✳️یارو نشسته بوده پشت بنز آخرین سیستم، داشته صد و هشتاد تا تو اتوبان میرفته، یهو میبینه یک موتور گازی ازش جلو زد!😳
خیلی شاکی میشه، پا رو میگذاره رو گاز، با سرعت دویست از بغل موتوره رد میشه.
یهو میبینه دوباره موتور گازیه قیییییژ ازش جلو زد!😱
پا رو تا ته میگذاره رو گاز، با دویست و چهل تا از موتوره جلو میزنه.
باز یهو میبینه، موتور گازیه مثل تیر از بغلش رد شد!!
طرف کم میاره،به موتوریه علامت میده بزنه کنار.
دوتایی وامیستن.به موتوریه، میگه: فقط بگو چطور با این موتور گازی کل مارو خوابوندی؟!
موتوریه با رنگ پریده، نفس زنان میگه: والله ... داداش.... خدا پدرت رو بیامرزه که واستادی... آخه ... کش شلوارم گیر کرده به آینه بغلت !!!!🤣🤣🤣
✅اگه با این سرعت سه چرخه قراضه رفتار و کارای ما بخوایم به دل خدا برسیم، هزاااار سااااال نمیشه.
باید خودمون رو بند یکی کنیم که با آخرین سرعت داره میره و همه ازش عقبن.اگه خودمون رو بچسبونیم به اون دیگه نونمون تو نوتلاست.
هر چی اون تند تر بره ما هم تند تر.
❇️اون کیه؟
يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ
ای كسانی كه ایمان دارید....با صادقان باشید (۱۱۹)توبه
یعنی با اهل بیت باش که هر کی با اونا باشه سرعت رفتنش تو دل خدا اینقد بالاس که سال نوری براش صدم ثانیه ست😜
@Emam_kh
#استفتائات_امام_خامنهای_مدظله_العالی
‼️قرائت اشتباه در نماز
🔷س 98: بنده در تلفظ لغات در نمازخیلی دقت می کنم وسعی می کنم که درست تلفظ کنم.
چندی در نماز یومیه سوره کوثر را می خواندم و فکر می کردم عبارت «وانحر» با "ه" می باشد، برای همین آن را به صورت "ه" تلفظ می کردم. حکم نمازهای گذشته ی من چیست؟
✅ج: نمازهایی را که با اعتقاد به صحت به صورت مذکور خوانده اید، صحیح است.
📕منبع: رساله آموزشی امام خامنهای
@Emam_kh
♥️ده خصلت در نماز ♥️
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهواله فرمود:👇
🔸نماز ستون دین است و در آن ده خصلت است:
💎۱- زینت صورت و آبروی نمازگزار است؛
💎۲- نور و روشنی دل است؛
💎۳- باعث و سبب راحتی بدن است؛
💎۴- سبب نزول رحمت است؛
💎۵- چراغ آسمان است. جایی که نماز خوانده می شود برای آسمان ها مانند ستاره ای می درخشد.
💎۶- سبب سنگینی عمل در ترازوی اعمال است؛
💎۷- سبب خشنودی پروردگار است؛
💎۸- بهای بهشت است؛
💎۹- اُنس در قبر است؛
💎۱۰- حجاب و پرده ای از آتش جهنم است.
و کسی که نماز را به پا داشت دین را بپا داشت. و کسی که نماز را ترک کند دین را نابود کرد.
📚مواعظ العددیّه،صفحه ۲۲۴
رمان #بغض_محیا
قسمت پانزدهم
هه دکتر ...
یادش رفته چطور مرا غرق در خون رها کرد ...
یادش رفته بود بوسه هایم را بی جواب گذاشت و روحم را زخمی کرد ...
یادش رفته بود بی تفاوتی هایش را.....
.
حالا ...
نگران بلندشدنم و راه رفتنم بود ...
؟؟؟ رو به من کرد ...
بی آنکه نگاهم کند...
- شما برو بشین ...
و آقاجون هم تاییدش کرد ...
آره دخترم برو بشین ضعیف شدي ...
رنگ و روت بدجور پریده ...
مادر هم به تایید حرف آقاجون نگاهی به من انداخت ...
بیا اینجا یه چیز شیرین بدم بخوري رنگ به روت نمونده ...
به همراه مادر رفتم ...
آب قندي را که درست میکرد را هم میزد و به طرفم می آمد...
- بگیر ...
راستی دیشب چی گفت دکتر به خدا حواس برام نمونده یادم رفت بپرسم ازت ...
سرم را پایین انداختم ...
چه عجب یادش افتاد تنها کمی مادرانه صدقه بدهد به دخترش...
پاره ي تنش...
دروغ ها را پشت هم ردیف کردم و هر لحظه بیشتر از خودم بیزار شدم...
- چیزي نبود یه کم افت فشار بود مادر ...
جرعه ي کوچکی نوشیدم و با اجازه اي گفتم وبیرون زدم ...
سفره هم پهن شده بود ...
رفتم و بی صدا گوشه اي از سفره نشستم ...
بقیه هم می آمدند اما میلم نمیکشید به غذا اصلا ...
محسن برایم برنج کشید و کمی هم قورمه سبزي رویش ریخت و جلویم گذاشت ...
..
.
بازي میکردم با غذا بی انکه قاشقی به دهان ببرم این ور و آنور میکردم نگاهم به نگاه ساحل خورد
که اشاره به غذایم زد و اخمی کرد و لب زد ...
- بخور دیگه ...
به دستورش قاشقی به دهان بردم ...
همان موقع صداي آقاجون آمد که رو به امیر عباس کرد...
- فردا بریم پیش همون حاج آقایی که صیغتون کرد فسخش کنیم پسرم فقط ساعت دو محضر باش...
راستش آقاجون من فردا خیلی کار دارم اگر میشه بزاریم براي هفته ي بعد ...
آقاجون با تحکم گفت...
- نه پسر جان فردا وقتتو خالی کن آخر هفته وعده گرفتم براي خواستگاریت نمیشه که زن داشته
باشی و بري زن بگیري...
.
سرش را پایین انداخت و چیزي نگفت ...
آقاجون هم سرش را پایین انداخت و زیر لب گفت...
- تکلیفتو با خودت مشخص کن پسر ...
نعیم مثل همیشه که کارش تغییر دادن جو سنگین بود گفت ...
- آقاجون با اجازتون بعد از شام با دخترا بریم یه دور بزنیم ...
آقاجون سري تکان داد و مشغول شدیم...
منهم به همان قاشقی که به خواست ساحل به دهانم گذاشتم بسنده کردم ...
.
از جا بلند شدم که محسن رو به من گفت ...
محیا توام بپوش باهم بریم...
سري تکان زادم و باال رفتم ...
فکر خوبی بود...
کمی شبگردي به همراه عزیزانم...
به اتاقم رفتم ...
شلوار تنگ مشکی را به همراه مانتوي زرشکی بلندم و شال زرشکی ام روي تخت انداختم...
صورتم راشستم ...
میخواستم کمی از رنگ پریدگی دربیایم ...
کمی کرم و رژ گونه زدم خط نازکی هم پشت پلکم زدم ...
برق لب هم اضافه کردم ...
..
لباسهایم را پوشیدم و کش چادر ساده ي مشکی را روي شالم انداختم خوب بود که یکم دور از هواي
او نفس بکشم تا بلکه بتوانم کمی...
تنها کمی از هوایش بیرون آیم ...
کیف مشکی و کفش عروسکی ستش راهم دستم گرفتم و پایین رفتم ...
نعیم و دارا و دانیال به همراه محسن داخل حیاط منتظر بودند و باهم شوخی میکردند...
خبري هم از بزرگترها نبود...
دانیال با دیدنم سوتی کشید و به شانه دارازد ...
- اووووو ببین دختر عمو چه کرده ...
محسن هم خندید و دستم را گرفت ...
- خواهر منه دیگه.،...
نعیم خندید...
- همینه خواستگارات صف کشیدن بابا به فکر جووناي مردم باش...
خندیدم و آمدم جوابش را بدهم که با صداي محکمش حرف تو دهنم ماسید...
ادامه دارد...
🌹 شرح #حکمت4
🔴 قسمت چهارم
🔹5.1.3 صبر بر اطاعت خداست: حضرت در خطبه ۱۷۳ می فرمایند: « با صبر و استقامت بر اطاعت پروردگار، نعمت های پروردگار را نسبت به خویش تمام و کامل کنید».
🔹 5.1.4 صبر در نماز است: حضرت در خطبه ۱۹۹ در مورد پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: «او پی در پی خانواده خودش را به نماز فرمان می داد و خودش نیز در انجام نماز شکیبا بود».
🔹 5.1.5 صبر در جهاد و جنگ با دشمنان است: در خطبه ۱۹۰ حضرت خطاب به سربازان خودشان که عازم جنگ هستند می فرمایند: «محکم به زمین بچسبید، پاهای تان را محکم به زمین بگذارید و بربلای جنگ و شمشیر ها صبور باشید، یک وقت نشود دست و شمشیر شما تابع هوای نفس و زبانتان شود. در چیزی هم که خدا در او تعجیل را روا ندانسته عجله نکنید».
🔹 5.1.6 صبر امیرالمومنین برترین مظلوم مقتدر تاریخ:
🔸🔹 5.1.6.1 صبر در مقابل خباثت های قریش: حضرت در خطبه ۲۱۷ غصه خودشان در مقابل خباثت های قریش را با صبر توصیف می کنند و می فرمایند: «خدایا برای پیروزی بر قریش و یارانشان از تو کمک می خواهم که پیوند خویشاوندی مرا بریدند و کارمرا دگرگون کردند و همه برای مبارزه با من در حقی که از همه آنها سزاوار ترم متحد شدند و گفتند: علی حق را اگر میتوانی بگیر و اگر تو را از حق محروم دارند یا با غم و اندوه صبر کن یا با حسرت بمیر. به اطرافم نگریستم، دیدم که نه یاوری دارم و نه کسی از من دفاع و حمایت میکند جز خانوادهام، که مایل نبودم جانشان به خطر بیفتد. پس خار در چشم فرو رفته دیده بر هم نهادم و با گلویی که استخوان در آن گیر کرده بود جام تلخ را جرعه جرعه نوشیدم و در فروخوردن خشم در امری که تلخ تر از گیاه حنظل و دردناک تر از فرو رفتن تیزی شمشیر در دل بود صبر کردم».این امیرالمومنین علیه السلام است که اسوه صبر و مقاومت است.
🔸🔹 5.1.6.2 صبر در ماجرای غصب خلافت و سقیفه: یکی دیگر از نمونه های صبر حضرت علی علیه السلام و غصه هایی که به خاطر اسلام و وحدت مسلمانان فرو خورد در خطبه 3 در ماجرای سقیفه و غصب خلافت است. در خطبه ۳ در بند اول میفرمایند: « پس من ردای خلافت رها کرده و دامن جمع نموده از آن کنار گیری کردم و در این اندیشه بودم که آیا با دست خالی برای گرفتن حق خود به پا خیزم یا در این محیط خفقان زا و تاریکی که به وجود آوردهاند صبر پیشه سازم؟؛ محیطی که پیران را فرسوده، جوانان را پیر و مردان با ایمان را تا قیامت و ملاقات پروردگار اندوهگین نگه می دارد. پس از ارزیابی درست، صبر و بردباری را خردمندانه تر دیدم. پس صبر کردم در حالی که گویا خار در چشم واستخوان در گلویم مانده بود و با دیدگان خود مینگریستم که میراث من را به غارت میبرند».
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢صدرالحسینی کارشناس شبکه افق:
♦️برخی مسئولان جمهوری اسلامی، داعشی ها را آزادی خواه می دانستند!
♦️درباره موضع دفاع از نظام سوریه، مقام معظم رهبری در داخل کشور تنها بود
@Emam_kh
♦️ تازه_داماد_و_تازه_عروس♦️
🔮 نقل میکنند یک جوان #طلبه در سال اوّل طلبگی خود به محضر یکی از بزرگان و اولیاء خدا میرسد و از ایشان برای موفّقیت در سیر و سلوک و تهذیب نفس طلب #دستورالعمل ویژه میکند. ایشان به این مضمون میگوید: "مهمترین دستورالعمل بنده این است که فقط حال و هوای #ابتدای طلبگی را تا آخر، حفظ کنید!" یعنی همان نگاه و احساسی که به طلبگی دارید مثل #سربازی امام زمان علیهالسلام، تلاش برای ترک گناه، انجام واجبات و مستحبّاتی چون نماز شب و ... را #حفظ کنید.
💜 در زندگی مشترک، حفظ روزهای اوّل زندگی خیلی مهم است. حفظ رفتارهایی از #جنس احترام به یکدیگر، عشقورزی، مهربانی، گذشت، زبان تشکّر، زبان عذرخواهی، تواضع در برابر یکدیگر، گفتگوهای صمیمی و دهها رفتار #زیبای دیگر.
🔮 یقیناً فضای کنونی زندگی بسیاری از همسران حال و هوای روزهای اوّل زندگی را ندارد امّا میتوان با یک #ابتکار زیبا گاه با همسرمان قرار بگذاریم هفتهای یک روز یا چند ساعت خودمان را در روزهای اوّل زندگی فرض کنیم و در این چند ساعت همان رفتارهای تازه داماد و تازه عروس را از خود نشان دهیم.
💜 تکرار رفتارهای روزهای اوّل زندگی #تمرین خوبی برای مبارزه با هوای نفس، ایجاد رابطه جدید، #متنوّع و لذّت بخش است و میتواند به شما #امیدی تازه از جنس خاطرات زیبای گذشته هدیه دهد.
@Emam_kh