، شاهد آن نبودیم به جای سامان دادن به اوضاع نابسامان اقتصادی مردم ، پیام ساختار شکن در روز ارتش صادر کند. پیامی که قابلیت پیگیری در محاکم قضایی نیروهای مسلح دارد.
🔹 روحانی باید به دادگاه احضار شود .
@Emam_kh
🔴 پخش یک مستند بسیار افشاگرانه
دیشب بطور کاملا اتفاقی بعد از اخبار ساعت ۲۲ شبکه ۳ مستند"پایان بازی" را دیدم. بسیار بسیار عالی و افشاگرانه و به جا بود.
حتما این مستند را مشاهده کنید.
🔺اطلاعات مهمی که در این مستند ارائه شد :
موسسه international cricis group حدود ۱۴ماه قبل از برجام (تاکید می کنم ۱۴ماه قبل از برجام!) متنی را منتشر کرده بود که دقیقا شبیه برجام بوده است یعنی همه آنچه که آمریکایی ها بیش از یک سال قبل از برجام درنظر داشتند ، توسط تیم ایرانی پذیرفته شده بود و همه مذاکرات و رفت و آمدها و حرافی ها و خودکارپرانی ها بیشتر شبیه یک نمایش بوده و هیچ نتیجه ای جز قبول پیش نویس تهیه شده آمریکایی ها(در۱۴ ماه قبل) از سوی مدعیان پرطمطراق دیپلماسی و مذاکره به دنبال نداشته است !!!
🔺حامی اصلی و مرد شماره یک این موسسه هم جرج سوروس صهیونیست و یکی از اعضای اصلی آن نیز شیمون پرز نخست وزیر اسبق رژیم صهیونیستی بوده است!
🔺اما نکته بسیار مهم این مستند آنجا بود که تصاویری از پیش نویس توافقنامه جدیدی را نشان داد که همان موسسه برای این مذاکرات اخیر در وین منتشر کرده است.
و عجیب اینکه این سند قبل از پیروزی بایدن در انتخابات آمریکا تنظیم شده است!!!
یعنی به احتمال زیاد قرار است که در آستانه #انتخابات و جهت تاثیرگذاری برآن دوباره شاهد پذیرش مو به موی خواسته ها و برنامه های از پیش تعیین شده آمریکایی ها توسط تیم مذاکره کننده کشورمان باشیم.
🔹متاسفانه به علت تشابه اسمی این مستند با یک مستند دیگر ، اگر در اینترنت نام این مستند راجستجو کنید یک مستند با موضوع افول آمریکا بالا می آید.
❌در ضمن به احتمال زیاد از سوی دولت فشارهای زیادی بر صداوسیما جهت جلوگیری از تکرار این مستند وارد شود .
پیشنهاد می کنم از طرق مختلف ، پخش دوباره این مستند را از روابط عمومی صداوسیما مطالبه کنید.
#سرطان_اصلاحات_آمریکایی
✍ #قاسم_اکبری
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 #جهان_مدیا|نیکزاد، نائب رئیس مجلس: برخلاف ادعای عراقچی در کمیسیون امنیت ملی مجلس، آمریکایی ها در هتل محل مذاکرات حضور داشتند
🔺 پژمانفر رئیس کمیسیون اصل نود مجلس:
🔹این مذاکرات انتها و فرجام ندارد.
🔹اگر کسی خلاف مذاکرات مجلس طرح مذاکرات کند، باید با آن برخورد شود.
🔺 نیکزاد نایب رئیس مجلس:
🔹عراقچی گفت آمریکایی ها در هتل محل مذاکرات هم نیستند و مذاکره ای هم با آنها انجام نشده است.
🔹دولت نمی تواند خلاف قانون رفتار کند.
🔹مذاکرات نباید فرسایشی و مرحله ای شود.
🔹مجلس پای قانونی که مصوب کرده، ایستاده است.
@Emam_kh
.
♻️ چرا باید از مذاکرات وین ترسید
حمید رسایی: عباس عراقچی رئیس هیأت مذاکرهکننده کشورمان در وین با اطمینان خاطر گفته:
🔹️به هیچ وجه بحثی تحت عنوان «توافق موقت» یا موضوعاتی از این دست در گفتوگوهای میان جمهوری اسلامی ایران و گروه ۱+۴ مطرح نیست.
🔹️جمهوری اسلامی ایران تنها در خصوص گام نهایی جهت رفع تحریمهای ظالمانه علیه ملت ایران گفتوگو میکند و شایعاتی نظیر طرحهای گام به گام یا توافق موقت، بیپایه و اساس است.
🔹️جمهوری اسلامی ایران، همانگونه که مقام معظم رهبری تأکید فرمودند، به هیچ وجه اجازه فرسایشی شدن مذاکرات را نخواهد داد.
🔹️هرگونه تصمیمی در خصوص روند و نتایج گفتوگوها، در تهران اتخاذ خواهد شد و تیم مذاکرهکننده گزارش خود را از وضعیت مذاکرات به طور مستمر به مقامات عالی رتبه ارائه می کند.
🔸 ولی دقیقا به همین دلیل که یکی از بد سابقهترین افراد تیم مذاکرهکننده با این محکمی، اطمینان خاطر داده که نترسید و حسن روحانی هم اطمینان خاطر داده که نترسید، باید از نتیجه و خروجی مذاکرات وین ترسید و به آن مشکوک بود.
🔸 در تمام مذاکرات قبلی هم که این جماعت از رعایت خطوط قرمز سخن میگفتتد و خود را حافظان حقوق ملت مینامیدند، در نهایت مثل یک بره رام، هر چه در مقابلشان گذاشتند را امضا کردند و گفتند بیش از این امکان رعایت خطوط قرمز را نداشتیم و سپس پیاده نظام رسانهای در داخل شروع کرد به بزک و عملیات فریب مردم.
🔸 بله این سابقه ما را میترساند. در ابتدای ماه رمضان رهبر انقلاب در دیدار با قاریان قرآن، صراحتا برای بار چندم بر سیاست قطعی هستهای (لغو کامل تحریمها و سپس راستیآزمایی) تاکید کردند و حتی فرمودند مکتوب و حضوری به مسئولان تاکید شده. حتی تاکید کردند که این سیاست قطعی به طور عمومی برای اطلاع مردم اعلام شده.
🔸 سخن رهبر انقلاب یعنی هر آنچه غیر از این اتفاق بیفتد، خواست آمریکاست و سیاست مورد پذیرش بنده نیست. اما رهبر و امام جامعه چه میتواند بکند وقتی ارکان نظام که باید مجری و حامی سیاست او باشند، یا شیفته گرگند و به وعدههای او اعتماد دارند و یا ساکت و نظاره گرند! ولی در چنین شرایطی حتی اگر علی باشد چه میتواند بکند که سیدعلی انجام دهد؟ یا باید درگیری داخلی درست کند یا خطبه شقشقیه بخواند.
🔸 اما وظیفه خواص در این بزنگاه چیست؟ خواص باید با حضور صریح و مطالبه با صدای بلند، ولی و رهبر جامعه را مبسوط الید کنند. سئوال الان این است که دبیران کل احزاب اصولگرا کجا هستند؟ اعضای شورای وحدت چرا ساکتند؟ کجایند دور میزنشینان ائتلاف اصولگرایان؟ شورای جبهه پایداری کجاست؟ و دیگرانی که هر روز درباره کرسی ریاست جمهوری اظهار نظر میکنند؟
🔸 شما برای رسیدن به کاندیدای واحد مشکل دارید، برای رسیدن به لیست واحد شورای شهر تهران توی سر هم خواهید زد، عیب ندارد، بزنید فقط جواب دهید: آیا در اجرای سیاست قطعی نظام که رهبر انقلاب آن را علنی اعلام کرده با هم اختلاف دارید؟ اگر ندارید چرا با هم یک بیاینه نمیدهید؟ چرا به دولت هشدار نمیدهید؟ چرا مصاحبه و مطالبه و روشنگری نمیکنید؟
🔸 آقایان حداد عادل، موحدی کرمانی، قالیباف، رضایی، محصولی، آقاتهرانی و دیگرانی که خود را بزرگتر رای بدنهای میدانید که در حال خون و دل خوردن است و شما ساکتید، با شما هستم الان وقت حرف زدن شماست نه وقت تعطیل کردن مجلس و سکوت و تماشا کردن.
🔺 حمید_رسایی
@Emam_kh
✨﷽✨
#پندانه
✍زﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮﯼ ﺑﻪ ﺑﺎﻍ ﻭﺣﺶ ﺭﻓﺘﻨﺪ، ﻣﯿﻤﻮﻥ ﻧﺮﯼ ﺭﺍ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺟﻔﺘﺶ ﻋﺸﻘﺒﺎﺯﯼ ﻣﯽکرد.
ﺯﻥ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﮔﻔﺖ:
ﭼﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪ ﻭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪای!
ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻗﻔﺲ ﺷﯿﺮﻫﺎ ﺭﻓﺘﻨﺪ. ﺷﯿﺮ ﻧﺮ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺑﺎ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﻧﺪﮎ ﺍﺯ ﺟﻔﺘﺶ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ.
زﻥ ﮔﻔﺖ:
ﭼﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪ ﺍﻧﺪﻭﻫﺒﺎﺭﯼ!
ﺷﻮﻫﺮﺵ با لبخندی ﮔﻔﺖ:
ﺍﯾﻦ ﺑﻄﺮﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺷﯿﺮ ماده ﺑﯿﻨﺪﺍﺯ ﻭ ﺑﺒﯿﻦ ﺷﯿﺮ ﻧﺮ ﭼﻪ ﻋﮑﺲﺍﻟﻌﻤﻠﯽ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽﺩﻫﺪ!
ﻭﻗﺘﯽ ﺯﻥ ﺷﯿﺸﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺷﯿﺮ ﻣﺎﺩﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ،
ﺷﯿﺮ ﻧﺮ ﻓﻮﺭﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻭ به خاطر ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺟﻔﺘﺶ،
ﺑﺎ ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍﯼ ﺯﯾﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺳﭙﺮ ﺍﻭ ﮐﺮﺩ ﺍﻣﺎ هنگامی که ﺷﯿﺸﻪﺍﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﯿﻤﻮﻥ ﻣﺎﺩﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ، ﻣﯿﻤﻮﻥ ﻧﺮ ﺍﺯ ﺟﻔﺘﺶ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﺩﻭﯾﺪ ﺗﺎ ﺷﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺨﻮﺭﺩ!
ﺷﻮﻫﺮ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ:
ﻋﺰﯾﺰﻡ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺩﺭﻭﻏﯿﻦ ﻭ ﻇﺎﻫﺮﯼ ﻣﺮﺩﻡ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﯾﺒﺪ.
ﺑﺮﺧﯽ انسانها ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺩﺭﻭﻏﯿﻦ دیگران ﺭﺍ ﻣﯽﻓﺮﯾﺒﻨﺪ. هرگز ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻓﺮﯾﺐ ﻇﺎﻫﺮﻧﻤﺎﯾﯽ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ.
ﺑﺮﺧﯽ انسانها ﻫﻢ ﺍﺯ ﺑﺎﻃﻦ ﻭ ﻋﻤﻖ ﻭﺟﻮﺩﺷﺎﻥ
ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ.
ﭼﻪ ﺑﺴﺎ ﻫﻨﺮ ﻇﺎﻫﺮﺳﺎﺯﯼ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﺍﻣﺎ دﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﻪ ﺷﯿﺮﺻﻔﺘﺎﻥ "ﭼﻪ ﺍﻧﺪﮎ" شدهاند!
🌸🍁🌸🍁🌸🍁🌸
رمان به_تلخی_شیرین
قسمت 147
برای صبحانه تخم مرغهای عسلی را از ماهتابه داخل بشقاب انتقال دادم.
-صبح عسل خانومی بخیر.
با لبخند بشقاب را مقابلش روی میز گذاشتم.
- انقدر خوشم میاد صبح ها اینقدر سرحالی. من یک ساعت می کشه که نرمال شه حوصله م!
تکه نانی از داخل سبد برداشت و خیره به صورتم گفت: برای اینکه ورزش می کنم. تو تا سر کوچه هم با ماشین میری زحمت به پاهات نمیدی خب آدم تنبل و کسل میشه دیگه!
دست از هم زدن چایم برداشتم و با تشر سمتش براق شدم: بازم بهم گفتی تنبل!؟
خنده ای کرد و با شیطنت چشمکی زد.
-نیستی؟
راست می گفت، بودم! یعنی حوصله ی ورزش و پیاده روی را نداشتم. به جای جواب چشم غره ای سمتش رفتم. تک خنده زد و لقمه ی تخم مرغ را سمتم گرفت.
سری تکان دادم وگفتم: نه مرسی نون پنیر می خورم.
و نغمه کوچکی که خودم پیچیده بودم را در دهانم گذاشتم.
فرهاد: راستی احمد زنگ زده میگه شنبه تعطیل رسمیه جمعه هم که تعطیله بریم شمال این دوروز رو.
- من که مرخصیم تکمیله، بیمارستان هم تعطیل رسمی سرش نمیشه!
- یه کاری کن دیگه!
از التماس نگاهش خنده ام گرفت. سی سال سن داشت و مثل بچه ها برای مسافرت ذوق می کرد.
- ببینم کسی رو می تونم جای خودم بزارم.
-ببینیم نداریما حتماً یکی رو پیدا کن جات وایسه. همچین هوس شمال کردم روحیه مون هم عوض میشه.
سری تکان دادم بدم نمی آمد نیاز داشتم به این گردش...
- باشه سعیم رو می کنم.
نگاهم سمت ساعت کشیده شد.
- فرهاد دیرم شده میشه میز رو خودت جمع کنی؟
لبخندی زد.
-نه که همیشه تو جمع می کنی !
از تیکه اش خنده ام گرفت ادامه داد: فقط ظهر خبرم کن اگه اوکی بود شب راه بیافتیم. مریم و مجید هم اوکی هستند.
از این که مریم هم همراه مان میآمد لبخندی روی لبم نشست.
چمدان و لوازم را داخل ماشین گذاشتیم و نشستیم قرارمان سر کوچه بود که همگی باهم راه بیافتیم هرچه به احمد اصرار کردیم که تک سرنشین است و همراه ما بیاید قبول نکرد. با تک بوق و چراغ راهنما متوجه ماشین مجید شدیم فرهاد فرمان را گرداند و پشت سر ماشین مجید پارک کرد و پیاده شد. من هم برای سلام و احوالپرسی با مریم و مجید پیاده شدم. مریم و مجید هم پیاده شده بودند. فرهاد گوشی اش را از جیب شلوارش خارج کرد. با مجید دست داد و نگاهش را به ته کوچه دوخت.
- پس کجا موند این احمد؟
مجید: زنگ بزن بهش.
به کلاه روی سر مجید اشاره کردم.
- یخ نکنی مجید؟!
خنده اش گرفت و به مانتو جلو باز و کوتاهم اشاره کرد.
- نپزی شمل!
خندیدم و رو به مریم گفتم: مریم مجید اهل تیکه انداختن نبوده ها! تو از راه به درش کردی!
مریم دست هایش را بغل کرد. سرمایی بود و می دانستم به زودی آب بینی اش هم راه می افتد.
-والا نصفش تو زمین بود من فقط کشیدمش بیرون همین!
صدای خنده ام مصادف با شروع مکالمه فرهاد شد
- کجایی پس داداش؟
-...
-چی برای چی؟!
مجید سرش را در گوشی فرهاد خم کرده و دکمه اسپیکر را زد و صدای احمد پخش شد: شرمنده به خدا فرهاد داییم و عمه م تصادف کردند وضعیتشون اصلا خوب نیست. نمی تونم باهاتون بیام.
مجید با لحنی ناراحت گفت: نه بابا داداش این چه حرفیه کاری از دستمون برمیاد؟
فرهاد مجال جواب دادن به احمد نداد و گفت: داییت و عمه ت کجا بودند که تصادف کردند!؟ داییت کجا عمه ت کجا!
احمد: چه می دونم! خبر مرگ شون ساخت و پاخت کردند ما هم تازه فهمیدیم.
نویسنده : زهرا بیگدلی
ادامه دارد
🌺🍃🌸🍃🌺
رمان به_تلخی_شیرین
قسمت 148
چشم هایم گرد شد؛ به مریم نگاه کردم ابروهایش بالا پریده بود سنگینی نگاهم را که حس کرد لبش را به دندان گرفت و نگاهم کرد.
عجب زمانه ای شده بود خدا خودش رحم کند...
فرهاد: خیلی خوب باشه اگه کاری داشتی بگو رودرواسی نکن.
احمد: نه بابا چه کاری برید خوش باشید.
بعد از خداحافظی تماس را قطع کرد و روبه مجید تای ابرویش را بالا داد.
-پرویزخان کجا و دنیا خانم کجا!
مریم آب بینی اش را بالا کشید و غر زد: یخ کردم بابا. بریم بعدا راجع بهشون بحث میکنید خاک بر سرا رو!
همگی موافقت کردیم و سوار ماشینها شدیم. هنوز از سرپیچ رد نشده بودیم که بی ام و اسپرت قرمز رنگی چراغ و بوق زد و فرهاد با حرص دستش را روی بوق گذاشت.
-تو روحت احمد! اسکولم کرده!
شیشه را پایین داد و ترمز کرد. مجید هم پشت سرمان ماشینش را متوقف کرد. احمد از خنده در حال غش کردن بود؛ سقف ماشینش را جمع کرد و دستش را روی دهان خندانش گذاشت و نگاهمان کرد. فرهاد برس روی داشبورد را برداشت و سمتش پرتاب کرد که با خنده رو هوا گرفتتش. فرهاد با حرص نگاهش می کرد.
- خیلی بیشعوری احمد سی و پنج سالته! اندازه ی یه بچه پنج ساله مخ نداری! هم سن های تو الان دوتا بچه دارن اون وقت تو دست از خل بازی برنداشتی!
احمد برس را باز پرتاب کرد سمت فرهاد و با خنده گفت: یکیشونم لابد خودتی! زنت بغلت نشسته عرضه ی یه ماچ کردنش رو هم نداری چه برسه بچه درست کردن!
چشم هایم از بحث و تیکه پرانی های مردانه شان گرد شد و عرق شرم روی کمرم نشست و نگاهم را از چشمک احمد گرفتم و سرم را سمت شیشه خودم برگرداندم. فهمیدم فرهاد لحظه ای برگشت و نگاهم کرد و باز سمت احمد برگشت و آهسته و با حرص گفت: یعنی خاک بر سر بیشعورت احمد!
صدای بالا رفتن شیشه ماشین فرهاد و کشیده شدن لاستیک های ماشین احمد روی آسفالت را شنیدم. پوفی عصبی کشید و ماشین را از جا کند و گفت: احمد یکم بی ملاحظه است توجه نکن بهش نمیفهمه چی میگه حالا یه مدت بگذره میشناسیش مدلش رو.
اتفاقاً من خوب احمد را شناخته بودم این فرهاد بود که او را نمی شناخت! احمد هیچ حرفی را بی منظور نمی زد حتی شوخی هایش را... چشمک آخرش خیلی خوب بیانگر پیرنگ حرف به ظاهر نسنجیده اش بود. از نگاههای تیزش فهمیده بودم که فهمیده در دلم چه خبرهایی است می خواست با شوخی تند و بی ملاحظه اش فرهاد را به خود بیاورد و جایگاه مرا در زندگی اش نشانش دهد.
جوابی ندادم. یعنی اصلا از خجالت روی نگاه کردنش را هم نداشتم چه برسد به صحبت کردن.
خسته بودم و سکوت سنگین میانمان باعث شد پلک هایم سنگین شود.
با صدای جیغی از خواب پریدم و وحشت زده به صورت خندان مریم نگاه کردم.
- رسیدیم تنبل خانوم. کل مسیر رو خواب بودی که!
پوفی کشیدم.
-سکته کردم مسخره این چه مدل بیدار کردنه؟!
با چشم و ابرو به پشت سرش اشاره کرد، نگاهم به فرهاد افتاد که با احمد و مجید در حال جابجا کردن لوازم بودند.
- آقاتون که دلش نیومد بیدارت کنه زحمتش افتاد گردن من!
کمربندم را باز کردم.
- خسته بودم خوابم برد. کلا هم که میدونی تو ماشین خوشخوابم.
از ارتفاع ماشین پایین پریدم. باد سردی که به صورتم خورد باعث لرزیدنم شد. دست هایم را در بغلم جمع کردم.
- چه سرده!
با نشستن چیزی روی شانه ام هینی کشیدم و به پشت سرم نگاه کردم. فرهاد بود که کتش را روی شانه هایم انداخته بود.
-نترس منم
دست هایم را در آستین کتش فرو کردم. زیادی بزرگ و گشاد بود. لبخندی به محبتش زدم.
- خودت چی؟
-من سردم نیست الانم که میریم داخل خونه.
در ماشین را باز کرد و چمدان کوچکم را برداشت.
احمد نزدیکمان آمد و اشارهای به تیپم کرد.
-چه خانم خوش تیپی!
از شوخی اش خنده ام گرفت.
- گوشیتو بیار زودی یه سلفی باهام بگیر از دستت نرم!
گوشی اش را از داخل جیب شلوارش بیرون کشید و با خنده خم شد و سرش را نزدیک سرم آورد. به صفحه ی گوشی که روی دوربین جلو تنظیم بود نگاه کردم.
احمد: بگو هلو!
نویسنده : زهرا بیگدلی
ادامه دارد......
🌺🍃🌸🍃🌺
💖🕊
صلوات خاصه امام رضا علیه السلام:
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🌹🍃
@Emam_kh
✨﷽✨
🌹 بچه ها را متذکر خداوند کنید 🌹
مقصود این است در خانه فضایی درست کنید که فضای غفلت نباشد و فضای ذکر باشد. خانه ای که 3000 شبکه ماهواره ای درآن باز است نمی تواند فضای ذکر باشد. آسمانیان وقتی زمین را نگاه می کنند برخی خانه ها همچون ستاره می درخشند و برخی به چشم نمی آیند. که روایت داریم اگر بلایی بخواهد نازل شود ملائک برای اهل این خانه ها دعا می کنند و بلا دور می شود و می گویند اینان را ما می شناسیم.
اگر در زمین ناشناخته ایم در آسمان ها شناخته شویم. در خانه ها روضه بگیرید قرآن بخوانید. در روایت از امیرالمؤمنین علیهالسلام داریم منزلی که خیلی قرآن در آن خوانده می شود:« تَهجُرُهُ المَلائِکةُ و تَحضُرُهُ الشَّیاطین» 5
دیگر چیزی که جوانان را از گناه دور می کند ازدواج آسان است. غریزۀ جنسی چیزی کمی نیست.
〖از بیانات حجت الاسلام عالی〗
رئیسی: به هیچ وجه در صنعت هسته ای متوقف نمی شویم
♦️پاسخ حرکتهای تروریستی دشمن ایستادگی مقتدرانه است و آغاز غنی سازی ۶۰ درصدی نمونهای از همین اقدامات است.
@Emam_kh
33.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 آیت الله توکل(نماینده مردم مازندران در مجلس خبرگان) ، #فتنه_کرونایی را افشا میکند.
@Emam_kh
چـطوری درد استخوان را کمتر کنیم؟🤔
👈 2 لیوان شیر +2ق.م زعفران + 1ق.م میخک را 15 دقیقه بجوشانید و بعد با 2ق عسل و 14 عدد سیاه دانه و 1ق.م زنجبیل میل کنید، درد ازبین میرود
☘🍃☘🍃☘🍃☘
مدل_توری_نعل_اسبی
هر یک گل شامل دوازده دانه است
برای تمرین مدل بیست و پنج دانه سربندازید
رج اول:دانه کناری+ (یک ژته+چهار زیر+سه تا یکی از زیر+چهار زیر+یک ژته+یک زیر) پرانتز را یکبار دیگر تکرار کنید
رج دوم و تمام رجهای پشت دانه ها از رو بافته میشود و ژته ها را بصورت باز وتوری ببافید
رج سوم : دانه کناری+( یک زیر+یک ژته+سه زیر+سه تایکی از زیر+سه زیر+یک ژته+دو زیر) پرانتز را یکبار دیگر تکرار کنید
رج پنجم:دانه کناری+ (دو زیر+یک ژته+دو زیر+سه تا یکی+دو زیر+یک ژته+سه زیر) پرانتز را یکبار دیگر تکرار کنید
رج هفتم: دانه کناری+(سه زیر+یک ژته+یک زیر+سه تا یکی از زیر+یک زیر+یک ژته+چهار زیر) پرانتز را یکبار دیگر تکرار کنید
رج نهم:دانه کناری+ (چهار زیر+یک ژته+سه تایکی از زیر+یک ژته+پنج زیر) پرانتز را یکبار دیگر تکرار کنید
این ده رج را مرتب تکرار کنید.
🍂🍂🍂🍂🍂🌺