قـالَ النَّبىُّ صلي الله عليه و آله
; اَلْمَـرْءُ مَعَ مَنْ أَحَـبَّ. ;
پيامبر گرامى اسلام صلي الله عليه و آلهفرمود
انسان همراه كسى محشور مى شود كه او را دوست بدارد.;
بحارالأنوار، ج 17، ص 13.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸در آخرین سه شنبه تابستان
🌼و شهریور ماه براتون
🌷از خدای مهربان میخواهم
🌼بهترین ها نصیبتون بشه
🌸حالتون ،کارتون
🌼تقدیرتون قشنگ
🌷زندگیتون
🌼عاقبت تون
🌸و عمرتون بلند
🌼روزتون زیبا و در پناه خدا 💐 🌸سلام صبح بخیر🍃🌸
@Emam_kh
✅چرا برای برخی گناهان مانند #غیبت که روزمره انجام میدهیم هیچ احساس عذاب وجدانی نداریم ولی برای برخی مانند رابطه #نامشروع حداقل، براے مدت کوتاهی ناراحت میشویم و عذاب وجدان داریم. مگر هردو ڪبیره نیستند⁉️
✍پاسخ:گاهی اوقات نفس انسان با انجام دادن یڪ گناه، ڪم ڪم نسبت به آن عادت ڪرده و قبح گناه در نظرش شڪسته می شود. گاهی هم شیطان گناهان را در نظر انسان #ڪوچڪ و بی اهمیت جلوه می دهد.
دلیل این مسئله هر ڪدام ڪه باشد، مجوز گناه نیست و همانطور ڪه فرمودید هر دوے اینها گناه ڪبیره است و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلّم فرمودند: "الغِيبَةُ أشَدُّ مِن الزِّنا ، قيلَ :وكيفَ ؟ قالَ : الرجلُ يَزني ثُمّ يَتوبُ فَيَتُوبُ اللّهُ علَيهِ ، وإنّ صاحِبَ الغِيبةِ لايُغفَرُ لَهُ حتّى يَغفِرَ لَهُ صاحِبُهُ ؛
💥غيبت ڪردن بدتر از زناست. عرض شد: چگونه؟ فرمود: مرد #زنا می ڪند و سپس توبه مىنمايد و خدا توبهاش را مىپذيرد . امّا غيبت ڪننده آمرزيده نمىشود ، تا زمانى ڪه غيبت شونده او را ببخشد.
📚 الترغيب والترهيب : 3 / 511 / 24
شهید حاج احمد کاظمی:
امروز مشق ما رو مولامون، رهبرمون، فرمانده مون مشخص کرده....
چه افتخاری از این بالاتر؟
من واقعا میگم اگر ما همه ی عشقمون، شورمون، علاقمون رو به آقابخواهیم یک جایی نشون بدیم خب تو این کارمون، تو این فداکاریمون، تا سالم هستیم، تا راه میریم، تا میکشیم وقت بذاریم، بدویم، تلاش کنیم با فکر و ببریم جلو این عشقمون رو به آقا نشون دادن.....
🌹شهید_حاج_احمد_کاظمی🌹
@Emam_kh
🔴 خفقان در ایران
در ایران با یک حکومت به شدت دیکتاتور روبرو هستیم که چنان جو خفقانی ایجاد کرده که نفس کشیدن را برای منتقدین و بخصوص از نوع هنرمندش سخت نموده است !!
نمونه اش همین رضا رشیدپور است . یکبار در اقدامی مثلا اعتراضی اعلام کرد که دیگر به تلوزیون نمی آید.
بعدها در سفرهای تبلیغاتی حسن روحانی شرکت می کرد و چنان جوگیرشده بود که برایش "غوغای روحانی نگر" می خواند و مردم را به چاه تدبیر غربگرایان انداخت و خودش هم جلوی چشم همه به تلوزیون برگشت و مصاحبه گر حسن روحانی شد.
الان هم چندمین سری از مسابقه سیم آخر را اجرا می کند و هنوز هم درحال پرت کردن مردم داخل چاه است و با نیشِ بازش به ریش همه ما می خندد ...
امان از این حکومت دیکتاتور!!
✍"قاسم اکبری"
@Emam_kh
واکسن بد یا خوب؟!
↙️مقام معظم رهبری:
امر واکسیناسیون پدیدهای اسلامی است، زیرا واکسیناسیون رفع خطر بیماری است و جلوگیری از خطر از دید اسلام واجب است.
۶۷/۴/۴ آیتالله خامنهای.
@Emam_kh
❌ کار کردن وقت نماز برکت نداره❌
⭕️هنوز آفتاب کامل غروب نکرده بود. مثل همیشه پدر را مجبور به #بستن_مغازه کرد. می گفت: کار کردن وقت نماز #برکت نداره، بریم مسجد، بعد که برگشتیم خودم همه کارها رو می کنم. اینطوری #پولی که در می آوردید دیگه #شبهه نداره ، آدم رو هم به یه #جایی می رسونه...
📚خاطره ای از زندگی شهید عطاءالله اکبری ، کتاب دریادلان 2]
@Emam_kh
آیت_الله_حائری_شیرازی :
🔹 اگر همه فضایل انسانی مثل جهاد، زکات ایثار، صداقت، وفای به عهد و... را به دانههای تسبیح، تشبیه کنیم #نماز یکی از آنها نیست بلکه بند تسبیح است.
🔹 هر یک از این فضایل اگر آسیب ببیند یک دانه تسبیح ناقص شده است اما نماز اگر آسیب دید همه دانه های تسبیح از دست می روند.
🔹 انبیای الهی در ساختن انسان ها ابتدا بند تسبیح را آماده می کردند و بعد مُهرهها را بر سر آن می زدند به عبارت دیگر اول ارتباط انسان با خدا را درست می کردند و بعد بقیه فضایل را در چارچوب ارتباط با او قرار میدادند و به این ترتیب دیگر فضایل را حفظ می کردند همانگونه که بنده تسبیح دانه ها را حفظ میکند.
🔹 #شیطان که به دنبال انحراف انسان است تمام تلاش خود را می کند تا به جای شکستن دانه ها بند تسبیح را پاره کند تا دانه ها خودشان بریزند. ابتدا نماز را ضایع میکند و سپس انسان را به سمت شهوات می کشاند.
🍃 فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ.
🍃 ﺳﭙﺲ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ نسلی ﺟﺎﻳﮕﺰﻳﻦ [ﺁﻧﺎﻥ] ﺷﺪ ﻛﻪ [ابتدا] ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﺿﺎﻳﻊ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ [سپس] ﺍﺯ ﺷﻬﻮﺍﺕ ﭘﻴﺮﻭی ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ. (سوره مریم، آیه ۵۹)
🔹 البته شیطان مثل سارق و دزد کنار بانک می ماند. آنکه از بانک بیرون می آید و پولی در جیب ندارد، سارق حتی نیم نگاهی به او نمی کند. تمام تلاش شیطان برای این است که نماز مسلمان واقعی را سرقت و نابود کند.
📚 تمثیلات ، جلد ۲ ، خلاصه ای از صفحه ۱۴۷ با اندکی اضافات.
@Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹 آیه 45 سوره نساء
🌸 و الله أعلم بأعدائكم و كفى بالله وليا و كفى بالله نصيرا (45)
ً
🍀 ترجمه: و خداوند به دشمنان شما داناتر است و کافی است که خدا سرپرست شما باشد و کافی است که خدا یاور شما باشد. (45)
🌷 #أعلم: داناتر
🌷 #أعدائكم: دشمنانتان
🌷 #كفى: کافی است
🌷 #ولی: سرپرست
🌷 #نصیر: یاور
🔴 #شأن_نزول_آیه: این آیه به همراه آیه بعدی همانند سایر آیات سوره نساء در مدينه نازل شده است. كلمه ى «راعِنا را مسلمانان به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مى گفتند، و منظورشان این بود كه مراقب و متوجّه ما باش، امّا #یهود با تحریف این كلمه، معناى زشتى را اراده مى كردند. چون كلمه ى «راعِنا» را اگر از ریشه ى «رعى» بگیرند، معنایش مراعات كردن است و اگر از «رعونت» گرفته شود و با تشدید نون «راعنّا» خوانده شود، به معناى آن است كه ما را احمق كن. #یهود با پیچیدن زبانشان و جابجا كردن كلمات و حروف، مسلمانان را تحقیر و پیامبر را مسخره مى كردند. که آیات 45 و 46 سوره نساء نازل شد.
🌸 این آیه خطاب به #مسلمانان می فرماید: و الله أعلم بأعدائكم: و خداوند به دشمنان شما داناتر است. گروهی از یهودیان خود را دوست نشان می دهند اما دشمنان واقعی شما هستند چه دشمنی از آن بالاتر که با سعادت و #هدایت شما مخالفند، گاهی به زبان خیرخواهی و گاهی از طریق بدگویی و هر زمان به شکلی به دنبال تحقق بخشیدن به اهداف شوم خود هستند. ولی شما هرگز از دشمنی آنها وحشت نکنید شما تنها نیستید. و کفی بالله ولیا و کفی بالله نصیرا: و همین قدر کافی است که خدا #سرپرست شما باشد و کافی است که خدا #یاور شما باشد.
🔹 پيام های آیه 45 سوره نساء 🔹
✅ ممکن است ما در شناخت دشمن اشتباه کنیم، ولی #خداوند دشمنان واقعی ما را بهتر می شناسد.
✅ با وعده های #الهی مبنی بر ولایت و نصرت مؤمنان ، نبايد از توطئه ها و دشمنى ها ترسيد.
✅ #ولايت بايد همراه با قدرت و نصرت باشد.
✅ #گناه عدّه اى از یک گروه را نباید به گردن همه ى آنان انداخت.
تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ماجرای اهل سنتی که متخصص زبان عربی بود و شیعه شد از زبان خودش
@Emam_kh
مدیریت "عرعر" علیه جمهوری اسلامی توسط دشمنان:
همواره باید عدهای را تحریک کرد که علیه جمهوری اسلامی عرعر کنند.
- اگر کرونا را جدی نگیرند می گویند به علم روز اهمیت ندادند
- اگر کرونا را جدی بگیرند می گویند به نظام صهیونیزم بین الملل تمکین کردند.
- اگر واکسن نخرند، هشتگ می زنند واکسن بخرید.
- اگر واکسن بخرند، هشتگ می رنند واکسن نزنید.
- اگر کند واکسن بزنند می گویند چرا از نظر تعداد تزریق رتبه آخر جهانیم.
- اگر تند واکسن بزنند می گویند چه شده است که رتبه اول و دوم جهانیم؟
- اگر به طب سنتی اهمیت بدن می گویند دگم و واپسگرایید.
- اگر به طب مدرن اهمیت بدن می گویند ضد سنت و اصالتید.
و...
سیاست دشمن این است که همواره علیه جمهوری اسلامی عده ای عرعر کنند، حالا به هر دلیلی و توسط هر طیف فکری. مهم نیست که تناقض و بی منطقی و حماقت در کار باشد، مهم نفس "عرعر" است
#خیانت_خواص
@Emam_kh
🏴 برای اربعین غوغا به پا کنید
👤حجت الاسلام علیرضا پناهیان:
🔻برای اینکه اربعین جهان را تحت تاثیر قرار ندهد، چند ملیتی بودن و دهها میلیونی بودن آن را میخواهند از بین ببرند.
🔻دوستان با کوتاهی کردن و دشمنان با رندی و سانسور. در اینترنت برای اربعین غوغا به پا کنید.
🔻طوفان خبرهای اربعینی باید جهان را دربر بگیرد. اولین و آخرین دارایی ما حسین(علیهالسلام) است.
#اربعین
#امام_حسین
@Emam_kh
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
🔸يك ماجراى واقعی
سرمهماندار هواپیما هستم و با سرتیم امنیت پرواز این حکایت را نقل میکنیم که به عینه دیدیم
یک روز صبح زود جهت انجام دادن پرواز وارد فرودگاه امام خمینی ره شدم،
سالن فرودگاه شلوغ بود مسافران زیادی اونجا بودن و همگی در حال خداحافظی از بستگانشون بودن و شاد و خوشحال
تو این جمعیت چشمم افتاد به یک عده که از همه بیشتر خوشحال تر بودند و شور و حالی داشتند و منتظر گرفتن کارت پرواز بودن،
نگاه کردم به تلویزیون بالای کانتر اونها که ببینم کجا دارن میرن دیدم نوشته "نجف"
پیش خودم گفتم خوش به حالشون کاش روزی هم برسه منم با خانوادم بتونیم چند روزی جهت زیارت عازم بشیم
خلاصه وارد مرکز عملیاتمون شدم و خودمو معرفی کردم
اون روز قرار بود طبق برنامه قبلی به ارمنستان برم که یکهو مسئول شیفتمون گفت
فلانی شما برو نجف! پروازت تغییر کرده!
خوشحال شدم و حکم ماموریتم را گرفتم و وارد هواپیما شدم
بعد از یک ساعت شروع کردیم به مسافرگیری
مسافرها خوشحال و خندان وارد هواپیما شدن و سر جاشون نشستن، آماده بستن درب هواپیما بودیم که مسول هماهنگی پرواز سراسیمه وارد شد و گفت:
دو نفر باید پیاده شن !!!
پرسیدیم چرا؟
گفت: از دفتر مدیر عامل هواپیمایی گفتن بجاشون دو تا از کارمندها جهت انجام یکسری از کارهای مهم اداری امروز باید برن نجف ...
حالمون گرفته شد چون دست روی هر کدوم از این مسافرها میزاشتیم که پیاده شه دلش میشکست، کاری هم نمیشد کرد چون دستور داده بودن و میبایست انجام شه!
وارد اتاق خلبان شدم و ازش خواهش کردم اجازه بده از دو صندلی اضافه در اتاق خلبان جهت نشستن این دو کارمند استفاده بشه که متاسفانه موافقت نکرد.
خلاصه لیست مسافرها را آوردند و قرار شد اسم دو نفر انتهایی لیست را اعلام کنند تا اونها پیاده بشن
اسمها را اعلام کردند و قرعه افتاد به یک پیرمرد و یک پیرزن!
از هواپیما که داشتن پیاده میشدن نگاهشون یادمه که چقدر ناراحت و دل شکسته بودن
هواپیما به سمت نجف پرواز کرد و بعد از یک ساعت و چند دقیقه رسیدیم به آسمان نجف ....
منتظر اعلام نشستن هواپیما از طرف خلبان بودیم ولی اعلام نمیکرد و ما همچنان در روی آسمان نجف اشرف دور میزدیم
نیم ساعتی گذشت که خلبان دلیل نشستن هواپیما را اعلام کرد و گفت به دلیل طوفان شن و دید کم قادر به نشستن نیست و میبایست برگرده فرودگاه امام تا هوا خوب بشه!
برگشتیم فرودگاه امام و درب هواپیما باز شد و مسئول هماهنگی رفت اتاق خلبان و دلیل برگشت را پرسید و خلبان هم بهش گفت
اما با تعجب شنیدیم که مسئول هماهنگی میگفت فرودگاه نجف بازه و پروازها داره انجام میشه و بعد از شما چند هواپیما نشست و برخاست کردن
پیش خودم گفتم لابد حکمتی توی اینکاره !!!
رفتم پیش خلبان و گفتم
کاپتان حالا که اینطوریه لابد خدا خواسته ما برگردیم این دو تا مسافر جامونده را ببریم، کاش شما اجازه میدادی از این دو صندلی اتاق خلبان امروز استفاده میکردیم
خلبان که مسئول ایمنی پروازه نگاهی بهم کرد و گفت:
شما فکر میکنید دلیل برگشتمون این بوده؟! باشه برید صداشون کنید بیان
خوشحال پریدم از اتاق خلبان بیرون و رفتم پیش مدیر کاروان و گفتم:
شما تلفن این خانم و آقایی که پیاده شدن و دارید ؟!
گفت: بله
گفتم : سریع زنگ بزن ببین کجان خدا کنه تو فرودگاه باشن بهشون بگو بیان
اون هم تماس گرفت و خواست خدا پیداشون کرد و آمدن
اون دوتا از فرط خستگی رفته بودن نمازخونه فرودگاه استراحت کنند و منزل نرفته بودن
همه خوشحال و منتظر اومدنشون بودیم که دیدیم یک پیرزن و پیرمرد با غرور و خوشحال دارن میان
پیرزن جلوی ما که رسید گفت:
فکر کردید کار ما دست شماست؟!
فکر کردید شما میتونید جواز سفر ما رو باطل کنید
چشمامون پر از اشک شد و ازش عذرخواهی کردیم
گفتم مادر خداروشکر که منزل نرفته بودید و حالا اومدید!
گفت: آخه شما بودید میرفتید؟
با چه رویی برمیگشتیم خونه!
✍️حالا گوش کنید به حکایت جالبی که پیرزنه نقل کرد
اینقدر حالمون خراب بود که اصلا نمیتونستیم راه بریم و رفتیم تو نمازخونه تا حالمون جا بیاد و بعد بریم خونه
پیش خودم گفتم یا امیرالمؤمنین و یا اباعبدالله و یا حضرت ابالفضل علیه السلام شما اینهمه مهمون داشتی امروز ما دو تا فقط زیادی بودیم و شروع کردم به گریه کردن و بی حال شدم و خوابم رفت
تو عالم خواب و بیداری بودم که یک آقا سید بزرگواری اومد داخل نمازخانه و گفت:
مگه شماها نمیخواستید برید کربلا پس چرا نشستید؟!
عرض کردیم آقا نشد ! نبردنمون!
فرمود پاشید خیالتون راحت برید کربلا !!!
میگفت تا چشمهامو باز کردم دیدم موبایل شوهرم داره زنگ میزنه و گویا شما گفته بودید بیائیم
"تا یار که را خواهد و میلش به که باشد ".
🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
‼️ شرکت در راهپیمایی اربعین
🔷س 5639: اگر در شرایط فعلی و وجود بیماری #کرونا، راهپیمایی #اربعین میسر شود، آیا شرکت در آن جایز است؟
✅ج: به طور کلی، ملاک در اینگونه امور، قوانین و مقررات جمهوری اسلامی و مصوّبات #ستاد_کرونا می باشد.
@Emam_kh
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫
#سرگذشت_واقعی #شهیده_زینب_کمائی
⭕️ #من_میترانیستم ⭕️
👈قسمت 8⃣4⃣
جعفر دستهای زینب رادردستش گرفت وناخن های کمبودش را بوسید.دودکتر آنجاایستاده بودند. ازیکی ازدکترها که سن و سالش بیشتر بود.پرسیدم :دخترم خیلی زجر کشیده ؟
او جواب داد:به خاطر جثه ضعیفش ،با همون گره اول خفه شده وبه شهادت رسیده ،مطمئن باشید که به جز خفگی همون لحظات اول ،هیچ بلائی سردختر شما نیومده. دکترجوانتر ادامه داد:دختر شما سه شب پیش ،یعنی اولین شب مفقودشدنش
به شهادت رسیده
منافقین،زینب راباچادرش خفه کرده بودندکه عملانفرت خودشان راازدخترهای با حجاب نشان بدهند.چندنفرازآگاهی و سپاه آنجا بودند.آنهاازما
خواستند که به خانه برگردیم و جنازه زینب برای
انجام تحقیقات و تکمیل پرونده ،در پزشکی قانونی بماند.رئیس آگاهی به جعفرگفت:باید صبور باشید.ممکنه تحقیقات چندروزطول بکشه
و تااون زمان باید منتظر بمانید.به سختی از
زینب جدا شدم.دخترم درآن سردخانه سردوبی روح ماندومابه خانه برگشتیم.
وقتی به خانه رسیدیم،درخانه باز بودن دوستان
وهمسایگان درخانه مابودند،صدای صوت قرآن تا کوچه شنیده می شد.مادرم وسط اتاقی نشسته
بودوشیون می کرد.زنهادورش حلقه زده بودند.
شهلاوشهرام خودشان را توی بغل من انداختند.
آنهاراآرام کردم وگفتم:زینب به آرزویش رسید.زینب دختراین دنیا نبود.دنیابرایش کوچیک بود.خودش گفت:خانه ام راساختم،باید بروم.
شهلاوشهرام با ناباوری به من نگاه می کردند.
مادرم نگران بود؛نگران ازاینکه شاید من شوکه یا
افسرده و دیوانه شدم،اما من سالم بودم و سعی می کردم به خواست دخترم عمل کنم.
خانه را مرتب کردم وسایل اضافی را جمع کردم.
می خواستم مراسم سنگینی برای زینب بگیرم.
جعفر نمی توانست من را درک کند،اما چیزی هم نمی گفت .از مهران خواستم هرطور شده خبر شهادت زینب را به مهری ومیناومهردادبرساند.
پیدا کردن مهردادسخت بود.مهران به بیمارستان شرکت نفت آبادان تلفن کردوازدوستان مهری و مینا که آبادان بودندخواست تا به شوش بروند و بچه هاراپیدا کنندوخبر شهادت زینب را به آنها
بدهند.دلم می خواست همه بچه ها در تشییع جنازه و خاک سپاری خواهرشان باشند.آقای حسینی در نماز جماعت ،خبر شهادت زینب را اعلام کردوگفت:زینب،دختر چهارده ساله دانش آموز،به خاطرعشقش به امام و انقلاب، مظلومانه
به دست منافقین به شهادت رسید.
بعداز این سخنرانی ،منافقین تلفنی و حتی با نامه
آقای حسینی را تهدید کردند.
چندین پلاکارد شهادت ازطرف سپاه و بسیج و بنیاد شهید و جامعه زنان و آموزش وپرورش
آوردند وبه دیواره های خانه زدند.
ادامه دارد....